ادبیات در یونان باستان

اراتو
اراتو

ادبیات یونانی نه تنها روی همسایۀ رومی خود در غرب تأثیر گذاشت بلکه در نهایت نسل اندر نسل قلم به دستان در سراسر قارۀ اروپا را زیر نفوذ خود گرفت. نویسندگان یونانی سرچشمۀ پیدایش گونه های ادبی اصلی مانند شعر، تراژدی، کمدی، و فلسفۀ غربی بودند. البته یونانی بودن این نویسندگان به معنی به دنیا آمدن در خاک یونان نبود بلکه نشان می داد آنها از فرهنگ هلنی برخاسته اند، فرهنگی که گسترۀ جغرافیایی آن از ایونیا در آسیای صغیر (ترکیۀ امروز) تا جزیره های دریای اژه، سیسیل، و جنوب ایتالیا را دربر می گرفت.

بن مایه ها

یونانیان مردمانی پر از شور و احساس بودند، و این شوریدگی در ادبیات آنان به خوبی دیده می شود. تاریخ آنها ترسیمی غنی و مفصل از هردو روزگار جنگ و صلح و تأثیر نازدودنی شان روی فرهنگ و مردم ارائه می دهد. به باور ادیت همیلتن، نویسنده و تاریخ دان، روح زندگی در تاریخ یونان موج می زند. او در کتاب راه یونانی خود می نویسد:

ادبیات یونان خاکستری یا پریده رنگ نیست. تمامش سیاه و سفید درخشان یا سیاه و سرخ و طلایی است. یونانیان آگاهی ای پراشتیاق، آگاهی ای وحشتناک، از ناپایداری عمر انسان و بی درنگیِ صاعقه وار مرگ داشتند. آنها بارها و بارها تأکید کرده اند که عمر آدمی کوتاه است و همۀ تلاش های او محکوم به ناکامی، اما همین گذرا بودن عمر و تلاش های انسان است که همه چیز را این قدر زیبا و شادی آفرین می کند. […] شادی و غم، عزت و مصیبت، دست در دست هم در ادبیات یونان حضور دارند، اما همنشینی این دو با هم هیچ منافاتی ندارد. (Edith Hamilton, The Greek Way, p. 26)

برای به دست آوردن شناخت و درکی کامل از ادبیات یونانی باید تقسیم بندی های آن را بشناسیم و حماسه های شفاهی را از تراژدی و کمدی و تاریخ نوشته ها را از نوشته های فلسفی تشخیص بدهیم. ادبیات یونانی را می توان به دوره های تاریخی مشخص نیز تقسیم کرد: «کهن» یا «آرکاییک»، «کلاسیک»، و «هلنیستی». ادبیات دورۀ «کهن» تا حد زیادی بر محور اسطوره ها شکل گرفته است، که خود برگرفته از تاریخ ها، افسانه ها، و باورهای محلی هستند. حماسه های هومِر، ایلیاد و اُدیسه، و تئوگُنی (تبارشناسی ایزدان) اثر هِزیُد نمونه های برجستۀ این دوره به شمار می روند. هومِر نقطۀ آغاز ادبیات یونان است. در زمان او خط و نوشتن هنوز وارد یونان نشده بود، به همین خاطر بیشترِ ادبیات این دوره حاصل فرهنگ شفاهی و نقل هایی است که سال ها بعد به صورت نوشته درآمدند.

دورۀ «کلاسیک» (قرن های پنجم و چهارم پیش از میلاد) دورۀ ظهور تراژدی هایی مثل اُدیپوس شهریار اثر سوفُکلِس و هیپولیتوس اثر ائوریپیدِس، و کمدی های آریستوفانِس است. در سال های پایانی قرن چهارم پیش از میلاد که دورۀ «هلنیستی» فرارسیده بود، شعر یونانی، آثار منثور، و فرهنگ هلنی نفوذ خود را در سرتاسر مدیترانه گسترده بودند و نویسندگان رومی مثل هوراس (کوینتوس هوراتیوس فلاکّوس)، اُوید (پوبلیوس اُویدیوس ناسو)، و ویرژیل (پوبلیوس وِرگیلیوس مارو) همگی پیرو آن بودند. جای تأسف است که به جز تعدادی استثنا، از آن همه آثار ادبی خلق شده در دوره های «کلاسیک» و «هلنیستی» فقط پاره هایی محدود باقی مانده است.

دورۀ کهن

در دورۀ «کهن»، شاعران آثار خود را به صورت شفاهی – به خاطر سلطۀ فرهنگ شفاهی – با نقالی و شعرخوانی در عیدها و مناسبت های دینی انتشار می دادند. حماسۀ ایلیاد اثر هومرمحصول «عصر تاریکی» بود و موضوع آن آخرین روزهای جنگ تروآ، جنگی که به خاطر عشق به یک زن زیبا به نام هلن درگرفته بود. در این جنگ صفی از قهرمانان بزرگ افسانه یی مثل آخیلِس، هکتور، و پاریس دلاوری هایی را به نمایش می گذاشتند که تا صدها سال بعد سرمشق جوانان یونانی بود. حماسۀ ایلیاد شعر تضادها است: ایزدان و آدمیان، آسمانی و خاکی، جنگ و صلح. می گویند اسکندر مقدونی موقع خواب همیشه یک نسخه از این کتاب را زیر بالش داشت و اصلن خودش را از نوادگان آخیلِس می دانست.

هومر
هومر

دومین اثر هومِر، اُدیسه، ماجرای ده سال سفر «اُدیسه وار» قهرمان جنگ تروآ، اُدیسئوس، و تلاش های او برای بازگشت به وطن را حکایت می کند. امروزه بیشتر متخصصان مطالعات کلاسیک و تاریخ کهن قبول دارند که هومر یک شخص واقعی بوده است، اما بعضی از آنها این نظر را مطرح می کنند که ممکن است حماسه های او کار یک نفر به تنهایی نبوده باشند. با این حال حماسه های هومر، چه کار خودش باشند چه کار دیگران، تأثیر عمیقی روی نسل های بعدی نویسندگان گذاشتند، از جمله روی شاعر بزرگ رومی، ویرژیل، که منبع اصلی حماسۀ او، آینه ئید، دو حماسۀ هومِر است. پس از هومر، شعر غنایی یا آوازی – شعری که برای آواز ساخته می شود – به یک قالب هنری مستقل تبدیل شد.

حکایت های ازُپ، با این که مدت ها بعد از مرگش روی کاغذ آمدند، از نخستین آثاری بودند که به زبان انگلیسی روزمره به چاپ رسیدند.

در این دوره ادیبان دیگری هم وجود داشتند که از مهم ترین آنها می توان به اِزُپ (اِیسُپوس)، هِزیُد، و سافو (ساپفو) اشاره کرد. اِزُپ قصه گوی برجسته ای بود اما معلوم نیست بتوان او را بزرگ ترین قصه گوی دنیای باستان دانست. پروفسور آشیلمن در مقدمۀ خود بر کتاب حکایت های اِزُپ می نویسد: «این امکان هست که شخصی با نام و نشان اِزُپ در تاریخ وجود نداشته باشد و اِزُپ فقط اسمی بوده که قصه گویان باستان حکایت های خود را به او نسبت می داده اند» (D. L. Ashilman, Aesop’s Fables). با این حال سنت پژوهش کلاسیک ادعا دارد که اِزُپ برده ای بوده که در حدود سال ۶۲۰ پیش از میلاد در آسیای صغیر به دنیا آمده است. او بعدها پس از به دست آوردن آزادی خود به سراسر یونان سفر کرده و به گردآوری قصه های مردم یونان پرداخته است؛ سگ بازیگوش، شیر و موش، و میمونی که شاه شد از جملۀ این قصه ها هستند. بیشتر قصه ها (که همیشه هم خوش عاقبت نیستند) با یک پند اخلاقی تمام می شوند، مثلن «صداقت بهترین سیاست است»، «چاه نکن بهر کسی»، «از تو حرکت از خدا برکت»، و «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد». حکایت های اِزُپ، با این که مدت ها بعد از مرگش روی کاغذ آمدند، از نخستین آثاری بودند که به زبان انگلیسی روزمره به چاپ رسیدند.

هزیُد شاعر نیز در دورۀ «کهن» زندگی می کرد، او پدیدآورندۀ تئوگُنی یا تبارنامۀ ایزدان است که سرود بلندی است در ستایش موساها یا الاهگان هنر. هزیُد را پدر شعر پندآموز می دانند. از سرگذشت او نیز، مانند هومِر، اطلاع چندانی در دست نیست و فقط می دانیم اهل استان مرکزی بُیوتیا در یونان بوده است. تئوگُنی اصل و نسب و شجره نامۀ ایزدان و قلمرو پادشاهی زئوس را شرح می دهد، و این چنین آغاز می شود:

با [توکل به] الاهگان هنر زادگانِ هِلیکُن،

سرودمان را آغاز می کنیم: آنان که بلندای هِلیکُن

را با عظمت ایزدی حفظ می کنند، و پاهای ظریف شان

گرداگرد چشمۀ تیره و جوشان

و دور محراب زئوس قدرتمند در رقص و پایکوبی است. (Hesiod, Theogony, 23)

و بعد چنین ادامه پیدا می کند:

درود، ای دختران زئوس

مرا آوازی شیرین بدهید

تا تبار مقدس ایزدان را ستایش کنم

ایزدان جاوید، زادگانِ آسمان پرستاره

و زمین، و شب تاریک، و دریای شور. (Hesiod, Theogony, 26)

سروده های دیگر هزیُد عبارت اند از کارها و روزها، سپر هرکول، و کاتالگِ زنان.

ساپفو یا سافو یکی از معدود زنان شاعر در دورۀ «کهن» و سازندۀ شعرهای غنایی یا آوازی بود. او را اغلب دهمین الاهۀ هنر معرفی می کنند. سافو اهل جزیرۀ لسبُس در دریای اژه بود، و شعرهای او سرودهای ستایش ایزدان بودند که قرن ها بعد سرمشق شاعران رومی مثل هوراس، کاتولوس، و اُوید شدند. بیشتر سروده های سافو که تا امروز باقی مانده یا پاره هایی جسته گریخته هستند یا تکه هایی که در آثار دیگران نقل شده اند.

دورۀ کلاسیک

با تقسیم شدن شعرخوانی شفاهی به دو صورت دکلمه و آواز زمینۀ پیدایش هنر نمایش به وجود آمد. هدف از اجرای نمایش فقط سرگرم کردن مخاطب نبود، بلکه آموزش های مدنی و واکاوی مسائل اجتماعی نیز اغلب در محتوای نمایش گنجانده می شدند. نمایش ها در تئاترهای روباز به صحنه می رفتند و معمولن یکی از برنامه های عیدها یا جشن های دینی بودند. هر نمایش یک گروه همسرایان داشت که رویدادها را با رقص و آواز تعریف می کردند. نقش های مختلف توسط یک یا چند بازیگر، که تعدادشان نمی توانست از سه نفر بیشتر شود، با استفاده از صورتک های گوناگون اجرا می شد. از بین تمام تراژدی نویسان یونانی که نام شان را می دانیم، فقط سه نفر هستند که چندتایی از آثارشان به طور کامل باقی مانده است: ایسخیلوس، سوفُکلِس، و ائوریپیدس. اما نکتۀ جالب این که همین سه نفر از بزرگ ترین نمایشنامه نویسان جهان شناخته می شوند. همیلتن می نویسد:

بزرگ ترین هنرمندان عرصۀ تراژدی در دنیا چهار نفر بیشتر نیستند، که سه نفر از آنها یونانی اند. با این حساب، برتری یونانیان در عرصۀ تراژدی کاملن مشهود است. به جز شکسپیر، هیچکس نمی تواند همپایه با ایسخیلوس، سوفُکلِس، و ائوریپیدِس بایستد. خود تراژدی از دستاوردهای خاص یونانی ها محسوب می شود. آنها نخستین کسانی بودند که به تراژدی شکل دادند و این قالب هنری را به اوج خود رساندند. (Hamilton, p. 171)

نخستین نمایشنامه نویس یونانی ایسخیلوس (حدود ۵۲۵ تا حدود ۴۵۶ پیش از میلاد) بود. او که در حدود سال ۵۲۵ یا ۵۲۴ پیش از میلاد به دنیا آمده بود، در نبرد ماراتن علیه تهاجم ایرانیان به یونان شرکت داشت. نخستین نمایشنامۀ او در سال ۴۹۹ پیش از میلاد به صحنه رفت. گفته اند حدود هفتاد تا نود نمایشنامه نوشته بوده که فقط هفت تای آنها به طور کامل باقی مانده است: ایرانیان، هفت تن علیه تبِس، نیازآوران (که نمایشنامۀ سوفُکلِس را در مسابقه شکست داد)، پرومتئوس در بند، و سه گانۀ اُرِستیا. نخستین نمایشنامۀ این سه گانه، آگامِمنون، شاید معروف ترین اثر ایسخیلوس باشد که دربارۀ بازگشت آگاممنون، یکی از سرداران جنگ تروآ، به خانه و کشته شدن او به دست زنش، کلیتمنسترا، است. کلیتمنسترا بعد از کشتن شوهر بدون هیچ گونه احساس پشیمانی می گوید:

وظیفه ام بود، به تو کاری ندارد.

او به دست من کشته شد،

دست من جانش را گرفت، و دست من

او را زیر خاک خواهد کرد، و هیچکس در این خانه

نباید بر او بگرید. (Aeschylus, Agamemnon, 99)

بیشتر نمایشنامه های ایسخیلوس دربارۀ موضوع هایی اساطیری بودند که تصویری از درد و رنج انسان و عدالت ایزدان را ترسیم می کردند. ایسخیلوس از نخستین کسانی بود که بین شخصیت های نمایشنامه دیالُگ برقرار کرد.

سوفُکلِس (حدود ۴۹۶ تا حدود ۴۰۶ پیش از میلاد) دومین تراژدی نویس بزرگ یونان بود. او ۱۲۰ نمایشنامه در مسابقه شرکت داد که از آن همه فقط ۲۰ اثر برنده شدند، و او بارها و بارها رقابت را به ایسخیلوس واگذار کرد. از سوفُکلِس نیز هفت نمایشنامه باقی مانده که سه تای آنها بعدها یک سه گانه تشکیل دادند. معروف ترین اثر او، اُدیپوس شهریار، قسمت اول این سه گانه است که شانزده سال بعد از قسمت سوم، آنتیگونه، نمایشنامه ای دربارۀ دختر اُدیپوس، نوشته شد. قسمت دوم سه گانه اُدیپوس در کُلُنوس نام دارد که آخر و عاقبت اُدیپوس شاه را نشان می دهد. اُدیپوس، شاهزادۀ شهر تِبِس در استان بویُتیای یونان، با این پیشگویی به دنیا می آید که پادشاه (پدرش) را خواهد کشت و ملکه (مادرش) را به زنی خواهد گرفت. اما اُدیپوس در غربت و بی خبر از این پیشگویی بزرگ می شود. به همین دلیل مصیبت زندگی او نه در کشتن پدر و ازدواج با مادر، بلکه در رو به رو شدن با واقعیت است. اُدیپوس وقتی می فهمد در حقیقت چه کرده است، خود را کور می کند تا چشمانش دیگر او را فریب ندهند.

نیمه سوفوکلس
نیمه سوفوکلس

سومین نویسندۀ بزرگ تراژدی یونانی ائوریپیدِس اهل آتن (حدود ۴۸۴ تا ۴۰۷ پیش از میلاد) بود. نمایشنامه های او – که اغلب موضوع های اساطیری داشتند – متأسفانه در مسابقه ها موفقیت زیادی به دست نمی آوردند؛ منتقدان ائوریپیدِس بارها تأکید کرده اند که او به خاطر همین ناکامی ها شخصیتی تلخ و منفی باف داشت. او را نویسندۀ ۹۰ نمایشنامه می دانند، که از بین آنها می توان به هیپولیتوس، زنان تروآ، و اُرِستِس اشاره کرد. وارد کردن بازیگر دوم به نمایش ابتکار ائوریپیدِس دانسته شده، که به مجادله و مخصوصن به چالش کشیدن حاکمان و صاحبان قدرت علاقۀ خاصی نشان می داد. او مدت کوتاهی پس از سفر به مقدونیه برای نوشتن نمایشنامه ای دربارۀ تاجگذاری پادشاه درگذشت. یکی دیگر از نمایشنامه های معروف ائوریپیدِس مدئا نام دارد و دربارۀ زنی تلخکام است که با کشتن فرزندان خود از شوهر بی وفایش انتقام می گیرد. او در اوج درد و رنج فریاد برمی آورد:

ای تِمیس گرانمایه و ای آرتمیس، بانوی بزرگ، می بینید رنج من چه جانکاه است، منی که شوهر ملعون خود را با سوگندهای سنگین پایبند کرده بودم؟ چقدر آرزو دارم او و عروسش را زیر خروارها خاک ببینم و خانه و خاندان شان را نابود و برباد، به تاوان همۀ بلاهایی که بی پروا به سر من آوردند، منی که هرگز آزارم به ایشان نرسیده بود. (ائوریپیدس، مدئا، سطرهای ۱۶۰ تا ۱۶۵)

دیگر نمایشنامه نویس این دوره آریستوفانِس (حدود ۴۵۰؟ تا حدود ۳۸۶ پیش از میلاد)، نویسندۀ آتنی نمایشنامه های کمدی است. او که اکنون تنها نمایندۀ «کمدی قدیم» یونانی به شمار می رود، در نمایشنامه های خود به هجو شخصیت ها و رویدادهای برجستۀ زمانه می پرداخت و سیاستمداران بی فکر را به باد انتقاد می گرفت. از آریستوفانِس یازده نمایشنامۀ کامل به همراه سی و دو عنوان نمایشنامۀ دیگر و پاره هایی از آنها باقی مانده است. از جمله نمایشنامه های او می توان به سلحشورها، لیسیستراتا، زنان در عید تسموفوریا، قورباغه ها، و ابرها اشاره کرد که این آخری سقراط فیلسوف را به مسخره در لباس یک معلم فاسد فن سخنوری ترسیم می کند. بازیگران نمایشنامه های او اغلب صورتک های گروتسک به چهره می زدند و جُک های بی تربیتی می گفتند. کمدی های آریستوفانِس معمولن نوعی درس عبرت یا هشدار اجتماعی در خود دارند و به زبان طنز گوشه های پنهان زندگی اجتماعی و ادبی آتن را افشا می کنند.

فیلسوفان و تاریخ نویسان یونانی

سهم بزرگی از ادبیات یونان حاصل نوشته های فیلسوفان یونانی مثل افلاطون، ارسطو، اپیکتِتوس، و اِپیکور است. افلاطون (۴۲۷ تا ۳۴۷ پیش از میلاد) از اثرگذارترین فیلسوفان یونانی بود. او شاگرد سقراط بود و نخستین آثار خود را به زندگی و مرگ استادش اختصاص داد: پوزش نامه (دفاعیهکریتو، و فایِدو از این گروه آثار هستند. یکی دیگر از آثار او سیمپوزیوم (ضیافت) است که گفتگوی شرکت کنندگان در یک مهمانی شام را نقل می کند. اما معروف ترین اثر افلاطون جمهور نام دارد، که کتابی است دربارۀ ماهیت و ارزش عدالت.

شاگرد افلاطون، ارسطو (۳۸۴ تا ۳۲۲ پیش از میلاد)، در بسیاری موارد با او موافق نبود، به خصوص بر سر مفهوم تجربه گرایی، به این معنا که انسان برای اطلاع یافتن از جهان پیرامون خود، علاوه بر تفکر و تعقل، باید به مشاهدۀ عینی و دریافت های حسی نیز تکیه کند. ارسطو آثار فراوانی نوشت که اخلاق نیکوماخوسی (رساله ای در علم اخلاق و ارزش های اخلاقی)، فیزیک (علوم طبیعی)، و بوطیقا (علوم انسانی) از مهم ترین آنها هستند. او مبتکر استدلال صوری (معروف به منطق ارسطویی) و نیز معلم اسکندر مقدونی بود.

بست ارسطو، پالزو آلتمپس
بست ارسطو، پالزو آلتمپس

آخرین گروه پدیدآورندگان ادبیات یونان باستان تاریخ نویسان هستند: هرُدُت، توکیدیدِس، و پُلی بیوس. هرُدُت (۴۸۴ تا ۴۲۵ پیش از میلاد) و توکیدیدِس (۴۶۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد) هم روزگار جنگ های پلوپونِزی (بین آتن و اسپارت) بودند. از زندگی هرُدُت اطلاع چندانی در دست نیست، فقط می دانیم نوشته های او جنگ های ایران و یونان را روایت می کنند. در زمان او، شهر زادگاهش یعنی هالیکارناسوس (بُدروم در ترکیۀ امروز) از خراجگزاران امپراتوری ایران بود. هرُدُت اغلب به اشتباه در نقل واقعیت های تاریخی متهم شده، با این حال گزارش های او حاصل تحقیق در آثار و مستندهای هم زمان با همان رویدادهایی هستند که نقل کرده است. روایت های او نمایانگر شناختی عمیق از تجربۀ انسانی هستند که، برخلاف نویسندگان پیش از او، تلاش شده با لحنی بی طرفانه منتقل شوند. هرُدُت سفرهای زیادی به سرزمین های گوناگون، از جمله مصر، داشت.

نویسندۀ معاصر هرُدُت، توکیدیدِس، تاریخ جنگ پلوپونزی را نوشت. بخشی از این اثر به تعریف رویدادهای جنگ اختصاص داشت و بخشی دیگر به علت های کوتاه مدت و درازمدت بروز جنگ بین آتن و اسپارت می پرداخت. این اثر عظیم اما ناتمام عاقبت به دست دیگر نویسندگان یونانی مثل گزِنوفُن و کراتیپّوسِ آتنی تکمیل شد.

دورۀ هلنیستی

دورۀ هلنیستی شاعران، نویسندگان، و تاریخ نویسانی متفاوت پرورش داد، از جمله کالیماخُس شاعر، شاگرد او تئوکریتوس، آپولونیوس رُدیوس، و پلوتارک تاریخ نویس برجسته. از آثار نویسندگان این دوره نیز، مثل دورۀ کلاسیک، متآسفانه جز پاره ها و نقل قول های موجود در آثار دیگران چیزی باقی نمانده است.

کالیماخُس (۳۱۰ تا ۲۴۰ پیش از میلاد) شاعری اهل قیروانی (نزدیک شحات در کشور لیبی) بود که بعدها به مصر رفت و بیشتر عمر خود را در اسکندریه گذراند و در مقام کتابدار به بطلمیوس دوم و بطلمیوس سوم خدمت کرد. از بیش از ۸۰۰ کتاب، ۶ سرود دینی، و ۶۰ پیش گفتاری که او نوشت فقط پاره هایی باقی مانده است. معروف ترین اثر او ریشه ها (Aetia) نام دارد که شیفتگی او نسبت به عظمت فرهنگی یونان باستان را نشان می دهد و محتوای آن شرح بسیاری از اسطوره های یونانی و نیز کیش ها و عیدهای دینی کهن را دربر دارد. کالیماخُس تأثیری عظیم بر شعرهای کاتولوس و دگردیسی های اُوید گذاشت.

آئتیا توسط کالیماخوس
آئتیا توسط کالیماخوس

شاگرد او، تئوکریتوس (۳۱۵ تا ۲۵۰ پیش از میلاد)، اهل سیراکوز (در سیسیل) بود ولی او هم در کتابخانۀ اسکندریه کار می کرد. از آثار فراوان او فقط ۳۰ شعر و ۲۴ پیش گفتار باقی مانده. تئوکریتوس را پایه گذار شعر شبانی می دانند. او نیز مثل استادش تأثیر زیادی بر نویسندگان آیندۀ روم مثل اُوید گذاشت.

آپولونیوس رُدیوس (زادۀ حدود ۲۹۵ پیش از میلاد) مثل دو همتای خود در کتابخانۀ اسکندریه کار و تدریس می کرد. درمورد سرچشمۀ کلمۀ «رُدیوس» در نام او نظری قطعی وجود ندارد؛ بعضی تاریخ دانان فرض را بر این گذاشته اند که او مدتی در جزیرۀ رُدس زندگی می کرده. مهم ترین اثر او منظومۀ چهارجلدی آرگوناتیکا (Argonautica) است که ماجرای سفر افسانه یی یاسُن برای به دست آوردن پشم زرین را بازگو می کند. تأثیر آپولونیوس را نیز می توان بر شاعران رومی مثل کاتولوس و ویرژیل مشاهده کرد.

در کنار شعر و نثر باید به نمایشنامه نویسی «هلنیستی» نیز توجه کرد، که سرشناس ترین نمایندۀ آن، مناندر آتنی (۳۴۲ تا ۲۹۰ پیش از میلاد) دانش آموختۀ فلسفه و از سردمداران «کمدی جدید»، بود. او بیش از ۱۰۰ نمایشنامه نوشت، از جمله بدعُنُق (Dyscolusگیس بریده (Perikeiromene)، و شاکی ها (Epitrepontes). مناندِر استاد تعلیق بود و نمایشنامه های او، که به موضوع هایی مردمی و واقع گرایانه می پرداختند، بعدها سرمشق نمایشنامه نویسان رومی، پلائوتوس و ترنس، شدند.

دورۀ «هلنیستی» چند تاریخ نویس نامدار هم داشت. پُلی بیوس یونانی (۲۰۰ تا ۱۱۸ پیش از میلاد) یک کتاب تواریخ دربارۀ به قدرت رسیدن روم و فتح یونان در ۱۴۶ پیش از میلاد نوشت که با مرگ او ناتمام ماند. پُلی بیوس از فرماندهان نظامی بود. او در جریان تسخیر یونان به اسارت رومی ها درآمد و به خاطر اقامت طولانی در رُم، پایتخت امپراتوری روم، در کنار شناخت عمیق از فرهنگ محلی توانست در گسترش فرهنگ یونانی نقشی مهم ایفا کند. از ۴۰ کتابی که او در قالب تواریخ خود نوشت، تنها پنج کتاب به جا مانده است.

اما یکی از برجسته ترین تاریخ نویسان یونانی کسی نیست جز پلوتارخُس یا پلوتارک (حدود ۴۶ تا ۱۲۷ میلادی). این فیلسوف، معلم، و زندگی نامه نویس اهل خیرونیا، مدت ها در سرزمین های دیگر به ویژه مصر و روم به سر برد. مدتی هم به عنوان روحانی در معبد سروش دلفی خدمت کرد. اما سرانجام به زادگاه خود برگشت و تا آخر عمر در آنجا به تدریس فلسفه پرداخت. معروف ترین اثر پلوتارک سرگذشت های همتراز (در فارسی: حیات مردان نامی) زندگی نامۀ بزرگان یونان و روم (و اردشیر دوم، شاهنشاه ایران) به صورت مقایسۀ نظیر به نظیر است. بدین ترتیب، او برخلاف سایر تاریخ نویسان خط سیر رویدادها را دنبال نکرده بلکه روی شخصیت فردی بازیگران اصلی رویدادهای تاریخی متمرکز شده است. پلوتارک نوشته هایی دربارۀ موضوع های اخلاقی، دینی، سیاسی، و ادبی روزگار خود نیز دارد.

میراث ادبی

پس از مرگ اسکندر مقدونی و رشد فرهنگ هلنی در سراسر حوزۀ مدیترانه، ادب و هنر رومی رنگ و بویی یونانی به خود گرفت. ادبیات یونان که از سنت شفاهی هومِر و هزیُد فاصله گرفته و با نمایشنامه های سوفُکلِس و آریستوفانِس به رشدی چشم گیر رسیده بود اکنون سرچشمۀ الهام ادیبان و هنرمندان روم محسوب می شد. آثار افلاطون و ارسطو و کتاب های تاریخی هرُدُت و توکیدیدِس همه جا شناخته شده بودند. قرن ها شعر و نثر یونانی نسل به نسل منتقل می شد و با گسترش امپراتوری روم به سراسر اروپا می رسید. ادیت همیلتن شعر یونانی را «آتش» می نامد و می نویسد: «شعر یونانی را در همۀ صورت ها، حتا صورت تراژدی اش، می توان تکیه کلام کرد. از سطر سطر شعر یونانی آتش هستی شعله می کشد. هیچ شاعر یونانی نیست که دست های خود را با این آتش گرم نکرده باشد» (۲۶). امروزه آثار ادیبان یونان باستان زینت بخش کتابخانه های سراسر جهان است، و نسل های آینده تا بی نهایت قادر خواهند بود آنها را بخوانند و از زیبایی آنها لذت ببرند.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ