موجودات افسانهای در داستانهای اساطیری
یونان جزء ترسناکترین، عجیبترین و حیرتانگیزترین موجودات تاریخ باستان محسوب میشوند که در ادامه با آنها آشنا میشویم. اگر شما هم جزو کسانی هستند که به اسطوره شناسی یونان باستان علاقه دارید این مطلب را از دست ندهید. موجودهای افسانهای یونان به دلیل ویژگیها و ظاهر عجیب خود مورد توجه بسیاری از مردم جهان قرار گرفته و داستانهای این موجودها هزاران سال است که نقل و قول میشود.
۲۵. پایتون (Python)
پایتون به شکل اژدهایی بسیار وحشتناک توصیف شده که در معبد دلفی زندگی میکرد. بر اساس داستانهای اسطورهای یونان، آپولن، خدای المپ برای انتقامجویی و فتح معبد این موجود افسانهای را از بین برد.
ارثروس ظاهری شبیه سگ داشت که از دو سر و دمی شبیه مار برخوردار بود. وظیفه ارثروس مراقبت و نگهداری از گله با ابهت و سرخ رنگ جنجگویی به نام گروئون بود. هرکول برای دسترسی به گله گاوها و به پایان رساندن ماموریت دهم خود، ارثروس، صاحب او و گروئون را از بین برد. بر اساس داستانهای اسطورهای یونان ارثروس پدر هیولاهایی، چون ابولهول و شیمر شناخته میشد.
۲۳. ایکتیوسانتورها (Ichthyocentaurs)
ایکتیوسانتورها جفتی از الهه دریای سانتورین محسوب میشدند. از ویژگیهای ظاهری آنها میتوان به بالاتنه شبیه انسان و پایینتنهای متشکل از پای اسب در جلو و دم ماهی در عقب آن اشاره کرد. بر اساس داستانها، ایکتیوسانتورها را به تولد آفرودیت مرتبط میدانند. همچنین برخی نیز عنوان میکنند این دو موجود افسانهای به عنوان صور فلکی برج حوت در آسمان بودند.
سکولا یک هیولای بسیار ترسناک بود که در یک طرف کانال آب باریک سکونت داشت. در سمت دیگر این کانال آب، هیولای ترسناکتری به نام خاروبدیس زندگی میکرد که به کابوس ملوانان تبدیل شده بود. در واقع این دو موجود افسانهای این کانال آب در اختیار خود گرفته بودند. زمانی که ملوانان برای عبور از این تنگه و از ترس خاروبدیس به سمت هیولای سکولا نزدیک میشدند، اتفاقهای بسیار بدی برای آنها رخ میداد.
در داستانهای اسطورهای یونان از تایفون به عنوان مرگبارترین و کشندهترین هیولا نام برده میشود که نمادی از نیروهای آتشفشانی بود. طبق داستانها، این موجود افسانهای بالاتنهای شبیه انسان داشت که ارتفاع آن به ستارگان آسمان میرسید و دو دست او توانایی لمس شرق و غرب جهان را داشتند. همچنین از روی گردن تایفون صدها اژدها بیرون میآمد.
۲۰. افیتاروسها (Ophiotaurus)
افیتاروسها به نوعی نیمی گاو و نیمی اژدها بودند. بر اساس داستانهای اسطورهای یونان، هر فردی که افیتاروسها را به آتش میکشید، اعضای بدن او قدرت شکست خدایان را به او اعطا میکردند. به همین دلیل زمانی که یکی از حامیان تیتانها این موجود افسانهای را از بین برد، زئوس عقابی را به زمین فرستاد تا قبل از قربانی شدن و نابودی خدایان المپ اعضای بدن او را نابود کند.
لامیا به عنوان ملکه زیبایی لیبی شناخته میشد، اما بعدها به هیولایی کودکخوار تبدیل شد. در داستانهای اساطیر او در مقام خدمتگذار زئوس بود، اما این اتفاق باعث شد تا هرا، همسر زئوس به او حسادت کند و به همین دلیل تمام بچههای لامیا را از بین برد (البته یکی از فرزندان او به نام سکولا، چون از قبل نفرین شده بود مورد غضب همسر زئوس قرار نگرفت). همچنین همسر زئوس خود لامیا را نیز به یک هیولای کودکخوار تبدیل کرد که بچههای دیگران را میخورد.
گرایاها سه خواهر بسیار خطرناک بودند که بین آنها یک چشم و یک دندان مشترک بود به همین دلیل ظاهری زشت و ترسناک داشتند. برای اینکه ترسناک بودن آنها را درک کنید کافی است به اسمهای آنها یعنی دینو (مرگ)، اینو (وحشت) و پمفردو (آشوب) توجه کنید.
اکیدنا یک موجود افسانهای با ظاهری نیمی پری و نیمی مار بود که در داستانها از آن به عنوان مادر تمام هیولاها یاد میشود. در واقع او مادر بسیاری از هیولاها بود. برخی میگوید اکیدنا با تایفون رابطه عاشقانه داشته و او قادر بود زهری را بسازد که باعث جنون میشد.
۱۶. شیر نیمیایی (Nemean Lion)
شیر نیمیایی یک هیولا بدخواه بود که در نیمیا زندگی میکرد و در نهایت هرکول آن را از بین برد. این هیولای غولپیکر حاصل رابطه تایفون و اکیدنا بود که به عنوان اسفینکس نیز شناخته میشد. برخی نیز میگویند این موجود افسانهای توسط سلنه الههی ماه متولد شده است و برخی نیز ادعا میکنند هرا از آن پرستاری میکرد. در داستانهای اساطیری یونان در توصیف شیر نیمیایی به پوست سخت طلایی آن اشاره شد که هیچ سلاحی به آن آسیب نمیرساند و پنجههای تیز آن نیز به راحتی درون زره دشمنان نفوذ میکرد.
اسفینکس در زبان عربی همان ابوالهول (پدر وحشت)، غول افسانههای
مصر باستان و اسطوره ادیپ شناخته میشود. از ویژگیهای ظاهری این موجود افسانهای میتوان به بدنهای شیرمانند، سری شبیه انسان و بالهای عقابگونه اشاره کرد. اسفینکس از نظر مصریان باستان به عنوان مظهر آفتاب شناخته میشد و در برخی از داستانها نیز در توصیف آن گفتهاند هر فردی که معماهایش را حل نمیکرد، او آنها را از بین میبرد.
۱۴. ارینوئس یا الهههای انتقام (Erinyes)
در زبان یونانی کلمه ارینوئس به معنای انتقامجویان است که به همین دلیل از ارینوئس به عنوان الهههای انتقام یاد میشود. در داستانها نقل شده است که هر کسی سوگندی ناروا میخورد، فعالیتی شرورانه انجام میداد یا علیه خدایان سخن میگفت، توسط الهههای انتقام مجازات میشد.
در داستانهای اساطیر، در خصوص خاروبدیس نقل شده که این موجود افسانهای دختر پوسایدون و
گایا است. این هیولای ماده در هر روز حدود سه بار آب دریا را به درون خود میکشید و پس از مدتی آن را خارج میکرد که این کار باعث میشد تا موجهای بزرگ و گردابهای سهمگینی به وجود آمده و کشتیها را نابود میکرد.
از ویژگیهای ظاهری هارپیها میتوان به بدنی شبیه پرنده و سری شبیه سر یک زن اشاره کرد. این موجود افسانهای غذا را از قربانیان به سرقت میبرد و وظیفه او این بود که افراد خطاکار را به نزد ارینیئسها حمل کند. در اصطلاح به آنها دزد چابک نیز میگفتند. معمولا زئوس برای تنبیه افراد از این هیولا استفاده میکرد.
ساتیرها نوعی از ارواح جنگلی محسوب میشوند که بالا تنه آنها شبیه انسان بوده و پایین تنه آنها نیز شبیه بز است و روی سر برخی از آنها شاخ وجود داشت. در داستانهای اساطیری یونان در توصیف این موجود افسانهای آمده است که آنها دچار نعوظی غیرقابل کنترل بودند. ساتیرها و سیلونها همیشه در مراسم دیونوسوسیها حضور داشتند. از ساتیرها به عنوان تجسمی از زندگی فارغبال یاد میشود؛ زیرا آنها هر نوع موسیقی و نوشیدنی که بخواهند، به دست میآورند.
بر اساس داستانهای اساطیری یونان باستان، سیرنها نوعی از نیمف دریایی محسوب میشدند که بعضا بدن آنها شبیه پرنده و سر آنها شبیه سر یک زن بود، یا گاهی به شکل یک زن دیده میشدند. سیرنها یک نیمف دریایی بودند که با آوازهای وسوسهکننده خود ملوانان را طلسم میکردند و سرانجام نیز آنها را از بین میبردند. سیرنها در اوایل زندگی خود جزوی از کنیزان ملکه دنیای زیرزمینی پرسفونه محسوب میشدند.
۹. گریفین یا شیردال (Griffin)
از ویژگیهای ظاهر گریفین میتوان به بدنه شیرمانند و سر و بالهای عقاب گونه اشاره کرد. گریفینها معمولا به موجوداتی فوقالعاده قدرتمند و بینظیر مشهور بودند؛ زیرا ترکیبی از شیر به عنوان سلطان حیوانات و عقاب به عنوان سلطان پرندگان، حیوان عجیبی را به وجود میآورد.
۸. شیمر یا کایمرا (Chimera)
در توصیف شیمر یا کایمرا اینگونه نقل شده است که این موجود مونث بوده و نفسهای آتشینی داشت. کایمرا در آسیای صغیر زندگی میکرد که از ترکیب سه حیوان شیر، مار و بز ساخته شده بود. گفتنی است به موجود افسانهای که از بخشهای مختلف سایر حیوانات ساخته شده باشد اصطلاح شیمر به کار میبرند. همچنین بعضا برای مفاهیمی که باور آن دشوار باشد از اصطلاح شیمر استفاده میکنند.
سربروس به عنوان فرزند تایفون و اکیدنا محسوب میشود. این موجود افسانهای سه سر دارد که در برخی از داستانها به ۵۰ تا ۱۰۰ سر نیز اشاره میکنند. پنجههای این موجود شبیه شیر است. در انتهای این هیولا به جای دم یک مار ترسناک قرار داشت که وظیفه آن نگهبانی از دروازه جهان زیرین یا جهان مردگان بود. به بیانی دیگر به ارواح اجازه نمیداد تا از آن جهان خارج شوند. البته بر اساس داستانها، برخی از زندگان این توانایی را داشتند تا از این هیولا عبور کرده و به جهان مردگان وارد شوند.
یکی از افرادی که از سد این هیولا عبور کرد، اورفئوس بود. او با استفاده از آواز خواندن توانست سربروس را بخواباند و با ورود به جهان مردگان همسرش، ائورودیکه را نجات دهد. هرکول هم در آخرین ماموریت یا دوازدهمین ماموریت خود توانست سربروس را از محل زندگیش بیرون بکشد و به شاه ائوروستئوس تقدیم کند.
در داستانهای اساطیر یونانی، سایکلاپس به غولهای تک چشم معروف بودند که در میان پیشانی آنها یک چشم بزرگ قرار داشت. این موجود افسانهای بسیار قدرتمند و سرسخت بود و حریفان خود را با حرکتهای خشونتآمیز از بین میبرد. سایکلاپسها در دو نسل میزیستند؛ سه بردار به نامهای برونتس، استروپس و آرگس نسل اول را تشکیل میدادند که از رابطه گایا و اورانوس ایجاد شده بودند و نسل دوم نیز از نوادگان پوزئیدون که مشهورترین آنها پولیفموس از ادیسه هومر بود.
هیدرا یک هیولای آبی چند سر به شکل مار بود که از ویژگیهای خزندگان نیز بهره میبرد. طبق داستانهای اساطیر یونانی، هر زمانی که کسی سر هیدرا را قطع میکرد، به جای سر بریده شده دو سر دیگر ایجاد میشد. نفس و خون این موجود افسانه بسیار مسمومکننده بود و اگر کسی از مجاورت نفس او عبور میکرد کشته میشد.
گورگونها دارای بدنی پر از فلسهای سرسخت و نفوذناپذیر بود و روی سر آنها موهایی از مارهای زنده قرار داشت. این هیولاهای مونث با دندانهای تیز و چهرهای زشت باعث میشدند که هر فردی با نگاه به آنها، به سنگ تبدیل شود. گورگونها از رابطه فورسیس و ستو به وجود آمدند. در واقع گورگونها از سه نفر به نامهای ائوروئاله و Sthenno که جاودانه بودند و مدوسا که فانی بود تشکیل میشدند. در یونان باستان سربازها روی سپرهای خود طرحی از سر این موجود افسانهای را ترسیم میکردند تا دشمنان را بترسانند و در برابر قدرتهای شیطانی در امان بمانند.
از ویژگیهای ظاهری مینوتور میتوان به سر گاومانند و بدنی انسانگونه اشاره کرد. این موجود افسانهای در مرکز یک زندان که به شکل هزارتو بود زندگی میکرد. این هزارتوی وسیع توسط ددالوس معمار و پسرش ایکاروس ایجاد شده بود. سرانجام تسئوس با کمک دختر شاه کرت توانسته بودند مینوتور را از بین ببرند.
درباره سانتور میتوان گفت: از کمر به بالا شبیه انسان و از کمر به پایین به شکل اسب بودند. در داستانهای اساطیر یونان، کیرون به عنوان محبوبترین سانتورها شناخته میشد. البته بسیاری از سانتورها جزو پیروان دلیر دیونیسوس بودند، اما کیرون از هوش و علم بالایی برخوردار بود و به دلیل اینکه قهرمانانی، چون هرکول و آشیل را تعیلم داده بود، بسیار معروف شد.
پگاسوس در داستانهای اساطیر یونان بسیار معروف است. از این موجود افسانهای به عنوان شاهزاده بالدار جاودانی یاد میشود که برای ترسیم آن از رنگ سفید خالص استفاده میکنند و در اکثر تصاویر نیز به همین گونه است. پگاسوس از رابطه پوزئیدون و خون مدوسا به وجود آمده است. طبق افسانهها، زمانی که پرسئوس سر مدوسا را قطع کرد، مدوسا از پوزئیدون فرزندی را حامله بود که پگاسوس از گردن بریده او به دنیا آمد. همچنین در افسانهها آمده است، زمانی که پگاسوس سم خود را بر زمین میکوبید، از زیر پای او چشمه آب جاری میشد.