دیانت مصریان و منزلت و مقام خدایان در میان آنها
دین در مصر باستان پایگاه اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و حتی سیاسی داشته است. مذهب قبطیان همانند مذاهب بابلیان، یونانیان، آشوریان و … دارای دوگانگی و یا بهتر بگوییم چند گانگی بوده است. از یک سو پرستش خدایان بزرگ که روحانیان مصری به منظور تقویت نظام اجتماعی و سیاسی که گاهی نیز برده داری در آن اهمیت داشته است، آن را توصیه می کرده اند و از سوی دیگر به استناد اطلاعات و متون ادبی و آیینی مصریان که در دست است، از وجود خدایان حافظ و نافذ در امور تولیدی از جمله کشاورزی سخن به میان آمده است. خدایان نوع دوم اسطوره های ویژۀ خود را داشته و این اساطیر حاکی از آن است که این مذاهب از بعضی جهات با یکدیگر پیوستگی یافته و در واقع مشترکاتی داشته اند. برگزاری مراسم آیینی ، نیایش و اجرای مراسم قربانی در مصر متداول بوده و به خدایان به نسبت اهمیت آنها به تشخیص و توصیۀ کاهنان به اجرا در می آمده است. همانند این گونه مراسم در سرزمین دیگر که در بالا نام بردیم از جمله در بین النهرین (بابل، سومر، اورارتو، هیتی، آشور..) معمول بوده است.
خدایان بزرگ مصری چون پتح[۱] خدایگونه آفرینش، رَع[۲] خدای آفتاب، آمون[۳] همطراز با رع و گاهی جایگزین وی (خدای خورشید)، اُزیریس[۴] خدای خورشید غارب، ایزیس[۵] خواهر و همسر ازیریس و الهۀ نعمت وباروری و حوروس[۶] خدای خورشید طالع که پسر ازیریس و نجات دهندۀ او نیز بوده است، تحوث[۷] خدای شفا، بهداشت و تندرستی و دیگر خدایان هر کدام دارای معابدی در سرتاسر مصر و مورد پرستش پیروان بی شمار خود بوده اند. مصریان در مورد هر یک از این ارباب انواع افسانه ها داستان های حماسی که به حماسۀ خدایان مصری معروفند در ادبیات دینی خود دارند. در یونان باستان نیز داستان هراکلس [۸] پسر و جانشین زئوس[۹] و در بابل و سومر افسانۀ گیل گمش[۱۰] با محتوای گوناگون،ولی جوهر وارزشی برابر هم اکنون نیز مورد مطالعه و توجه مورخان ودین شناسان است. تجزیه مصر که به کرات در تاریخ کهن آن اتفاق افتاده است، ثبات روند و پرستش خدایان به طور یکسان توسط مردم مصر را دچار سردرگمی و اختلاف کرده است.
به هنگام تقسیم و تجزیه مصر به نوم ها، هر نوم خدایان دوگانه و یا سه گانه (تثلیث) ویژۀ خود را داشته است. پرستش این خدایان پیشینه ای بس کهن دارد و تاریخ نیایش آنها به آغاز جوامع اولیۀ مصر باز می گردد. دین شناسان براین باورند که خدایان نوم ها همواره با توتم های[۱۱] قدیمی که به قبایل متعلق بوده و هر قبیله ای توتم خاص خود را داشته است، قرابت داشته اند. هر خدایگونۀ محلی نام حیوان معینی داشت و حتی بسیاری از نوم ها نیز به نام جانوران گوناگون چون آهو، تمساح، شاهین، گوسفند، خرگوش، گربه و… نامیده می شده اند. در اینجا لازم به گفتن است که مصریان بیشترین جانوران زمینی و آبزیان را در مقایسه با اقوام وملل دیگر می پرستیده اند که در فرصتی دیگر از آنها نام خواهیم برد.
پرستش جانوران در بسیاری از تمدن های کهن چون هند، یونان، ایران، بابل، سومر معمول و متداول بوده و نام جانوران حتی بخشی از نام انسانها را تشکیل می داده است. اسب از جمله جانورانی است که به خاطر خدماتش در حمل و نقل ، شکار، جنگ، کشاورزی و… در میان ایرانیان باستان ارزش ویژه ای داشته است و نام های کهن ویشتاسپ[۱۲] ، ارجاسپ[۱۳]، لهراسپ[۱۴]، جاماسپ[۱۵] ، گرشاسپ[۱۶] نمونه هایی از آن است. اما دربارۀ آیین های پرستش در نوم های مصری باید گفت که در بیشتر موارد احترام و نیایش به جانوران به همان شکل اولیۀ معمول در میان قبایل باستانی مصر یا قبایل اولیه انجام می گرفته است و بعد ها تحولات اجتماعی، سیاسی و حتی منطقه ای (جغرافیایی) پید اکرده است.
تاریخ ادیان و مذاهب مصریان نشان می دهد که در ممفیس گاو آپیس[۱۷] را به عنوان خدای بزرگ پتح (پتاح) می پرستیده اند. در تینیس[۱۸] شاهین که مظهر حوروس(هوروس) بود و آن را نیایش می کردند و در میان مصریان عادت چنین بود که خدایان اعم از مادینه یا نرینه عموماً به شکل جانوران ویا به صورت موجوداتی با بدن انسان و سر حیوان مجسم می ساختند. این شیوه در نزد ایرانیان به ویژه در دورۀ مادها و هخامنشیان متداول بوده است چون اسب بالدار و گاو بالدارو… به جهاتی دین رسمی کشور مصر که فراعنه و دیوانیان و عمال دولتی به آن پای بند بوده اند، با دین عامۀ مردم هرچند به ظاهر متفاوت ولی ریشه و اصل به یکدیگر شباهت داشته اند. هرودت در تواریخ خود به ویژه دربارۀ مصریان در«سخن مصر»آورده است که پرستش جانوران در سرتاسر مصر وهمۀ کشورهای جهان معمول بوده است. جانورپرستی تا پایان تاریخ مصر همچنان استوار و باقی ماند، ولی خدایان نوم ها بلااستثنا، متفاوت و متغیر بوده و از یک مقام و ارزش پرستش برخوردار نبوده اند، تنها خدایان نوم های بزرگ که نفوذ سیاسی زیادی نیز داشته اند، می توانستند خدای سراسر کشور خود باشند، مانند پتح در ممفیس، خدای رع در یونو[۱۹] که همان هلیوپولیس است و اُزیریس در ابیدوس[۲۰] ، حوروس در تینیس(تی نیس)، آمون در تب و مانند این ها.
برخی از این ارباب انواع مانند رع خدای آفتاب و ایزیس وایزیس خدایان رستنی ها و حاصلخیزی دارای وظایفی بودند که به زمان های بسیار قدیم مربوط و متعلق می شده است و اینک مقام خود را همچنان در مذهب توده های مردم حفظ کرده بودند. وظیفۀ سایر خدایان متعیرو از سوی مجتمع روحانی و کاهنان صاحبنظر تعیین می شد. به عنوان مثال می توان از پتح به عنوان آفرینندۀ جهان، دیگر خدایان و انسان ها نام برد. نقش خدای متعال یا خدای خدایان در زمان برتری تب دردوران امپراطوری میانه و به خصوص امپراطوری جدید به خدای آفتاب محول شده بود که به شکل سرقوچ مجسم می گردید و پرستش او در اولویت اول قرار داشت و مذهب اصلی مردم مصر بود.
عامه مردم ازیریس و ایزیس را پرستش می کردند یا به سخن دیگر عام ترین پرستش ها پرستش این دو خدای گونه بود. ازیریس خدای گونه بود. ازیریس خدایگونۀ رشد دهندۀ گیاهان بود. این امر می رساند که مصریان تا چه اندازه تابش آفتاب را در رشد گیاهان مؤثر می دانسته اند. عامۀ مردم که کشاورزان و دامپروران بوده اند، رستنی ها وتحقق حاصلخیزی و پرورش آنها را در ارادۀ این دو خدایگونه می دانسته اند. در یکی از متون آیینی مصریان نام گندم و جو به این دو خدایگونه داده شده است و اسطوره های مربوط به آنها پیوند بسیار نزدیکی با شغل کشاورزی و ضرورت نیایش آنها را دارد.. ست[۲۱] خدایگونۀ اهریمنی یا عفریت بیابان ها بود و در واقع برادر ازیریس به شمار آمده است. ست ازیریس را به کمک هفتاد و دو تن از یارانش کشته و قطعه قطعه کرده و در صندوقچه ای محبوس می کند و به دریا می افکند. سپس حوروس (هوروس) پسر اُزیریس دوبارۀ وی (پدر خود) را زنده کرده و به حال اول بر می گرداند. کاهنان معابد ازیریس وی را سلطان و داور مردگان (قاضی اموات) در روز حساب به شمار آورده اند، ولی براساس آداب و سنن مصریان باستان، وی به عنوان خدای کشاورزان مورد تأیید و پرستش مصریان بوده است.
پلوتارک آورده است که ازیریس استفاده از گاوآهن را به مصریان آموخت و کشاورزی آنان را رونق داد. باروی کار آمدن امپراطوری میانه، هنگامی که کاهنان ویژۀ ازیریس او را به عنوان سلطان عالم مردگان و داورروز حساب اموات اعلام کردند، نیایش او دلیل امکان اعمال ستم به مردم و نیرومند شدن کاهنان و اشرافیت برده داری می بود. روایتی نیز هست که مردم مصر نسبت به ازیریس قدر ناشناسی کردند و ارزش و منزلت او را درست درک نکرده اند. اگر او را گرامی داشته بودند، او به اسارت ست و یارانش در نمی آمد و این گونه او را قطعه قطعه نمی کردند که در صندوقچه ای محبوسش کنند و به دریا اندازند.
ضمناً حوروس پدر خود را در بند صور[۲۲] یافت و او را زنده کرد.
در راستای خرافه پرستی مصریان باستان، پرستش فرعون نیز گهگاه در میان آن معمول یا به سخن دیگر بر آنان تحمیل می شد. فرعون به عنوان تصویر زندۀ آفتاب به شمار می آمد و نقش مهمی داشت. او مظهر قدرت و حافظ مصر و مصریان بود و نبود او بزرگترین ضایعه و جبران ناپذیرترین فاجعه و آسیب برای مصریان بود.این پرستش دارای جنبۀ سیاسی مهمی نیز بود، زیرا به حکومت فرعون مشروعیت و جنبۀ دینی و تقدس می داد و به همین دلیل فرعون جنبۀ خدایی یافته و در سلک خدایان مصری قرار می گرفت. او پس از مرگ بطور کامل همطراز با خدایان و در اعداد آنها در می آمد. گفتنی است که پادشاهان یونان باستان نیز تا زنده بودند، شبه خدایان و وقتی از دنیا می رفتند همانند خدایان می شدند. خوشبخت فرعونی بود که در شمار خدایان با اهمیت در آمده بود. در متون مذهبی مربوط به عهد باستان مصر آمده است که پادشاه مدفون ازیریس خوانده شده است. چنین متنی بر دیواره های اهرام نقر گردیده است. قطعات آئینی و اورادی که به مناسبت مرگ آنها خوانده می شد. همواره بیانگر آن بود که پادشاه درگذشته، روزی به صورت خدا ظاهر خواهد شد. به این ترتیب پرستش ازیریس به این تفکر مشروعیت و اعتبار می داد که پادشاه مقدس است و دولت اوالهی می باشد. این سیاست مرکزی اهرم سلطۀ مصر و خواست فراعنه بود که کاهنان آن را تقویت کرده و به فراعنه مقام الوهیت می دادند. فرعون درعین حال خود را خدمتگزار مردم مصر و همانند خدایان دلسوز آنها می دانست.
مراسم جادوگری و ارائۀ ورد و افسون، تعبیر خواب و پیشگویی و تفأل و طالع بینی در سراسر کشور مصر رایج بود. چنین برنامه هایی به وسیلۀ کاهنان معابد بزرگ صورت می گرفت و به ویژه با نیایش مردگان و اعتقادات آنها مربوط به آخرت و زندگی پس از مرگ پیوند داشت. مجموعۀ این مراسم جادویی در کتابی به نام «رسالۀ اموات»[۲۳] یا «کتاب مردگان» منعکس می شد. این کتاب دارای افزون بر یکصد فصل و شمارزیادی تصاویر بوده است، که برخی از آنها در همان زمان نگارش کتاب رنگی بوده است. این کتاب بسیار مهم که منعکس کننده نکات ارزنده و با اهمیتی از تاریخ دیانت و باورهای کهن مصریان است، در دورۀ زمام دارای امپراطوری جدید و براساس دست نوشته های روحانیان باستان برپاپیروس های مصریان تهیه شده است. به هنگام اجرای مراسم خاکسپاری پادشاه (فرعون) و صاحبمنصبان و به منظور مصون داشتن روح فرعون از وحشت مرگ و قبر و تأمین زندگی پس ازمرگ طوماری از کتاب مردگان در قبور آنان گذارده می شد. کسی که این کتاب جادویی گرانبها را نداشت، می بایست زندگی پرهیزکارانه ای داشته باشد، یعنی مطیع اندیشه های دینی توصیه شده به وسیلۀ کاهنان معابد و فرمانبردار فرعون وقت باشد. به این ترتیب فرعون پس از مرگش نیز در ردیف خدایان و شایستۀ پرستش بود.
آنچه در روزگاران باستان تقریباً در سرتاسر گیتی معمول و متداول بود، به همراه مردگان ظرف غذا[۲۴] و جام آشامیدنی[۲۵] را در قبرمی گذاشته اند و چون فرعون و صاحبمنصبان و ثروتمندان و اشراف در زندگی دنیوی دارای نعمت های فراوان بوده اند، در قبور آنها افزون بر این، زیور و زینت آلات، اسب، کنیز، لوازم شکار و ابزار و ادوات جنگی و آنچه در زندگی دنیوی مورد توجه این شخصیت بوده است، قرار می داده اند. در اهرام ثلاثۀ مصر در مورد قبور برخی از فراعنه تا بیست اطاق اختصاص داده و افزون بر دو هزار قطعه شیء زینتی و قیمتی را یافته اند. همانگونه که در بالا اشاره شد در ایران باستان به ویژه در زمان اشکانیان که از سال ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح ۲۲۶ میلادی به مدت چهارصد و هفتاد و شش سال زمام دار بوده اند چنین شیوه ای متداول بوده و ازقبور آنان ظروف و اشیاء متعدد به دست آورده اند، باور مصریان و دیگر پیروان این کار این بوده است که شخص در گذشته بلافاصله پس از مرگ زندگی اخروی خود را آغاز می کند و به همۀ این عناصر نیاز دارد. در این باره نیز در مبحثی سخن خواهیم گفت.
[۱] . Ptah
[۲] . ُRa
[۳] . Amon
[۴] . Osiris
[۵] . Isis
[۶] . Huros
[۷] . Tahus
[۸] . Herakles
[۹] . Zeus
[۱۰] . Gilgamesch-Epos
[۱۱] . توتمیسم Totemisme = به معنای پرستش معبود زنده Totem
[۱۲] . Vistasp
[۱۳] . Argasp
[۱۴] . Lohrasp
[۱۵] . Gamasp
[۱۶] . Gersasp (Kurusaspa)
[۱۷] . Apisster
[۱۸] . Thinis
[۱۹] . Ionou
[۲۰] . Abydos
[۲۱] . Seth
[۲۲] . Tyros
[۲۳] . “Totenbuch”
[۲۴]. Ambrosia
[۲۵] . Nektar
منابع نگاره :
- عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
- نویسنده : اردشیر خدادادیان
- مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
- مشخصات نشر الکترونیکی : مصر باستان، تاریخ ما 1389
سلام…..مکتب اومانیستی و صهیونیستی و حتی سری فیلم های هری پاتر دقیقا مرجع مشترکی به اسم مصر باستان دارند…..تفکرات جادوگری و الحادی مصر باستان و حتی خط هیروگلیف بعدها پس از سقوط فراعنه توسط گروه های مخفی به قاره امریکا برده شد و قوم مایاها رو به تمدن پیشرفته ای تبدیل کرد…..بهتره نگاهی به خدایان-خط هیروگلیف-نقوش روی دیوارهای معابد-هرم های بلند مایاها بندازین تا بتونین متوجه ارتباط عمیق تمدن مصر و مایا بشین……حتی داستان های مشابه ای از حضور فضایی ها در هر دو تمدن وجود داره…..به نظر شما علت این داستان ها چیه؟…
انی جان اطلاعاتی درباره مواردی که مطرح کردم داری؟به نظرم موضوع خوبی برای بخش اساطیر میتونه باشه….
یاعلی
علت این داستان ها رو علاقه به تمدن مصر و عجیب بودن اون می دونم؛ صهیونیست و اومانیست از مصر نیستند، خودشون رو به مصر وصل می کنند.
اگر از بعد شناخت انسان به مسئله نگاه کنیم،آیا به نظر شماعلت وجود این همه خدایان و هر کدام با ویژگی و توانائی های خاص ،نشان از نیاز ها و آرمان های بخشی از آدم ها ی منطقه ای خاص ، نیست؟ که بعدا این ها برایشان یک هویت بوجود آورده،که توسط آن از مناقع قومی خودشان دفاع می کردند؟
در واقع خدایان بصورت نمادی از هویت یک قوم یا ملت در می آمدند؟