نگاهی به
تاریخ ایران نشان میدهد که ایران و ایرانی در گذران زندگی و زمانه خود، با بحرانهای متفاوت و از زاویههایی متشابه، روبه رو بودهاند. نگاهی به تاریخ پادشاهی «پیروز
ساسانی» در ایران، نشان از شکلگیری بحران قحطی هفت ساله ایران در اثر خشکسالی دارد.
سیاست اقتصادی پیروز در مواجهه با بحران قحطی در ایران و راهکارهای غلبه وی از منظر
فردوسی و شاهنامه، نشاندهنده این است که شخص پیروز در روزگار باستانی ایران توانسته است با تدبیر و عقلانیت، بر بحران حاکم بر ایران فائق آید.
تلاش صادقانه پیروز در یاری رساندن به مردم، سبب شده است که طبیعت نیز، وی را در پیروزی بر بحران، پشتیبانی کند. تدابیر انجام شده توسط پیروز ساسانی و عقلانیت وی، مسالهای است که میتواند مورد توجه و مطالعه قرار گیرد.
به استناد منابع تاریخی، «یزدگرد» در هنگام مرگ، فرزندش «هرمزد» را به جانشینی خود برگزید. اما «پیروز» فرزند دیگر وی، حاضر به پذیرش جانشینی برادر نشد و پادشاهی ایران را حق خود دانست. در پی دستیابی به این جایگاه، با درخواست کمک از «هپتالیان»، بر هرمزد شورید و خود بر اریکه قدرت تکیه زد. اغلب منابع تاریخی در تصاحب حاکمیت هرمزد به دست پیروز، اتفاق نظر دارند.
مطالعه منابع تاریخی دوره اسلامی، نشان از قضاوت مورخان این عصر بر شخصیت پیروز، به علت تصاحب قدرت دارد.
به نظر میرسد مورخان اسلامی با باور به گفتمان مشیت الهی، وقایع این عصر را تحلیل کرده و قحطی پیش آمده در عصر حاکمیت پیروز را نتیجه کشتن هرمزد و تصاحب قدرت وی توسط پیروز دانستهاند. این در حالی است که برخی منابع کشتن هرمزد توسط پیروز را رد کردهاند.
آنچه در مطالعه تاریخ دوران پادشاهی پیروز مورد توجه قرار میگیرد، وضعیت اقتصادی ایران است. بنا به قول منابع تاریخی، در دوره حاکمیت پیروز، مردم ایران با یک قحطی بزرگ در مدت زمان هفت سال مواجه شدند. کمیت این قحطی در اکثر منابع تاریخی هفت سال گزارش شده است.
آنچه در این میان توجه مخاطب را جلب میکند این است که فردوسی، تنها تاریخنگاری است که با پیش گرفتن گفتمان مبتنی بر خرد، بدون قضاوت شخصیت پیروز در غصب حاکمیت، وی را شاهی عادل و مردمدار معرفی میکند. وی پیروز را شاهی معرفی میکند که با به دست آوردن حاکمیت، سعی در اجرای عدالت در جامعه دارد.
فردوسی علت قحطی هفت ساله در ایران را بحران خشکسالی میداند که بر سرزمین ایران غالب شده و آن را حاصل یک پدیده طبیعی معرفی میکند. وی در شاهنامه، مدیریت شایسته و سیاست اقتصادی پیروز برای غلبه بر قحطی و پیشگیری از مرگ مردم در اثر گرسنگی را مورد توجه قرار داده و بر مردمداری شاه تاکید میکند.
بنا بر این قول، پیروز شاه ساسانی، هنگام روی دادن بحران قحطی در ایران و پیشگیری از مرگ مردم در اثر گرسنگی، علاوه بر کمک گرفتن از دولتهای دیگر، دستوراتی صادر کرد که با اجرای آنها، مردم تا حدودی از بحران رها شدند. بررسی این دستورات و عملکرد پیروز نشان از تلاش وی برای غلبه بر بحران دارد. وی دستور داد:
۱- از مردم، خراج (مالیات) دریافت نکنند.
۲-در اقدام دوم دستور داد در انبارهای دولتی گشوده شود و محتویات انبارهای غله و گوشت، بین مردم بهطور عادلانه تقسیم شود.
۳- وی دستور داد بزرگان مملکت، سرمایه داران و بازرگانان، انبارهای خود را با قیمت دلخواه به دربار بفروشند، تا دولت آنها را در اختیار مردم قرار دهد. بنا به قول فردوسی در شاهنامه، پیروز برای فروش اجناس بازرگانان و سرمایهداران، زمان مشخصی را تعیین کرد و پس از پایان یافتن زمان مقرر، دستور چهارم را صادر کرد.
۴- پیروز بعد از پایان یافتن مهلت مقرر، دستور داد انبارهای بزرگان و سرمایهدارانی که حاضر نشدند اجناس خود را به دولت، برای تقسیم کردن بین مردم بفروشند، مصادره شده و بین مردم قحطیزده تقسیم شود.
آنچه در منابع تاریخی دیده میشود بر این نظر مبتنی است که پیروز ساسانی، اعلام کرده بود اگر حتی یک نفر در اثر گرسنگی جان بدهد، خون انبارداران در ازای مرگ وی ریخته میشود. لازم به یادآوری است که در زمان قحطی ایران در عصر ساسانی، به کرات در مراسمهای مختلف، مردم از خانه به دشت فراخوانده شدند و از آسمان درخواست نزول باران کردند، اما آسمان پاسخی به آنها نداد.
بنا به قول فردوسی، نظر به اقدامات انجامشده توسط پیروز، وی اهتمام خود را در جهت کمک به مردم از طریق استفاده از اموال دولت و مالداران و تقسیم آنها بین مردم به کار گرفته است و اموال مالدارانی را که قصد احتکار داشتهاند به نفع مردم مصادره کرده است.
استناد به منابع
تاریخ ایران دوره اسلامی نشان میدهد که پیروز برای نجات مردم خود از خطر مرگ در اثر گرسنگی، اقدامات یاد شده را انجام داده و، چون زمانی رسید که پیروز توانی برای یاری مردم نداشت، با نزول باران، خشکسالی در ایران از بین رفت و به تبع آن، هفت سال قحطی ایرانیان پایان یافت. با نزول باران، مردم از شوق به یکدیگر آب میریختند و بر اثر این شادی،
جشن آبریزگان در ایران بنیاد نهاده شد.
آنچه در گزارش فردوسی در شاهنامه به چشم میخورد، تصمیمات و دستوراتی است که پیروز ساسانی برای مدیریت بحران و نجات مردم در پیش گرفته است.
به نظر میرسد مولف شاهنامه، تلاش صادقانه پیروز شاه ساسانی برای یاری مردم قحطیزده عصر خود را سببی میداند بر اینکه زمانی که پیروز در مدیریت بحران، ناتوان شد، طبیعت وارد عمل شده و وی را به دلیل داشتن صداقت در همراهی مردم، پشتیبانی کرده است.
نظر به اینکه تا چه حد این تحلیل فردوسی صحیح باشد، به نظر میرسد با تاکید بر گفتمان حاکم بر شاهنامه و در نظر گرفتن جریان دوگانه خیر و شر در این گفتمان، شاه ساسانی با قرار دادن خرد در مسیر عدالت و مردمداری، در مسیر خیر قرار گرفته و جنبه خیر طبیعت با وی همراه شده و در پیکار با خشکسالی، به پیروزی رسیده است.
پروردگار فرموده است : به هم رحم کنید تا من به شما رحم کنم