نبرد آشور و ماد

جنگ را هیچ کس دوست ندارد. در جنگ، پدران پسران را به خاک مىسپارند حال آن که در صلح، پسران پدران را…!

نبرد آشور و ماد :


آشوریان، جنگجویان بی رحم 

در دنیاى قدیم تمدن هاى قابل توجه منحصر به بین النهرین، پارس، چین، جنوب اروپا و شمال شرق آفریقا بود. اما در این بین، بیشترین تمرکز قدرت، شوکت و نفوذ در بین النهرین بود. از ۲۳۰۰ قبل از میلاد مسیح، دولتهاى متعددى در این منطقه به وجود آمدند که برخى از آنها نظیر عیلامی ها، سورى ها و فینقی ها از قدرت و شکوه فراوانى برخوردار شدند. این ملت ها داراى روحیه شهرنشینى و ایجاد تمدن بودند اگر چه از جنگاورى نیز غافل نبودند. اما به تدریج در بین النهرین دولتى در حال پا گرفتن بود که می توانست حیات تمدنهاى بین النهرین را به خطر اندازد.

دولت آشور

آشورى که ملتى سامى نژاد در ۱۳۰۰ قبل از میلاد استقلال یافته و سیاست «جنگ و پیشروى» را اتخاذ کردند. دلیل اصلى این امرنیز غیر حاصلخیز بودن زمین هاى آنها و آبادانى تمدنهاى مجاور بود. در بهار هر سال دولت آشور نیروهاى خود را گردآورى کرده و به شهرهاى آباد اطراف مى تاخت. نبردهاى پى در پى، آنها را به اندازه اى قوى و جنگاور ساخت که بین سالهاى ۱۳۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد قوى ترین قدرت نظامى آسیا بودند. سپرهاى بلند، وسایل قلعه کوب و برج هاى متحرک سبب شده بود تا هیچ شهرى در برابر آنها توان مقاومت نداشته باشد و از طرف دیگر در دشتها نیز سربازان تمدن هاى دیگر قادر به مبارزه با آنها نبودند چرا که سرباز آشورى از نظر تجهیزات سرآمد زمان خود بود. تیر و کمان، نیزه، کلاه خود و زره سبب شده بود تا مردان آشورى تقریبا رویین تن شوند. مى توان گفت از نظر نظامى، آشور به مانند رم باستان بود و سپاه هاى آشورى بسیار منظم و تعلیم دیده بودند.
دولاندلن، تاریخ نویس فرانسوى، در کتاب تاریخ جهانى خود مى نویسد: خطر آشورى ها تنها به دلیل تجهیزات پیشرفته آنها نبود بلکه روش حمله و یورش آنها بیشتر سبب وحشت دشمنان مى شد. (ملتى که در مقابل آنها سر فرود نمى آورد از روى زمین محو مى شد.) آنها به غارت دهات، سوزاندن خرمن ها و قطع درختان میوه دار اقدام مى کردند. سکنه شهرها را مى کشتند ، پوست مردان را مى کندند و آنها که زنده مى ماندند به غلامى مى رفتند.

آشور در اوج قدرت 

در ۸۰۰ قبل ازمیلاد آشور بیشتر سرزمین هاى متمدن را خراج گزار خود کرده بود، سوریه به تصرف درآمده و بابل تحت فرمان گردید . در ۷۲۲ ق. م هم زمان با پادشاهى سارگن دوم، امپراتور بزرگ آشور، ناگهان تمام ملل تحت فرمان آشور (که تقر بای خاور نزدیک امروز به علاوه مصر را در بر مىگرفت) سر به طغیان برداشتند. اتحادیه نیرومند آنها را شاید بتوان اولین اتحاد بزرگ نظامى تاریخ بشر دانست. اتحادیه اى مرکب از بابل، عیلام، مصر، شام، ماد به عنوان دولت هاى بزرگ دنیاى قدیم در کنار ده ها ملت کوچک دیگر تحت ستم، به این نتیجه رسیدند که زمان براى درهم کوبیدن سپاه هاى آشور فرا رسیده غافل از آن که قدرت نظامى و جنگاورى آشور چیز دیگرى است.

سارگن در ۷۲۰ ق. م به شام (سوریه ) رفته و آنها را به همراه نیروهاى مصرى یک جا درهم کوبید. سپس با حمله به شمال ملل اورات و مادها را شکست داد و ناگهان حرکت خود را به سمت جنوب سامان داد. ارتش وحشتزده ى عیلام، نجنگیده بابل را رها کرد و به جنوب بین النهرین عقب نشینى کرد. پسر سارگن، سناخریب، نیز پس از او به مدت ۱۵ سال نبردها را ادامه داد و بابل را کاملا ویران کرد. وى آسیای صغیر را نیز تصرف کرد.  با به قدرت رسیدن آشور بانى پال در ۶۶۹ ق.م، امپراتورى آشور به حد کمال رسید. شهرهاى بزرگ آسیایی خالى از سکنه شدند و با این که به تصرف آشور درآمدند. بانى پال چندى بعد عیلام را به تبعیت وادار کرد و با نابود کردن شهر تب، مصرى ها را نیز وادار به تبعیت کرد.

ظهور دولت مقتدر ماد 

مادى ها چنان که در تاریخ باستان پیرنیا ذکر شده در ابتداى کار تا سالها خراج گزار دولت آشور بودند. در ۷۴۴ ق. م مجددا نبردى سخت بین آشورى ها و مادها رخ مى دهد که نتیجه به سود دولت آشور تمام مى شود. این نبرد سبب اطاعت کلیه طوایف مادى از آشور مى شود و مهاجمان تا کوه دماوند را متصرف مى شوند. ۶۰ هزار اسیر  در این نبرد به شهر کالاه، پایتخت اولیه آشورى ها، فرستاده مى شود. مادها که در زمان خود داراى قدرت، نفوس و وسعت خاک زیادى بودند، همواره تحت تاثیر قدرت آشور موفق به نشان دادن قدرت خود نشده بودند. پادشاهان ماد مى دانستند مادام که آشور بر قدرت سوار است ماد در حد یک خراج گزار باقى مى ماند. در ۷۰۸ پادشاه بزرگ ماد به نام دیاکو به تخت جلوس کرد. او کسى بود که پایه هاى ماد بزرگ را مستحکم کرد. به گفته ى مورخان او حدود ۵۰ سال سلطنت کرد و با یکپارچه کردن اقوام ماد زمینه را براى طغیان علیه آشور فراهم آمد. فرمانرواى آشور، سناخریب، در آن زمان درگیر نبرد با بابل و عیلام بود و چون ماد به طورمرتب خراج خود را مى پرداخت بهانه اى براى جنگ نیز  نبود. مرگ دیاکو به او اجازه اجرا کردن «فکر بزرگش» را نداد، اما پسر او، فرورتیش، این فکر را ادامه داد و در حوالى سالهاى ۶۴۰ قبل از میلاد پس از مطیع کردن قبایل آریایی و پارسى در ۶۳۳ قصد استقلال از آشور را کرد، اما پس از نبردى سنگین مادها فهمیدند که با نیروهاى آشور نمى توان با سربازان معمولى جنگید. پیرنیا در کتاب ایران باستان مى نویسد «: بعد از چندى، مادها به واسطه پیشرفت هاى خود در شرق خواستند تا از قید آسور (آشور) خلاصى یابند اما سپاه چریکى آنها در مقابل قشون مشق کرده ى آسور که در جنگ با عیلام و ورزیده تر شده بود تاب نیاورده و شکست خورد و شاه هم کشته شد.”

ظهور هوخشتره 

در حوالى سالهاى ۶۳۰ ق. م ماد، پادشاه بزرگ دیگرى را بر خود دید. هوخشتره (کیاکسار) نیز مجبور شد راه گذشتگان خود را براى نابودى آشور دنبال کند چرا که خوب مى دانست اگر آشور فراغت از نبرد حاصل کند ماد را از بین مى برد. اما او از اشتباه فرورتیش ۵ عبرت گرفت و پایه ی خود را براى یک ارتش حرفه اى و مشق کرده گذاشت. به گفته ى مورخان، هوخشتره سالها بر روى تربیت این نیروها زحمت کشید.  یک سواره نظام پرقدرت در کنار پیاده نظام مجهز به شمشیر و کمان مى توانست از پس نیروهاى آشور برآید.

نبرد اول ماد و آشور

از حدود ۶۲۷ قبل از میلادی نیروهاى ماد با هجوم به بین النهرین با سپاه هاى آشورى به نبرد پرداختند. سواره نظام هاى مادى به دلیل ورزیدگى سوارکاران و قدرت اسب ها پس از چند جنگ بزرگ و خونین سرانجام آشورى ها را که (تاکنون طعم شکست را نچشیده بودند) شکست دادند. اما هوخشتره آشور ضعیف شده را رها نکرد و تا پشت دروازه هاى نینوا(پایتخت آشور) آنها را تعقیب کرد. محاصره ى نینوا هر چه طولانى تر مى شد احتمال تسلیم شدن مدافعان افزایش مى یافت. اما ناگهان حادثه اى سبب نجات نینوا شد و به هوخشتره خبر رسید که سیت ها از قفقاز گذشته، به شمال ماد آمده اند. پادشاه ماد ناگزیر نینوا را رها کرد و به سرزمین خود بازگشت.

 

نبرد دوم و نهایی

هوخشتره به رغم نبرد طولانى و دیر فرجامى که با سیت ها داشت خوب مى دانست دشمن اصلى او قدرت رزمى فوق العاده آشور است و اگر در این سال ها که آشور ضعیف است آن را از بین نبرد، به زودى این غول نظامى مجددا قدرت مى گیرد به ویژه آن که پس از مرگ آشور بانى پال این دولت از شوکت افتاده بود. هوخشتره در حدود ۶۱۰ قبل از میلاد با کمک نیوپولاس سار فرماندار بابل که تصمیم به خیانت به آشور گرفته بود از کناره هاى دجله و فرات حرکت به سمت نینوا را آغاز کرد. سپاهیان هوخشتره و بابل بدون برخورد با مقاومت تا پاى دیوارهاى  نینوا پیش رفتند. هیچ کدام از دولت هاى خراج گزار آشور علاقه اى به پرداخت خراج به این دولت نداشتند بنابراین در مقابل نیروهاى مهاجم نیز ایستادگى نکردند.

در ۶۰۶ ق. م نینوا بالاخره پس از محاصره هاى طولانى تن به سقوط داد. آن گونه که سرپرسى سایکس در کتاب تاریخ ایران خود مى گوید : سقوط نینوا به طور فجیعى واقع شد.پادشاه تا ممکن بود مقاومت کرد و چون مأیوس گردید براى این که به دست دشمن گرفتار نشود خرمنى از آتش فراهم کرده و به اتفاق اعضا و افراد خانواده اش در آن داخل شد و در آتش بسوخت» برخى ازمورخان نیز مى گویند که آب دجله حصار نینوا را خراب کرد. در نهایت نینوا پس از سقوط زیر و زبر شد. مردان مادى و بابلى به گونه اى این شهر را ویران کردند که به افسانه ها پیوست.

عاقبت کار آشور بسیار دهشتناک بود. از آشور هیچ چیزی باقى نماند. فاتحان این بار با آشور همان کارى را کردند که آشور ۵۰۰ سال بر سر متصرفان خود مى آورد. مرگ آشور به یک دوره جنگ و خونریزى سبعانه پایان داد. اکنون به نظر مى رسد بین النهرین ، غرب فلات ایران، آسیاى صغیر،  مصر و خاور نزدیک مى توانست نفسى به راحتى بکشد. از گردونه هاهى مرگبار آشور دیگر خبرى نبود. البته گذشت زمان نشان داد که مدت این آرامش زیاد نخواهد بود چرا که آشور از بین رفت اما ماد متولد شده بود.

منبع تمیم نیوز

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ