اصحاب کهف
داستان اصحاب کهف دلالت بر معاد دارد. این داستان از قول های مشهور بین اقوام و ملل زمانهای مختلف مطرح است و قرآن کریم شرحی از آن را به قدری که شاهد برای مسئله معاد است بیان کرده است.
خداوند اصحاب کهف را برای مدت طولانی به خواب برد و بعد بیدار کرد تا به منکرین معاد برساند که مردن و زنده شدن مانند اصحاب کهف و سپس تنبه و بیداری آنهاست.
داستان اصحاب کهف در زمانی به وقوع پیوست که تنازعی شدید در امر معاد و بعثت مردگان بین موحدین و مشرکین در گرفته بود، وقوع این قضیه و حدوث این حادثه که از هر جهت مشابه با مردن و زنده شدن جمیع خلائق است، شک و تردیدی برای منکرین باقی نمی گذارد.
اصحاب کهف در میان ملل مختلف
مانند بسیاری دیگر از قصص قرآنى، داستان اصحاب کهف در میان صاحبان ادیان آسمانى پیشینه دارد، در واقع داستانى مشهور در میان مسیحیان شرق و غرب بوده است.
قرآن کریم بدون اینکه به صاحبان دیانت بخصوصى اشاره کرده باشد به تعبیر «یقولون» به شهرت و تداول این داستان در میان پیشینیان و حتى اختلافى در جزئیات داستان میان بازگو کنندگان اشاره دارد، سوره کهف آیه ۲۲.
در میان مسیحیان، اصحاب کهف نه به دلیل پناه بردنشان به غار، بلکه از جهت به خواب رفتنشان شهرت یافتهاند و با عنایت به اینکه شمار آنان ۷ نفر انگاشته شده است، در غالب منابع به خصوص در منابع مسیحیت غربى به “۷ خفتگان” شناخته شدهاند.
کاوش در پى اصحاب کهف
جایگاه داستان اصحاب کهف نزد مسلمانان و وجود این باور که هنوز مىتوان نشانى از غار اصحاب کهف را بازجست، موجب آن شده تا در طول تاریخ کاوش هایی برای دستیابی به غاری که اصحاف کهف در آن به خواب رفتند انجام شده و مکان هایی نیز در پی این کاوش ها و یا بطور تصادفی مشخص و معرفی شده اند… به طبع شهرت اینکه اصحاب کهف در بلاد روم سکنى داشتهاند، انگیزهای بوده است تا این جویندگان، در پى یافتن اطلاعاتى جدید و موثق درباره اصحاب کهف بیشتر به جانب روم توجه کنند.
جایگاه غار اصحاب کهف از منظر آیت الله مکارم شیرازی
در مورد مکان غار اصحاب کهف نظریه های مختلفی وجود دارد و مکانهای متعددی به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شده اند.
در تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی، جلد ۱۲، صفحه ۴۳۸ درمورد غار اصحاب کهف آمده است: اینکه اصحاب کهف در کدام منطقه از روى زمین زندگى مى کردند و این غار در کجا قرار داشته، در میان دانشمندان و مفسران گفتگو بسیار است.
گرچه پیدا کردن محل دقیق این غار تأثیر زیادى در اصل داستان، نکات تربیتى و اهمیت تاریخی آن ندارد اما دانستن محل این حادثه مى تواند کمک به فهم بیشتر خصوصیات آن کند.
به هر حال، در میان احتمالات و اقوالى که در این زمینه وجود دارد دو قول به صحت نزدیک ترند:
نخست اینکه این حادثه در شهر «افسوس» واقع شده و این غار در نزدیکى آن قرار داشته است.
ویرانه هاى این شهر، هم اکنون در نزدیکى «ازمیر» در «ترکیه» به چشم مى خورد، و در کنار قریه «ایاصولوک» در کوه «ینایرداغ» هم اکنون غارى دیده مى شود که فاصله چندانى از «افسوس» ندارد.
این غار، غار وسیعى است که مى گویند آثار صدها قبر در آن به چشم مى خورد و به عقیده بسیارى غار «اصحاب کهف» همین است.
به طورى که ارباب اطلاع نقل کرده اند، دهانه این غار به سوى شمال شرقى است و همین سبب شده که بعضى مفسران بزرگ در اصالت آن تردید کنند، در حالى که این وضع مؤید اصالت آن است زیرا قرار گرفتن آفتاب به هنگام طلوع در سمت راست غار و در هنگام غروب در سمت چپ ، مفهومش آن است که دهانه غار به سوى شمال و یا اندکى متمایل به شمال شرقى باشد.
عدم وجود مسجد و معبدى در حال حاضر در کنار آن، دلیلى بر نفى اصالت آن نیز نخواهد بود، چه اینکه ممکن است با گذشتن حدود ۱۷ قرن آثار آن معبد از بین رفته باشد.
دومین غار، غارى است که در نزدیکى پایتخت «اردن» یعنى شهر «امان» واقع شده است، در نزدیکى روستایى به نام «رجیب».
در بالاى این غار، آثار صومعه اى دیده مى شود که طبق پاره اى قرائن، مربوط به قرن پنجم میلادى است که بعد از غلبه مسلمین بر آنجا تبدیل به مسجد شده و محراب و مأذنه دارد.
دیگر غارها
در برخى روایات آمده که در قریهای به نام لوشه در غرناطه، غاری دیده شده است که اجسادی با سگشان در آن وجود دارند و مردم آنان را اصحاب کهف مىپندارند.
در کنار آن غار مسجدی است و در نزدیکى مسجد، قصری بهنام رقیم و در قسمت شمالى غرناطه شهری قدیمی به نام دقیوس وجود دارد .
در ایالت نخجوان آذربایجان نیز غاری به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شده است.
اصحاب کهف در متون کهن مسیحی و توجه خاورشناسان
در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی آمده است: در متون مسیحى کهن، داستان اصحاب کهف با مضامینى کاملاً قابل مقایسه با مضامین اسلامى دیده مىشود، بدانگونه که نه تنها مىتوان خطوط کلى داستان قرآنى را در پرداختهای مسیحى بازیافت بلکه بخش تفصیلات داستان در روایات و تفاسیر اسلامى نیز با پرداختهای مسیحى قابل مقایسه است.
اصحاب کهف و مقایسه آن با نمونههای مسیحى و همچنین تطبیق آن با برخى دانستههای تاریخى، توجه خاورشناسان را به خود جلب کرده است، چنانکه از زوایای مختلف درباره این موضوع به تحقیق پرداختهاند.
برای نمونه ماسینیون با نگاهى بر روایات اسلامى و مسیحى به بررسى جایگاه اصحاب کهف در میان گروههای قومى گوناگون به ویژه از نظر تصویرنگاری ایشان عنایت داشته و طى یک سلسله مقالات به تفصیل به این مطلب پرداخته است
از سویى دیگر یونگ با مقایسه داستان اصحاب کهف و داستان خضر نبى، به موضوع تجدید حیات و عمر دوباره یافتن نظر داشته است .
منشأ زبان شناختی در کشورهای اسکاندیناوی، آلمان، مجارستان و ولز
واژه sjusovare یا syv sover که در کشورهای اسکاندیناوی سوئد، نروژ و دانمارک کاربرد داشته ریشه در داستان اصحاب کهف از افسوس دارد و به معنای کسی است که سخت و طولانی خوابیده است.
واژه “Siebenschl?fe” در زبان آلمانی و “hétalv?” در زبان مجاری نیز معنایی شبیه به کاربرد مشابه در اسکاندیناوی دارد. این واژه ویژگی فردی را توصیف می کند که معمولا خواب طولانی داشته و دیرتر از زمان لازم از خواب بیدار می شود.
در دامنه واژگان ولزی نیز واژه “saith cysgadur” در داستان بلند ریز لوئیس نوشته دنیل اوون در سال ۱۸۸۵ به کار برده می شود و اشاره به فردی دارد که خواب طولانی داشته است.
اصحاب کهف در ادبیات قرون وسطی
توصیف شرایط و وضعیت اصحاب کهف، قرن شانزدهم در فرهنگ کلیسای پروتستان عمومیت یافت و جان دون از شعرای قرن شانزدهم شعری در این رابطه سروده است.
در دوره روشنگری اشاره به داستان اصحاب کهف چندان فراگیر نبود اما شرح این داستان با ظهور عصر رومانتیسیزم احیا شد. اشاره به این داستان در آثاری از تومان دی کوئنسی، شعری از گوته، داستانی از واشنگتن ایروینگ و اچ جی ولز به چشم می خورد.
ظهور داستان اصحاب کهف در ادبیات دوران مدرن
دانیلو کیس نویسنده صرب – کرووات داستان اصحاب کهف را در قالب یک داستان کوتاه در کتاب خود با عنوان دانشنامه درگذشتگان روایت کرده است.
این داستان در دو کتاب سوزان کوپر نیز روایت شده است.
گیلبرد موریس در مجموعه داستانهای اصحاب کهف رویکرد مدرنی به این داستان داشته و با الهام از آن داستانی مشابه نقل کرده است.