قانون اساسی ساسانیان چه بوده است؟

قانون اساسی در معنا و مفهوم مدرن آن، مجموعه ای از قوانینی است که برای حفاظت از کشور و مردم توسط نهاد قانون گذار وضع گردیده. این نهاد قانون گذار هم بایستی از طبقات گوناگون مردم  و به شکل دموکراتیک انتخاب شوند .

قانون اساسی در بردارنده تعریفی روشن و واضح و بدون امکان تحریف و تفسیر در موارد گوناگون اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، مذهبی ، لشگری و کشوری میباشد که با وضع آن دست نهاد های قدرت در سوی استفاده از قدرتی که به امانت نزد آن ها از سوی مردم گذاشته شده است را خواهد بست.

اما زمانی که ما «قانون اساسی» را که یک مفهوم مدرن و جدید است را به دوران باستان میبریم قطعا از جهات گوناگونی با قانون اساسی پسا قرن نوزدهمی تفاوت خواهد داشت.

توجه باید داشت که دموکراسی که پایه قانون اساسی مدرن بر روی آن بنا شده است نیز خود مفهومی مدرن است و آن چیزی که گاها توسط غربی ها از «دموکراسی در روم» ارائه میشود با مبانی دموکراتیک فاصله بسیاری دارد به عنوان مثال در انتخابات سنای روم زنان مانند بردگان حق رای دادن و انتخاب شدن نداشتند ، همچنین از رومی های آزاد (که برده نبودند) هم فقط کسانی که دارای املاک ویا مقادیر مشخصی دارایی بودند میتوانستند رای بدهند ویا انتخاب شوند. مسافر رومی که از شهری به شهر دیگر رفته حق شرکت در انتخابات را نداشته و بسیار محدودیت های دیگر که عملا نتیجه آن فقط تشکیل شورایی از ثروتمندان و نه نمایندگان ملت بوده است.

قانون اساسی در دورانی که تمامی کشور ها به صورت پادشاهی اداره میشدند قطعا بر مبنای دموکراتیک و بر پایه رای مردم نبوده است ، اما حداقل از مردم و کشور در برابر تهدیدات حفاظت مینموده است،  قانون اساسی باستان از مجموعه کشمکش های میان پادشاه ، اشراف و روحانیون برمیخواسته است ، قطعا در دورانی که پادشاهی نیکو بر مسند قدرت نشسته باشد این قوانین تضمین گر حق مردم و رفاه ایشان خواهند بود. قانون اساسی ساسانیان

منابع ساسانی که در مورد شیوه حکومت داری و رای و تفکر شاهنشاهی ساسانی در اختیار داریم عبارت اند از (آئین اردشیر) و (عهد اردشیر) که عبارت است از وصیت نامه و آخرین سخنان آن پادشاه است و نیز (کارنامه اردشیر) و (کارنامه انوشیروان) میباشند که به جز آئین اردشیر سایر کتب ابتدا از پهلوی به عربی ترجمه شده اند و با از میان رفتن نسخه پهلوی این آثار امروزه بخش هایی از نسخه عربی آنها در دست است.

به نظر میرسد این خداینامه ها و کارنامه های پادشاهان و پهلوانان ساسانی بعد ها در اختیار سرایندگان شاهنامه منثور قرار گرفته است،  حکیم طوس نیز که عمر خود را صرف نگاهداری از اساطیر و تاریخ ایران نموده و مجموعه ارزشمند شاهنامه را گرد آوری کرده  در شاهنامه خود آنها را بازتاب داده است.

البته در ارتباط با شاهنامه همیشه باستی دقت نظر داشت که این کتاب از دو بخش اسطوره ای و تاریخی تشکیل میشود ، بخش اساطیری آن شاید رگه هایی از تاریخ و داستان های کهن در آن پیدا شود اما به عنوان تاریخ مدون و مدرن قابل پذیرش و اثبات نیستند و اما بخش تاریخی این کتاب با شروع سلسله ساسانیان آغاز میشود که عموم مورخین تلاش دارند تا با مطالعه آن ابعاد شاهنشاهی ساسانی را واکاوی کنند.

فردوسی از رساله ای که به «آئین اردشیر» نامور بود اشاره میکند و در مورد این حقیقت که آئین مزبور قانونی بود که در ایران مجری گشته میفرماید:

کنون از خردمندی اردشیر

سخن بشنو و یک به یک یاد گیر

.

بکوشید و آئین نکو نهاد

بگسترد بر هر سوئی مهر و داد

قانون نظام وظیفه

آنگاه راجع به اجرای نظام وظیفه در سراسر ایران که همگی جوانان این مرز و بوم را شامل میشده میفرماید:

بدرگاه چون گشت لشکر فزون

فرستاد بر هر سوئی رهنمون

.

که تا هرکسی را که دارد پسر

نماند که بالا کند بی هنر

.

سواری بیاموزد و رسم جنگ

به گرز و کمان و به تیر خدنگ

این تعلیمات نظامی در موطن جوانان به وسیله کهنه سواران به آنها آموخته میشده است ، سپس بعد از آنکه کهنه سواران تصدیق مینمودند که دسته آنها مستعد سربازی شده است آن دسته باید به سپاه مرکزی برای ثبت اسامی خود در دفتر نظام روانه شود:

چو کودک ز کوشش به نیروشدی

بهر جستنی در پی آهو شدی

.

زکشور بدرگاه شاه آمدی

بدان نامور بارگاه آمدی

.

نوشتی عرض نام و دیوان اوی

بیاراستی کاخ و ایوان اوی

و در هنگانه جنگ این جوانان در «گند» یعنی اردوگاه خود جمع شده و زیر فرمان سردار سپاه روانه کارزار میشدند.

در مورد سربازی در ایران ساسانی مورخین روم نیز اشاراتی دارند چنانکه سنت مارتین در تاریخ امپراتوری بیزانس از گفته آمیانوس مارسلینوس چند جا میگوید که شاپور همگی مردان کار آمد مملکت را بر علیه روم مسلح ساخت ، در بسیاری از نقاط ایران زنان کار مردان را بر عهده گرفتند زیرا بیشتر مرد ها به جنگ روم شتافتند.

به موجب این قانون طبقات بالادست جامعه بیشتر برای سواره نظام و توده مردم هم برای پیاده نظام تربیت میشدند ، اقلیت ها نیز مانند یهودیان و مسیحیان نیز طبق شواهدی که از زمان شاپور دوم به جای مانده با پرداخت فدیه از شرکت در جنگ معاف بودند.

قانون اساسی ساسانیان

نظام جزا و پاداش در نبرد

با هر سپاه موبدی که تن به خدمات دولتی داده بود با هر گروه هزار نفری سربازان همراه میشد تا مراتب فرمانبرداری و دلیری و جانفشانی هر کس را معلوم دارند و موبد به آستان شاهی بنویسد تا پاداش افراد دلاور به بهترین صورت داده شود و مایه تشویق نظامیان بی هنر گردد:

یکی موبدی را ز کار آگهان

که بودی خریدار کار جهان

.

ابا هر هزار یکی نامجوی

برفتی نگهداشتی کام اوی

.

هرآنکس که در جنگ سستی آمدی

به آورد نا تندرستی آمدی

.

شنهشاه را نامه کردی بر آن

هم از بد هنر و هم زجنگ آوران

.

جهاندار چون نامه برخواندی

فرستاده را پیش بنشاندی

.

هنرمند را خلعت آراستی

زگنج آنچه پرمایه تر خواستی

.

چو کردی نگاه اندران بی هنر

ببستی میان جنگ را بیشتر

از این ماده میتوان دریافت که چرا سربازان ایرانی در قلعه لازستان عهد انوشیروان آنچنان فداکاری و مقاومتی به خرج دادند که تا ابد مورث شگفتی و حیرت تاریخ شناسان جهان خواهد بود.

.

نظام دیوانی و استخدام دانشمندان

کار های کشور به دست دانشمندان و کار آگهان سپرده میشد و هرکس را که دانش و علم فزون تر بود یا در فنی تخصص داشت بعرض شاه میرسید و شاه بر جاه او می افزود:

بلاغت نگهداشتی و خط

کسی کو بدی چیره بر یک نقط

.

چو برداشتی آن سخن رهنمون

شهنشاه کردیش روزی فزون

اما کسانی که خط و ربط آنها به درجه اعلی نرسیده بود به خدمات ادارات مرکزی پذیرفته نمیشدند و مامور خدمات ولایات میگشتند، پادشاه به مردم مدبر و صاحب رای قدر و قیمت بسیار مینهاد زیرا با خردمندی آن مردم بر ثروت مملکت افزوده میشود و کشور از مخاطرات محفوظ میماند:

ستاینده بد شهریار اردشیر

چو دیدی بدرگاه مرد دبیر

.

نویسنده گفتی که گنج آکند

هم از رای او رنج بپراکند

آبادی مرز و بوم و آسایش مردم و استواری بنیان عدالت و حفظ اسرار سیاسی و نظامی مملکت بسته به رای مستخدمین صاحب رای هوشمند است: قانون اساسی ساسانیان

بدو باشد آباد شهر و سپاه

همان زیردستان فریاد خواه

.

دبیران که پیوند جان منند

همه پادشا بر نهان منند

نظارت بر فرمانداران و حفاظت از حقوق مردم

هر یک از فرمانداران شاه با دستورالعملی که مشتمل بر نصایحی برای حکمرانی بر مردمان بود به فرمانداری منصوب میشدند. از جمله نوید ها و تهدید هایی که شاه ساسانی پیش از گماردن افراد به آنها گوشزد میکرده است آن بود که: از حرص مال و آز زر و سیم بپرهیزد و مردم را برای مالیات های بیجا و خودسرانه نیازارد ، منافع ملت را به مال نفروشد و بر راستی و دانش حرمت گذارد، از خویشاوندان و کسانش همراه نبرد که آنان به جان مردم افتند . همچنین از مالیات ها نیز به مردم مستحق بخشش کند.

اگر درویشی از ظلم و طمع عاملان حکومت در ترس و هراس باشد، عاملین حکومت جان عزیز را بهر سر ظلم و حرص درخواهند باخت.

چو رفتی سوی کشوری کاردار

بدو شاه گفتی درم خوار دار

.

نباید که مردم فروشی به گنج

که بر کس نماند سرای سپنج

.

همه راستی جوی و فرزانگی

ز تو دور باد آز و دیوانگی

ز پیوند و خویشان مبر هیچکس

سپاه آنکه من دادمت یار بس

.

درم بخش هر ماه درویش را

مده چیز مرد بد اندیش را

.

اگر کشور آباد داری بداد

بمانی تو آباد وز داد شاد

.

وگرهیچ درویش خسبد به بیم

همان جان فروشی به زر و سیم

تحقیق و تفحص درباب ایالات و عملکرد حاکمان

چون مردمی از ولایات برای دادخواهی و شکایت ویا برای کار مهم دیگری به پایتخت میرفتند، مامورین پادشاه به پرسش و پژوهش از کار های ولایت ایشان میپرداختند که از که و از چه شکایت دارند؟ کدام صنف یا فرد از مردم ولایت دچار درد و غم هستند و چرا چنین اند؟ در شهر آنها اهل دانش و فضیلت کیانند و از کارداران دولت چه کسانی در آن ولایات هستند و حال آنان چگونه است؟

هرآنکس که رفتی به درگاه شاه

بشایسته کاری و گر داد خواه

.

شدندی برش استواران اوی

بپرسیدند از کارداران اوی

.

که داد است از ایشان گر او ز چه چیز

وزیشان که خسبد به تیمار نیز

.

دگر آنکه در شهر دانا که اند

گر از نیستی ناتوانا که اند

.

دگر کیست کو از در پادشاست

جهاندیده پیر است و گر پارساست

توجه به نوگرایی

همواره توجه میشد به اینکه پیران سالخورده متقاعد شوند و جوانان مستعد و دانا به جای ایشان گماشته آیند ، زیرا پادشاه جوانان لایق فاضل را با جهاندیدگان برابر دوست میداشت و وجود آنان را سودمند و پر بها میشمرد. قانون اساسی ساسانیان

مگر مرد با دانش و یادگیر

چه نیکو تر از مرد دانای دبیر

.

جهاندیدگان را منم خواستار

جوان پسندیده و بردبار

.

جوانان دانا و دانش پذیر

سزد گر نشینند بر جای پیر

منع لشگریان شاهنشاه از تجاوز به مال و جان مردم

پیش از روانگی سپاه جیره و تنخواه همه افراد پرداخت میشد و سردارانی که بیداد و خرد داشتند بر سر آن لشگر گماشته میشد، دبیری با اختیارات بالا به همراه سپاه فرستاده میشد تا از بیداد و تجاوز افراد لشگری بحقوق مردم و بلعکس جلوگیری شود و یک تر جارچی با آوازی بلند خطاب به لشگریان فریاد میزد:

« به حکم شرف و ناموس نظامی خود نباید بر رعایا و بینوایان یا اغنیا و توانگران از شما آسیب و زیانی برسد در هر منزل که وارد می­شوید از مال خود بخورید و بیاشامید و چیزی هم اضافه برای نیازمندان بر جا گذارید هر کس یزدان پرست باشد به مال مردم دست نمیازد.»

سپه را سراسر بدادی درم

بدان تا نباشند یکتن دژم

.

یکی پهلوان داشتی نامجوی

خردمند و بیداد و آزرم جوی

.

دبیری با آئین و با دستگاه

که دارد ز بیداد لشگر نگاه

.

وزان پس یکی مرد بر پشت پیل

نشستی که رفتی خروشش دو میل

.

زدی بانگ کای نامداران جنگ

هرآنکس که دارد به دل نام و ننگ

.

نباید که بر هیچ درویش رنج

رسد هم بر آن کس بود نام و گنج

.

بهر منزلی درخورید و دهید

برآن زیر دستان سپاهی نهید

.

بچیز کسان کس میازید دست

هرآنکس که او هست یزدان پرست

طبری نیز در شرح پادشاهی هرمزد  میگوید یکی از نجبای سوار از اردو خارج شده در بستانی تاخت و به شدت عطش قدری میوه چید و خورد صاحب بستان مردی نبطی و خسیس بود و تهدید نمود که به اردو شکایت خواهد برد ، سوار مزبور با تضرع بسیار چند دینار طلا باو داد، با این حال به گماشته شاهی خبر رسید و آن سوار بینوا سزا یافت.

قانون اساسی ساسانیان

عملیات های عمرانی

برای بازدید از نقاطی که قابل سد بندی و آبیاری و ایجاد شهر و آبادانی بود ، موبدان بی طمع و دانا و خیر خواه اعزام میگشت تا مردم آواره و بی خانمان را مسکن و اسباب کار بدهند:

بهر سو فرستاد پس موبدان

بی آزار و بیدار دل بخردان

.

که تا هر سویی شهر ها ساختند

بر این نیز گنجی بپرداختند

.

بدان تا کسی را که بیخانه بود

نبودش نوا بخت بیگانه بود

.

خورش ساخت با جایگاه نشست

همان تا فراوان شود زیر دست

نظام آموزش عمومی

در هر کوی یعنی در هر محله آتشکده و دبستان ها برای تعلیم کودکان مقرر بود که دولت در آنها نظارت داشت یا دبستان ها متعلق به دولت بود:

همان کودکش را بفرهنگیان

سپردی چو بودی از آهنگیان

.

بهر برزنی بر دبستان بدی

همان جای آتش پرستان بدی

همانطور که در ابتدای این گفتار اشاره شد ، قانون اساسی در دوران باستان تا حد زیادی به پادشاهی که بر تخت سلطنت تکیه زده بستگی داشته است. در دوره هایی از پادشاهی ۴۲۷ ساله آنان ما شاهد رفتاری خلاف موارد فوق نیز بوده ایم.

نگاه مطلق به دوره ساسانیان اینکه سراسر این دوران دراز را ظلم ظالمان ویا شادی مردمان بدانیم کاریست خطا، در دوره هایی از ساسانیان حکومت ادیان غیر زرتشتی را مورد آزار قرار میداد و در دوره هایی کاملا برعکس تمام قد از تساهل و روادای دینی دفاع شده است. قانون اساسی ساسانیان

پادشاهانی چون انوشیروان در منابع تاریخی نامشان با صفاتی چون «دادگر» و «عادل» همراه بوده است و از آنجایی که فردوسی توجه بسیاری به اندرز دادن و یادآوری ویژگی های یک حاکم خوب داشته است ویژگی های حکومت داری اردشیر را برای مردم زمان خود و آیندگان یادآوری کرده است.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ