ازدواج در ایران از نگاه سفرنامه نویسان خارجی
یکی از نخستین سفرنامهنویسانی که شاهد مراسم عروسی در ایران بوده پیترو دلاواله است. پیترو دلاوالهی ایتالیایی، که در سال ۹۹۵ شمسی همراه با همسرش به ایران آمد، از تجربهی حضور در مراسم عروسی نوشته است:
«زنان در مجالس جداگانه تمام شب میزنند و میخوانند و میرقصند اما هرگز با روی باز یا پیش روی مردان حاضر نمیشوند و این شادیها در اتاق مخصوص خودشان صورت میگیرد. تنها گاهی برای آنکه نسبت به مردان محبتی کرده باشند بعضی اوقات جلوی مردان هم این کار انجام میشود».
ژان باتیست تاورنیهی فرانسوی، که تقریباً ۲۰ سال پس از دلاواله به ایران آمد، و همچنین جملی کارری ایتالیایی که در سال ۱۰۷۲ شمسی به ایران سفر کرد، نیز به جداگانه جشن گرفتن مردان و زنان در عروسیها اشاره کردهاند.
ژان شاردن فرانسوی، در همان عصر صفوی، چون میدید که زنان ایرانی پوشیدهرو هستند و پیش مردان ظاهر نمیشوند بر این باور بود که ازدواج به وسیلهی نمایندگان زن صورت میگیرد. او اتفاقاً نظر مثبتی به این فرهنگ داشت:
«چنین مینماید که این روش ازدواج، که مرد پیش از مراسم عقد زن خود را ندیده باشد، عاقبت به خیر و خوشفرجام نیست اما در واقع چنین نیست. اتفاقاً این گونه زناشوییها از ازدواجهایی که در کشورهای دیگر به شرط دیدار و آشنایی با خلق و خوی طرف انجام میپذیرد استوارتر، پایندهتر و شیرینتر است و بیشتر با آرامش و خوشبختی قرین. به طور معمول، مجلس عروسی در خانهی داماد تشکیل میشود و ده روز ادامه دارد.
در میانهی روز دهم، جهیزیهی عروس را، که خوانچه مینامند، به خانهی داماد میبرند. این جهیزیه عبارت است از جواهر، وسایل خانه، نوکر، خواجه و کلفت که نوع و مقدار آن به دارایی و جایگاه اجتماعی پدر عروس بستگی دارد. به غیر از جهیزیه، چیزی به عروس نمیدهند. بعضی خانوادهها برای اینکه جهیزیه دخترشان بسیار عظیم به نظر آید مقداری اثاث و لوازم از بستگان خود امانت میگیرند و آنها را جزو جهیزیه به معرض نمایش میگذارند تا چشم بینندگان خیره شود.
نوازندگان پیشاپیش عروس و گروهی از نوکران، در حالی که هر یک شمعی افروخته به دست دارند، به دنبالش حرکت میکنند. در پی آنان، زنان روان میشوند که آنان نیز یک شمع روشن در دست دارند. عروس سراپا پوشیده است. چادری چیندار و زربافت یا ابریشمی بر سر میافکند که تا کمرش را میپوشاند. او چنان اندام و رویش را از دیدگان پنهان میدارد که افراد هر چه تیزبین باشند هم نمیتوانند چهره، سر و گردنش را ببینند».
نقاشی از عباس بلوکیفر
گاسپار دروویل، افسر فرانسوی، در سال ۱۱۹۱ دربارهی فرهنگ عروسی در ایران نوشت:
«پیش از همه ذکر این نکته ضروری است که در ایران زن و شوهر آینده هرگز شخصاً در امر عروسی دخالتی ندارند! این کار به عهده پیرزنانی گذاشته میشود که شغل دیگری جز این ندارند. وقتی که موضوع عروسی مرد جوانی به میان میآید، مادر یا خاله یا یکی از زنان دیگر خانواده کوچه به کوچه و در به در به راه افتاده دنبال دختری مورد پسند داماد آینده میگردند. داماد پیش از عروسی حق دیدن عروس را ندارد.
از این رو، تصویری که زنان خانواده از عروس برای وی ترسیم میکنند غالباً عاری از گزافهگویی است تا بعداً پشیمانی به بار نیاورد. زیرا اگر عروسی به این دلیل به هم بخورد بار سنگین خشم و سرزنش بر دوش واسطهها خواهد افتاد.
اگر داماد وصف جمال و کمال عروس آینده را پسندید، والدین پسر و دختر دور هم جمع شده و دربارهی شرایط عقد و عروسی بحث میکنند. شوهر آینده مبلغی به عنوان مهریه به گردن میگیرد، تهیه زر و زیور و وسایل آرایش عروس هم برعهدهی داماد است. در این جلسه، روز نامزدی تعیین میشود، همچنین از اقوام و آشنایان در روز و ساعت معین دعوت میکنند تا با داماد آینده آشنا شوند.
این کار شیرینیخوران نام دارد و در آن روز نامزدی رسماً اعلام و تاریخ عقد معین میشود. با شیرینی و شربت و میوه از مهمانان پذیرایی میکنند. نوازندگان و سرایندگان و رقاصان هم از صبح تا شب مجلس را گرم میکنند.
مادر عروس نیز به نوبهی خود مجلس جشنی ترتیب داده، تمام بانوان آشنای خود را دعوت میکند. در این مجلس نیز زنان نوازنده، که فقط پیش بانوان نوازندگی میکنند، هنرشان را نشان میدهند. ظاهراً چنین برمیآید که وضع از دوران سفر شاردن به ایران به کلی دگرگون شده است؛ زیرا زنان نوازنده در آن دوره زندگی بسیار نابسامانی داشتند.
نقاشی احمد خلیلی، عکس از علی مؤیدیان
عروسی ممکن است ماهها یا حتی سالها پس از مراسم نامزدی برگزار شود؛ زیرا غالباً بین خانوادههای اعیان و اشراف رسم است که مراسم نامزدی در سنین کودکی داماد و عروس (۴-۵ سالگی) انجام میگیرد».
مری شیل، همسر نماینده انگلستان در ایران، در سال ۱۲۲۸ از مراسم عقد در سفرنامه خود نوشت:
«مراسم عقدکنان خیلی ساده انجام میگرفت؛ به این صورت که خانواده داماد به اتفاق یک ملا به خانهی عروس میروند. در حالی که عروس را در پشت یک پرده نگه داشتهاند از او سؤال میشود که آیا حاضر به ازدواج با داماد است. عروس پس از سکوتی طولانی، که نشانه وقار اوست، زیر لب بله میگوید. آنگاه سند ازدواج به امضا میرسد و نقل و شیرینی برای عروس میبرند».
ادوارد پولاک اتریشی، پزشک ناصرالدینشاه که بین سالهای ۱۲۳۰ تا ۱۲۳۹ خورشیدی در ایران زندگی میکرد، دربارهی سن ازدواج دختران ایرانی مینویسد:
«دختر ایرانی حدود سالهای ۱۱ تا ۱۳سالگی همه منتظر ازدواجش هستند؛ به همین علت والدین او در مواظبت، تغذیه و تهیه رخت و لباس مناسب برای آنها از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. حتی اگر سایر اهل خانه از این لحاظ در مضیغه باشند، نمیگذارند به دختران بد بگذرد. در ایران از پیردختران و پیرعزبها – که در این روزها در اروپا گروه گروه دیده میشوند – خبری نیست. به ندرت دختری در این مملکت وجود دارد که پس از ۲۰ سالگی بدون شوهر مانده باشد.
ازدواجها با وساطت زنان خویشاوند یا دلالهها صورت میگرفت. در این نوع ازدواج دختر شوهر را نمیبیند و حق انتخاب هم ندارد. شیربها و مهریهی دختر نیز به تناسب خوش بر و بالا بودنش تنظیم میشد».
هاینریش بروگش آلمانی در سال ۱۲۳۸ عنوان میکند که ازدواج در میان طبقات بالای کشور یک امر مصلحتی است و مردان غالباً مجبور میشوند با زنانی ازدواج کنند که هرگز آنها را در یک نظر هم ندیدهاند و علاقهای هم به زندگی با آنان نمیتوانند داشته باشند.
ایزابلا بیشاپ، زن سیاح انگلیسی، در سال ۱۲۶۹ شمسی وارد ایران شد. او دربارهی ازدواج میان بختیاریها نوشته:
«در میان بختیاریها هم ازدواج در سنین پایین صورت میگرفت اما مراسم عروسی در میان بختیاریها آداب و رسوم خاص خود را به همراه داشت. پدر و مادر داماد تشریفات خواستگاری را انجام میدادند و یک دستمال، به عنوان نامزدی، بر سر عروس میبستند. داماد دست پدر و مادر عروس را میبوسید و این قرار و مدار برای هر دو طرف معتبر بود. مراسم ازدواج وقتی صورت میگرفت که سن عروس ۱۲ سال یا کمی بیشتر و سن داماد بین ۱۵ تا ۱۸ سال میشد.
در هنگام عروسی، داماد مبلغی وجه نقد و تعدادی چهارپا، بسته به توان مالی پدرش، به خانواده عروس به عنوان شیربها میداد. مراسم عروسی در میان بختیاریها پر سر و صدا بود و به مدت سه روز یا بیشتر جشن عروسی برپا میشد. تمام اقوام و دوستان پدر عروس و داماد دعوت میشدند و زنان و مردان با هم به رقص و پایکوبی میپرداختند. تعدادی سوارکار هم با نمایش سوارکاری و تیراندازی بر ابهت این جشن اضافه میکردند.
تعدادی هم با رقص چوب یا رقص محلی بختیاریها مجلس را گرم میکردند. بعضی مشغول خواندن آواز و سرود میشدند. در پایان، عروس را تا چادرش همراهی میکردند و به این صورت مراسم ازدواج خاتمه پیدا میکرد».
کارلا سرنا، زن جهانگرد ایتالیایی، در زمان ناصرالدینشاه دربارهی مدت زمان مراسم عروسی نوشت: «مراسم عروسی به وضعیت دو طرف بستگی داشت. برحسب موقعیت خانوادهها، معمولاً از سه روز تا چند هفته ادامه پیدا میکرد».
کلارا رایس، دیگر زن سیاح انگلیسی، در سال ۱۲۹۸ شمسی به ایران آمد. او دربارهی آداب و رسوم ازدواج مینویسد:
«سطح فکر مردم ایران در مورد ازدواج پایین و روح اتحاد میان زن و مرد ضعیف است؛ چرا که زن را جزو اموال مرد به شمار میآورند و هر طور که بخواهند با او رفتار میکنند. آنها بدون آنکه نظر دختران را جویا شوند و به اندیشه و آرزوهایش کاری داشته باشند در کودکی نامزدش میکنند. دختر، بدون شناخت، وادار به ازدواج با مردی سالخورده یا یکی از همسران متعدد مردی ثروتمند میشود. قرار ازدواج دو بخش متمایز دارد.
قسمت اول قرار و مدارهایی است که والدین یا بستگان نزدیک عروس و داماد میگذارند. پس از شناخت کامل از عروس، آنگاه گفتگوهای متعددی در مورد مهریه و هزینههایی که باید پرداخت شود، سهمی که هر یک از عروس و داماد در برپایی و سامان دادن خانهی آینده باید به عهده بگیرند و جهیزیهای که باید فراهم کنند، انجام میگیرد. پس از توافق، روزی مبارک برای مراسم نامزدی یا شیرینیخوران تعیین میشود.
اگر دختر از خانوادهای ثروتمند بود، او را سوار کالسکه میکردند اما اگر توان این کار را نداشتند او سوار بر الاغ راهی خانهی شوهر میشد. در این هنگام، بهترین لباسش را به او میپوشاندند و همراه خویشانوندانش به خانهی شوهر میبردند. به دنبال آنها صندوقهای چوبی بزرگی معروف به یخدان، که شامل رخت و لباس و جواهرات و جهاز عروس بود، نیز همراه عروس به خانهی شوهر میفرستادند».
روال ازدواج گرچه در عصر جدید تغییرات بنیادی داشته اما هنوز هم پارهای از فرایندهای سنتی را میتوانیم در عروسیهای کنونی ببینیم.