نگاهی بر روابط پهلوی با آمریکا

روابط ایران و امریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد را می‌توان به طور کلی در سه زمینه زیر مطالعه کرد:

الف) روابط سیاسی ـ اقتصادی

ب) روابط نظامی

ج) روابط اطلاعاتی ـ امنیتی 

در تمامی روابط بین رژیم شاه و امریکا وابستگی رژیم شاه به امریکا به نحو بارزی مشهود است. شاه در همه روابط خود با امریکا به استراتژی‌ها و سیاست‌های منطقه‌ای رؤسای جمهور امریکا نظر داشت و کاملاً از آن‌ها تبعیت می‌کرد 

بخش  سیاسی ـ اقتصادی

پس از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد در دهه‌های بعد ایران همچنان نقشی حیاتی در استراتژی جهانی امریکا بازی کرد و از آن پس برای امریکا بی‌اندازه مهم باقی ماند و پایگاه یک رابطه نیرومند دست‌نشاندگی بین دو کشور شد. (۱)

این رابطه در آغاز بخشی از استراتژی «نگاه نو» حکومت آیزنهاور بود. در این استراتژی وسعت تعهد به بهترین وجه مشاهده می‌شود و این سیاست ترکیبی بود از ملاحظات کشوری، لشکری و خارجی. (۲) ایران به خاطر موقعیت استراتژیک خود در مجاورت شوروی و نیز ذخایر عظیم نفتی که برای بازسازی اروپای غربی پس از جنگ نقش حیاتی داشت از کمک‌های هنگفت امریکا برخوردار شد. (۳)

اداره عملیات خارجی امریکا بلافاصله پس از کودتای ۲۸ مرداد اعلام کرد امریکا ۴/۲۳ میلیون دلار کمک فنی در اختیار ایران قرار می‌دهد. آیزنهاور نیز دو روز بعد ضمن انتشار بیانیه مطبوعاتی اعلام کرد مبلغ ۴۵ میلیون دلار کمک اقتصادی فوری به ایران داده می‌شود. (۴) به علاوه دولت آیزنهاور طی سال‌های ۱۹۶۰ ـ. ۱۹۵۳ معادل ۵۶۷ میلیون دلار کمک اقتصادی و ۴۰ میلیون دلار کمک نظامی به ایران کرد. به طور خلاصه کمکی متجاوز از یک میلیارد دلار در این دوره هفت ساله حساس از سوی امریکا در اختیار ایران قرار داده شد. (۵)

کمک‌های اعطایی امریکا در سال مالی ۱۹۵۴ م. / ۱۳۳۳ ش. روی هم ۶۰ درصد هزینه‌های حکومت ایران را تأمین کردند. در دوره سال‌های ۱۹۵۹ ـ. ۱۹۵۵ م. / ۱۳۳۸ ـ. ۱۳۳۴ ش. این کمک‌ها به طور میانگین معادل ۲۲ درصد و در دوره سال‌های ۱۹۶۳ ـ. ۱۹۶۰ م. / ۱۳۳۹ ـ. ۱۳۴۲ ش. معادل ۱۴ درصد هزینه‌های حکومت بودند. وام‌های امریکا به ترتیب ۹ درصد و ۴ درصد دیگر را تشکیل می‌دادند. (۶)

به دنبال مشکلات اقتصادی رژیم شاه در سال ۱۹۶۱ م. / ۱۳۴۰ ش. گروه کارویژه کندی توصیه کرد کمک‌های اقتصادی افزایش و کمک نظامی در سطحی کاهش و ادامه یابد. تا چند سال دیگر کمک نظامی و اقتصادی هر دو در همین سطح ماندند. در حالی که به تدریج جای اعانه‌ها را وام می‌گرفت و در نوامبر سال ۱۹۶۷ م. / ۱۳۴۶ ش. برنامه کمک امریکا به ایران رسماً قطع شد. (۷) و این زمانی بود که عایدات نفتی رژیم شاه افزایش یافت و با دوره ریاست جمهوری نیکسون و ارائه چارچوب‌های جدید سیاست خارجی امریکا مقارن شد. بر اساس دکترین نیکسون ایالات متحده امریکا بخش عمده مسئولیت‌های دفاعی و امنیتی گذشته را به عهده دوستان و متحدین خود محول می‌کرد. در عوض فروش جنگ‌افزار و تجهیزات نظامی مورد نیاز آن‌ها و آموزش مربوط برای استفاده از این جنگ‌افزار‌ها را به آنان که مسئول دفاع از خود بودند به عهده می‌گرفت. (۸)

با توجه به این امتیازات بود که ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در ملاقات خود با شاه در سال ۱۹۷۲ م. / ۱۳۵۱ ش. در تهران مسلح کردن ایران را در زمینه سلاح‌های متعارف بدون محدودیت پذیرفتند و شاه به صورت ژاندارم منطقه درآمد و همراه با افزایش عایدات نفتی طی سال‌های
۱۹۷۹ ـ. ۱۹۶۸ م. / ۱۳۵۷ ـ. ۱۳۴۷ ش. نزدیک به ۲۳ میلیارد دلار برای خرید یا انعقاد قرارداد خرید اسلحه به امریکا پرداخت کرد. (۹)

بدین ترتیب در دوران ریاست جمهوری نیکسون رژیم شاه علاوه بر پذیرفتن تعهدات منطقه‌ای مقادیر هنگفتی سلاح از امریکا خریداری کرد. این مسائل در زمان ریاست جمهوری کارتر ادامه یافت. به طور کلی از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به این سو به جز مدت کوتاهی در دوران ریاست جمهوری کندی و نیز کارتر رؤسای جمهور امریکا نه تنها فشاری به شاه در جهت تعدیل سیاست سرکوب وی وارد نمی‌کردند، بلکه در موارد بحرانی کاملاً از وی حمایت می‌کردند. (۱۰)

بخش نظامی

در زمینه همکاری‌های نظامی بین رژیم شاه و امریکا این مسئله را باید در دو زمینه بررسی کرد:

الف) همکاری‌های نظامی امریکا با شاه که بعداً جای خود را به خرید‌های تسلیحاتی شاه از امریکا داد.

ب) حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران و مسئله کاپیتولاسیون.

 

 

طی سال‌های ۱۳۴۰ ـ. ۱۳۳۲ ش. / ۱۹۶۱ ـ. ۱۹۵۳ م. میزان کمک‌های نظامی امریکا به ایران به ۴۳۶ میلیون دلار رسید که حدود نیمی از مجموع کمک‌هایی بود که ایالات متحده امریکا طی همین سال‌ها به دیگر کشور‌های جهان داده و همه این کمک‌ها بلاعوض بود. (۱۱)

 

به طور کلی آنچه برای رژیم شاه به صورت وحشت دائمی درآمد صیانت و حفظ موجودیتش بود که آن را از طریق نیروی نظامی قدرتمند میسر می‌پنداشت. با این حال تصمیم نهایی به گسترش توانایی‌های نظامی ایران تا اوایل سال ۱۳۳۶ ش. / ۱۹۵۷ م. اتخاذ نشد. تصمیم قاطع به گسترش کمک نظامی امریکا به ایران در این سال اتخاذ شد و کمک نظامی امریکا به ایران را شدیداً افزایش داد. (۱۲) برنامه کمک‌های مالی نظامی بعد از سال ۱۳۴۷ ش. / ۱۹۶۹ م. متوقف شد یعنی زمانی که تشخیص داده شد ایران به عنوان صادرکننده مهم نفت قادر به پرداخت هزینه‌های نظامی خود است، از آن پس ایران برای خرید‌های تسلیحاتی خود وجوه نقد می‌پرداخت. (۱۳) روابط نظامی بین دو کشور طی این سال‌ها دچار تحول چشمگیری شد.

 

 

در اوایل دهه ۳۰ شمسی/ ۵۰ میلادی ایران به کمک نظامی ـ. امنیتی امریکا وابسته بود. در حالی که در اواسط سال ۱۳۴۸ ش. / ۱۹۷۰ م. برنامه فروش نظامی خارجی به دولت سایر مسائل را تحت‌الشعاع قرار داد. انتقال اسلحه به ایران پس از افزایش قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ ش. / ۱۹۷۴ م. به طرز قابل توجهی افزایش یافت. از سال مالی ۱۳۲۹ ش. / ۱۹۵۰ م. تا سال مالی ۱۳۵۸ ش. / ۱۹۷۹ م. ایالات متحده امریکا معادل ۲/۱۱ میلیارد دلار جنگ‌افزار به ایران فروخت و از این میزان معادل ۷/۱۰ میلیارد دلار برای تسلیحاتی بود که در واقع تحویل داده شده بودند. انتقال تسلیحات با چنین حجم عظیمی و حضور هزاران مستشار نظامی امریکایی بدون شک تأثیر بسیاری بر نیرو‌های مسلح ایرانی داشت. وابستگی به تسلیحات امریکایی وابستگی به سیستم‌های پشتیبانی و قطعات یدکی امریکایی را به همراه آورده بود، زیرا حضور مستشاران فنی برای عملیات، تعمیر و نگهداری این جنگ‌افزار‌ها ضروری بود. (۱۴) حتی جیمی کارتر که با شعار حقوق بشر وارد کاخ سفید شد و آن را روح سیاست خارجی خود اعلام کرد و در ابتدا سخنان تندی علیه قدرت سرکوب رژیم شاه بر زبان راند، با این حال در دستورالعمل سیاست رسمی دولت خود (دستورالعمل ۱۳) مقرر داشت که فروش تسلیحات «یک ابزار سیاست خارجی استثنایی خواهد بود که فقط باید در مواردی به کار رود که به‌طور آشکار نشان داده شود که این انتقال اسلحه به منافع امنیت ملی امریکا کمک می‌کند.» (۱۵)

 

 

بین سال‌های ۱۳۵۷ ـ. ۱۳۴۸ ش. / ۱۹۷۸ ـ ۱۹۷۰ م. ایران به بزرگ‌ترین خریدار اسلحه از امریکا تبدیل شد و در این دوره حدود ۲۰ میلیارد دلار یا ۲۵ درصد از کل سفارش‌های فروش نظامی خارجی ایالات متحده به ایران تعلق داشت که تنها ۹ میلیارد دلار از این سفارش‌های نظامی به ایران تحویل داده شده بودند که با سرنگونی رژیم شاه در ژانویه سال ۱۹۷۹/ بهمن سال ۱۳۵۷ دولت جمهوری اسلامی ایران بقیه سفارش‌ها را فسخ کرد. (۱۶)

 

 

آنچه در انتقال اسلحه به ایران حائز اهمیت است نه فقط حجم و ارزش دلاری آن است، بلکه سطح پیچیدگی و انتقال فناوری نظامی هم هست. اگرچه در دهه ۶۰ میلادی/ ۴۰ شمسی واشنگتن تمایلی به فروش تسلیحات پیچیده و پیشرفته به ایران از خود نشان نمی‌داد، ولی بر اثر دکترین نیکسون طی سال‌های ۱۳۵۷ ـ. ۱۳۵۰/ ۱۹۷۹ ـ. ۱۹۷۲ پیشرفته‌ترین و قدرتمندترین تسلیحات امریکایی، از جمله جنگنده‌های اف‌ـ ۱۴ و اف‌ـ‌۱۶ به شاه فروخته شدند. ایران نه تنها مقادیر عظیمی جنگ‌افزار، بلکه فناوری لازم برای تولید آن‌ها را نیز دریافت کرد.. (۱۷)

 

 

از جنبه دیگر یعنی از نظر حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران می‌توان گفت: رژیم شاه وابستگی تمام عیاری به امریکا داشت. ارسال جنگ‌افزار‌های مدرن به ایران مستلزم آموزش افسران و درجه‌داران برای استفاده از این‌گونه وسایل بود و لزوم اعزام افراد متخصص نظامی و غیرنظامی را به ایران ایجاب می‌کرد. بدین منظور وزارت دفاع امریکا و کارخانجات فروشنده تسلیحات و تجهیزات نظامی هیئت‌هایی را به ایران فرستادند. (۱۸) طی سال‌های پس از کودتا خیل عظیمی از مستشاران امریکایی وارد ایران شدند که طبق آمار رسمی تعداد افراد امریکایی اعم از مستشاران نظامی و هیئت‌هایی که از سوی پنتاگون و کارخانجات و شرکت‌های فروشنده جنگ‌افزار به ایران اعزام می‌شدند دائماً رو به افزایش بود. (۱۹)

 

دو عامل موجب افزایش شدید حضور مستشاران نظامی امریکایی در ایران شد:

عامل اول تصویب طرح مصونیت نظامیان امریکایی (کاپیتولاسیون) بود که در ۲۱ مهر سال ۱۳۴۳ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. طرح مزبور از اوایل دهه ۵۰ میلادی پس از استقرار نیرو‌های امریکایی در کشور‌های عضو ناتو به صورت قرارداد‌های دو جانبه اجرا شد. به موجب این قرارداد‌ها که متن مشابهی داشتند حق قضاوت در مورد نظامیان امریکایی که در این‌گونه کشور‌ها مرتکب جرم می‌شدند با همکاری و توافق طرفین و با استناد به قوانین معمول در هر دو کشور اجرا می‌شد. بدین ترتیب که اگر ایالات متحده مایل به رسیدگی به جرم مورد بحث نبود، کشوری که جرم در آن روی می‌دهد برابر قوانین خود به آن رسیدگی می‌کند. این رویه درست برخلاف قانونی بود که در ایران به تصویب رسید و به موجب آن دولت ایران حق رسیدگی به جرائم جنایی پرسنل نظامی امریکایی را در قلمرو خود نداشت. به‌جز در مورد آلمان غربی که حضور ارتش امریکا در آن کشور جنبه اشغال داشت، قرارداد ایران و امریکا از لحاظ یکطرفه بودن منحصر به فرد بود و استقلال و حاکمیت سیاسی و قضایی ایران را نقض می‌کرد. (۲۰)

 

 

عامل دوم افزایش چند برابر بهای نفت در دهه ۵۰ شمسی/ ۷۰ میلادی بود که منجر به خرید‌های فزاینده تسلیحاتی شاه از امریکا شد و همین امر موجب افزایش فوق‌العاده حضور مستشاران نظامی امریکایی به منظور آموزش نحوه استفاده از این تسلیحات پیشرفته در ایران شد. به طوری که تعداد این افراد که در سال ۱۳۵۱ ش. / ۱۹۷۲ م. ۱۶ هزار تن بود، در سال ۱۳۵۵ ش. / ۱۹۷۶ م. به ۲۴ هزار تن رسید و پیش‌بینی می‌شد این رقم در سال ۱۳۵۹ ش. / ۱۹۸۰ م. بالغ بر ۵۰ هزار تن خواهد شد (۲۱) که با توجه به دستمزد بسیار بالای این مستشاران می‌توان دریافت بخش عظیمی از ثروت ملی ناشی از عایدات نفتی صرف خرید تسلیحات از امریکا و بخش عظیم دیگری از آن توسط مستشاران نظامی امریکایی از ایران خارج شد.

بخش اطلاعاتی ـ امنیتی

دهه ۵۰ میلادی/ ۳۰ شمسی، سال‌های عزت و افتخار برای سیا بود. کسی از این سازمان سؤال نمی‌کرد و حتی تعداد پاسخ‌هایی که به سؤالات مربوطه داده می‌شد از آن هم کمتر بود. برای آیزنهاور و افکار عمومی بدیهی بود که تنها راه مقابله با روس‌ها و ک. گ. ب. استفاده از حیله‌های زشتی است که هرچه راجع به آن‌ها کمتر بدانی بهتر است. (۲۲) سازمان سیا در دوران ریاست جمهوری ترومن در سال ۱۹۴۷ م. / ۱۳۲۶ ش. تأسیس شد و به‌تدریج فعالیت‌های خود را وسعت بخشید. به نحوی که کمیته دولیتل که در سال ۱۹۵۵ م. / ۱۳۳۴ ش. از طرف آیزنهاور مسئول تحقیق و گزارش عملیات سیا شده بود، اعلام کرد:
«ما موظفیم سرویس‌های جاسوسی و ضد جاسوسی مؤثر را توسعه بدهیم و باید بیاموزیم که دشمنان خود را با شیوه‌های هوشیارانه‌تر، پیچیده‌تر و مؤثرتر از شیوه‌هایی که آنان علیه ما به کار می‌برند براندازیم، به آن‌ها هجوم ببریم و نابودشان کنیم.» (۲۳)

آغاز عملیات وسیع سازمان سیا بعد از سال ۱۳۳۲ ش. / ۱۹۵۳ م. بود، یعنی زمانی که آلن دالس برادر جوان‌تر جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه وقت امریکا، مدیر امور اطلاعات مرکزی شد (۲۴) و نخستین عملیات آن کودتای ۲۸ مرداد در ایران بود. به نظر آلن دالس به‌کارگیری مقدار ناچیزی نیرو یا پول در جهان سوم می‌توانست نتایج سرنوشت‌سازی به همراه داشته باشد. اولین پیروزی آلن دالس در ایران ظاهر شد که طی یک کودتا دکتر مصدق برکنار شد و محمدرضاشاه بار دیگر به سلطنت رسید. (۲۵)

پس از کودتا امریکایی‌ها تصمیم گرفتند ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند لذا در درجه اول به ایجاد دستگاه ضد اطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) پرداختند. طبیعی بود که اگر ایران می‌خواست به عنوان پایگاه اصلی امریکا در منطقه باشد به یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی نیاز داشت. مضاف بر اینکه در شمال آن رقیب اصلی امریکا یعنی شوروی کمونیستی با حضور خود این پایگاه غرب را تهدید می‌کرد. (۲۶) توجه امریکایی‌ها در وهله اول معطوف به ضد اطلاعات ارتش بود و با کار فراوان ضد اطلاعات مرکزی و ضد اطلاعات نیرو‌های سه‌گانه و واحد‌های آن را ایجاد کردند. (۲۷) ضد اطلاعات بدین صورت به یکی از واحد‌های اساسی ارتش تبدیل شد که مسائل اطلاعاتی را از ضد اطلاعات واحد‌های تابعه مستقیماً دریافت می‌کرد و رئیس کل آن مستقیماً این مطالب را به اطلاع شاه می‌رساند.

سازمان اطلاعات و امنیت کشور موسوم به ساواک نیز با کمک کامل امریکا تأسیس شد و واشنگتن نیرو‌های اطلاعاتی خود را برای تشکیل ساواک در اختیار شاه گذاشت. (۲۸) پیش از تشکیل ساواک در اواخر سال ۱۳۳۲ ش. / ۱۹۵۳ م. یک سرهنگ نیروی زمینی ارتش امریکا که برای سیا کار می‌کرد تحت پوشش وابسته نظامی در سفارت امریکا به ایران فرستاده شد تا به سازماندهی و آموزش یک واحد اطلاعاتی جدید بپردازد که تحت نظر حکومت نظامی تهران تحت فرماندهی تیمور بختیار قرار داشت. این سرهنگ امریکایی با تیمور بختیار و دستیارانش به‌طور نزدیک کار و آن‌ها را در خصوص مسائل امنیت داخلی یاری می‌کرد و در زمینه روش‌های بازجویی، تجسس و جاسوسی، استفاده از شبکه‌های جاسوسی و امنیت نهادی را آموزش می‌داد.

مأموریت عمده واحد جاسوسی بختیار جست‌وجو و نابودی منابع تهدید به شاه و دولت ایران بود. مهم‌ترین دستاورد این واحد جاسوسی در اوایل سال ۱۳۳۳ ش. / ۱۹۵۴ م. کشف و نابودی شبکه بزرگ سازمان یافته توسط حزب توده در نیرو‌های مسلح ایران بود. (۲۹) بدین ترتیب بود که در سال ۱۳۳۵ ش. / ۱۹۵۶ م. شاه پس از مشورت با مقام‌های امریکا تصمیم گرفت این واحد اطلاعاتی را تجدید سازمان کند و گسترش دهد. سازمان جدید که ساواک نام گرفت، تحت فرماندهی بختیار قرار داشت که معاون نخست‌وزیر شد و امکان دسترسی مستقیم به شاه به او داده شد. (۳۰) در ابتدا امریکایی‌ها پیشنهاد ایجاد دو سازمان جداگانه امنیت و اطلاعات را به شاه دادند که مشابه سازمان‌های امریکایی اف. بی.‌ای و سیا بودند، لیکن شاه فقط با تشکیل یک سازمان واحد اطلاعات و امنیت موافقت کرد. بدین ترتیب ساواک تشکیل شد که ترکیبی بود از اف. بی. آی و سیا. ساواک نه تنها به وسیله سیا ساخته شد، بلکه توسط آن نیز اداره می‌شد و آموزش‌های لازم توسط مأموران سیا به نیرو‌های آن داده می‌شد. (۳۱) تعداد مستشاران سازمان سیا که در ایران حضور داشتند تا ژانویه سال ۱۹۵۶ م. / ۱۳۳۴ ش. از ۱۳۲ نفر به ۲۰۷ نفر افزایش یافت و تعداد حقیقی کادر سازمان سیا در همین زمان معادل ۳۰۸ تکنسین و پرسنل پشتیبانی شامل حدود ۱۰۰ تبعه محلی بود. (۳۲) مستشاران امریکایی تا اوایل دهه ۴۰ آموزش کارکنان ساواک را به عهده داشتند و در این سال‌ها جای خود را به اسرائیلی‌ها و مأموران موساد دادند. (۳۳) با این حال سیا همواره نقش رهبری خود را در ساواک ایفا می‌کرد و به همین دلیل بود که از سال ۱۳۵۲ ش. / ۱۹۷۳ م. مرکز فرماندهی سیا در خاورمیانه به ایران انتقال یافت و با انتخاب ریچارد هلمز، رئیس سابق سیا، به سفارت امریکا در ایران حضور امریکا و سیا در ایران گسترش یافت. (۳۴) مع‌ذلک به نظر ارتشبد حسین فردوست ارتش و اداره دوم آن هدف اصلی امریکایی‌ها در ایران بود و به ساواک اهمیت درجه دو می‌دادند و در همان حال هر روز به تعداد مستشاران امریکایی ارتش اضافه می‌شد و آموزش‌های بسیار مناسبی به سازمان ضد اطلاعات ارتش توسط امریکایی‌ها داده می‌شد، لیکن عملکرد هیئت مستشاری آن‌ها در ساواک به حدی بی‌فایده شده بود که عذر آن‌ها خواسته شد و آن‌ها نیز با خوشحالی رفتند. به نظر وی امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ می‌کردند تا ساواک هرچه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. (۳۵)
 
منبع جوان آنلاین

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ