خسرو و نوجوان
خسرو و نوجوان متن کوتاهی به زبان پهلوی است که دوازده صفحه از مجموعهی متون پهلوی جاماسب آسانا را به خود اختصاص داده است. داستان بیمقدمه و از دست به سینه ایستادن نوجوانی به نام واسپوهر نزد خسرو قبادان آغاز میشود. او شرح میدهد که از خانوادهای نامی و توانگر بوده است که از دارایی دنیا چیزی کم نداشتند. پدرش در هنگام کودکی او از دنیا رفته، اما قیم او با ثروتی که از پدر به او رسیده، او را به خوبی پرورش داده است. به فرهنگستان (مدرسه) رفته و اطلاعات لازم دینی را به دست آورده و دبیری فراگرفته و سپس در سواری و تیراندازی و نیزهپرانی و موسیقی و ستارهشناسی و بازیهای گوناگون مهارت پیدا کرده است (بندهای ۱ تا ۱۸). اما پس از مرگ مادر، زندگیاش سخت و آشفته شده است. پس از این مقدمه از شاه میخواهد که در حالش نظری کند. شاه برای آزمودن او دربارهی بهترین خوراکها (بندهای ۲۰ تا ۵۴)، مِیْها (۵۵ تا ۵۹)، آنچه با مِیْ میخورند (۶۵ تا ۶۶)، نغمهها (۶۰ تا ۶۴)، گلها و عطرها (۶۸ تا ۹۴)، زنان و اسبان (۹۸ تا ۱۰۰)، سیزده سؤال مطرح میکند و همهی پاسخ های او مورد پسند میافتد. سپس شاه برای آزمایش شجاعت نوجوان، از او میخواهد دو شیر را که موجب وحشت رمهی اسبان شاه شدهاند، زنده دستگیر کند. نوجوان پس از توفیق در این کار، به سِمَت مرزبان منصوب میگردد (۱۱۰ تا ۱۲۰).
ترجمهی عربی بخشهایی از این رساله را ثعالبی آورده است. این ترجمه از اصل پهلوی خلاصهتر است ولی در مواردی مطالبی اضافه بر متن پهلوی دارد، مانند مطلبی در مورد بهترین آب (ص. ۷۱) و مطلبی در مورد بهترین پوشاک (ص. ۷۱) که در آغاز متن پهلوی (بند ۱۹) شاه به آگاه بودن نوجوان از آن اشاره کرده است و ظاهراً از متن پهلوی افتاده است. از سوی دیگر، مقدمهای که شرح حال نوجوان و خانوادهی اوست یا داستان زنده اسیر شدن دو شیر به دست او، در ترجمهی عربی نیامده است.
این متن کوتاه، نه مانند دینکرد حاوی اطلاعات دینی است و نه مانند بندهش جهانبینی زرتشتی و مسائل مهم علمی را مطرح میکند. حتا از اطلاعات تاریخی هم در این متن خبری نیست، اما از نظر در بر داشتن نام و طرز تهیهی خوراکیها، نام گلها، سازها، نواها و رقصها بسیار غنی و مورد توجه است. متن نه تنها فهرست دوازده ساز متداول ساسانی را ارائه میدهد که از نظر سازشناسی ایرانی بسیار بااهمیت است، هجده اصلاح مربوط به رامشگری را نام میبرد که از رازهای مجهول نقوش بازماندهی دورهی ساسانی پرده برمیدارد. همچنین از این طریق میتوانیم اندکی با شیوهی زندگی در دوران ساسانی آشنا شویم. در این متن به نکات جالبی برمیخوریم که بد نیست برخی از آنها را با هم بخوانیم.
رتک از بازیهایی نام میبرد که گویا در آنها ماهر و چیرهدست است.
ـ شترنج که در پهلوی چترنگ و در اوستایی چتورنگه و به معنی چهار رنگ، یا چهارخانه بوده است.
ـ تخته نرد که در پهلوی نو ارتخشیر نامیده میشده است.
ـ هشت پای، که نام دیگرش برج نادر است. صفحهی این بازی شبیه صفحهی بازی دوز است، با این تفاوت که در پیرامونش هشت پا قرار دارد که احتمالاً دلیل نامگذاری بازی هم همین بوده است. گفته میشود مردمان سنگسر سمنان هنوز این بازی را حفظ کردهاند.
رتک از میان خوراکیهای گوشتی، وهیکِ (= بزغاله) دوماهه را نام میبرد که با شیر مادر و شیر گاو پرورده شده باشد، سپس برشته و با آبکامه اندود شده باشد. آبکامه نانی است که با خمیر ترش درست و در سرکه خوابانده میشود. این نان را به جای ترشی، پیش از غذا و یا همراه غذا، استفاده میکردهاند. احتمالاً رابطهای میان این نام و آب افتادن کام و دهان وجود دارد.
همچنین سینهی گاو فربه که همراه سپید پاک پخته شود و با شکر و تبرزد (= نبات) خورده شود. سپید پاک خوراکی است که با اسفناج و آرد و سرکه تهیه میشده است. ثعالبی آن را سکباج ثبت کرده است.
و گور گشن که با سپست (= یونجه) و جو پرورده شده باشد و آن را به شیر ترش (= ماست؟) بیالایند و چاشنی دهند.
از میان مرغانی که رتک بدانها اشاره میکند، میتوان فره مرغ، چور، سیرنگ، سی توژک، کلنگ گشن، چرز تیر ماهی، کبکنجیر، خشنسار را نام برد.
فره مرغ به معنای جوجهی مرغ است و چور نوعی کبک چل. فرهنگهای فارسی سیرنگ را به استناد شاهنامه سیمرغ ثبت کردهاند؛ اما در دامنه های البرز سیرنگ با تلفظ serenj به کبک کمیابی گفته میشود که شکار آن تا دورهی قاجار از افتخارات درباریان به شمار میرفت و احتمالاً به همین دلیل به کبک دری (= درباری) معروف شده است. سیتوژک شاید ترکیبی از سی
(= سیکا: مرغابی) و توژ (= توز، تور: وحشی) باشد. کلنگ، مرغ گردندراز مسافر (= درنا)، و ترکیبی از کل (= کلیدن: کندن) و انگ، به معنی مرغ کاونده است. چرز تیرماهی، نوعی پرندهی مهاجر است که
در تیرماه پیدا میشود، کبکنجیر نوعی
مرغ خوشگوشت است و خشنسار نوعی مرغ آبی.
اما سفارش ویژهی رتک دربارهی خوراکهایی که با مرغ تهیه میشود، اردک خانگی گشن است که خوراکش شاهدانه و کامهی سیکین و روغن زیتون بوده است و یک روز پیش از پختن، کشته شده باشد و به یک پا آویزان شده باشد و روز دیگر از گردن آویزان شده باشد و سپس با سولاچک (= سیخ؛ سولاچ = سوراخ) برشته شود.
کامهی سیکین، خمیری است که سه دانگ آن آرد و یک دانگ آن آب باشد. ماهیار نوابی آن را کامهی جوین (= خمیر آرد جو) خوانده است.
سپس از انواع خامیز نام میبرد. خامیز گوشت خامی است که در سرکه بخوابانند. چنانچه در متن آمده است خامیز خرگوش، خامیز اسب، خامیز تذرو و خامیز آهوی ماده قابل توجه هستند.
شیـرینـیهـایـی که در تابستـان میخورند لوزینه، جوزینه، جوز آفروشه، چرب آفروشه و چرب انگشت است و شیرینیهایی که در زمستان میخورند شفتینه، برفینه، پالوده با تبرزد و گشنیز و گلاب و پالودهای که از آب سیب سیمین
(= سیب سفید) تهیه شود.
لوزینه از عسل، آرد برنج و گردوی نرم تهیه میشود. لوز به معنی بادام است و احتمالاً در اصل به جای گردوی نرم به کار میرفته است. جوزینه نیز از عسل، آرد و جوز (= گردو) تهیه میشود. آفروشه یا آروشه نانی است که با برشتن پنیر به دست میآید. شاید جوز آفروشه، آفروشه همراه با گردو باشد و چرب آفروشه نوع مرغوبتر و مفصلتر آن. فرهنگهای فارسی چرب انگشت را با نام انگشتو ثبت کردهاند. منظور از شفتینه، شفت یا شهد میوه است و نه میوهی شفتالو. برفینه در پهلوی بفرینک و در منابع عربی الوفرینج ثبت شده است و احتمالاً یخدربهشت یا بستنی باشد.
پس از آن نوبت به انواع همبک (= مربا) و انواع می میرسد.
پس از این بخش، خسرو از رتک دربارهی خنیاگری میپرسد و رتک از چنگسرایی، ونسرایی، ونکنارسرایی، مشتکسرایی، تنبورسرایی، بربتسرایی، نایسرایی، دمبرکسرایی، کرمیلسرایی، سیوارسرایی و تنبورمسسرایی نام میبرد.
بنا به گفتهی ابن خرادبه، ون یکی از سازهای متداول ایرانی بوده است که هفت تار داشته و نواختن آن شبیه چنگ بوده است. چنان که از نقشهای تاقبستان برمیآید، ونکنار سومین نوع از چنگهای تاق بستان است و چنگِ ویژهی ایرانیان است. مشتک، ارغنون دهنی است که از تعبیهی چندین نی کوتاه و بلند است که در محفظهی چهارگوش به هم میپیوستند. دمبرک یا دمبلک، همان تمبک است. واژههای کرمیل و سیوار ناشناخته ماندهاند، اما احتمالاً کرمیل ترکیبی از کر (= کرنا) و میل (= میله) باشد. تنبورمس نوعی تنبور است که از تنبور معمولی بزرگتر است.
در ادامه از چندین بازی ، مانند رسنبازی، بازی پتشخواری و گیلی، زنجیربازی، ماربازی، چمبربازی، تیربازی، تاسبازی، بندبازی، اندروایبازی، سپربازی، زینبازی، زنگبازی، سربازی، شمشیربازی، دشنهبازی، گرزبازی، شیشکبازی و کِپیبازی یاد میکند.
پتشخوار یا پتیشخوار منطقهی مجاور رشتهکوه البرز (مازندران فعلی) بوده است و احتمالاً متن اشاره به نوعی رقص ویژهی آن منطقه دارد. چمبر هر چیز گرد یا دایرهای شکل است. واژهی اندروای به معنی معلق بودن است. در یکی از نقوش تاق بستان، نقش خنیاگری را میبینیم که ظاهراً در هوا معلق است و احتمالاً اندواریبازی، نوعی مهارت ویژهی خنیاگران بوده است، چنان که سربازی، یعنی هنرنمایی با سر. شیشک یا شیشو همان تیهو است و کِپی همان میمون.
هنگام نام بردن از گلها و عطرها، خسرو شاه، اسپرهم، گیتی، کافور، سمن، نرگس، سوسن، مارو اردشیران، بنفشه، مورد، مرزنگوش، سیسنبر و یاسمن را خوشبو میخواند.
واژهی اسپرهم نامی است که به صورت عام به گل میدادهاند، و واژهی گل در زبان پهلوی به صورت خاص به معنی گل سرخ بوده است. شاید گل گیتی همان گل اطلسی باشد و مارو اردشیران همان باشد که بعدها به بومادران تغییر یافت. سیسنبر نیز همان سوسنبر است.
از نظر رتک اسب و استر و شتر تژک (= تندرو) بهترین بارهها هستند.
سعید عریان، ماهیار نوابی، محمد معین و ایرج ملکی متن خسرو و نوجوان را ترجمه و تفسیر کردهاند. همچنین مقالات فراوانی در این باره (بهویژه بخش مربوط به موسیقی و سازشناسی) منتشر شده است. با این همه، به نظر میرسد هنوز ناگفتههای بسیاری دربارهی خسرو و نوجوان باقی مانده است.
منابع:
- متن پهلوی خسرو قبادان و رتک، مجموعهی متون پهلوی، جاماسب آسانا
- تاریخ ادبیات پیش از اسلام، احمد تفضلی، انتشارات سخن، ۱۳۸۳
- خسرو و ریدک (دانشنامهای از فرهنگ و هنر ساسانی)، ایرج ملکی
- زمینهی شناخت موسیقی ایران، فریدون جنیدی، انتشارات پارت، ۱۳۶۱
سلام جالب هم بود هم نبود
این مقاله نوشته فرمهر امیر خاوری هست که در شماره ۴ فصلنامه جشن کتاب (زمستان ۱۳۸۶) منتشر شده.