مغها که‌ بودند؟

مغها که‌ بودند؟

نخستین‌ مبارزه‌ مذهبی‌ در تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ در سالهای‌ ۵۲۲-۵۲۱ قبل‌ از میلاد اتفاق‌ افتاد. داریوش‌ در بین‌ اقدامات‌ منفی‌ « بردیا » (گائوماتا – گئوماتا) تجدید بنای‌ معابد را جزو اقدامات‌ مثبت‌ خود قلمداد می‌نماید. از اینجا معلوم‌ می‌شود که‌ در زمان‌ سلطنت‌ «بردیا» یک‌ مبارزه‌ی‌ شدید مذهبی‌ جریان‌ داشته‌ است‌. ضمناً برای‌ اینکه‌ از موضوع‌ این‌ مبارزه‌ اطلاع‌ حاصل‌ کنیم‌ باید کیفیت‌ و خصوصیت‌ مذاهب‌ مختلفه‌ی‌ ایران‌ باستان‌ را مورد مطالعه‌ی‌ خویش‌ قرار دهیم‌. به‌ نظر ما در ایران‌ زمان‌ هخامنشیان‌ سه‌ مذهب‌ وجود داشته‌ است‌: مذهب‌ توده‌ی‌ مردم‌ ایران‌، مذهب‌ پادشاهان‌ هخامنشی‌ و مذهب‌ مغها. این‌ سه‌ مذهب‌ با یکدیگر تطابق‌ نداشت‌، ولی‌ اختلاف‌ و جدایی‌ بین‌ آنها متدرجاً از بین‌ رفت‌ و گاهی‌ هم‌ این‌ اختلاف‌، نظر به‌ سیاست‌ مذهبی‌ هخامنشیان‌ به‌ نحو سریع‌ منتفی‌ می‌گردید.
مذهب‌ مردم‌ ایران‌ را از گفته‌های‌ هرودوت‌ و « استرابن‌ » و تا اندازه‌ای‌ از کورش‌ نامه‌ی‌ « گزنفن‌ » و بعضی‌ از آثار « سیسرون‌ » و « پلوتارک‌ » و سایر مؤلفان‌ باستانی‌ می‌توان‌ استنباط‌ نمود. ایرانیان‌ در زمان‌ هخامنشیان‌ از پیروان‌ خدایان‌ هند و آریایی‌ یعنی‌ تابع‌ نیروی‌ طبیعت‌ بودند. آنان‌ روشنایی‌ و خورشید و ماه‌ و زمین‌ و باد و سایر پدیده‌های‌ طبیعت‌ را احترام‌ می‌گذاشتند. ایرانیان‌ زردشتی‌ نبودند، بلکه‌ تابع‌ خدایان‌ طبیعی‌ بودند که‌ مورد انکار حضرت‌ زردشت‌ است‌. (۲) مذهب‌ زردشت‌ نظر به‌ جنبه‌ی‌ تجردی‌ که‌ داشت‌ در تمام‌ دوران‌ سلطنت‌ هخامنشیان‌ قرین‌ موفقیت‌ نگردید و تا زمان‌ آغاز سلسله‌ی‌ ساسانیان‌ مراسم‌ و عادات‌ زردشتی‌ در نظر ایرانیان‌ بیگانه‌ بود.
درباره‌ی‌ مذهب‌ مغها اطلاعات‌ بیشتری‌ در دست‌ است‌. «هرودوت‌» و «استرابن‌» و «ژوستین‌» و «آپولی‌» و «آمیان‌ مارتسلینی‌» (آمین‌ مارسلن‌) و سایر مؤلفان‌ باستانی‌ به‌ ما امکان‌ بیشتری‌ داده‌اند که‌ با مذهب‌ مغها آشنایی‌ پیدا کنیم‌. مؤلفان‌ باستانی‌ بالاتفاق‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ مغها از شاگردان‌ و پیروان‌ زردشت‌ بوده‌اند و آنها به‌ احتمال‌ قوی‌ در قرن‌ ششم‌ قبل‌ از میلاد می‌زیسته‌اند. در روایات‌ و اخبار ایران‌ نیز که‌ در ادبیات‌ ایرانی‌ می‌باشد منعکس‌ است‌، مغها به‌ عنوان‌ زردشتی‌ معرفی‌ شده‌اند.
بسیاری‌ از محققان‌ معاصر نیز در زردشتی‌ بودن‌ مغها تردیدی‌ ندارند. ما می‌توانیم‌ با نظرات‌ « ای‌. هرتل‌ » و « گ‌.هیوزنیگ‌ » و « ف‌.کیونیگ‌ » (کونیگ‌) و « ک‌.لمان‌ هائوپت‌ » و « ا.هرتسفلد » مبنی‌ بر اینکه‌ مغها دشمن‌ مذهب‌ زردشت‌ بودند، و اینکه‌ هخامنشیان‌ دوران‌ اولیه‌ زردشتی‌ بودند، موافق‌ باشیم‌. به‌ عقیده‌ی‌ این‌ محققان‌ زردشت‌ که‌ معاصر داریوش‌ بود و معلم‌ روحانی‌ وی‌ به‌ شمار می‌رفت‌، علیه‌ مغها به‌ عنوان‌ دشمن‌ آیینی‌ که‌ تأسیس‌ نموده‌ بود قیام‌ نمود. محققان‌ مذکور این‌طور تصور می‌کنند که‌ مغهای‌ مغلوب‌ به‌ وسیله‌ی‌ هخامنشیان‌ مجبور شدند مذهب‌ زردشت‌ را بپذیرند، ولی‌ بعداً آن‌ را تحریف‌ کردند و در اوستای‌ صغیر مذهب‌ دیوها را که‌ زردشت‌ آن‌ را منع‌ و نهی‌ کرده‌ بود، وارد نمودند. این‌ محققان‌ زردشتی‌ بودن‌ مغها را منکر شده‌ و استناد می‌کنند که‌ در اوستا روحانیون‌ به‌ نام‌ «آتراوان‌» (آثروان‌)ها نامیده‌ شده‌اند، نه‌ مغها. ضمناً « دارمستتر » توضیحات‌ کافی‌ در این‌ مورد داده‌ است‌. مغ‌ نام‌ قبیله‌ای‌ است‌ که‌ همه‌ی‌ افراد آن‌ قبیله‌ از روحانیون‌ و کاهنها نبوده‌اند. آن‌ عده‌ از مغها که‌ از روحانیون‌ محسوب‌ می‌شدند به‌ نام‌ « آتراوان‌ » (آثروانها) شهرت‌ داشتند. به‌ عبارت‌ دیگر مغ‌ نام‌ نژاد « آتروآنها (athravan) – نام‌ روحانیون‌ آن‌ طایفه‌ است‌.
«هرتل‌» و «هرتسفلد» این‌ طور تصور می‌کنند که‌ پادشاهان‌ متأخر هخامنشی‌ مانند ادشیر دوم‌ و سوم‌ تحت‌ تأثیر نفوذ مغها از مذهب‌ زردشت‌ منحرف‌ شدند. این‌ دو نفر محقق‌ استناد می‌کنند که‌ چون‌ هخامنشیان‌ اولیه‌ فقط‌ اهورمزدا را مورد تحسین‌ و ستایش‌ خویش‌ قرار می‌دادند، و در کتیبه‌های‌ اردشیر دوم‌ و سوم‌ علاوه‌ بر اهورمزدا از «میترا» (مهر) و «آناهیتا» (ناهید) یاد می‌شود، بنابراین‌ آنان‌ از آیین‌ زردشت‌ خارج‌ شده‌اند. بعضی‌ از محققین‌ توجه‌ به‌ خدایان‌ «میترا» (مهر) و «آناهیتا» (ناهید) را منسوب‌ به‌ مغها در قرن‌ چهارم‌ قبل‌ از میلاد می‌دانند، زیرا در این‌ زمان‌ بود که‌ مبارزه‌ علیه‌ آیین‌ زردشتی‌ اوج‌ گرفت‌، ولی‌ همان‌طور که‌ ما توضیح‌ خواهیم‌ داد داریوش‌ و اخلاف‌ وی‌ به‌ معنای‌ واقعی‌ کلمه‌ زردشتی‌ نبودند. البته‌ با این‌ نظر که‌ «میترا» و «آناهیتا» در زمان‌ اردشیر دوم‌ وارد مذهب‌ هخامنشیان‌ شد نمی‌توان‌ موافقت‌ نمود، زیرا نخستین‌ پادشاهان‌ هخامنشی‌ نیز این‌ خدایان‌ را ستایش‌ می‌کردند. (۳) و مذهب‌ آنان‌ انتشار وسیعی‌ یافته‌ بود. طبق‌ خبر « بروس‌ » اردشیر دوم‌ در بابلل‌ و شوش‌ و اکباتان‌ و «پرسپولیس‌ – تخت‌ جمشید» و باکتراخ‌ (باختر) و دمشق‌ و سارداخ‌ (سارد) مجسمه‌های‌ «آناهیتا» را برقرار داشت‌. (۴) طبق‌ گفته‌ی‌ «گزنفن‌»، کورش‌ «میترا» را مورد ستایش‌ قرار می‌داد. «کتزی‌» نیز درباره‌ی‌ قربانیهایی‌ که‌ پادشاهان‌ ایران‌ برای‌ تجلیل‌ از میترا انجام‌ می‌دادند، مطالبی‌ ذکر کرده‌ است‌. علت‌ انتشار مذهب‌ «آناهیتا» و «میترا» را در زمان‌ هخامنشیان‌ متأخر نباید در تحریف‌ مذهب‌ زردشت‌ به‌ وسیله‌ی‌ مغها و به‌ طوری‌ که‌ بعضی‌ از دانشمندان‌ تصور می‌کنند در نفوذ علم‌ ستاره‌شناسی‌ کلده‌ جستجو کرد. انتشار این‌ مذهب‌ مولود نفوذ شدید نظرات‌ و عقاید ملت‌ ایران‌ است‌ که‌ از زمانهای‌ بسیار قدیم‌ توجه‌ به‌ این‌ خدایان‌ مورد علاقه‌ی‌ خاص‌ آنان‌ بوده‌ است‌. نه‌ تنها ایرانیان‌ «آناهیتا» و «میترا» را مورد ستایش‌ قرار می‌دادند، بلکه‌ بسیاری‌ از اقوام‌ ایرانی‌ از این‌ روش‌ پیروی‌ می‌نمودند. در حفریات‌ باکتریا (بلخ‌) و سغد و خوارزم‌ مجسمه‌های‌ «آناهیتا» کشف‌ شده‌ و ضمناً در دروه‌ی‌ هخامنشی‌ متأخر نیز اهورمزدا در دربار پادشاهی‌، مقام‌ اول‌ را حائز بوده‌ است‌ و در کتیبه‌ها همواره‌ موقع‌ خود را حفظ‌ نموده‌ است‌. در بین‌ مردم‌، مذهب‌ اهورمزدا چندان‌ موفقیتی‌ نداشت‌ و به‌ آن‌ اندازه‌ که‌ مذهب‌ «میترا» و «آناهیتا» مورد توجه‌ بود رونق‌ نگرفت‌. خدایان‌ اخیر در اوستای‌ صغیر نیز مقام‌ مهمی‌ را احراز نموده‌اند و همین‌ امر سبب‌ شده‌ که‌ مغها متهم‌ به‌ تحریف‌ مذهب‌ زردشت‌ گردند. در حقیقت‌ از زمانی‌ که‌ اثر «م‌.دهال‌» تحت‌ عنوان‌ «نظریه‌ی‌ مذهب‌ زردشت‌» در سال‌ ۱۹۱۴ منتشر شد دیگر شک‌ و شبهه‌ای‌ باقی‌ نماند که‌ مذهب‌ گاتها و مذهب‌ اوستای‌ صغیر در بسیاری‌ از نکات‌ و موارد از یکدیگر متمایز است‌.
مؤلفانی‌ که‌ مغها را مسبب‌ تحریف‌ مذهب‌ زردشت‌ می‌پندارند به‌ هیچ‌وجه‌ توجهی‌ به‌ ترویج‌ و توسعه‌ی‌ داخلی‌ این‌ مذهب‌ نداشته‌اند و آن‌ را آئینی‌ می‌دانند که‌ به‌ طور تمام‌ و کمال‌ از طرف‌ زردشت‌ تشریح‌ شده‌ و ارتباط‌ و نفوذ متقابل‌ آن‌ را با نظرات‌ و معتقدات‌ اقوام‌ مختلفه‌ی‌ ایران‌ انکار می‌نمایند. گرچه‌ در گاتها فقط‌ درباره‌ی‌ ستایش‌ اهورمزدا سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ و سایر خدایان‌ ایران‌ مقامشان‌ تنزل‌ داده‌ شده‌ و در درجه‌ی‌ دوم‌ اهمیت‌ قرار گرفته‌اند، ولی‌ در اوستای‌ صغیر، «میترا» و «آناهیتا» دوباره‌ به‌ عنوان‌ خدایانی‌ که‌ نیاز به‌ ستایش‌ دارند (Yazata) و شهرت‌ آنان‌ نیز زیاد است‌ و مقامشان‌ پایین‌تر از اهورمزدا قرار دارد، ظاهر می‌شوند، ولی‌ این‌ هم‌ نتیجه‌ی‌ نفوذ و تأثیر مذهب‌ مردم‌ آنان‌ زمان‌ است‌ که‌ در مذهب‌ زردشت‌ اثر گذاشته‌ است‌. مذهب‌ زردشت‌ اجباراً با عقاید و سنتهای‌ اقوام‌ ایرانی‌ سازشی‌ پیدا کرد، زیرا کیفیت‌ تجریدی‌ آن‌ برای‌ همه‌ی‌ مردم‌ آن‌ ادوار قابل‌ دسترسی‌ نبود.
بعضی‌ از محققان‌، مغهای‌ ماد را نسبت‌ به‌ ایرانیان‌ بیگانه‌ می‌دانند و آنها را جزو «تورانیان‌ و یا قوم‌ سکاییان‌ (سکاها)» می‌شمارند که‌ بعداً نفوذ و غلبه‌ی‌ خود را حتی‌ به‌ بابل‌ گسترش‌ دادند، ولی‌ چنین‌ عقیده‌ای‌ مبتنی‌ بر این‌ اشتباه‌ است‌ که‌ مذهب‌ مغهای‌ ماد را با ستاره‌شناسان‌ کلده‌ ممزوج‌ دانسته‌اند و هم‌ چنین‌ در نتیجه‌ی‌ اختلاط‌ معتقدات‌ ملل‌ مختلفه‌ و ادوار متعدده‌ و تعبیر لغت‌ مغ‌ به‌ عنوان‌ ساحر و جادوگر و شعبده‌ باز و فریب‌ دهنده‌ است‌. این‌ محققان‌ یک‌ حقیقت‌ را که‌ روزی‌ برای‌ «آپولی‌» روشن‌ بوده‌ است‌ و اختلافی‌ را که‌ بین‌ مغهای‌ ایران‌ – ماد بوده‌ و معنایی‌ را که‌ بعداً رومیان‌ و یونانیان‌ به‌ عنوان‌ ساحر و ستاره‌شناس‌ برای‌ مغها قائل‌ بوده‌اند، نادیده‌ گرفته‌اند. «آپولی‌» علیه‌ این‌ نظر دلایلی‌ اقامه‌ نمود و مدلل‌ داشت‌ که‌ در نزد ایرانیان‌ واژه‌ی‌ مغ‌ به‌ معنای‌ روحانیون‌ آمده‌ نه‌ ساحر و جادوگر.
در آغاز سلطنت‌ داریوش‌ اول‌، مغها طبقه‌ی‌ مخصوصی‌ از روحانیون‌ بودند که‌ به‌ تبلیغ‌ و نشر معتقدات‌ مذهبی‌ خود قیام‌ و در موقع‌ قربانیهای‌ ایرانیان‌ و مادها حتماً حضور پیدا می‌کردند. آنان‌ به‌ مراسم‌ و آداب‌ مذهبی‌ به‌ خوبی‌ واقف‌ بودند و سنتها و عادات‌ فرهنگی‌ و مذهبی‌ قبایل‌ ایران‌ را محفوظ‌ نگه‌ می‌داشتند. در زندگانی‌ مذهبی‌ و رواحانی‌ قبایل‌ ایران‌، مغها مقام‌ منحصر به‌ فرد داشتند. از آغاز سلطنت‌ داریوش‌ اول‌ مغها جزو روحانیون‌ رسمی‌ پادشاهان‌ هخامنشیان‌ درآمدند. ولی‌ خود هخامنشیان‌ همان‌ طوری‌ که‌ به‌ نظر ما می‌رسد با آنکه‌ بسیاری‌ از تعالیم‌ مذهب‌ زردشت‌ را اختیار نمودند. مع‌ذلک‌ زردشتی‌ نبودند.

برگرفته از : شرح‌ نخستین‌ مبارزه‌ مذهبی‌ در ایران‌ (به‌ روایت‌ داندامایف‌)

پانوشتها
1- داندامایف‌، محمد، ایران‌ در قرون‌ نخستین‌ هخامنشی‌، ترجمه‌: روحی‌ ارباب‌، تهران‌، انتشارات‌ علمی‌ – فرهنگی‌، ۱۳۸۱
2- «ای‌ .م‌. دیاکونوف‌» می‌نویسد: «مرز دقیق‌ و منجزی‌ بین‌ عقاید قدیم‌ و مذهب‌ زردشت‌ وجود نداشت‌ «تعالیم‌ گاتها را نمی‌توان‌ مذهب‌ زردشتی‌ دانست‌، زیرا تعیین‌ مرز بین‌ پایان‌ تعالیم‌ زردشت‌ و شروع‌ عقاید قبیله‌ای‌» کار آسانی‌ نیست‌. ضمناً فرق‌ بین‌ موضوع‌ مذهب‌ گاتها و مذهب‌ هند و ایرانی‌ قدیم‌ به‌ کمال‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. زردشت‌ اصلاحات‌ عمیق‌ در امر مذهب‌ به‌ وجود آورد. وی‌ ایمان‌ و عقیده‌ را محصور در اهورمزدا و پیروزی‌ نهایی‌ او دانست‌ و کلیه‌ی‌ خدایان‌ قبیله‌ای‌ را منکر شد و آنان‌ را پایین‌تر از اهورمزدا قرار داد.
3- مقایسه‌ شود نام‌ خدای‌ «میتریدات‌» که‌ به‌ خزانه‌داران‌ کورش‌ دوم‌ اطلاق‌ می‌شد و همچنین‌ فرمانده‌ کشتی‌ داریوش‌ دوم‌ نیز به‌ همین‌ نام‌ نامیده‌ می‌شد (پاپیروسهای‌ الفانتین‌)
4- «پولی‌ ئن‌» می‌نویسد که‌ در دوران‌ سلطنت‌ داریوش‌ اول‌ ایرانیان‌ آتش‌ و آب‌ مقدس‌ را مورد ستایش‌ قرار می‌دادند.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
7 نظرات
  1. میلاد می گوید

    با تشکر از مطالب پر بارتان
    متاسفانه نظرات مربوط به آیین مردم ایران باستان خیلی با هم اختلاف دارند و بعضی مواقع ضد هم هستند . مثلا در نگاره دیگری که در همین سایت گذاشته شده به نام (زرتشت) هخامنشیان پشتیبان مذهب زرتشتی و مروج آن قلمداد شده اند در حالیکه در این جا این طور نوشته :تا زمان‌ آغاز سلسله‌ی‌ ساسانیان‌ مراسم‌ و عادات‌ زردشتی‌ در نظر ایرانیان‌ بیگانه‌ بود!!! خوب معنی این حرف اینه که اصلا هخامنشیها زرتشتی نبودند که مردم آغاز ساسانیان بخواهند زرتشتی بوده باشند پس چطور دین رسمی کشور در دوره ساسانی زرتشتی بوده در حالیکه در آغاز این سلسله کسی زیاد پیرو زرتشت نبوده؟! به نظر من این طور مطالب گوناگون باعث بهم ریختگی بیشتر ذهن خواننده میشه تا اینکه اطلاعات اون رو افزایش بده ! متاسفانه گویا هرکسی به علاقه خودش تاریخ ایران باستان رو به رشته تحریر در می آورد … مشکلات امروز ما از همین تاریخ آشفته نشات میگیرد .

    1. سعید می گوید

      دو مورد هست یک اینکه قبل از ساسانیان تقریبا اشکانیان ۴۷۰ سال حکومت کردند که حکومت ملوک طوایفی و خودشون هم بیشتر میترا پرست و اناهیتا پزست بودند و حتی کلی از سلوکیان هم در نقاط مختلف ایران و اسیای صفیر زندگی و قطعا خدایانی رو پرستش میکردند در زمان هخامنشیان هم دین اجباری نبود و قطعا تمام ایران زرتشتی نبودند و قسمت اعظمی از مردم به ایینها و مذاهب دیگه بودند و اما ساسانیان اولا از خواستگاه سرزمینی هخامنشیان و حتی از نوادگان همونها حساب میشن و خمینطور در عصر امپراطوری ادیان و به خاطر حفظ سرزمینهاشون و عدم تسلیم شدن شهرهای مثلا یهودی نشین یا مسیحی نشین با امپراطوری مطبوعشون یعنی رم حکومت متمرکز با ارتش ثابت و دینی خلاف با ادبان دیگه میتونست مانع فرو پاشی امپراطوری بشه اونم در زمانی که رمی ها توسط کنستانتین مذهب نسیحی رو رسمی اعلام کردن و داستانهای دیگه ….. که نیاز به مطالعه داره موفق باشید

  2. مغ دوست می گوید

    حضرت حافظ احترام‌ بالایی برای مغان قائل است
    مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما می‌کرد دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست وندر آن ایینه صد گونه تماشا می‌کرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
    میدونیم که حافظ به ادبیات عرب ،قرآن تفسیرات ،علم ،منطق ،فلسفه،فلسفه مشا ،سفسطه و همه اینها پیش نیازه فلسفه های بالاتره که کلام و فقه و بعد عرفان اشراف کامل دارند و با وجود همه اینها مطالعه جامع و کاملی از سلوک عرفای دیگه چون عارف بزرگ شیخ صنعان و عرفای دیگر زمان خود و مغهاا داشتند
    از طرفی در انجیل مکتوب هست که سه مغ ایرانی از روی ستارگان زمان و مکان جغرافیایی تولد مسیح رو میدونستند و برای همین کلی هدیه بردند برای حضرت مریم و مغ ها مثل عرفای زمانه مخالف سو استفاده از دین بودند پس امکان اینکه آدم‌های بدی باشند صفره و جالب اینکه اختراعات نجومی تقویم…

    1. ناشناس می گوید

      درود بر شما

  3. تسلا می گوید

    زرتشت شاگرد مغان بوده است …. مغان زرتشتی هم نیستند

  4. باربد مهریشت می گوید

    در جایگاه یک پژوهشگر زمینه های تاریخ و باورهای ایرانی، باید بگم چقدر مزخرف نوشتی! مخصوصا در مورد باور زرتشتی!!!
    این مزخرفات رو از کجاتون در میارید؟ جدی!!!؟؟؟
    از حکومت پول میگیرید؟؟؟!!!

  5. محمد رضا می گوید

    این نظرها کاملا غلط است و تحریف دین زرتشته

ارسال یک پاسخ