سال ۴۷۹ ق.م و شهرت خشیارشاه
سال ۴۷۹ و شهرت خشیارشا . تاریخنگارى مدرن معمولأ تصویر مصیبت بارى از شخصیت خشیارشا و سلطنتش ارائه داده است. این تصویر در قرن نوزدهم درکتاب پنج نظام سلطنتى بزرگ راولینسون شکل گرفت. راولینسون در این اثر، که در سال ۱۸۶۷ منتشر شد، نوشته است که فساد در حرمسرا، خیانت و دسیسه با فرمانروایى خشیارشا آغاز شد، در پیرامون او، هوسهاى شهبانوان چنان زنجیر گسست و نفوذ خواجگان آن قدر افزایش یافت که « شخصیت خشیارشا از هر یک از پیشینیانش پست تر شد». در این کتاب شاه ضعیف و به سهولت تأثیر پذیر است، سلایقش بچگانه است. خودخواه، بى رحم، موهوم پرست، بى شرم است. تمام این صفات توجیه کننده انحطاط شاهنشاهى اى است که بر اثر خراجگیریهای جنگ دوم مدى از پاى درآمده است؛ این انحطاط هم در قلمرو کشورگشایى و نظامى و هم مملکتدارى و «روح ملى» بروز مى کند؛ «با جلوس خشیارشا به تخت سلطنت فساد دربار آغاز مى شود». این فساد در افزایش تجمل و زنانه شدن رسوم تبلور مى یابد. راولینسون تنها این امتیاز را براى شاه قایل شده است که صفت سازندگى خود را نمایانده است، ولى در عین حال خاطرنشان کرده است که طراحى بیشتر بناهایى که در زمان سلطنت او ساخته شده اند، احتمالأ در زمان پدرش، داریوش، انجام شده است. به رغم هشدارهای روشن بینانه تر، مى توان دید که انتقال دادن این تصویر از خشیارشا ادامه یافته است و دامنه آن به کتابها و مقاله هاى اخیر بسط یافته است. خلاصه، پرسش می تواند به نحو خشن و ساده اى طرح شود: مفهوم سال ۴۷۹ با توجه به تاریخ هخامنشى چیست؟ براى پاسخ دادن به این پرسش شایسته است پیشاپیش درباره مبادى این دیدگاه سؤال کرد، زیرا هر نوع بررسى مجددى مستلزم تأملى تاریخنگارانه درباره راهها و وسایلى است که موجب ارائه این تصویر از خشیارشا شده است.