بررسی نوشتههای یونانیان درباره جنون کمبوجیه
بررسی یک پزشک پیرامون نوشته های یونانیان درباره جنون پادشاه هخامنشی
فرهنگ ما در این روزگار بیش از هر زمانی نیازمند پیرایش است. آنچه میتواند سبب افول ما شود باید بهسویی نهاده شده و نکات مثبت این فرهنگ که بقای آن را تاکنون تضمین کرده، تقویت شود. نگارنده مورخ نبوده و دانش تاریخی چندانی ندارد. آنچه مینویسد از منظر علم پزشکی است که در آن تحصیل کرده است. لذا به نقصانهای این تحقیقات بیش از هر کسی واقف است.
در این قسمت پس از تحلیل نگاره سنگ بالدار، به دومین پادشاه هخامنشی یعنی کمبوجیه دوم فرزند کوروش کبیر میپردازیم. در متون مورخان یونانی همچون هرودوت، یک تشخیص پزشکی یعنی جنون به او نسبت داده شده است. و وقتی پای بیماری به میان بیابد، دیرینهپزشکی نیز میتواند به ما در مشخصکردن واقعیت موضوع یاری برساند.
کمبوجیه؛ پادشاهی دیوانه؟
وقتی به تحلیل تصویر گئومات و نیز داریوش کبیر رسیدیم بیشتر در مورد داستان کمبوجیه صحبت خواهیم کرد. کمبوجیه توسط پدر برای جانشینی تربیت میشود و پس از به تخت نشستن، کار پدر را به اتمام رسانده و به مصر حمله کرده و آن را فتح میکند. از این رو کمبوجیه دوم را سرآغاز دودمان بیستوهفتم فراعنه مصر میدانند. او از روش پدر در فتح بابل استفاده کرده و به ادیان محلی احترام کامل گذاشته و تمام آئینهای باستانی مصر را به جا میآورد. همچنین از افراد بومی و کارگزاران همان منطقه برای حکومت مصر استفاده میکند.
در عین حال از قدرت و ثروت کاهنان مصری میکاهد. اما منابع یونانی بهویژه آنچه در تاریخ هرودوت آمده او را فردی دیوانه و مستبد تصویر میکند. هرودوت از قول مصریان عنوان میکند که کمبوجیه به آداب و رسوم آنها بیحرمتی کرده و گاو مقدس آپیس را که از نظر مصریان تجلی خداوند بود با خنجر میکشد. هرودوت در ادامه میگوید که کمبوجیه به کفاره این گناه دچار جنون میشود و البته ذکر میکند که قبل از آن نیز نشانههای جنون را داشته ازجمله اینکه برادر خود بردیا را کشته است. همچنین از قول مصریان عنوان میکند که او خواهرش را هم که با وی در مصر همسفر بود، میکشد. همچنین اعمال جنسی غیرمتعارفی چون همخوابگی با خواهرانش را عنوان میکند و حتی میگوید که او از بزرگان پارس نظرشان را در مورد قانونی بودن ازدواج با خواهرانش میپرسد. او کارهای جنونآمیز و وحشیانه دیگری نیز به کمبوجیه نسبت میدهد.
تحقیقات جدید اما اقوال هرودوت را قبول نداشته و آنها را ساخته کاهنان مصری میدانند که به دلیل اقدامات کمبوجیه از قدرت و ثروتشان کاسته شده بود. تحقیقات باستانشناسی هم نشان میدهد که نهتنها گاو مقدس آپیس به دست کمبوجیه کشته نشده بلکه بنا به همین شواهد، او با شرایع کامل مصری به ستایش گاو مزبور دست زده است. درواقع این کار همسو و در ادامه اقدامات پدرش در احترام به ادیان دیگر بود حتی اگر این ادیان متعلق به اقوام مغلوب بودند. در کتیبهای که در کنار قبر گاو مقدس آپیس وجود دارد اینگونه آمده است: «در سال ششم، سومین ماه از فصل شمسو، روز دهم در دوران پادشاهی شاهنشاه دو مصر بالا و پایین و ازبس، پروردگار بزرگ رع که او را زندگی جاودانی باد.
خداوند آپیس با آرامشی تمام به سوی باختر زیبایش [آرامگاهش] راهنمایی شد؛ و او را در گورستان و در جایی که فرعون برای او ساخته بود، جای دادند. پس از انجام همه مراسم که برای مومیایی کردن آن لازم بود، جامهای گرانبها بر او پوشانیدند و همه آرایشها و گوهرهای گرانبهایش را با وی در آرامگاه جاودانیش جای دادند. اینها همه به همان روش انجام شد که فرعون کمبوجیه که جاویدان باد، فرموده بودند». طبق نوشتههای رسمی در داخل مقبره آپیس، گاو مزبور در زمان کمبوجیه میمیرد اما کمبوجیه دستور میدهد که با مراسم کامل به خاک سپرده شود. از این رو به نظر میرسد که نهتنها داستان جنون کمبوجیه هم ساختگی باشد، اینکه او بردیا را به قتل رسانده نیز بهطور کلی زیر سؤال بوده و به نظر میرسد که منافع مصریان و ایرانیان (داریوش کبیر) همسو با تخریب چهره کمبوجیه بوده است.
اما شواهد دیرینپزشکی چه میگوید؟
تا آنجایی که نگارنده جستوجو کرده تنها تصویری که از کمبوجیه باقی مانده در مصر باستان و بر روی تابوت گاو مقدس آپیس بوده که او را در حال عبادت آن نشان میدهد. در بالای آن هم این عبارات نوشته شده: «نماد هوروس، پروردگار آفتاب درخشان، فرعون مصر بالا و پایین. پروردگار رع، کمبوجیه خداوندگار مهربان و سرور دو کشور»، که موید این است که فرعون مزبور کمبوجیه است. چه نکاتی را از این تصویر میتوان دریافت؟ اولا کمبوجیه از نظر شمایل نیز به صورت یک فرعون مصری تصویر شده است. که باز نشان از تبعیت او از آئینهای این کشور دارد. اما از نظر دیرینهپزشکی مهمترین نکته در حالت نشستن اوست: مشخص است که در این نشستن از رسومی خاص تبعیت شده که نشان از عقلی سالم دارد که میداند باید چه کار کند. اما مهمترین یافته دیرینهپزشکی اینجا نیست. مهمترین یافته را یکی از بزرگان مصری که اتفاقا پزشک بزرگی نیز هست در اختیار ما میگذارد.
اوجاهورسنت یا اوجاهوررسنه خدمتگزار نیث، ایزدبانوی سائیس، در دلتای غربی بود. از او تندیسی همراه با یک کتیبه یافت شده است که اکنون در موزه واتیکان نگهداری میشود و مهمترین منبع برای بررسی زندگی و اقدامات اوست. لذا برخلاف بسیاری از موارد دیگر شناخت اوجاهورسنت فقط متکی بر متون یونانی نبوده و توصیفات درون فرهنگ مصری نیز به شناخت او بسیار یاری رسانده است. در این کتیبه ما مطالب خوبی را در مورد زندگینامه وی متوجه میشویم. او از بزرگان مصری و خادم الهه نیث و در ضمن یک پزشک بوده که به سه فرعون یعنی پسماتیک، کمبوجیه دوم و داریوش اول خدمت میکرده است. پس از فتح مصر توسط کمبوجیه او به همکاری با هخامنشیان پرداخت و از نفوذ خود برای آشناکردن شاهان هخامنشی یعنی کمبوجیه و داریوش کبیر با فرهنگ مصری استفاده کرد. همین نقش او در زمان دو پادشاه هخامنشی ناشی از منش مصالحهگر و استفاده از بزرگان و کارگزاران بومی توسط هخامنشیان بهخصوص کمبوجیه در مصر است. او در این کتیبه از کمبوجیه با عناوینی چون «آورنده نظم»، «پاسدار آئینهای مردمی و دینی» و «بری از خشونت» یاد میکند که مؤید صحت عقل کمبوجیه بوده است. او بهعنوان رئیس پزشکان منصوب شد و رسالت خود را بعد از مرگ کمبوجیه ادامه و با داریوش به شوش رفت.
او در بازگشت این اجازه را یافت که مدارس آموزشی و فرهنگی مشهور به خانه زندگی را احیا و در تمام مصر بگستراند. خانه زندگی یا پر-انخ همانطور که گفته شد از اهمیت آموزشی و فرهنگی بسیاری در مصر باستان برخوردار بود. باید تذکر داد که قبل از اوجاهورسنت نیز این خانههای زندگی در مصر باستان وجود داشته و او بهنوعی میراثدار این سنت در مصر بوده است. با اینکه خانههای زندگی تحت تأثیر کلی مفاهیم دینی بوده و در عین حال موضوعاتی چون پزشکی نیز در آن تدریس میشده اما اوجاهورسنت بهعنوان رئیس پزشکان بار مفهومی آن را در این مدارس افزوده و سبب اصلاحات قابل توجه در این مدارس شده است. ناتوانی پزشکان مصری در درمان داریوش کبیر باعث شد که پادشاه هخامنشی دستور به ارتقای علم پزشکی در مصر باستان دهد و همین موضوع تغییر رویکرد این مدارس را توضیح میدهد.
اما چرا توضیح این موارد اهمیت دارد؟
در علم پزشکی یکی از مهمترین مستندات در مورد بیماری و یا سلامت یک فرد، گواهی پزشک است. بهعنوان مثال بیماری با گزگز دست آمده و برای وی تشخیص اماس مطرح است. او شرح حالی از تاری دید هم در سه سال قبل میدهد. میدانیم که در بیماری اماس، تاری دید جزئی از شایعترین علائم بوده که بهصورت التهاب عصب چشم یا همان نوریت اپتیک رخ میدهد. و لذا بسیار مهم است که مشخص کنیم آیا چنین شرح حالی درست بوده و یا نه. یعنی اینکه آیا واقعا بیمار در سه سال پیش دچار نوریت اپتیک شده است یا خیر؟ یکی از مهمترین شواهدی که به ما در بررسی صحت و سقم موضوع کمک میکند گزارش یک پزشک در همان سه سال قبل است. یعنی پزشکی بیمار را معاینه کرده و طبق معاینه نوریت اپتیک را تأیید کرده باشد.
چنین چیزی جزئی از سوابق پزشکی بیمار محسوب میشود و میتواند به ما در برخورد با بیماری فعلی وی به غایت یاری رساند. پس یک گزارش پزشکی یا گزارشی که توسط یک پزشک تعیین شده باشد در برخورد با بیماری و سوابق آن بسیار یاریکننده است. دست بر قضا چنین اتفاقی در مورد کمبوجیه دوم نیز افتاده است. گفتیم که اوجاهورسنت نهتنها یک پزشک است بلکه یک پزشک عالیقدر است بهطوریکه مسئولیت تحول و اصلاح مدارس زندگی با هدف ارتقای علم پزشکی در مصر باستان بدو سپرده شده است. پس آنچه او میگوید میتواند یک گزارش پزشکی نیز تلقی شود. و این پزشک همانطور که گفته شد با الفاظی چون برقرارکننده نظم و بری از خشونت از کمبوجیه یاد کرده که دلالت بر سلامت روان او دارد. همانطور که مطالعات نشان دادهاند پزشکان مصری با مفهوم جنون و سلامت روح آشنایی داشتند و لذا تشخیص چنین چیزی در صورت وجود برای اوجاهورسنت آنهم بهعنوان یک پزشک عالیقدر سخت نبوده است.
اما این بررسی چه نتایجی دارد؟
تا مدتها نظرات در مورد کمبوجیه تحت تأثیر روایات هرودوت و نیز گفتههای داریوش کبیر در کتیبه بیستون بود. اما اکنون محققان در سایه یافتههای جدید باستانشناسی میدانند که این روایتها درست نیستند و به نظر میرسد که تاریخ در جهت منافع مصریان و نیز ایرانیان تحریف شده است. بیشک استفاده از روشهای جدیدی همچون دیرینهپزشکی میتواند به ما در تحلیلهای باستانشناختی و نیز تاریخی یاری رسانده و در کشف آنچه در سرزمین ما اتفاق افتاده موثر واقع شود.