سلسله اول تمدن بابل باستان
سلسله ٔ اولی : پادشاهان این سلسله پانزده نفر بودند: بزرگترین پادشاه سلسله ٔ مذکور حموربی ششمین پادشاه سلسله بود که از ۲۱۲۳ الی ۲۰۸۰ ق . م . سلطنت کرد. ستلی در حفریات شوش بدست آمده ، که حالا در موزه ٔ لوور پاریس است ، بر ستل مزبور قوانین حموربی کنده شده و این قدیمترین قوانین است که تاریخ بشر یاد دارد. راست است که پایه ٔ قوانین حموربی بر قوانین قدیمتری است ، که از زمان سومریها وجود داشت ، ولی از این قوانین ، عجالتاً مدونی بدست نیامده . اهمیت قوانین حموربی فقط از قدمت آن نیست بلکه بیشتر از این حیث است که حاکی از تمدن عالی بابل در چهارهزار سال قبل میباشد، چون مندرجات ستل مزبور بهتر از صد صفحه وقایعنویسی درجه ٔ تمدن بابلیها را در آن زمان میرساند وبابل ، چنانکه گذشت یکی از دو مرکز تمدن مشرق قدیم بود، خلاصه ای از قوانین مزبور پائین تر درج میشود، حموربی علاوه بر مدون مذکور کارهای دیگر نیز انجام داد، مانند آنکه ریم سین پادشاه عیلام را از شهر لارسا بیرون کرد (۲۰۹۳ ق . م .) و از این جا معلوم است ، که بابل درصدد جمعآوری شهرها و بزرگ کردن مملکت خود بوده . اوضاع عیلام ، که همسایه ٔ بابل بود در دوره ٔ سلسله ٔ اول بابلی درست معلوم نیست و همینقدر روشن است ، که هرچند ششوایونا پسر حموربی ، پادشاه عیلام را موسوم به کودورمابوک شکست داد، ولی باز عیلام استقلال داشت و سلسله ٔ انزانی در آن مملکت سلطنت میکرد. سرسلسله «خون بان نومی نا» نامی بود که اساس دولت عیلام را بر پایه ٔ محکمی نهاد. باری سلسله ٔ اول بابلی مورد حملات مردم شمالی موسوم به هیت ها گردیده منقرض شد.
ستل حمورابی : این ستل در ابتداء در شهر سیپ پار بود و یکی از فاتحین عیلام آن را مانند غنیمت جنگی ، با علامت فتح بشوش برد. در شوش نیز چنین ستلی وجود داشت ولی فقط پارچه هائی از آن بدست آمده . مدون مزبور عبارت است از ۲۸۲ فرمول (یا به اصطلاح کنونی ماده ) و تمام این مواد چنین انشاء شده : «اگر کسی چنین کند چنان باید بشود». در این مدون اصل یا قاعده ٔ کلی نیست و مواد موافق دعاوی مدنی و جزائی ، که در محاکم بابل اقامه میشده ، تنظیم گشته . مواد مزبوره به این نوع امور راجع است : افتراء، قسم دروغی ، دادن رشوه بقاضی ، خریدن شهود، بیعدالتی قضات ، جنایات بر ضدّ مالکیت ، روابط ارباب و رعیت ، حقوق تجارتی ، حقوق خانواده ، تعدی بر شخص ، حق الزحمه ٔ طبیب ، حق الزحمه ٔ معمار، کشتی سازی ، اجاره ٔ سفاین ، کرایه ٔ حیوانات و خساراتی که از این بابت وارد میآید، حقوق و تکالیف ارباب نسبت بغلام و کنیز و بعکس . در قوانین حموربی تمام آزادها درمقابل قانون مساویند و مزایای ملی وجود ندارد، یعنی فرقی بین بابلی و غیربابلی نیست . مردم از سه زمره اند: آزاد، آزادشده ، برده . طبقات چهار است : روحانیون ، مستخدمین دولت ، سربازها، تجار و کسبه . قشون دائمی است و خدمت نظامی از پیش برقرار شده ، غلام و کنیز میتوانند مالک باشند و در تحت حمایت قوانین اند. کشتن بنده ای بی محاکمه ممنوع است ، آنرا میتوان فروخت . ارباب خودش زمین را شخم میزند یا غلام و کنیز را به این کار مأمور می کند. تجارت و حمل و نقل آزاد است . داد و ستد بمعاوضه است و بپول . حلقه های نقره ، که وزن معین دارد، مقیاس نرخهاست . قانون حموربی اصلاحاتی در قوانین سابق داخل و وضع اولاد و زن را بهتر کرده ، زن یکی است ، ولی اگر زن نازا باشد میتوان زن غیرعقدی داشت . ازدواج بی قرارداد قانونی نیست . اگر آزاد کنیزی را ازدواج کند، آن کنیز مقام آزاد را می یابد. جهیز مال زن یا خانواده ٔ پدر اوست ، ولی شوهر میتواند از آن بهره بردارد. زن و شوهر مسئول قروض یکدیگر که قبل از ازدواج حاصل شده نمیباشند. اگر شوهر زنش را طلاق دهد، بایدجهیز او را رد کند و یک سهم پسری از مال خود به او ببخشد، ولی اگر زن نازاست فقط جهیزش به او برمیگردد.در مورد خیانت زن شوهرش او را اخراج یا برده میکند.اگر مرد اسیر شده زن میتواند شوهر کند ولی اگر شوهراولی برگشت ، باید بخانه ٔ او برگردد. در موارد بیوفائی زن یا شوهر نسبت بیکدیگر، مجازات زن بمراتب شدیدتر است . در مورد زدن تهمت بزن محاکمه ٔ خدائی میشود، یعنی زن خود را به رود میاندازد و اگر آب او را فرونگرفت ، بی تقصیری خود را ثابت کرده . مرد از زنش ارث نمیبرد، زیرا مال زن متعلق به اولاد اوست ، ولی زن بعلاوه ٔجهیز خود سهمی از مال شوهر متوفی بعنوان هدیه دریافت میکند. زن میتواند اموالش را خودش اداره کند، اجاره دهد، جهیز خود را پس بگیرد، مال خود را ببخشد، تجارت کند، کسبی پیش گیرد، در زمره ٔ روحانیین درآید. زنان بیوه و دختران را مستقلاً محاکمه میکنند، زنهای شوهردار بتوسط شوهرانشان . از آنچه گفته شد قوانین حموربی نسبت بزن از قوانین رومی خیلی مساعدتر و حقوق زنها موافق آن بیشتر بوده . زن پس از مرگ شوهر خود میتواند بدیگری شوهر کند و اگر اولاد او مانع شوند، محکمه دخالت کرده اجازه میدهد. هرگاه اولاد زن از شوهر اولی صغیر باشند، محکمه قیم معین کرده و صورتی از ترکه ترتیب داده بشوهر دوم میسپارد، بی اینکه او حق فروش داشته باشد. اولاد از هر مادری که باشند در بردن ارث مساوی اند، ولی پدر میتواند وصیت کند که مال غیرمنقول رابپسر محبوب او بدهند. اولاد جهیز مادرشان را بالسویه تقسیم میکنند، ولی مادر میتواند هدیه ای را، که از شوهر خود دریافت کرده بیکی از اولاد خود بدهد. دخترانی که جهیز گرفته اند از ارث محرومند ولی آنهائی که جهیز ندارند، در بردن ارث با پسران مساویند. برادران وراث خواهرانند ولی پدر میتواند در حیات خود قسمتی را از مال خود بدختران بدهد، با این شرط که آنها بهر کس که خواهند بموجب وصیت واگذارند، در این موارد برادران بمال خواهران حقی ندارند. پسرانی که از زنان غیرعقدی متولد شده اند و بعد پدرشان آنها را باولادی شناخته ، با اولادی که از زنان عقدی تولد یافته اند مساوی ارث میبرند، ولی اینها مزایائی دارند. پسرانی که به اولادی شناخته نشده اند فقط آزاد میشوند. دختری که از زن غیرعقدی است از برادران خود جهیز میگیرد. از حقوق تملک دیده میشود که بابلیها بخوبی تفاوت مالکیت را ازتصرف می فهمیدند و معاملات گوناگون حتی معاملات بیع شرطی رواج داشته . از اینجا محققین استنباط میکنند که پایه ٔ قوانین حموربی بر قوانینی بوده که در مدت هزاران سال نشو و نما میکرده ، طلبکار میتواند حبس بدهکار را در صورت عدم تأدیه ٔ قرض بخواهد ولی ، اگر بدهکار از بدرفتاری طلبکار بمیرد دائن مسئول است (برخلاف قوانین الواح دوازده گانه ٔ روم ، که طلبکار میتوانست بدهکار را در صورت عدم تأدیه ٔ قرض شقه کند). تأدیه ممکن است با پول یا با گندم و جو بعمل آید. لفظ سرمایه دار در قانون استعمال شده ، چنانکه دیده میشود، تجارتخانه و بانکهای بزرگ بوده ، که نمایندگانی به اطراف میفرستادند و سرمایه هائی در این نوع بانکها گذارده میشد (مانند بانک راجی بی که در ذیل بیاید). دادن تمسک حواله ، برات و نیز گرفتن ربح معمول است . میزان ربح صدی ۲۰ است و در مواردی صدی ۳۳ یا ۴۰. از استقراض چند نفر مشترکاً، از نسیه فروشی و از معاملات بیع شرطی ذکری شده . محاکمات چنانکه مشاهده میشود، سابقاً در دست کاهنان معابد بوده ، ولی در قانون حموربی قضات پادشاهی رسیدگی میکنند. محکمه ٔ بابل دیوان عالی است و محاکمه ٔ نهائی از حقوق پادشاه ، کار کاهنان همین است ، که در مقابل هیکل خدایان شهادتی را بقید قسم قبول کنند. کلانتران شهرها نیز حق محاکمه دارند، ولی با حضور معروفین و ریش سفیدان شهر. این نکته مخصوصاً جالب توجه محققین گشته که قوانین حموربی با مذهب و قواعد اخلاقی مربوط نیست و از این حیث با قوانین سایر ملل مشرق زمین تفاوت دارد. مقصرین را از این نظر مجازات میکنند که باعث خسارات افراد و ضرر جامعه میباشند. پایه ٔ مجازاتها اساساً بر قصاص است : «چشم در ازای چشم ، دندان در ازای دندان »، این قاعده چنان مسلسل اجراء میشود که مثلاً بنده ٔ نافرمان را گوش میبرند، اولاد جسور را زبان ، دایه ٔ مقصر را پستان و جراح غیرماهر را دست . ولی مجازات دزد اعدام است . از خصائص قوانین حموربی این است که انتقام کشیدن ممنوع است ، مجنی علیه یا کسان او باید دادخواهی کنند. این ماده نشان میدهد که دولت بابل بدرجه ٔ بلند تمدن رسیده و احقاق حق را بعهده گرفته بود. پادشاه حق عفو دارد. اختیارات پادشاه نسبت ببعض شهرها مانند بابل ، سیپ پار و نیپ پور بواسطه ٔ یک نوع امتیازاتی که بآنها داده شده محدود است . علماء فن ّ از غور و مداقّه در قوانین حموربی باین نتیجه میرسند: قوانین مزبوره نتیجه ٔ زندگانی ملتی است که در مدت قرون عدیده در ترقی و تکامل بوده و حتی بعضی جاهای آن موافق افکار ملل کنونی میباشد (یعنی کهنه نشده ).شایان توجه است که حقوق زن نسبت به اموالش موافق قوانین حموربی بقدری است که حتی بعض ملل کنونی اروپا هم آن حقوق را بزن نداده اند، مثلاً موافق قوانین مدنی فرانسه ، زن شوهردار صغیره است و بی اجازه ٔ شوهر نمیتواند معاملاتی نسبت به اموال خود کند.
عالی بود موفق باشششششششششششی