حضور امام حسن و امام حسین در جنگ با ایران واقعیت یا دروغ؟

یکی از مسائلی که چند سالی است به آن دامن زده می‌شود، فتوحات سرزمین ایران است. فتوحاتی که از زمان خلیفه اوّل ابوبکر شروع شد و تا زمان خلفای عباسی ادامه داشت. در این میان آن‌چه برای ما مهم است جواب این سؤال است که آیا فرزندان امیرالمومنین(علیه‌السلام) به خصوص امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)  در این جنگ‌ها و فتوحات حضور داشتند و یا خیر؟

اولاً: باید گفت که هیچ گزارشی اعم از کتب شیعی و سنی، تاریخی و حدیثی و… مبنی بر حضور خود امیرالمومنین(علیه‌السلام) در فتوحات وجود ندارد.
ثانیا: درباره حضور فرزندان امام، به خصوص امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در جنگ‌های عصر خلفا، هیچ یک از منابع شیعی‌ سخنی نگفته‌اند. اما برخی از منابع تاریخی اهل سنت از حضور این دو امام(علیهماالسلام) در بعضی از فتوحات ایران گزارش‌هایی که در صحت آنان تردیدهای فراوانی وجود دارد، خبر داده‌اند.
ما در این نوشتار کتاب‌هایی که برای اولین بار در قرون سوم و چهارم هجری قمری چنین گزارش‌هایی را آورده‌اند را بیان کرده و اشکالات آنها را نیز متذکر می‌شویم:

۱. «بلاذری»(متوفای سال۲۷۹ه‍.ق‌) اولین کسی است که در جریان فتح گرگان و طبرستان در سال ۲۹ از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) ‌گزارش داده و نوشته است: «گفته می‌شود که حسن و حسین‌(علیهماالسلام) در این جنگ(فتح‌ طبرستان‌) با «سعید بن عاص» همراه بودند».[۱]
همان طور که می‌بینید این گزارش چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه می‌کند. اشکالات این گزارش از این قرار است؛ اولا: بلاذری گزارش خود را بدون سند نقل کرده است. ثانیا: بلاذری  گزارش خود را با شک و شبهه آورده است و گویا خود او این گزارش را قبول نداشته است؛ زیرا اگر گزارش را قبول داشت، نمی گفت «گفته شده» بلکه از عباراتی که تلقی به یقین می‌شد استفاده می‌کرد. لازم به یاد آوری است که عبارت عربی آن «فیما یقال‌» است.

۲. «طبری»(متوفای سال۳۱۰ ه‍ ق) نفر بعدی است که از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در فتوحات ‌گزارش کرده است. او در این باره نوشته است: «در سال سی‌ام و در زمان حکومت‌ خلیفه سوم، «سعید بن عاص» با چند تن از صحابه هم‌چون حسن‌ و حسین‌(علیهماالسلام) حذیفه بن یمان و…به همراه سپاهی از کوفه به قصد خراسان به راه افتادند…» ۲۳ مورخ نیز پس از طبری، همین گزارش را از طبری گرفته و آن را با اندک تفاوتی در عبارات‌هایی نقل کرده‌اند.[۲]

این گزارش نیز چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه می‌کند. اشکالات این گزارش از این قرار است:
اولا: طبری اگر چه گزارش خود را با ذکر سند نقل کرده است، ولی در سلسله سند آن افراد مجهول و غیر قابل اعتماد وجود دارد. سلسله سند خبر طبری از این قرار است: «عُمَر بن شَبَّه از علی‌بن‌محمد (مدائنی ) از علی بن مجاهد از حَنَش بن مالک‌». راوی اول‌، یعنی «حَنَش‌بن مالک‌» که اصل خبر از او نقل شده است‌، شخصی مجهول می‌باشد و در کتب رجالی اسمی و نشانی از او وجود ندارد. از «علی بن مجاهد» نیز با عنوان دروغ‌گو و جاعل‌حدیث نام بده شده[۳] و از «علی بن محمد مدائنی‌» نیز با عنوان شخصی که در نقل حدیث قوی نیست‌، درکتاب‌های رجالی اهل سنت یاد شده است‌.[۴]

۳. گزارش بعدی متعلق است به «ابوالقاسم حمزه بن یوسف بن ابراهیم سهمی». او در کتاب «تاریخ جرجان‌»  که در قرن ۵ نگاشته، آورده است: «از اصحاب پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) که‌ به گرگان آمدند، حسین بن علی‌(علیهماالسلام) عبداللّه بن عُمَر و حذیفه بن یمان هستند و گفته شده‌ حسن بن علی(علیهماالسلام) نیز آمده است‌».[۵]
این گزارش نیز علاوه بر این‌که سند ندارد، دارای چندین اشکال است:
اولاً: او معیّن نکرده است که امام حسن(علیه‌السلام) و امام حسین(علیه‌السلام) در زمان کدام خلیفه به گرگان رفته‌اند؛ خلفای سه‌گانه یا در زمان خود امیرالمومنین(علیه‌السلام)؟
ثانیاً: معلوم نیست که آیا آنان برای ‌شرکت در جنگ به این شهر رفته‌اند یا برای‌ امر دیگری‌؟
ثالثاً: نویسنده کتاب گفته است: «اگر این گفته درست باشد، معلوم می‌شود که این‌ حادثه در زمان خلافت علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) بوده است‌».[۶]
علاوه بر این باید گفت: اگر این حادثه در عصر خلافت امیرالمومنین(علیه‌السلام) نیز رخ داده‌ باشد، نمی‌توان پذیرفت که امام حسن‌(علیه‌السلام) با عبد الله بن زبیر در این سفر همراه بوده است‌؛ زیرا عبدالله‌ همراه پدرش از همان روزهای آغازین خلافت امیرالمومنین(علیه‌السلام) به مخالفت با حضرت برخاستند و بعد از مدت کوتاهی‌، جنگ جمل را به راه انداختند؛ بنابراین چگونه ممکن است امام حسن(علیه‌السلام) پسر زبیر را در سفر یاد شده همراهی کرده باشد؟

در نتیجه: بنا بر گزارش‌های نقل شده که دو مورد آن بدون سند و یکی از آن‌ها را افراد مجهول و دروغ‌گو نقل کرده بودند، نمی‌توان حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را قطعی دانست. علاوه بر این باید گفت، طبق روایت‌های متعدد، امیرالمومنین(علیه‌السلام) بسیار مراقب جان امام حسن و امام حسین(علیه‌السلام) بود و ظاهرا هدف اصلی حضرت این بود که آن‌ها پس از او عهده‌دار امامت شوند.
حتی نقل شده منافقان به «محمد حنفیه» گفتند: چرا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) تو را در جنگ جلو می‌اندازد و حسن و حسین(علیهماالسلام) را پست سر قرار می‌دهد؟ او جواب داد: «چون آن دو، چشمان اویند و من دست راست او و او با دست راستش از چشمانش دفاع می‌کند».[۷]

 

……………………………………………………………….

پی‌نوشت
[۱]. بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌۳۳۰.
[۲]. تاریخ طبری‌، ج‌۳، ص‌۳۲۳.
[۳]. الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج ۶، ص ۲۰۵.
[۴]. شمس الدین ذهبی‌، العبر فی خبر من عبر، ج‌۴، ص‌۷۳ ؛ الغدیر،ج‌۵، ص‌۲۴۵.
[۵]. سهمی‌، تاریخ جرجان‌، ص‌۷.
[۶]. همان، ص‌۹.
[۷].نک: دانشنامه امام حسین(علیه‌السلام)، ری شهری، ج ۲، ص ۳۹۶ ؛ نهج البلاغه‌، خ ۲۰۷؛ ابوجعفر محمد بن عبداللّه الاسکافی‌، المعیار و الموازنه‌، تحقیق محمدباقرمحمودی‌، ص‌۱۵۱؛ طبری‌، همان‌، ج‌۴، ص‌۴۴؛ شیخ مفید، الاختصاص‌، ص‌۱۷۹.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ