پنج نیروى مینوى
پنج نیروى مینوى زر.; باور عمیق به وجود ماوراءالطبیعه در جهان شناسى مزدیسنایان، سبب شده تا اینان تنها به یک نیروى معنوى یا روحانى که حاکم بر جسم آدمى است، معتقد نباشند; بلکه، همچنان که در اوستا مى توان دید، سخن از پنج نیروى باطنى بگویند، که البته از حیث رتبه با هم مساوى نیستند: برخى از آنها بى آغاز و بى انجام اند، و برخى فنا مى پذیرند و برخى دیگر محدث اند و به حیات جاودانى متصل مى گردند. این پنج نیروى مینوى عبارت انداز:۱.اَهو)a-hu(; ۲. دَئِنا )daإna(; ۳. بَئوذه )adbao(; ۴.اوروَن)urvan(;۵.فَرَوَشى )fravasay(.
۱. اَهو: پهـ.; آن را اَخو )axw( گویند. وظیفه آن نگهدارى تن و تنظیم زیست طبیعى آن است. به عبارت دیگر، اهو سامان بخشىِ فیزیولوژى بدن را برعهده دارد. این نیرو با تن هستى مى یابد و با مرگ نابود مى شود.
۲. دَئِنا:[۲] پهـ.; آن را دِن )den( گویند. از این نیرو به وجدان یا نیروى ایزدىِ بازشناسىِ نیک و بد تعبیر کرده اند. این نیرو را آغاز و انجام نیست. اهورمزدا آن را در تن انسان به ودیعه گذاشته است; اگر انسانى بر آن دست یابد، هرگز به بدى گرفتار نخواهد شد. پس از درگذشت انسان، همین نیروست که بر سر پل چینود براى انسانِ درست کردار به صورت دوشیزه اى زیبا مجسم مى گردد، و او را به بهشت راهنما خواهد بود. امّا براى انسان زشت کردار، به صورت پتیاره اى مجسم مى شود که او را به جهنّم مى کشاند.
۳. بَئوذه: پهـ.; آن را بُوییتَنْ گویند. از این نیرو به درک و حس انسان تعبیر کرده اند; حافظه، هوش و قوه تمیز را اداره مى کند تا هریک تکلیف خود را به جاى آورند، و پس از مرگ زنده مى ماند و به روان مى پیوندد.
۴. اوروَن: پهـ.; آن را رُووَن گویند. این نیرو مسئول کردار انسان است; گزینش خوب و بد به عهده اوست. پس از مرگ، این نیرو است که پاداش بهشت یا پادافره دوزخ را دریافت مى کند; روان مرد درست کار به فروشى او مى پیوندد و در بهشت به سر مى برد، ولى روان دوزخىِ انسان به تنهایى در دوزخ رنج مى بیند. در گزیده زادسپرم، روان سه بخش دارد: روان اندر تن یا روان نگهبان; روان بیرون از تن یا روان اندر راه; و روانى که در جهان مینوى است.
۵. فروشى:[۳] پهـ . ; آن را فَرَوَهر گویند. این نیرو به معناى حافظ و نگهبان است، و نظام آنان به دست فروشى ها است. در بندهش آمده است که پیش از آفرینش عالم مادى، اهورمزدا عالم فروشى را بیافرید; یعنى آنچه بایستى در دنیا ترکیب مادى گیرد، از انسان و جانور و گیاه و غیره، پیش تر صور معنوى شان موجود بوده است. عالم فروشى ها مدت سه هزار سال طول کشید; پس از انقضاى این دوره روحانى، از روى صورِ معنوى فروشىها، گیتى با آنچه در آن است ساخته شد و آنچه بعدها پا به دایره وجود خواهد گذاشت نیز از همین صور معنوى پدیدار خواهد شد. آخرین فروشى که به زمین فرود خواهد آمد، فروشى سوشیانت موعود مزدیسناست که پس از آن آخرالزمان است. فروشى هر انسانى بعد از مرگ به عالم بالا برمى گردد و همچنان پاک مى ماند و قوه محرکه در دست این روح ایزدى سپرده شده است. حیطه فروشى ها منحصر به عالم خاکى نیست; عالم بالا نیز از کمک آنان بى نیاز نیستند. فروشىها در قدرت با هم مساوى نیستند; هریک از موجودات اعم از علوى و سفلى داراى فروشىاند. نشو، نمو، حرکت، پایدارى همه موجودات و عوالم به دست آنهاست. بسیارى از دانشوران و پژوهشگران مثال را در فلسفه افلاطونى صورتى از فروشى در اندیشه هاى دینى و هستى نگرى ایرانیان مى دانند.
مصطفى فرهودى
واقعاً جالب بود
موفق باشید