حماسه آریو برزن
از آنجا که رویارویی مستقیم با دشمن در دشت باز را روشی ناکارآمد و از پیش شکست خورده میدید به کمین و غافلگیری روی آورد و در یکی از تنگههای منتهی به پارس (احتمالا تنگ تکاب در ۴۵ کیلومتری غرب دهدشت امروز) به انتظار اسکندر نشست.
ادامه ماجرا که گویا به چنین روزهایی از سال ۳۳۰ قبل از میلاد برمیگردد از فصلهای مشهور تاریخ ماست (هرچند شاید تاریخ وقوع حادثه چندان دقیق نباشد.) سپاه دشمن قدم به آن گذرگاه تنگ گذاشت و در تله آریو برزن افتاد. شمار زیادی از مقدونیها زیر سنگهایی که از روی بلندی به پایین میغلتیدند له و کشته شدند و دست و پای بسیاری دیگر از آنها هم شکسته و خرد شد.
سنگها چند گردان دیگر را هم که برای بالا رفتن از تنگه تلاش میکردند، فرو مالیدند و تلفات سنگینی به مهاجمان تحمیل کردند. اسکندر که چنین ضربهای را پیشبینی نمیکرد، مدتی گیج و مبهوت ماند، اما بعد – به اصرار و نهیب برخی فرماندهان همراهش – با خشم و به اکراه دستور به عقبنشینی داد و باقیمانده سربازانش را به هر زحمتی که بود از آن مهلکه بیرون کشید.
شکست مقدونیها قطعی به نظر میرسید، اما چوپانی که چندی قبل اسیرشان شده بود و منطقه را خوب میشناخت (و گویا کینهای قدیمی هم از پارسها داشت) راه دیگری نشانشان داد. کورهراهی که اسکندر و سربازانش را به پشت اردوگاه اصلی آریو برزن میرساند و برتری موضع را – که عامل برتری در نخستین درگیری بود – از مدافعان میگرفت.
مسیر برای مقدونیها بسیار سخت بود؛ تا جایی که در بین راه به نیت چوپان و نیز به آشنایی او با منطقه شک کردند، اما سرانجام به مقر مدافعان پارس رسیدند. این بار این آریو برزن بود که غافلگیر شد و در اردوگاهش به محاصره افتاد. همراه با سربازانش دلیرانه جنگید و حتی خط محاصره دشمن را شکست.