حمورابی شاه عادل

حامورابی . (اِخ )ششمین پادشاه از اولین سلسله ٔ پانزده نفری سلاطین بابل و مؤسس و بانی حقیقی وواقعی مملکت بابل . قانون حامورابی قدیم ترین قوانینی است که تا امروز بدست است . سلطنت وی در حدود ۲۰۰۳-۱۹۶۱ ق .م . وی بیست سال ضدّ ریم سن پادشاه عیلام و لارسا پادشاه فرات سفلی جنگیده است . او جهانداری بزرگ است که قلمرو خویش را با تشکیلات منظم و قوانین متحد ساخت و معتقدات حکمی را با حکومت سیاسی جدید مورد قبول اتباع خود قرار داد، و به تجارت خارجی نیز وسعت بخشید. سلسله ٔ وی کمی بعد از او نابود شد، اما آثار وی بجای ماند، و بابل در نزد شرقیان تا زمان سلوکیان شهری قابل توجه بشمار میرفت .
حامورابی (کتاب قوانین ): ستونی بدرازای ۲/۲۵ گز و اکنون در موزه ٔ لوور است و آن در سال ۱۹۰۱-۱۹۰۲ م . بوسیله ٔ همراهان مورگان فرانسوی در خرابه های شوش کشف شد. و آن را چون غنیمت جنگی در اواخر قرن ۱۱ ق . م . بشوش برده بودند. در رأس آن نقش برجسته ٔ حامورابی را در حال سجود (عبادت ) برابر خدای خورشید (شمس ) و خدای عدالت نشان میدهد. متن قوانین که مسبوق به یک مقدمه است و در پایان نتیجه گرفته شده دارای تقسیماتی منتظم نیست ، بخش اول آن درباب مالکیت و بخش دوم درباب افراد است و آن قدیمی ترین مجموعه ٔقوانینی است که تاکنون شناخته شده است . حمورابی یا حامورابی یکی از سلاطین سامی است که مابین سالهای ۲۱۲۳-۲۰۸۰ ق . م . سلطنت میکرده است . اسم او از لغت ایلامی اشتقاق یافته و گویند معنی آن بزرگ زاده است . و نیز گویند حامورابی همان امورافل پادشاه «شنعار» است که در اصحاح چهارده گانه (سفر خلق ) از آن ذکر شده که پس از آنکه بر بلاد کلده استیلا یافت و ایلامیها را که قرون متمادی در آن سرزمین سلطنت داشتند از کلده بیرون کرد خود را سلطان عالم متمدن آن زمان (بغیر از مصر) نام داد. مملکت حامورابی از جنوب غربی ایران تا دریای متوسط (مدیترانه ) امتداد داشت ، ولی جنگهای پی درپی که تفصیل آن بر ما مجهول است ، بالاخره سلطنت او را متلاشی و این سطوت و عظمت را از دست وی بدر برد. یکی از مورخین یونان میگوید: «در سرزمین عجیب و تاریخی بین النهرین صدها میل مربع زمین های سبز و خرم و وادیهای لم یزرع و اراضی خشک و باتلاقی دیده میشود که بواسطه ٔ مسدود شدن جویهای مصنوعی این اختلافات تولید شده است . حامورابی سد سدیدی برای جلوگیری از طغیان آب دجله ساخت و نهرهای بیشماری که زمینهای کلده را مشروب میساخت احداث کرد». خود حامورابی در یکی از نوشته های خویش میگوید: وقتی که ربهالنوع «انو» و رب ّالنوع «بعل » سلطنت سرزمین سومر و اکاد را به من اعطا کردند، قنات حامورابی را حفر کرده و با آب دجله زمینهای سومر و اکاد را که در اطراف این رودخانه واقع و قابل کشت و زرع است آبیاری کرده حاصل گندم برداشتم ، سرزمینی را که ساکنین آن تقسیم کرده بودند بشکل متحد درآوردم و با مردمان بخوشی و خوبی رفتار کرده امنیت را در تمام آن ناحیت برقرار کردم . در یکی از ستونهائی که «دُ مرگان » در خرابه های شوش کشف کرده نوشته شده که حامورابی آفتاب پرست بود و تمام قوانین و شرایع خود را از عطاهای آفتاب میدانست . در این ستون کلمات ذیل منقوش است :این ولایات که منتهی میشود به آسمان و مردمان هنرمنددارد بحکم آفتاب خداوند و حاکم آسمانها و زمین بمن عطا گردیده آنچه بیاد هیکل «ایساغیل » محبوب خود بنا کردم برای اینست که اسم مرا تا ابد در زبانها جاری سازند. هر مظلومی که ادعای قانونی دارد اگر مقابل صورت من بایستد و این نوشته را بخواند و کلمات گرانبهای مرا بفهمد، بحقیقت که این نوشته دعوای او را ثابت وحق را نصیب او خواهد کرد و بالاخره خواهد گفت : حامورابی پادشاهی بود رعیت دوست و مظلوم نواز، کرامت و مجد خود را از «میروداخ » دریافت کرده و به مساعدت او بر شمال و جنوب تسلط یافته موجبات خوشنودی خدای خود را فراهم ساخت و میروداخ قوانین و شریعت او را تا ابد باقی و پایدار خواهد گذاشت .
لقب «پادشاه نیکوکار» برای حامورابی بهترین القاب است ، زیراشخصی بود بغایت مهربان و با افراد رعیت به نیکی رفتار میکرد بطوری که خود او میگوید: «حامورابی پادشاه احسان ، آن کسی که آفتاب به وی قانون و حقیقت را بخشید من هستم ، کلمات من درخور توجه است ، اعمال من بی نظیر است ، اشرار و بدکرداران را از بین میبرم ، اشخاص متکبر را فروتن میسازم ، اگر کسی پس از مرگ من در محو این کلمات بکوشد بیقین اقدام وی شریعت مرا از میان نخواهد برد. آنچه بیادگار از خود میگذارم فناناپذیر است و آفتاب سلطان زمین و آسمان آنرا نگاهداری خواهد کرد، چنانکه مملکت مرا حفظ کرد. پادشاه احسان شخصی است که به رعایای خود نیکی و احسان کند». باز میگوید: «کلمات تاریخی من که به روی تخته سنگها نوشته شده در میان اعقاب من محترم خواهد بود. این کلمات قوانین مملکت من است . اگر شخص توانا و حکیمی بر این سرزمین تسلط یابد بمقتضای شریعت من رفتار خواهد کرد.
آنچه این پادشاه نامور برای سلاطین و اعقاب خود از قبیل کتاب «وداع » و «شنون » نوشته ثابت میکند که رفتار و کردار او طوری بوده که اعقابش همواره او را احترام و تقدیس میکردند، قوانین وی تا پنج قرن پس از مرگ او معمول ومجری و سرزمین بابل جایگاه راحت و امنیت بود تا آنکه نائره ٔ جنگ از جبال ایلام و عاثو به بابل و سوریه سرایت کرده شهرت و معروفیت وی از میان برفت .
شریعت حامورابی : هنگامی که «دُ مرگان » عالم شرق شناس فرانسوی بکاوش در خرابه های شوش به کشف آثار ایلامی پرداخت ، ستون سنگی بسیار محکمی بطول دو متر و نیم بدست آورد که چهارهزار سطر از قوانین حامورابی بر آن منقوش و تمام را «پرشیل » متخصص در لغات سامیه بزبان فرانسه ترجمه و منتشر ساخت . این قوانین از جرائم ، سرقت ،رشوه شروع و به جنحه و جنایات و دزدیهای عادی ، قصاص بندگان و غیره منتهی میشود. در موضوع خرید و فروش ، اجاره ٔ اراضی ، دَین و آداب تجارتی مواد مخصوص ذکر کرده . راجع به اطباء، بنایان ، مهندسین نظام مخصوصی ترتیب داده و بطور خلاصه مجازات و جرائم قوانین او را میتوان بر اساس «العین بالعین و السن بالسن و الجروح قصاص » فرض کرد .
توراه و قوانین حامورابی : وقتی ترجمه ٔ قوانین حامورابی در اروپا انتشار یافت ، تمام متفکرین و دانشمندان غرب را بخود مشغول کرد و در اطراف آن عقاید مختلف اظهار می شد و بالاخره درنتیجه ٔ بحث و استقصای بسیار معلوم شد که بین قوانین حامورابی و احکام توراه از جهتی اختلاف و از جانبی شباهت بسیار موجود است . اختلاف از حیث وقایع تاریخی و تشابه از نقطه ٔ نظر شرایع و قوانین کاملاً مشهود میگردد. در قسمت اول علمای آلمان میگویند: حامورابی همان ملک «آمورافل » است که در اصحاح چهارده گانه از آن ذکر شده ، ولی علمای فرانسه برخلاف آن معتقدند. بقول دانشمندان آلمان حامورابی همان کسی است که توانست قشون سیل آسای «اریوک »و «لعوم » و «تل عال » را شکست داده بر آنان ظفر یابد،ولی بقول شرق شناسان فرانسه حامورابی کسی بوده که خود را سلطان قادر تمام خطه ٔ آسیا میدانست و هیچوقت به زیردستان خود توجهی نداشت . یکی از القاب حامورابی بطوری که قبلاً ذکر کردیم پادشاه نیکوکار و صلح جوست که خود را بدان ملقب کرده و در غالب آثار خود آورده .
عصرهای تاریخی : غالب مورخین قوانین توراه را مبتنی بر شرایع بابلی دانسته و در اطراف آن مباحثات بسیار کرده اند. «ماسپرو» مدیر سابق آثار مصری در این خصوص گوید: من به اینکه حامورابی واضع قوانینی بوده معتقدم ، ولی در عین حال میگویم «سارگون » و «نمارانیس » هزاروپانصد سال پیش از او قوانینی راجع به تکالیف زنان ، وظایف خانوادگی و تعیین مسئولیت اطباء، بنایان و غیره وضع، و این اقتباس سلسله وار به دوره های نامعلوم و عصرهای تاریکی که بر ما مجهول است منتهی میگردد و شاید اعقاب ما روزی به این اسرار تاریک و رازهای نهانی پی برده حقیقت را کشف کنند.(نقل به اختصار از مقاله ٔ سیدمصطفی طباطبایی ). حامورابی جز تدوین این قانون کارهای دیگر نیز انجام کرده است . اوریم سین ، پادشاه عیلام را از شهر لارسا بیرون کرد (۲۰۹۳ ق .م .) و از اینجا معلوم است که بابل درصدد جمع کردن شهرها و بزرگ کردن کشور خود بوده . (ایران باستان ج ۱ ص ۱۲۰).
ستل حامورابی : لوحی سنگی در حفریات شوش بدست آمده که حالا در موزه ٔ لوور پاریس است ، بر لوح مزبور قوانین حامورابی کنده شده ، و این قدیمترین قانونی است که تاریخ بشر بدست دارد. راست است که پایه ٔ قانونهای حامورابی بر قوانین کهن دیگری است که اززمان سومریها وجود داشته ، ولی از این قانونها نسخه ٔتدوین شده ای تاکنون بدست نیامده است . اهمیت قانون حامورابی فقط در قدمت آن نیست بلکه بیشتر از این حیث است که تمدن عالی را که در چهارهزار سال قبل بابل داشته ، می نماید. چون مندرجات این لوح بهتر از وقایعنگاری درجه ٔ تمدن بابلیها را در آن زمان میرساند خلاصه ای از این قانون را از کتاب ایران باستان مشیرالدوله در اینجا میآوریم ، این لوح ابتدا در شهر سیپ پار بود و یکی از فاتحان ایلام آنرا مانند یک غنیمت جنگی ، یا نشانه ٔ فتح و پیروزی به شوش برد. در شوش نیز چنین لوحی وجود داشته ، ولی فقط پارچه هایی از آن بدست آمده است . متن این قانون عبارتست ازدویست وهشتادودو ماده و همه ٔ آنها چنین انشاء شده «اگر کسی چنین کند، چنان باید بشود». در این متن اصل یا قاعده ٔ کلی نیست و مواد آن موافق دعاوی مدنی و کیفری تنظیم گشته که در دادگاههای بابل اقامه میشده است .مواد مزبور به این نوع امور راجع است : افتراء، سوگند دروغ ، رشوه به قاضی ، خریدن گواهان ، بی عدالتی قاضیان ، جنایات بر ضد مالکیت ، روابط ارباب و رعیت ، حقوق بازرگانی ، حقوق خانواده ، تعدی بر شخص ، حق الزحمه ٔ پزشک ، حق الزحمه ٔ معمار، کشتی سازی ، اجاره ٔ کشتی ، کرایه ٔ حیوانات و زیانها که از آن برخیزد، مقررات بردگی حقوق و تکالیف ارباب نسبت به بنده و کنیز. در قانون حامورابی همه ٔ آزادان در برابر قانون مساویند و برتریهای نژادی وجود ندارد، فرقی میان بابلی و جز او نیست . مردم سه دسته اند: آزاد، آزادشده ، برده . طبقات چهار است : روحانیان ، کارمندان دولت ، سربازان ، بازرگانان و پیشه وران . قشون دائمی است و خدمت نظامی از پیش برقرارشده . غلام و کنیز میتوانند مالک شوند و در تحت حمایت قانون هستند. کشتن بنده بی محاکمه ممنوع است ، آنان را میتوان فروخت ، ارباب میتواند خود زمین را شخم بزند یا بندگان و کنیزان خود را به این کار گمارد، بازرگانی و حمل و نقل آزاد است ، داد و ستد هم کالا بکالا وهم کالا بپول رواست ، با حلقه های نقره که وزن معین دارد نرخها را میسنجند. قانون حامورابی اصلاحاتی در قانونهای پیشین کرده وضع زنان و فرزندان را بهتر ساخته :زن یکی است ، ولی اگر نازا باشد، میتوان زن غیرعقدی داشت . زناشویی بی قرارداد قانونی نیست . اگر آزاد، کنیزی را بزنی گیرد، آن کنیز حقوق آزاد خواهد داشت . جهیز مال زن یا خانواده ٔ پدر وی است ، ولی شوهر میتواند از آن بهره بردارد. زن و شوهر مسئول وامهای یکدیگرند، که پیش از زناشویی داشته اند. اگر شوهر زنش را طلاق گوید میباید جهیز او را رد کند و یک سهم پسری از مال خود به وی بخشد، ولی اگر زن نازا باشد فقط جهیزش به وی بازگردد. در مورد خیانت زن ، شوهر او را بیرون میکند و یا برده میسازد. اگر مرد اسیر شد، زن میتواند شوهر کند، ولی اگر شوهر اول بازگشت باید بخانه ٔ او برگردد. در موارد بیوفایی میان زن و شوهر کیفر زن سخت و سنگین تر است . در مورد تهمت خوردن زنان محاکمه ٔ خدایی میشود، یعنی زن خود را به رودخانه میاندازد، اگرآب او را فرونگرفت بی تقصیر است . مرد از زنش ارث نمی برد، زیرا که مال زن متعلق به فرزندان اوست ، ولی زن علاوه بر جهیز خود از دارایی شوهر متوفی بعنوان هدیه دریافت میکند. زن میتواند اموال خود را اداره کند، اجاره دهد، جهیز خود را پس گیرد، مال خود را ببخشد، تجارت کند، کسبی پیشه سازد، در شمار روحانیون درآید. زنان بیوه و دختران را مستقلاً محاکمه میکنند، ولی زنان شوهردار بتوسط شوهر ایشان . از آنچه گفته شد برمی آید که قانون حامورابی درباره ٔ زن ، از حقوق رومی مساعدتر و موافقتر بوده ، زن پس از مرگ شوهر میتواند شوهرگیرد، و اگر فرزندان مانع گردند دادگاه دخالت کرده اجازه میدهد اگر فرزندان ِ شوهرِ نخستین کودک باشند دادگاه قیم و سرپرست معین کرده صورتی از ترکه تهیه کرده به شوهر دوم میسپارد بی آنکه او حق فروش داشته باشد. فرزندان از هر مادری باشند در بردن ارث پدر برابرند ولی پدر میتواند وصیت کند که مال غیرمنقول او را به پسر محبوب او بدهند. اولاد جهیز مادرشان را مساوی تقسیم میکنند، ولی مادر میتواند هدیه ای را که از شوهر دریافته به یکی از فرزندان خود بدهد. دخترانی که جهیز گرفته اند از ارث محرومند، ولی آنها که جهیز ندارند، در بردن ارث با پسران برابرند. برادران وارث خواهرانند ولی پدر میتواند در زندگی خود بخشی از دارایی خود را به دختران بدهد با این شرط که آنها به هر کس که خواهند به وصیت واگذار کنند. در این مورد، دیگر برادران به مال خواهران حقی ندارند، پسرانی که از زنان غیرعقدی زاده اند و سپس پدر ایشان را بفرزندی شناخته با فرزندان زنان عقدی برابر ارث میبرند ولی اینان مزایایی دارند، پسرانی که بفرزندی شناخته نشده باشند فقط آزاد میشوند. دختری که از زن غیرعقدیست ، از برادران خود جهیز میگیرد. از این قانون چنین برمی آید که بابلیها تفاوت مالکیت را از تصرف بخوبی درک کرده ، و معاملات گوناگون حتی معامله ٔ بیع شرط نیز رواج داشته ، و از اینجا استنباط میشود که پایه ٔ قوانین حامورابی بر حقوقی بوده که هزاران سال نشو و نما میکرده . در این قانون بستانکار میتواند حبس کردن بدهکار را درصورت سرپیچی از پرداخت وام بخواهد، ولی اگر بدهکار براثر بدرفتاری بستانکار بمیرد وی مسئول خواهد بود، و این درست برخلاف الواح دوازده گانه ٔ روم است که به بستانکار حق میدهد در صورت سرپیچی بدهکار از پرداخت وام او را دوشقه کند. پرداخت وام ممکن است با پول یا گندم و جو باشد، در این قانون از سرمایه دار و بازرگانی و بانکداری گفتگو شده و میرساند که بانکهای بزرگ بوده که نمایندگان به اطراف میفرستاده و سرمایه هایی در این بانکها مینهاده اند (مانند بانک اجی بی )، دادن تمسک ، حواله ، برات ، و نیز گرفتن سود، بهره کشی ، معمول بوده ، اندازه ٔ سود صدی بیست (۲۰%) و در مواردی ۳۳% و یا ۴۰% بوده است ، از وام چندنفری مشترکاً، از نسیه فروشی ، بیع شرط، یاد شده . داوری سابقاً در دست کاهنان معابد بوده ولی در قانون حامورابی داوران پادشاهی رسیدگی میکنند. دادگاه بابل دیوان عالی است ، و پژوهش نهایی از حقوق پادشاه است ، کار کاهنان آنست که در برابر هیکل خدایان گواهیها را با سوگند بپذیرند. کلانتران شهر نیز حق داوری دارند، ولی با حضور ریش سفیدان شهر. این نکته بسیار جلب توجه کرده است که قوانین حامورابی با مذهب و اخلاق مربوط نیست و از این روی با دیگرقانونهای خاورزمین تفاوت دارد. مقصران و بزه کاران از آن جهت کیفر می بینند که به افراد جامعه زیان رسانیده اند، پایه ٔ کیفرها بر قصاص قرار دارد، «چشم در برابر چشم ، دندان در برابر دندان »، این قاعده تا آنجا اجرا میگردیده که مثلاً بنده ٔ نافرمان را گوش میبریدند، فرزند جسور را زبان ، دایه ٔ تقصیرکار را پستان ، جراح غیرماهر را دست ، کیفر دزد مرگ بوده . از خصوصیات این قانون آنست که انتقام انفرادی ممنوع است . مجنی علیه یا کسان وی باید دادخواهی کنند، و این میرساند که دولت بابل بدرجه ٔ عالی از تمدن رسیده که دادخواهی را بعهده گرفته است ، پادشاه حق بخشش گناه دارد. اختیارات پادشاه نسبت به برخی شهرها مانند بابل ، سیپ پار، نیپ پور، بواسطه ٔ یک نوع امتیازها که به آنها داده شده ،محدود میبوده ، حقوقدانان امروز از بررسی این قوانین به این نتیجه رسیده اند که این حقوق از آن ِ ملتی است که صدها سال در ترقی و تکامل پیش رفته ، و در برخی از جاها موافق افکار ملل کنونی میباشد و کهنه نشده است . شایان توجه است که حقوق زن نسبت به دارایی خود بقدری است که حتی بعضی ملل کنونی اروپا هم آن حقوق را بزن نمیدهند، مثلاً مطابق قانون امروز فرانسه زن شوهردار صغیر است و بی اجازه ٔ شوهر حق معامله ندارد.

منابع :

  • تاریخ و تمدن ویل دورانت، مشرق زمین، جلد اول، بابل > حمورابی
  • لغت نامه مرحوم دهخدا، حامورابی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
3 نظرات
  1. omid می گوید

    این مطلب هم عالی بود…

  2. ارش می گوید

    ا سلام و خسته نباشی خدمت شما دوستان و عزیزان تاریخ دوست مطالب بسیار عالیست اگه امکان داره کتابهای قدیمی در خصوص اخلاق کردار ورفتار پادشاهان هخامنشی برایم ارسال کنید ممنون

  3. کاشف الحقیقت می گوید

    سلام
    با توجه به اونچه که تاریخ در مورد حامورابی گفته پس میشه با یه حساب و کتاب سرانگشتی نتیجه گرفت که منشور حقوق بشر حامورابی حدود ۱۵۰۰ سال از منشور کوروش قدمت بیشتری داره و بابلی ها تمدن غنی تری نسبت به ما دارن

ارسال یک پاسخ