نخستین نهادهای اجتماعی و خاندانی در مصر باستان
با توجه به یافته های باستان شناسی، در دوران پارینه سنگی [۱] (پالئولی تیک) در جایی که امروز بیابان بی کران و ریگزار بی انتهای صحرا گسترده است، در روزگاران باستان باران های زیاد و طولانی رشد سریع سبزه ها، چمن ها و درختان را موجب می شده است. در آن روزگار هنوز مهاجرت از جایی به سوی رود نیل و استقرار در کرانه های آن صورت نگرفته است و به سخن دیگر انسانی به درۀ نیل ره نیافته بود. طغیان های پرشتاب و هراسناک نیل در ذهن هر انسانی در آن روزگار همچون بلیه ای وحشتناک تداعی و متبلور می شده است. کاوشگران ابزار و ادوات مورد استفادۀ انسان ها در دورۀ پالئولی تیک را فقط در ارتفاعات واقع در کناره های درۀ نیل به دست آورده اند. در آن هنگام که انسان ها به کرانه های رود نیل متوجه شدند، اسکان تدریجی آنها در این کرانه ها آغاز شد. این گروه از انسان که ما به جزئیات خاستگاه، زادگاه و مسیر حرکت شان آگاه نیستیم به محض استقرار در این مکان جدید به گردآوری آذوقه به طور دسته جمعی پرداختند. کشاورزی این مردم بر روی زمین هایی صورت می گرفت که به طور طبیعی آبیاری می شد. این امر و افزون براین ایجاد بهبود وتکامل در امر معیشتی این دسته از مردم، ابتدا در دورۀ نوسنگی[۲]( نئولی تیک) صورت گرفت.
نخستین گروه یا دسته های مردم عهد نوسنگی در هزارۀ پنجم پیش از میلاد مسیح در مصر سکنا گزیدند. این مردم با صید ماهی و شکار جانواران معاش خود را تأمین می کردند.این مردم پس ازاسکان و استقرار در مکان جدید به کشاورزی و دامپروری پرداختند و از مشکلات معیشتی آنان به نحو چشمگیری کاسته گردید. مصریان در این مرحله از تولیدات کشاورزی گندم و جو و شاهدانه کشت می کردند و در عرصۀ دامداری،گاو، گوسفند و خوک پرورش می دادند. محل استقرار اولیۀ این مردم عموماً مناطقی بود که سیلاب های عظیم از کوهستان ها سرازیر شده و آب مورد نیاز برای کشت و زرع را برای آنان فراهم می نمود. بدیهی است که استقرار این مردم با پی بردن به شرایط بهتر آنان را وادار به کوچ کردن به مناطق دیگر وسرانجام به کرانه های رود نیل کرد.
پژوهش های انسان شناسی[۳] به این واقعیت پی برده است که سکنۀ اولیه مصر در برگیرندۀ گروه های گوناگونی از مردم دارای نژادهای مختلف بود که برخی از نژادشناسان[۴] آنان را با لیبیایی ها[۵]، سیاهان آفریقایی[۶] یا حبشی ونیز با قبایل سامی وآرامی جنوب فلسطین[۷] خویشاوند دانسته اند. گروهی نیز وابسته به تمدن تازی[۸] در بخش های میانی نیل می زیسته اند. این مردم که شیوۀ زندگی و آداب ویژه ای داشته اند، براساس همین یافته ها مردگان خود را در گورهای مخصوصی دفن کرده و برای آنها ظروفی مملو از خوراکی و آشامیدنی در قبرهایشان می گذاشه اند. گروهی دیگر که از قدیم الایام در مناطق شمالی مصر مانند ناحیۀ حلوان[۹] می زیسته اند، اجساد مردگان را در زیر کلبه های خویش به خاک می سپرده اند. اینان جنازه ها را به پهلو در قبر می خوابانده و روی او را به سوی رود نیل قرار می دادند. این گروه همراه با مردگان خوراکی و آشامیدنی در قبور نمی گذاشته اند. شاید اهالی و متعلقان این گروه براین باور بوده اند که ارواح مردگان هر روز در غذای زنده ها شرکت جسته و با آنان هم غذا می شوند. باید گفت که این گروه به زندگی پس از مرگ به گونه ای دیگر اعتقاد داشته و روان مردگان را گرامی می داشته اند. شگفتی در این است که این دو گروه مردم که خاستگاهشان معلوم نیست اهمیت زندگی پس از مرگ را هر چند متفاوت ولی دریافته اند وجسم را فانی و فاسدشدنی و روح مردگان را متولی و وارث شخص درگذشته در جهان باقی می دانستند.
اگر سخنی کوتاه دربارۀ کهن ترین آثار در رابطه با خط مصریان گفته شود، براساس تجزیه وتحلیل هایی است که نخست باید به زبان آنان پی ببریم که به هزارۀ چهارم پیش از میلاد مسیح یعنی سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمی گردد و دارای واژها و عناصری از زبان مردمان سامی نژاد شناخته شده است.
در یک ارزیابی کلی و جمع بندی شده، می توان گفت مردمی که به نام مصریان در درۀ نیل گردآمده، شکل گرفته و زیسته اند، براثر برخورد ویا به سخن دیگر پیوستن گروه هایی از نژادهای گوناگون تشکیل یافته و در کنار هم زندگی کرده اند. این مردم از چهار جهت جغرافیایی یعنی از شمال، جنوب، شرق وغرب رود نیل بدانجا آمده اند. نخستین شکل گیری جامعۀ مصرباستان در دورۀ به اصطلاح ماقبل عهد باستانی مصریعنی درهزارۀ چهارم پیش از میلاد مسیح، وابسته به ایجاد تحولات اقتصادی وپیشرفت های اجتماعی و هنری آنان است که بدان نائل شده اند، می باشد. واحه ها به تدریج بی حاصل شده و مخازن آن می خشکیده و سیلاب های عظیم دیگر جریان نداشته است، لذا حرکت مردم به سوی رود نیل بطور مستمر و مرتب با شتاب بیشتری همراه بوده است و به این ترتیب وابستگی این مردم که به دلائل فوق درکرانۀ نیل گردآمده ومتراکم شده بودند،به این رودخانۀ عظیم و برکت آفرین بیشترمی شده و کشت و زرع آنان نیز جزدر سایۀ رطوبت حاصل از طغیان رود نیل امکان پذیر نبوده است. از این زمان نیز با وجود این مشکلات مصریان با پشتکار و تلاش به تحول اقتصادی خود در عرصه های تولید ادامه داده اند.
قبطیان[۱۰] که پژوهشگران آنان را نخستین پیشاهنگان در سرزمین مردم مصر دانسته اند، ابزار، ادوات، زیور و زینت آلات مورد استفاده خود را از فلزاتی که در اختیار داشته اند چون طلا و مس تهیه می کرده وظروف و لوازم خانگی خود را نیز بیشتر از فلزات و حتی چوب می ساخته اند. این امر مصریان را وادار کرد تا با کشورهای همسایه مناسباتی برقرار کنند. به این ترتیب روز به روز بر جمعیت مصر افزوده می شد و مصریان به روایتی تراش سنگ جخماق وساختن ظروف سفالین را از ساکنان بین النهرین آموخته اند. زیرا سومریان ننخستین کسانی بوده اند که خشت خام را در کوره ها پخته و آن را به آجر تبدیل می کرده اند. زمانی آجر سومریان از مرغوب ترین، محکوم ترین و زیباترین مصالح ساختمانی در مشرق زمین بوده و علامیان آن را در ساختن معابد زیگورات[۱۱] بر روی تپه های چغازنبیل[۱۲] به کار می برده اند.
همانگونه که اشاره شد، این تحولات، پیشرفت ها رفاه متعارف را نیز برای مصریان به همراه داشت و این خود باعث مهاجرت بیشتربیگانگان ازاقصی نقاط جهان به سرزمین نیل می شد. این امربه تدریج مشکلاتی را برای بومیان یا سکنۀ قدیمی این ناحیه به وجود آورد. به تدریج به شمار طوایف و قبایل افزوده می شد و بر سر منابع اقتصادی و مالی ومسائل اجتماعی وامور مربوط به نظم وامنیت واختلافات دیگر برسر ثروت و زمین، با یکدیگر به نزاع بر میخاستند. در یک چنین نظام اجتماعی بسبیار پیچیده و پرمسئله، جنگ پدیده ای اجتناب ناپذیر است. آنان که جنگ را از رقبای خود می بردند، مغلوبان را به اسارت و بردگی خود درآورده و اموال آنان را مصادره وزمین و ثروت و سرمایه هایشان اعم ازاندوخته یا دام یا لوازم خانگی و زیور و زینت آلات را به سود خود ضبط می کرده اند.
جامعۀ مصر از هم اکنون به سوی نابسامانی و پریشانی ره می سپرد و بروز تفکر طبقاتی در جامعه گزیرناپذیر بود، تقسیم جامعه به اشراف، آزادگان وبردگان از مشخصه های بارز نظام جدید است وبه سخن دیگر نظام طایفه ای پیش از آنکه رو به زوال بگذارد، تجزیه و متلاشی شد. درنظام اجتماعی جدید اشراف بزرگان و نجبای جامعه بودند که سوابق کهن درحضوردرجامعه در قالب نسل های متمادی ودارای اصالت خاندانی یا دودمانی بوده اند.آزادان که از نظر لغوی به معنای کسانی که آزادند وبرده نیستند، دارای زمین های کشاورزی و منابع مالی از این دست بوده اند. بردگان به عنوان نیروی کار برای دو گروه یا طبقۀ بالا و حاکم به خدمت گرفته می شدند. بردگان بر روی زمین های کشاورزی ، در کارگاه های تولیدی و امور همانند آن انجام وظیفه کرده و عایدات آنها هیچ بوده تنها معاش آنها آنهم درحداقل ممکن توسط کارفرمایان آنان تأمین می شده است. این رویداد آغازگر پدیدۀ جدیدی در جامعۀ مصر است که پژوهشگران با تخصص های گوناگون در عرصه های علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی و فرهنگ و تمدن بدان توجه ویژه کرده اند. این تقسیم طبقاتی در جامعۀ کهن مصریان، آنان را به سوی گرایش های اعتقادی سوق داده که گهگاه تصادماتی را موجب شده و گاهی نیز باعث وحدت مصریان می شده است.
اگر به دوران تقسیم مصر به نوم ها توجه کنیم، به این نتیجه می رسیم که هر نوم دارای سازمان اداری حکومتی و نظامی دیوانی و خدایان خاص خود بوده است. زد و خورد میان سران نوم ها و سپاهیان زیر فرمان آنها تقریباً با وقفه های اندک ادامه داشته است. این وضعیت بیشتر در مصر عهد میانه صادق است و این دوره از بحرانی ترین و زیان بارترین مقاطع تاریخ مصر باستان به شمار آورده شده است. در جنگ میان نوم ها شرایط بدین گونه بوده است که اگر نومی برنوم دیگر پیروز می شد. رهبر نوم شکست خورده به اسارت غالب خود در آمده و اهل نوم شکست خورده عمدتاً به بردگی اهالی نوم پیروز در می آمده اند. نوم سکورپیون[۱۳] یکی از نیرومندترین نوم ها در میان نوم ها ی مصر باستان بوده است. نومی جنگجو و در عین حال دارای ثروت و سرمایه ای بی کران بوده. مصر شناسان دریافته اند که در نوم سکورپیون تولید به اعلا درجۀ خود درمقابسه با نوم های دیگردرآمده وازنظر توان رزمی و نیروی دفاعی در رأس نوم های دیگر قرار داشته است. نقشی از رهبر نوم سکورپیون به دست آمده است که در حال راندن خیش شخم زنی است و این بدان معنا است که این رهبر مشوق کشت و زرع و تولیدات زراعی و اقتصاد فلاحتی بوده است. در کنار این نقش توری همانند تور ماهی گیری نقس بسته است که در آن لک لک هایی صید شده اند. این لک لک ها به معنای سران نوم ها ی شکست خورده به دست سکورپیون است که در این تور به دام انداخته شده اند. افتادن سران نوم ها و به سر بردن آنها در بند سکورپیون ، شاعران و حماسه سرایان مصری را به سرودن قطعات حماسی تاریخ ساز واداشته است. مصریان باستان قطعات نمایشی متعددی نیز درآثار تراژدی و کمدی و ادبیات کلاسیک و حماسی خود داشته اند.
با جنگِ سران نوم ها به همراه نیروهای تحت فرمانشان با یکدیگر، نوم مغلوب ناگزیر از اطاعت همه جانبه از نوم غالب می شد و از جمله متعلقات این نوم شکست خورده وادار می شدند که خدایان نوم غالب را پذیرفته و آنان را مورد پرستش قرار دهند و در این صورت خدایان خود را باید به فراموشی می سپرده اند. در حماسه های فوق آمده است که این تلخ ترین و ناگوارترین پیامد بود که برای نوم های مغلوب پس از جنگ گریبانگیر آنان می شده است. نوم ها متناسب با موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی و طبیعی شان دارای نظام تولید، اقتصاد و ثروت بوده اند. هر نوم در برابر فرعون بزرگ که در پایتخت به سر می برد و مسئولیت حفظ حدود و ثغور سرزمین مصر را به عهده داشت مسئول بوده و باید به وی مالیات پرداخت می کرده اند. به هنگام بروز جنگ میان فرعون و دولت یا دشمن برون مرزی، هر یک از سران نوم ها افزون بر باج یا مالیات سالیانه که به فرعون پرداخت می شد، نیروی نظامی نیز دراختیار وی می گذاشتند تا وی از عهدۀ دفاع از سرزمین مصر در برابر دشمن یا دشمنان برآید. نوم ها در قلمرو خود دارای اختیارات گسترده بوده و گاهی به صورت حاکمان بلا منازع عمل می کرده اند و مسئولیت و وظایف آنها در برابر فرعون مرکزی معین و مشخص بوده است ، لذا فرعون ها در امور داخلی نوم ها به ندرت مداخله می کرده اند.
حماسۀ نوم ها در ادبیات حماسی مصریان باستان جایگاه ویژه ای داشته و امور دیگر را تحت الشعاع خود قرار داده است. به تدریج دین و سیاست دو عنصر سرنوشت ساز در نوم ها و طبعاً در سرتاسر مصر بوده است. اهمیت عنصر دین در نزد فراعنۀ مصر به اندازه ای بوده است که هیچ فرعونی بدون پایگاه مذهبی نمی توانسته است در جامعۀ مصر و در میان مصریان و غیر مصریان ساکن مصر مصونیت ومحبوبیت داشته باشد. در مواردی نیز فراعنۀ دین ستیز و زمام دارانی را که خلاف موازین دینی و ارادۀ کاهنان معابد اقداماتی می کرده اند، مرتکبین گناه در برابر خدایان معرفی نموده و علیه آنان شورش هایی به وقوع می پیوسته که گاهی به سقوط و مرگ آنها منجر می شده است.
مصریان درهمۀ مقاطع تاریخ شان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته و نیاکان خود را عمیقاً می ستوده و می پرستیده اند. این امر در نزد فراعنۀ مصر کاملاً متداول بوده و همانگونه که بر همگان آگاه و آشنا است، فلسفۀ مومیایی کردن اجساد از همین امر ناشی شده است. دین شناسان براین باورند که باور مصریان به زندگی پس از مرگ موجب مطرح شدن آمبروزیا[۱۴] و نکتار[۱۵] که اولی در واقع به معنای «خوراک خدایان»[۱۶] و دومی به معنای «آشامیدنی خدایان»[۱۷] است، در میان آنان بوده است . همین امر موجب شده است که از هزارۀ پنجم پیش از میلاد مسیح با تشکیل نخستین مجامع انسانی و پیدایش خانواده ها، به هنگام دفن مردگان ظروفی محتوای خوراکی و آشامیدنی را با آنان دفن کنند. این خوراکی و آشامیدنی بدان معنا است که این مردگان در صرف این دو با خدایان شریک می شوند و ابتدا خدایان از این خوراک و آشامیدنی می خورندو سپس شخص در گذشته ، با خوردن و آشامیدن آن، زندگی جاودانی و اخروی خود را آغاز می کرده است. البته اختلافی نیز در این زمینه میان قبایل و طوایف مصری وجود داشته است که در مبحث بررسی دین مصریان و پایگاه های عقیدتی این مردم به تفصیل به آن پرداخته می شود. هرچند دو واژه فوق یعنی آمبروزیا و نکتار یونانی است، ولی باید پذیرفت که یونانیان خود این پدیده را از مصریان و اقوام شرقی تقلید کرده اند و در فرهنگ آنها تداوم یافته است. آمبروزیا در زبان یونانی به معنای «آنچه جاودان می کند» ، «آنچه بی مرگی می آورد و فنا ناپذیر می کند» و خدایان مصری و سپس یونانی از آن تناول می کرده اند. یونانیان پس از آنکه این پدیده را از اقوام دیگر از جمله شرقیان اقتباس کردند، براین باور بوده اند که کبوتر ویژه زئوس آن را برای وی برده است[۱۸]. آن که به نحوی با خدایان ارتیاط دارد، آنگاه که از این خوراک بخورد، مرگ و نابودی براو کارگر نمی شود و به سخن دیگر از عفریت مرگ شکست نمی خوردو زندگی اش جاودانی است. همینطور در مورد نکتار که در منابع یونانی این گونه آمده است که آشامیدنی خدایان که هرگاه انسان ها و به ویژه قهرمانان بیاشامند، آسیب ناپذیرمی شوند. هومر[۱۹] شاعر قرن نهم قبل از میلاد مسیح در اثر معروف خود ایلیاد[۲۰] که در کنار ادیسه[۲۱] آورده است که پاتروکل[۲۲] یکی از سرداران و جان باختگان نبرد تروا[۲۳]، وقتی در جنگ کشته شد، در کنار جنازه اش آمبروزیا و نکتار در قبر گذاشتند ، تا جاودانه شود. پاتروکل از دوستان آشیل[۲۴] دوست و سردار آگاممنون[۲۵] در جنگ تروا بودکه با پریام [۲۶] پادشاه شهر تروا در آسیای صغیر جنگید[۲۷].
[۱] . Paleolitique
[۲] .(انئولی تیک Neolifique (Eneolitique=
[۳] . Anthropologie
[۴]. Rassenkenner (Rassenkundige)
[۵] . Libyer (Lybier)
[۶]. iopier ُNeger / Afrikenr/ Ath
[۷] . Sudpalastina
[۸] . Tasienne – Kultur
[۹] . Helouan
[۱۰] . Koptier
واژۀ آلمانی Agypten به معنای مصر و نیز واژۀ انگلیسی Egypt به همین معنا از این واژه است. در واقع هر دو واژه آلمانی و انگلیسی به معنای سرزمین قبطیان یعنی مصر است.
[۱۱] .(معبد عیلامی به معنای صعود به آسمان است Zikkurat (
[۱۲] .(به معنای تپه ای چون سبد یا زنبیل است Cogha-zanbil (
.[۱۳] Skorpion (Skorpion Nomes)
.[۱۴] Ambrosia
[۱۵] . Nektar
[۱۶] . Gotterspeise
[۱۷] . Gottertrank
.[۱۸] Bertholet, A. wb R. S. 28
[۱۹] . Homer
[۲۰] . Illias, 19.38
[۲۱] . Odysse
[۲۲] . Patrokles
[۲۳] . Trojan, Krieg
[۲۴] . Aichilos
[۲۵] . Agamemnon
[۲۶] . Priam
[۲۷] . نگاه کنید به خدادادیان، اردشیر تاریخ یونان باستان، انتشارات سخن. ۱۳۸۵.
منابع نگاره :
- عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
- نویسنده : اردشیر خدادادیان
- مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
- مشخصات نشر الکترونیکی : مصر باستان، تاریخ ما 1389