سیر تحولات آیین بودا در چین (۲)
در پروندهی پیشین و بخش نخست این گزارش، به مختصر شرح و پیشینهای پیرامون آیین بودا در چین پرداختیم. در این گزارش، به سیر تحولات آیین بودا در چین و مباحث دیگر خواهیم پرداخت.
سیر تحولات آیین بودا در چین
آیین بودا در ابتدا دینی درباری بود و تنها درباریان به آن گرایش داشتند. این امر ریشهی اختلافات بسیاری را در عهدهای بعد از دودمان «هان» بههمراه داشت، زیرا گروه کثیری از درباریان و حتا عوام، با گرایشات کنفوسیوسی میزیسته و از اینرو، به مقابله با آیین بودا برخاستند. این مقابله گاه بهصورت جنگهای سرد سیاسی و گاه به طرق خشونتآمیز صورت میگرفت.
ترجمهی آثار بودایی و تبلیغ آیین بودا در دورهی «هان»، تقریبن بهکلی کار خارجیها بود. سقوط امپراتوری «هان» (۲۲۰ میلادی) و تجزیه و حملات بربرها که پس از آن روی داد، راه را برای آیین بودایی هموار ساخت و انقلابی مذهبی بهوجود آورد که در دورهای که تاریخنویسان کنفوسیوسی آن را «عصر هرج و مرج» خواندهاند، مهمترین تکامل بهشمار میرفت. هنگامی که مترجمان هندی با تعداد روز افزونی از همکاران چینی، همچنان مشغول کار عظیم ترجمهی متون سانسکریت به چینی بودند، فرمانروایان تاتار در شمال، راهبان بودایی را در ایالات متصرفی، مشمول عنایات خود قرار میدادند.
در قرنهای چهارم و پنجم میلادی، آیین بودا در شمال چین فوقالعاده ترقی کرد. بهسبب آنکه این منطقه با راه تجاری آسیای مرکزی مربوط بود و از آنجا با هندوستان رابطه برقرار میکرد، بهطبع، مبلغان هندی بیشتر به آن توجه میکردند. این روند بدین منوال نماند و پس از مدتی، مخالفتها دوباره آغاز شد.
در سال ۴۶۶ میلادی فرمانروای امپراتوری شمالی، فرمانی علیه بوداییان صادر کرد و صدمات بسیاری را به دیرها و بوداییها وارد آورد. تاریخنویسان، معترف بودند که در سال ۴۰۵ میلادی، از هر ۱۰ خانواده در امپراتوری شمالی، ۹ خانواده به آیین بودایی در آمده بودند. یکدهم افراد غیر بودایی، تقریبن حاکی از طبقهی تحصیل کردهی «کنفوسیوسی» و پیروان «تائویی» یا «دائویی» بود که به مذهب جدید نپیوستند.
در سال ۵۰۰ میلادی، آیین بودایی در سرتاسر چین حضور داشت. معابد و دیرهای بودایی در تمامی کشور ساخته شد و گروه کثیری از کاهنان و راهبان، در آنها سکونت داشته و بسیار مورد احترام بودند. البته در این میان، چینیها هنوز به سنتهای دیرین و گروهی از آداب و رسوم کهن خود نیز پایبند بوده و تا امروز نیز این روند را حفظ کردهاند.
در سال ۵۱۷ میلادی، نخستین «تریپیتاکا» یا مجموعهی متون مقدس بودایی، با حمایت امپراتور «لیا وو دی»، مشهورترین خاقان چین جنوبی، تهیه و منتشر شد. در سال ۵۳۳ میلادی نیز، یکی از فرمانرویان ایالات شمالی به نام «شیائو وو»، نسخهی دیگری از «تریپیتاکا» را انتشار داد. متحد شدن شمال و جنوب در زمان سلسهی «سویی» در سال ۵۸۹ میلادی و تحکیم یک امپراتوری مجدد به وسیلهی خاندان «تانگ» در سال ۶۱۸ میلادی، بار دیگر بر اهمیت آیین بودا افزود. اگر چه محققان کنفوسیوسی، در صدد برآمدند قوانینی بگذارند که بهموجب آن، تعداد کاهنان و صومعههای بودایی، محدود شود، ولی در این راه موفقیت زیادی بهدست نیاوردند و آیین بودا، تحت حمایت دربار امپراتوری، ترقی کرد و بهصورت مذهبی ملی در آمد و شعبههای نیرومند تازهای یافت.
در سال ۶۵۷ میلادی یک زایر بسیار معروف به نام «یوآن چوانگ» پس از شانزده سال اقامت در هند، به چین بازگشت و آثار ارزشمند بسیاری را به ارمغان آورد. دورهی «تانگ»، اوج شکوفایی هنر و فرهنگ در چین بود. در اواخر این دوره نیز، «کتابهای مصور» بهصورت عمومی به چاپ رسید و این پیشرفت، در مصورسازی کتب مذهبی و بودایی، جلوهگر شد.
تا اواخر سلسلهی «تانگ»، آیین بودایی، که بهطور چشمگیری بر اثر عقاید و افکار چینیها تغییر یافته بود، در فرهنگ چین جایی پایدار بهدست آورد که هرگز متزلزل نشد. اگر چه محققان کنفوسیوسی، مانند «هانیو» (۷۶۸ تا ۸۲۴ میلادی) در دورهی «تانگ» و تعداد زیادی از افراد دیگر در دورههای بعد، با آن مخالفت میکردند، ولی تودهی مردم، آیین بودایی را بنابر سلیقهی خود قبول داشتند و بودا را با حکیمان و خدایان ملی خود برابر میدانستند. پس از سلسلهی «تانگ»، آیین بودا تقریبن سیر یکنواختی را طی کرد. در این میان، مکاتب بودایی بسیاری خلق شد و خدایان متعددی شکل گرفتند.
در عهد «سونگ» (۹۶۰ تا ۱۲۷۹ میلادی)، دین کنفوسیوس، بار دیگر تجدید حیات یافت. در این دوره که به «نو کنفوسیوس باوری» معروف است، بار دیگر باورهای کنفوسیوسی گسترش یافت، اما آیینهای بودایی و دائویی نیز همچنان مانند قبل، جریان و محبوبیت داشتند. در این بین، آیین بودایی «چن» (در ژاپنی: ذن)، ناگهان ترقی کرد و گسترش بسیاری یافت. روند گسترش آیینها و مکاتب گوناگون بودایی، همچنان با تلاطمهای تاریخی پیش رفت.
انقلاب فرهنگی چین، نقطهی عطف دینگرایی در چین بود. بسیاری از معابد بودایی تخریب شده و یا بهصورت متروک در آمدند و گروهی نیز به کارخانهجات تبدیل شدند. شمار کثیری از راهبان بودایی، تبعید شده و یا زندگی معمول را پیش گرفتند. پس از گذشت چند دهه، بار دیگر شعلههای بودیسم افروخته شد، و اما نه مانند گذشته.
بنیانهای فلسفی آیین بودای چینی
آیین بودا پس از ورود به چین، تغییرات بسیاری یافت. چینیها با شگردهای خاص خود، علاوه بر حفظ سنتهای دیرینشان، دین بودایی را پذیرفته و بنابر ایدهآلهای فرهنگی خود، آن را تغییر دادند. آیین بودا که در اصل مبانی فلسفی خود، مخالف خدایان بود، ناگهان غرق در خدایان متعدد شد و در این میان، گاه خود بودا نیز در مقام خدایی، مورد پرستش قرار گرفت.
چینیها حتا گاه، جنسیت خدایان را نیز تغییر میدادند. برای مثال، ربالنوع «اولکیتشوره» که در هند خلق شده بود و «بودیستوه»ای مذکر بود، پس از حرکت بهسوی چین، تغییر جنسیت یافت و به یک خدا بانوی بسیار محبوب به نام «گوانیین» تبدیل شد. امروزه محبوبیت این خدابانو در چین، بسیار بیشتر از خود بوداست.
چینیها علاوه بر چنین ابتکاراتی، به خلق «بودیستوه»های گوناگونی پرداختند، بودایانی که بیشتر «خداگونه» بودند تا موجوداتی انسانی. این بودایان یا خدایان، برای تمام امور دنیوی از قبیل کشاورزی، آشپزی، جنگ، هنر، موسیقی و غیره شکل یافتند و در پس هر کدامشان، داستان و افسانهای خارقالعاده خلق شده بود.
تعالیم بودا با آموزههای کهن چین در هم آمیخت و در این رهگذار، مکاتب بودایی بسیاری خلق شدند و طرفدارانی را گرد هم آوردند. از اینرو، ذکر یک زیر ساخت فلسفی بودایی در چین، کار دشواریست، زیرا در هر زمان و فرهنگ، ساختارهای فلسفی آیین نیز تغییر مییافت. گسترش آیین بودا در میان عوام، سیر گسترش باورها، خرافات و دیدگاههای گوناگون و متفاوت را در جامعه به ارمغان آورد. اما در این گیر و دار، آنچه در حالتی پایهای، تمرکز آیینی بودایی را حفظ کرده بود، اصول اخلاقی ساده و کوتاه بودا بود. نوآوری فرقههای گوناگون بودایی، تنها شبیه به برگهای درختی بود که تمامیشان، متصل به یک تنهی مرکزی بودند.
صاحبنظرانی چون «بئاتریس لین سوزوکی» بر این باور بودهاند که سرزمین هند، بستر مناسبی برای رویش آموزههای بودا، بهخصوص آیین بودای «مهایانه» نبود. هندیها مردمانی بسیار مابعدطبیعی و آنسوگرا و جویای چیزهای فرا جهانیاند. در مقابل، چینیها بیش از هر چیزی، مردمی اهل عمل و اخلاقی و تاریخاندیش هستند. از اینرو، حرکت اصول فلسفی «مهایانه» از هند به چین، بستر جدیدی را محیا ساخت که آیین بودا، بار دیگر تولد یابد.
آیین بودا تشابهاتی با آیین «دائو» داشت اما از نقطهنظراتی با اصول اخلاقی چینیها مغایر بود. اجتناب از ازدواج در میان راهبان بودایی، سنت احترام و نکوداشت ارواح نیاکان را –که نزد چینیها بسیار رایج و محترم بود– خدشهدار میکرد، زیرا نسلی از راهبان بر جای نمیماند. در این راستا، عدم اشتغال رهروان برای تهیهی معاش نیز برای چینیها قابل پذیرش نبود. در حالیکه این امر در هند بسیار معمول بود.
در این گذار، چینیها بهعلت تشابهاتی ما بین آیین بودا و دائو، بر آن شدند تا آیین بودایی را آنگونه که خود مایلند، بپذیرند و در این میان، رفتهرفته «آیین بودای هندی مهایانه» به «آیین بودای چینی» تغییر شکل داده شد. مترجمان چینی، نقش بهسزایی را در این دگرگونی ایفا کردند. آنها متون بودایی را بنابر منابع فکری خود ترجمه کردند و البته روند گسترش تعالیم مهایانه به سبک و سیاق چینی آن، مدت زمان زیادی را صرف کرد.
بزرگترین شخصیتی که اندیشهی مهایانه را واقعن برای چینیها پذیرفتنی و دلنشین کرد «کوماره جیوه» بود که در ۴۰۱ میلادی در بیستوهشت سالگی به «چانگ–آن» وارد شد و بههمراه شاگردان اندیشمندش، در مدت دوازده سال، سیوپنج سوره و «شاستره» را ترجمه کرد که حاوی سیصد جزوه بود. ترجمههای وی، برای چینیها و ذهنیت چینی بسیار پذیرفتنی بود. پس از او «پرم آرته» (۵۶۹–۴۹۹) روشنگر بزرگ مهایانه بود که در ۵۴۶ میلادی، به جنوب چین رفت و با پذیرش مشقات و رنجهای بسیار، موفق به ترجمهی هشتاد متن شد.
«جییی» (۵۹۷–۵۳۸) از اولین افرادی بود که به نظرپردازی و بیان اندیشههای چینی مهایانه پرداخت و مکتب «فاهوآ» (تیئندایی–در ژاپنی: تندایی) را بنا کرد.
همچنین «جیزانگ» (۶۲۳–۵۴۹) و «فا زانگ» (۷۱۲–۶۴۳) نیز مکاتب «سانلون» و «هوآیین» را پایهگذاری کردند. به اینترتیب، اندیشههای مهایانه توسط چینیها متحول شد و آیین بودای چینی بهشکلی که با سبک هندی آن تفاوتهای بسیاری داشت، شکل گرفت. به این ترتیب مکتب «تیئندایی» و فلسفهی «فازانگ»، واقعن سعی چینیان بود در گرداندن آیین بودای هندی به آیین بودای چینی.
در چین، روح آیین بودا در «مهایانه» نمایان شد نه در «هینهیانه»، زیرا مهایانه از نظر روحی و عقلی، آن نیروی حیاتی را دارد که بتواند انگیزهای برای ذهنیت چینی باشد. مهایانهی هندی در چین از یکسو مکاتبی چون «چن» و «کهگون» و «تندایی» شد و از سوی دیگر مکتب «چینگتو» (به ژاپنی جودو). در طی سالیان، مکاتب بسیاری خلق شد که گاه ریشهای هندی داشته و گاه کاملن چینی بودند.
آیین بودا در چین معاصر
پس از انقلاب «مائو»، دینگرایی در چین نزولی بیسابقه یافت. اما اساسن، دینگرایی در شرقدور با آنچه در جهان رسمیت دارد، متفاوت است. یک فرد چینی ممکن است در آن واحد سه دین داشته باشد و یا فاقد دین بوده اما به زیارت یک معبد برود. برای یک چینی غیر متعصب، داشتن یک دین صرف، امری الزامی نیست. چینیها بیشتر با باورها و سنتها زندگی میکنند و نه با قوانین دین، که البته این امر در مورد افراد تک دینی چین –مانند مسلمانان– و یا افراد متعصب، عمومیت ندارد.
امروزه هرچند دولت چین، مذهب اقلیتها را بهرسمیت میشناسد، اما همچنان روند محو کردن مذهب در چین، در زیرساختهای سیاسی حزب حاکم این کشور وجود داشته و آیین بودا نیز زیر ذرهبین این حزب قرار دارد.
شناختی بر آیین بودا در چین- بخش نخست
منبعها (بخش اول و دوم):
ا.ادلر، جوزف، دینهای چینی، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز، ۱۳۸۳
پاین، رد، تعلیم ذن بودیدارما، ترجمه نامدار نادری، انتشارات بهجت، ۱۳۸۲
جای، چو – چای، وینبرگ، تاریخ فلسفه چین، ترجمه ع. پاشایی، نشرگفتار، ۱۳۶۹
جرالد، فیتز، تاریخ فرهنگ چین، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷
سوزوکی، بئاتریس لین، راه بودا، ترجمه ع. پاشایی، نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۰
هاکینز، برادلی، دین بودا، ترجمه حسن افشار، نشر مرکز
askasia.org
buddhanet.net
depts.washington.edu
en.wikipedia.org
hinduwebsite.com
villa.lakes.com