نبرد جلولا دومین نبرد بزرگ بین ساسانیان و اعراب
نبرد جلولا نام یکی از جنگ های مهم ایرانیان با اعراب در سال ۶۳۷ میلادی است. جنگ جلولا در محلی به نام جلولا اتفاق افتاده و به همین خاطر این جنگ موسوم به جنگ جلولا شد.
پس سقوط شهر افسانه ای کتسپون (تیسپون)، یزدگرد سوم و اشراف زادگان ایرانی تیسپون را ترک کرده و به طرف شهری به نام حلوان رهسپار شدند تا فرصت آن را داشته باشند تا مقدمات ادامۀ جنگ با مسلمانان را فراهم آورند، و بتوانند ایالت های از دست رفته و از همه مهم تر پایتخت را باز پس گیرند.
اما در این سوی میدان سعد بن ابی قاص سردار سپاه مسلمانان پس از آگاهی یافتن از این عمل پادشاه ایران، کس نزد خلیفه مسلمانان فرستاد و از او کسب تکلیف کرد. عمر خلیفه مسلمانان نیز به وی دستور داد تا وی در تیسپون بماند و در عوض برادر زاداه اش هاشم بن عتبه را سپاهیان اسلام به تعقیب پادشاه ایران برود. به خاطر همین قعقاع بن عمر از طرف سعد ماموریت یافت تا با قسمتی از سپاه تازی ها به عنوان مقدمه سپاه در پیشاپیش سپاهی که قرار بود به فرماندهی هاشم بن عتبه عازم حلوان شود، حرکت کند.
سعد وقاص به تصور اینکه یزدگرد پادشاه ایران در حلوان است این نیرو را به حلوان فرستاد. اما پادشاه ایران حلوان را ترک کرده بود. در پاییز سال ۶۳۷ میلادی فرمانداران چند ایالت ایران برای جبران شکست قادسیه و از دست دادن تیسپون، قلعه ای مستحکم و تسخیر ناپذیر جلولا گرد هم آمدند. فرماندهی این نیروها بر عهده کسی جز مهران، فرماندار شهر راگا (ری) نبود. خاندان مهران از دیرباز در دستگاه ساسانیان خدمت می کردند و یکی از خاندان های بزرگ آن دوران به شمار می رفتند و مهران فرمانده سپاه جلولا نیز از همین خاندان بود. مهران در جلولا چیزی در حدود ۴ هزار تن سوار و پیاده پارسی در اختیار داشت.
سپاهیان تحت فرماندهی هاشم بن عتبه که به دستور سعد وقاص به طرف حلوان در حرکت بودند در مسیر خود در جلولا با تعجب با نیروهای ایرانی رو به رو شدند. چون ایرانیان به تعداد بیشمار سپاهیان مسلمانان پی بردند بهتر آن دیدند تا در دژ جلولا حصاری بشوند و جنگ را در بالای حصارهای بلند و مستحکم جلولا ادامه دهند. مسلمانان نیز با حصاری شدن ایرانیان، دژ را مانند نگین یک انگشتر در میان گرفته و آن را به محاصره درآوردند. ایرانیان که در دژ در بالای حصارهای بلند دژ جلولا می جنگیدند به وسیله دسته های اعزامی از شهر حلوان پشتیبانی کامل می شدند و گهگاهی هم با شجاعت از دژ بیرون آمده و با دشمن خود می جنگیدند.
با به درازا کشیده شدن محاصره دژ دسته ای دیگر از سپاهیان عرب به کمک دسته های پیشین آمدند و تعداد سپاهیان مسلمانان به بیش از ۴۰ هزار نفر رسید ولی با این وجود سپاهیان ایران به خوبی از خود دفاع می کردند و محاصره دژ به بیش از سه ماه رسید.
با طولانی شدن محاصره قلعه و کمبود آذوقه و آب در دژ مهران تصمیم گرفت که از دژ بیرون آمده و مستقیما با سپاه عرب بجنگد و عاقبت سپاه کوچک ایران از دژ بیرون آمدند و طی نبردی شدید با اعراب گروه بسیاری از مسلمانان را بر خاک هلاک افکندند و جنگ با اینکه تعداد سپاه مسلمانان چندین برابر تعداد ایرانیان بود، اما برتری ازآنِ سپاه ایران بود و تنها در عرض چند ساعت توانستند تلفات بسیار سنگینی بر سپاه مسلمانان وارد آورند. اما در اینجا هم بخت از روی ایرانیان روی برتافت و ناگهان گرد خاک عظیمی از جانب مقابل بر آنها وزیدن گرفت و دنیا را در چشمان ایرانیان تیره و تار ساخت و موجبات ضعف سپاه ایران و پیروزی مسلمانان را فراهم آورد و همچون جنگ قادسیه بار دگر طوفان های ریگ به مدد اعراب آمده و باعث شکستی دیگر برای سپاه ساسانی شد. سپاه ایران که دچار آشفتگی و از هم پاشیدگی عجیبی پس از طوفان ریگ شده بود با دستور مهران دست به عقب نشینی زده و به سوی شهر حلوان عقب نشستند.
مسلمانان پس از این پیروزی دژ جلولا را که بدون مدافع مانده بود را تصرف کردند، و در تعقیب ایرانیان به شهر حلوان رسیدند در آنجا هم نبردی بسیار سهمگین میان سپاه بی روحیه ایران و مسلمانان درگرفت. سربازان ایرانی بی آن که روحیه ای برای ادامه نبرد داشته باشند جنگی را ادامه دادند که سرانجام آن به جز تیره روزی، تباهی و شکست نبود. در این جنگ هم بسیاری از سربازان ایرانی از جمله سردار بزرگ ایران “مهران” در راه دفاع از میهن جان باختند. مسلمانان پس از این پیروزی وارد شهر حلوان شدند و دست به تاراج گشودند و غنائم بسیار زیادی نصیب مسلمانان شد. به نوشته مورخان سهم هر سپاهی عرب از غنائم پس از ارسال خمس آن به مدینه بیش از ۱۰۰۰ درهم بود.
شکست در جلولا و از دست رفتن یکی از پایگاه های مهم ایرانیان در حلوان دولت ایران را بیش از پیش در تنگنا و سختی قرار داد. یزدگرد سوم هم پس از آگاهی از شکست جلولا تصمیم گرفت که دست به یک نبرد قطعی بزند.
منبع
- تاریخ ده هزار ساله ایران – رضایی
- زرین کوب – بامداد اسلام