عهد جدید یا دورۀ امپراطوری نوین مصر باستان

http://tarikhema.org/images/2012/09/iE0258470-01-Shabti_big-1.jpg

این گونه به نظر می رسد که انتقال قدرت از سلسلۀ هفدهم به سلسلۀ هجدهم مصر بدون هرگونه اصطکاکی صورت گرفته باشد. این جا به جایی در آغاز هیچ گونه پی  آمدبحران زایی را نیز نداشت. در خط مشی سیاسی نیز ابتدا تغییری داده نشد. پادشاه (فرعون) «آموزیس» (آموزه، آموسه)[۱]  به وسیلۀ مان تن[۲] که یک شخصیت روحانی بود و تاریخ مصر باستان را یک بار به طور کامل به زبان یونانی نوشته بود، بنیانگذار سلسلۀ هجدهم شناخته شده است. وی به احتمال قوی یکی از بستگان نزدیک فرعون سلف خود و شاید هم برادر وی بوده است. برادر وی که قدرت را به آموزیس تفویض کرد «کاموسه»[۳] نام داشته است. وی از خانوادۀ فرمانروایان محلی ناحیۀ تب[۴] بود و به روایتی این کاموس بود که هیکسوس ها را تا پشت دیوار پایتختشان آواریس[۵] دنبال و آنان را تارومار کرد. او با این کار بزرگ سرزمین مصر را از قید غارتگران و هجوم متجاوزان که سال های زیادی صدمات و ضربات سهمگین وارد کرده بودند نمود. آموزیس با به تصرف درآوردن پایتخت آنان حدود سال ۱۵۶۰ پیش از میلاد مسیح، دورۀ جدیدی از تاریخ مصر را رقم زد.

مان تن (مانِ تو) خروج هیکسوس ها از مصر به گونه ای مبالغه آمیز به تصویر کشیده است، که تا به امروز مورد تأیید همۀ مورخان قرار نگرفته است. مان تن در واقع دربارۀ دشمنان و رقبای مصر و فراعنۀ حاکم بر مصر مطالب زیادی را به رشتۀ تحریر درآورده است و موضعی بسیار خصمانه در برابر پارسیان اتخاذ نموده است. دشمنی مان تن با گروه یا ملت یا قوم و قبیلۀ خاصی نبود، او با آنان که با مصریان مناسبات دوستانه نداشتند، دشمنی می کرد. مان تن حکومت آموزیس را در واقع پیروزی نظم و قانون بربی نظمی، نا امنی و قانون ستیزی دانسته است. آنچه از متون ادبی مصری از دورۀ هیکسوس ها به جای مانده بود، عمیقاً مورد توجه این روحانی قرار گرفت. در آن مقطع زمانی ظلمانی بر هنر مصریان و هنرمندان چه در شمال و چه در جنوب مصر بی توجهی و ستم زیادی شد. اهالی تب برای آمون[۶] و کارناک[۷]  حکومت خدایان یا «سلسلۀ الهی» قائل بودند.

http://tarikhema.org/images/2012/09/ancient-egypt-government-1.jpg

به خاطر کمبود منابع و فقر آثار باستانی در مصر میانه، نمی توان دربارۀ عملکرد هیکسوس ها و دستاوردهایشان به درستی اظهارنظر و داوری کرد و تنها می توان با توجه به اندک یادمان های به جا مانده از آن زمان، چگونگی زمام داری آنان را به تصویر کشید. شماری از همین یادمان ها نام برخی از زمان داران این قوم را به ما معرفی می کنند. البته برخی از همین فرمانروایان که در تب و آواریس زمام دار بودند، نظم و قانون را به وجود آورده، آن را تثبیت و تحکیم نموده و رفاه را نیز به ارمغان آورده و گسترش داده اند، ولی این نظم و رفاه با همانند آن در عصر فراعنۀ پیشین متفاوت و ناپایدار بود. در مجموع مصریان هیکسوس ها را ویرانگرانی دانسته اند که مخالف سرسخت عمران و آبادانی بوده اند.

جنگ هایی که مصریان در پیش گرفته بودند تا هیکسوس ها را از مصر برانند، بخش بزرگی از کشور را نابود کرد، زیرا مقاومت هیکسوس ها در برابر سپاه فرعون نیز شدید و دامنه دار بوده است. بدیهی است که مصریان علی رغم همۀ مشکلات از زیر سلطۀ این بیگانگان نجات یافتند و به ویژه مصر میانه و مصر سفلا آرامش خود را به دست آوردند.

مردم تب به کمک زمام دارانشان بر آن شدند تا صلح و آشتی و آرامش را در مرکز مصر برقرار و نظم نوین و پایدار را تثبیت نمایند. از نظر سیاست داخلی در دورۀ زمام داری دو پادشاه نخستین عصر جدید یعنی آموزیس که از سال ۱۵۶۰ پیش از میلاد مسیح فرمانروا شد و آمنوفیس یکم[۸] که از سال ۱۵۲۷ تا ۱۵۰۶ پیش از میلاد مسیح فرمانروا بود، اطلاعاتی در دست است، ولی ای کاش اسناد و آثار بیشتری را در دست می داشتیم تا بیشتر و مطمئن تر و عمیق تر بتوانیم دربارۀ آن به ارزیابی و ارائۀ تحلیل بپردازیم. از جمله تدابیری که آموزیس برای پایداری سلسله ای که بنیانگذارش بود، این بود که پیش از به پایان رسیدن دورۀ فرمانروایی اش، به گونه ای زودهنگام تاج پادشاهی را بر سر آمنوفیس نهاد و دراین بارۀ کتیبه ای وجود دارد که این اقدام آموزیس را تأیید کرده است.

بدیهی است که باروی کارآمدن سلسلۀ جدید، بلافاصله آرامش کامل و مطلق در مصر برقرار نشد. آهمس[۹] پسر ابانا[۱۰] یکی از امیران لشکری مصر زندگی نامۀ خود را به رشتۀ تحریر درآورده و اطلاعات نسبتاً سودمندی در خلال آن به پژوهشگران داده است. او دربارۀ جنگ های آموزیس و حملات او به یاغیان مصر علیا جهت گوشمالی دادن آنان، مطالبی نوشته است که تنها سند مورخان در زمینۀ کشمکشهای نظامی مقارن تأسیس سلسلۀ هجدهم در مصر است. اسناد و مدارک دیگر را نمی توان پاسخگوی نیازهای پژوهشگران دانست، زیرا مطالب این اسناد با مسائل اداری و دیوانی مصر در هم آمیخته است و بیشتر ساختار حکومت و دولت مصر را ترسیم می کند. این اسناد و مدارک نه چندان واضح و شفاف و منقح، مربوط به سال های نخستین زمام داری فرعون بانوی مصر به نام هچپسوت [۱۱] است. آنچه از خلال منابع و اسناد مذکور می توان دریافت کرد، چگونگی بیرون راندن هیکسوس ها از مصر است که بقای امپراطوری جدید را موجب شد و تاریخ آن را ترسیم کرد و این سلسله به طور کلی براین پیروزی بزرگ بنیان نهاده شد. همین اسناد در بخش مطالب و گزارش های دیوانی خود نشان می دهند که تقسیم اراضی در عهد جدید چگونه صورت گرفته است. به سخن دیگر در این زمان تقسیم اراضی بیشتر به سود فرعون تاجدار، ارتش مصر و پیش از هر چیز و هر کس خدایان تب صورت گرفته است. یک پاپیروس مصری کشف شده در ابوسیر[۱۲] در رابطه با مطالب بالا و تأیید آن اطلاع داده است که مادر بزرگ آموزیس فرعون بنیانگذار دورۀ امپراطوری نوین  مصر که با تأسیس سلسلۀ هجدهم کار خود را آغاز کرد و دختر کاموسه، زمینهایی را در نزدیکی ممفیس به مالکیت خود درآورده اند. یک گزارش قضایی متعلق به دورۀ زمام داری سلسلۀ نوزدهم نشان می دهد که چگونه آموزیس فرمانده ناوگان دریایی خود به نام نشی[۱۳] را مورد تقدیر و تشویق قرار داده و قطعه زمینی را به او هدیه کرده است[۱۴].

http://tarikhema.org/images/2012/09/ancient-egypt-bookofthedead-1.jpg

گفتنی است که قطعه زمینی که فرعون آموزیس به نشی فرمانده ناوگان دریایی مصر هدیه کرد در ناحیۀ حاصلخیز ممفیس واقع بوده است و این ناحیه کاملاً جدید و دارای امکانات پیشرفته گزارش شده است. خدایگونۀ نگهبان این ناحیه رب النوع جنگ با اندام شیر و سر قوچ به تصویر کشیده می شد. جای هیچ گونه تردید نیست که مناطق مسکونی واقع در مصر میانه در پناه «ست»[۱۵] ، خدایگونۀ به جای مانده از هیکسوس ها و آمون خدای جنگ که پیروزی را نوید می داد، قرار داشته است. معبد بزرگ آمون در این مقطع زمانی در شهر ساکا[۱۶] قرا داشته است با تسخیر مجدد و بیرون رانده شدن هیکسوس ها بسیاری از آداب و آیین مصریان نیز که به فراموشی سپرده شده بود، از نو احیا و برگزاری گردید. با روی کار آمدن سلسلۀ هجدهم، بسیاری از شهرها و مناطق ناحیۀ دلتای نیل به صورت مراکز بزرگداشت آمون خدای قدیم مصریان درآمد. از جملۀ این شهرها شهر بهدت[۱۷] بود که به قول مورخان تخت گاه فراعنۀ سلسله های مختلف مصریان بوده است. این شهر در شمالی ترین منطقۀ مرزی قرار داشت و نام پایگاه وحدت مصریان و عامل برقراری ثبات و استحکام تخت فراعنه داشته است.

در دورۀ زمام داری سوستریس[۱۸] و آمنمهت[۱۹] فراعنۀ برجستۀ مصر، هنوز آمون پس از مونتو[۲۰]، خدایگونۀ بزرگ هرمونت[۲۱]، دومین رب النوع مردمان تب بوده است. با روی کار آمدن سلسلۀ هفدهم، خدای کارناک به عنوان خدایگونۀ بزرگ و اصلی حکومت فرعون در جنوب مصر خود را مستقر و تثبیت کرد. گسترش پرستش و مراسم تقدیس و گرامی داشت خدای کارناک پس از عبور هیکسوس ها با تقدیم زمین های موقوفی به معبد این رب النوع و همچنین مراتع و احشام به اوج و مرحلۀ نهایی خود رسید. به این ترتیب این رب النوع پس از فرعون عامل تقویت و شکوفایی اقتصاد بنیان های رفاهی و تندرستی مصریان شد. در تصاویر و نقوش نیز این خدایگونه پیوست در پشت سر فرعون تجسم یافته است.

آموزیس مقارن به پایان رسیدن دورۀ زمام داری اش دستور داد تا در ناحیۀ تورا[۲۲] معادن سنگ های زیبا و محکم آهکی را استخراج کنند تا به نام خود او (فرعون آموزیس) در هلیوپولیس، ممفیس و لوکسور[۲۳]، معابد بسازند. او در ابیدوس نیز تأسیسات عظیم فرهنگی – دینی برقرار کرد. پس از آموزیس، آمنوفیس یکم نیز دستور داد تا اقدامات لازم را برای زیباسازی معابد که دستاوردهای زمان سلف او بود، مبذول داشته شود و به این ترتیب کلیۀ معابد در ناحیۀ تب از رونق و شکوه زایدالوصفی برخوردار شدند. این گونه اقدامات سخاوتمندانه و فرهنگ دوستانۀ این فرعون شامل حال ال- کاب[۲۴] (الکاب، ال – کابه)، ابیدوس و کارناک نیز شد و معابد آن نواحی نیز با زیبایی و جلال فوق العاده آراسته شدند. نقوش و تصاویر و کتیبه هایی که این بناها را معرفی می کرده اند، الهام گرفته از عهد میانۀ مصر است و از کیفیت، زیبایی و هنر فوق العاده ای برخورداربوده اند. آمنوفیس یکم که در تاریخ ملی مصر به عنوان زمام دار برجسته ای مورد تأیید قرار نگرفته است، در نظر مردم تب به عنوان شخصیتی مقدس و بنیانگذار نوین شهر آنان به شمار آمده است.

آمنوفیس یکم توسط مردم تب به همراه پدرش آموزیس (آمازیس)، مادرش آهموسه – نفرتاری[۲۵]، مادربزرگش آهوتپ[۲۶] و خواهرش آهموسه – مریتامون[۲۷] و دیگر شاهزادگان و پرنسس ها در هر دو بخش شهر مورد ستایش و تقدیس قرار گرفت. بر پژوهشگران روشن نیست که چگونه و به چه دلایلی این خانواده به صورت دسته جمعی توسط مردم تب به سلک خدایان پیوسته و مراسم بزرگداشت آمنوفیس یکم[۲۸] همانند خدایان برگزار می شده است.

محققان و دین شناسان پیوسته این سؤال را مطرح کرده اند که چرا مادر، خواهر و مادربزرگ فرعون نیز به درجۀ الوهیت نائل آمده اند، حال آنکه خدمات آنان در عرصۀ خدایان در هیچ سند و مدرکی منعکس نیست و لحاظ نشده است. شاید هنگامی که دستور آمنوفیس یکم برای زیباسازی و تأمین شکوه و جلال معابد فوق به اجرا درمی آمد، این اشخاص نیز ایفای نقش کرده و در اسنادی وجود داشته که به دست ما نرسیده است. متنی دربارۀ اجرای مراسم قربانی از ناحیۀ کارناک به دست آمده است که همراه با نقشی مهم است و می تواند مربوط به دورۀ زمام داری آمنوفیس یکم باشد. در کارناک شمار زیادی از سنگ های مقدس در جوار معابد و در لابلای خرابه های به جای مانده از آنها به دست آمده است. افزون براین در اطاقک های پیرامون معابد آثار و شواهدی کشف و مورد مطالعه قرار گرفته است که بیانگر اجرای باشکوه مراسم گرامی داشت و تقدیس آمون می تواند بوده باشد.

در دورۀ زمام داری سلسلۀ هجدهم مصر گسترش این منطقۀ مذهبی در برنامۀ کار فراعنۀ این سلسله قرار گرفت. یادمان های سخت آسیب دیده که به دست باستان شناسان و کاوشگران حرفه ای افتاده و به وسیلۀ صاحب نظران اهل فن مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، نشان می دهد که هدف اصلی ساختن قصری باشکوه تحت عنوان «قصر خدایان» بوده است که تا آن زمان در مصر و کشورهای دیگر سابقه و همانند نداشته است. این کارتا چه مرحله ای پیش رفته است، بر کسی روشن نیست، زیرا ابعاد ویرانی ها به اندازه ای گسترده است که مطالعه در این زمینه را با موفقیت توأم نمی کند. از این رو می توان دریافت که فراعنۀ سلسله های هفدهم و هجدهم مصر خود را دوباره در شرایطی یافته اند که به کمک خدایان مصری و تبلیغات روحانیان و متولیان امور خدایان یعنی کاهنان معابد به بیشتر اهداف فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی خود دست یافته اند. محبوبیت شماری از فراعنۀ این دو سلسله در مناطق حساس پرجمعیت و زیبای مصر چون تب و ممفیس در بیشتر نوشته های تاریخی مصریان، کاهنان و مورخان غیر مصری به تفصیل درج و ضبط و ثبت شده است.

ساختن بنای قصور خدایان[۲۹] که از این زمان ساخته و باشکوه و عظمت پرداخته شده بود، به روایتی از این زمان آغاز گردید و پیش از این سابقه نداشته است. مورخان براین عقیده اند که این از افتخارات به یادماندنی فراعنۀ سلسلۀ هجدهم مصر بوده و به نام آنان در تاریخ مصز ثبت گردیده است. کاخ های مجلل دارای درهای متعدد، بزرگ و تودرتو بوده که در فاصلۀ درها تأسیسات گوناگون متعلق به قصر خدایان احداث شده است. از برخی جهات این ساختمان ها تقلیدی از معماری معابد مصر باستان بوده ولی دارای فضاهای باز و پردرخت و مناظر دیدنی با پلکان های سنگی و نقوش و کتیبه های برجسته بر دیوارها بوده است. در اندرون تندیس خدایان مورد نظر برپا داشته شده بودند و کاهنان همان خدمۀ دربار فرعون به فعالیت مشغول بوده اند. ارتفاع این گونه قصرهای خدایان را نسبتاً زیاد و مصالح ساختمانی به کار برده شده را مرغوب و مقاوم نوشته اند که بر اثر آسیب های گوناگون در طول تاریخ تنها قطعات پراکندۀ آن به دست آمده و در موزه های جهان پراکنده است. آمنوفیس گورستان خانوادگی[۳۰]  فراعنه را کماکان حفظ کرد و به زیباسازی آن پرداخت. این گورستان مجلل در ناحبۀ درابوالنگا (درابوالنجا)[۳۱] قرار داشته است. این منطقه در واقع تپۀ بلندی بوده که مقابر فراعنۀ سلسلۀ هفدهم را در دامنه های آن می ساخته اند.

از نظر جهت جغرافیایی مصریان سر مردگان را در مسیر حرکت خورشید قرار داده و به خاک می سپرده اند و آنها را در پناه رع قرار می داده اند. از اهرام کارناک الگو گرفته و در ساختن مقابر با هزینه ای به مراتب کمتر تأسیسات گورستانی جالب و تحسین برانگیزی می ساخته اند. وی برجستگی بلندی همانند تاجی بربالای مقابر خانوادگی می ساخته است، ولی به خلاف پیشینیانش، جهت مقابر بیشتر به طرف پایین گراییده است. پیرامون این گورستان باغات میوه وجود داشته است که زائران از آن استفاده می کرده اند و بیماران از آن برای درمان می خورده اند. این میوه ها را میوه های مقدس و شفابخش و متعلق به حریم خدایان و فرعون – خداها می دانسته اند. به استناد منابع تاریخ و پژوهش های مصر شناسان این درختان روئیده در باغات گرداگرد گورستان تپه ای «درابوالنجا» برای هر فصل سال میوه های مناسب آن فصل را به زائران عرضه می کرده اند و این می رساند که آمنوفیس و فراعنۀ دیگر تا چه اندازه در این زمینه همت و تلاش کرده و با علاقه چنین فضای پردرختی را به وجود آورده اند. مصریان نیز همانند یونانیان و بابلیان قبرستان ها را آنچنان زیبا و باشکوه می ساخته و آرایش می کرده اند که مردم برای گذراندن اوقات فراغت شان به آنجا سفر می کرده اند و ساعاتی در آن فضا می گذرانیده اند. این مجلل ترین و بزرگ ترین گورستان در بخش چپ سرزمین تب بوده است. در ابن منطقه به زودی صدها و به تدریج هزاران خانه و تأسیسات فرهنگی و مراکز تفریحی بنا شده و میلیون ها مصری در آنجا سکونت گزیده و رفت و آمد می کرده اند. برخی از منابع تاریخی این عظمت بی نظیر را «معبد مردگان»[۳۲]  نام نهاده اند.

معبد مردگان به نام خدای «آمون»[۳۳]، بزرگترین خدا ساخته شده، همان خدایی که فرعون در گذشته در پناه او به جهان باقی هدایت می شد و پیوسته در زندگی اخروی به وسیلۀ او همراهی شد. آمون در نظر مصریان آنگونه که در ادبیات دینی مصر باستان آمده است، «قاضی اموات»[۳۴] و یا «خدای مردگان»[۳۵] بوده است. کار ساختن این معبد در زمان زنده بودن فرعون به پایان رسید و با حضور شخص او افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت. یادمان های این سلسله بی شمار بوده است و هر چند اندکی از این یادمان ها به صورت قطعات کوچک و پراکنده در دسترس و بخش های عظیمی از آن از میان رفته است، ولی در آثار و اسناد مکتوب مصر باستان به آنها اشاره شده است. این یادمان ها از همان آغاز روی کار آمدن فراعنۀ این سلسله در دستور کار این زمام داران قرار گرفت و در طول فرمانروایی شان به ساختن و پرداختن آنها پرداخته اند. بی تردید از هر فرعون چندین مجسمه و از خانواده های آنان نقوش زیبا به صورت برجسته و کنده کاری شده وجود داشته است، ولی هم اکنون آثار و نشانه های آسیب دیده و پراکندۀ معدودی از آنها در جهان وجود دارد که برخی از آنها به موزه های شخصی متعلق اند. از همین آمنوفیس یکم نقشی به جای مانده است که فرعون به وسیلۀ همسرش، مادرش و حتی سالخوردگان خانواده اش مشایعت می شود و همگی با نظم خاصی در محل های پیش بینی شده قرار گرفته و به تصویر کشیده شده اند.

در سیاست و کشورداری و امور دفاعی این فرعون اعضای خانوادۀ او نیز ایفای نقش می کرده اند، مثلاً «ملکۀ آهوتپ»[۳۶]  در یک مقطع زمانی حساس بسیاری از خشونت ها را مهار و شورش ها را سرکوب و شورشیان را کیفر داده است. این همسر فرعون با گردآوری نیروهای نظامی و فراخوانی سرتاسری سربازان مزدور کمک رسان، توانست یکی از حملات برون مرزی که اگر اتفاق می افتاد امپراطوری را به کلی نابود و سرنگون می کرد، در نطفه خفه کرد و عاملان آن را ناکام گذاشت. بی جهت نبوده است که این ملکه و مادر فرعون و دیگر برجستگان خانوادۀ آمنوفیس را همانند خدایان گرامی داشته و تقدیس کرده اند.

این امر پیشینه دارد و مبسوق به سابقه است که در مصر باستان برعکس دیگر جوامع مشرقی، زن در خانواده، امور سیاسی – اقتصادی و حتی دستگاه حکومتی فرعون سهم و نقش داشته است[۳۷]. در میان زنان مصری در عهد باستان، هنرمندان، نقاشان، نویسندگان و از جمله بازرگانان ثروتمند وجود داشته که دارای مراکز تولیدی و کاروان های تجاری بوده اند. این گونه زنان هزاران کارگر، برده و سایرنیروهای تخصصی و غیر تخصصی را در کارگاه هایشان به کارها می داشته اند. شرکت زنان در زندگی اجتماعی و سیاسی کار را بر خانواده ها و فراعنه آسان تر می کرده است. شاید مصریان الهه های مصر باستان را مورد توجه و مطالعه قرار داده و به ویژه همکاری و تشریک مساعی و سهیم بون این الهه ها با خدایان مصری را مورد توجه قرار داده و از آنان الگو گرفته اند.

آموزیس سلف آمنوفیس بنیانگذار تفکر احترام به زنان درباری و به ویژه همسران فراعنه بود. وی آموز- نفرتاری (آموس – نفرتاری)[۳۸] همسر خود را آنچنان گرامی می داشت که دستور داد او را به کاهنۀ معبد آمون[۳۹] ارتقاء مقام دهند. آموز – نفرتاری مادر آمنوفیس و در واقع بزرگترین و دلسوزترین مربی او بوده است. این زن پس از کاهن اعظم معبد آمون که پیوسته در خدمت این رب النوع بود و نزدیکترین انسان به این خدایگونه بود، دومین کاهنۀ معبد آمون به شمار آمده است. این ملکه پس از آن عنوان «همسر خدا»[۴۰] را ایفت. این مقام به این فرعون بانو این امکان و اجازه را می داد که در اجرای مراسم بزرگی چون تقدیس ها، ادای سوگندها و همانند آن که فراعنه و صاحبمنصبان لشکری و کشوری و حتی کاهنان معابد ادا می کرده اند، شرکت کند و به عنوان مجری انجام وظیفه نماید.  این پیشرفت و رسیدن به این مقام و منصب به این فرعون بانو نیرو می داد تا به یاری خدای آمون بتواند تخت فرعون را برای جانشینان همسرش و فراعنۀ آینده مستحکم و پایه های آن را تزلزل ناپذیر کند. این مقام با مرگ این فرعون بانو و با به پایان رسیدن دورۀ زمام داری سلسله هفدهم به بانوی دیگری به نام آموز (آموس) که پرنسس دربار فرعون شناخته شده و شاید هم یکی از خواهران آموزیس بوده است، انتقال یافت، از این پس زنان خانوادۀ فرعون یکی پس از دیگری براساس صلاحیت و موقعیتی که در دربار و مناسبتی که با فرعون داشتند به این مقام رسیدند.

یکی از موارد که باورنکردنی و شگفت آور تلقی شده است، ازدواج های خانوادگی در اواخر دورۀ زمام داری سلسلۀ هفدهم و آغاز دورۀ سلسلۀ هجدهم بوده است. این ازدواج ها تا آن زمان بی سابقه بوده و تنها میان خواهران و برادران در خانوادۀ فرعون صورت می گرفته است و در هیچ منبع و سندی به سر چشمۀ تقلید آن به توسط مصریان اشاره نشده است. مصریان به اندازه ای نسبت به این موضوع حساس بوده اند که حتی اجازه نمی داده اند خواهران و برادران ناتنی با یکدیگر ازدواج کنند. مصریان را نمی توان کسانی به شمار آورد که چنین عادت ناپسندی را از یونانیان یا سکاها و مردمان بین النهرین یاد گرفته اند. پس از گذشت قرن ها با سلطه یافتن یونانیان بر مصر در عصر حکومت بطالسه[۴۱] ، ازدواج خواهران و برادران به ادامۀ این شیوۀ زشت در انتخاب همسر پرداخته اند. بطلمیوس فیلادلفوس [۴۲]  (خواهر دوست) در ده سالگی با خواهر خود کلئوپاترا که از نظر سنی از او بزرگتر بود، ازدواج کرد. از این به بعد بطالسه تا زمانی که در مصر زمام دار بودند، این کار را ترک نکردند، این آخرین بطالسه ینی کلئوپاترا درسال ۳۰ پیش از میلاد مسیح با نیش افعی خود را کشت[۴۳].  یونانیان آن را از مقدونیان آموخته و این یک عادت مقدونی – یونانی شناخته شده است و آنگاه که رومیان به جای یونانیان زمام دار بخش بزرگی از جهان شدید، این شیوه را گسترش داده و استمرار بخشیدند[۴۴] . رومیان ازدواج میان خواهران و برادران را محدود به خانوادۀ قیصران و دیگر مسئولان حکومتی نکردند، بلکه آن را در جامعۀ روم تعمیم داده و به اجرا درآوردند.

مصریان با تار و مار کردن هیکسوس ها و بیرون راندن آنها از مصرهای مصر، برآن شدند که تخت فرعون را تنها به کسانی واگذارند که از خون فراعنه بوده و مادر آنها نیز فرعون زاده بوده باسد و فراعنه پرورش یافتۀ دست چنین مادرانی باشند. از این زمان مقام فرعون با آنچه در رابطه با دربار فراعنه و بارگاه و درگاه خدایان اتفاق افتاده و پیوند یافته است، مقام الهی – سلطنتی و خلوص خون[۴۵] فراعنه به تأیید خدایان رسیده بود. بر این بر این بر این بر این بر این اساس و با این ضابطه ای که مصریان آن را از فرامین خدایان خود به شمار آورده اند، فراعنه ای که از زنان غیر از تبار فراعنه به دنیا آمده باشند، ولو اینکه پدر آنها فرعون بوده باشد و صرفاً به خاطر نبودن جانشین مناسب و منطبق با ضوابط اخیر بر تخت فرعون تکیه زده باشند، باید جداگانه  کسب مشروعیت می کردند، در غیر این صورت غیر قانونی قلمداد شده و حق حکومت بر مصریان را نداشته اند. باز هم می توان دریافت که این امر ناشی از سلطۀ بیگانگانی چون هیکسوس ها بر سرزمین نیل است که آسیب های فراوانی نصیب مصر و مصریان گردید و از این به بعد فراعنه باید براساس ضوابط و شرایط فوق بر مصریان فرمانروا می شدند.

دو نقش بر دیوار معبد دیرالبهاری[۴۶] (دیر البحاری) و لوکسور[۴۷] به دست پژوهشگران رسیده است که مطالعه و تجزیه و تحلیل آن می رساند که ازدواج میان خواهران و برادران در عالم خدایان مصری نیز متداول بوده و این ضابطه بدان جهت مورد تأیید قرار گرفته است. که در صورت ازدواج فرعون زادگان بیرون از خانوادۀ فرعون ممکن است خلوص خون فرعونی را دچار اشکال و تردید نماید، لذا فرعون اصیل و ضابطه مند باید ثمرۀ ازدواج خواهر و برادری باشد که هر دو فرزند فرعون مصر بوده اند[۴۸]. این خطر و نگرانی وجود داشت که اگر فرعونی بدون دارا بودن این ویژگی مقام فرعونی را احراز کند، مورد تأیید آمون قرار نگیرد و هرگز نتواند در پناه او حکومت کند. ترکیب اندیشۀ مادرسالاری و خلوص خون حقیقتی است که در میان مصریان به هم پیوند خورده و منحصر به خود مصر است و مطلقاً جنبۀ تبلیغاتی ندارد. صحنه هایی را صاحبنظران بر روی نقوش مصریان مورد مطالعه قرار داده اند که باور کردنی نیست و به اسطوره و افسانه بیشتر شباهت دارد  تا به واقعیت. از سویی این امر می رساند که نقاشان، حجاران، حکاکان و دیگر هنرمندان تا چه اندازه توانایی خود را صرف به ثبوت رساندن و به یادگار گذاشتن این اندیشه در مصر باستان نموده اند. مصریان براین باور بودند که هرگاه فرعونی بیرون از این ضابطه به قدرت برسد، خطر برافتادن حکومت را باید جدی گرفت. علی رغم این توضیحات و تشریح این ضوابط، برخی بر این باورند که کلیۀ این قوانین را مردان وضع کرده و زنان در تدوین آنها هیچ گونه نقشی نداشته اند[۴۹].

مصریان بر این باور بودند که فراعنه ای که براساس این قوانین الهی و ضوابط دودمانی به قدرت برسند در ادارۀ امور موفق اند و به مصریان خدمت می کنند. خدایان نطفۀ آنها را پیش از به دنیا آمدن به عنوان فرعون آینده بسته است. کاهنان و پیشگویان مصری در این زمینه نقش داشته و خانوادۀ فرعون را از هر لغزشی باز می داشته اند. حضور کاهنان برجسته در مراسم به تخت نشستن و تاج گذاری فراعنۀ مشروع و قانونی، دلیلی بر تأیید آنها به وسیلۀ آمون بوده است. کاهن اعظم شخصاً مراسم تاج گذاری و ادای سوگند را اداره می کرده است. یکی دیگر از مشکلات در این زمینه همکاری برادر یا خواهر فرعون وقت همانند دورۀ زمام داری آموزیس، که به آن پرداختیم، با فرعون بود. این همکاری به این دلیل صورت می گرفت که این دستیار رموز کشور داری را زیر نظر فرعون فراگیر و در صورت وقوع و بروز مرگ ناگهانی برای فرعون حاکم ، وی بتواند زمام امور را در دست بگیرد تا هیچ گونه وقفه ای در امور کشور پیش نیاید و مصر به دست توطئه گران و بیگانگان نیفتد. به هنگام قرائت متن ویژۀ مراسم تاجگذاری، زندگینامۀ فرعون تاج گذاری شونده به دقت برای مردم حاضر در مراسم خوانده می شد و آنگاه سخنان آمون در این باره از زبان کاهن اعظم به استحضار حاضران می رسید و سرانجام گروه ویژۀ مأمور این کار که آنان نیز از اعضای خانوادۀ فرعون و درباریان صاحب نفوذ بودند، مراسم را با گذاشتن تاج بر سر فرعون به پایان می بردند.

در این مراسم پس از ادای سوگند[۵۰] توسط فرعون مادر وی نیز که درکنار او ایستاده بود، تأیید می کرد که این فرزند اوست و به این ترتیب مورد تأیید آمون قرار می گرفت. این فرعون در همان مراسم سلسله تعهداتی را عنوان می کرد و شخصاً می پذیرفت که به حل مشکلات جامعه بکوشد و مصریان را در رفاه، آزادی ، امنیت و آسایش نگهدارد. او خود را پدری که حافظ حقوق فرزندان و کلیۀ اعضای خانواده اش است، معرفی می نمود.  اگر این فرعون دارای همسر و فرزندان بود، حضور اعضای خانوادۀ او در مراسم بلامانع ولی ورود آنها به صحن ویژه کاملاً ممنوع بود. پاره ای متون اخلاقی و دینی و حتی سیاسی به وسیلۀ کاهن ویژه دربار که متخصص در این امور بود، برای فرعون تاج گیر[۵۱] خوانده می شد و همین فرعون متعهد به اجرای آنها و حفظ و پای بندی به کلیۀ اصول وضوابط فرمانروایی بر مصر و مصریان می گردید. پیشگویان ، پزشکان دربار، مشاوران و سایر چهره های برجسته پس از پایان مراسم هدایایی را از دست فرعون جدید دریافت کرده و و فاداری خود را در صورت ادامۀ خدماتشان در دربار به او اعلام می کردند. فرعون دارای پیشگو، معبّر و غیب گوی ویژه ای بود که نزدیک ترین شخص به او محسوب می شد و از همۀ اسرار زندگی فرعون آگاه بود.

پس از آمنوفیس یکم، توتموزیس یکم [۵۲]جانشین او شد. وی از مادری به نام سنی سونب[۵۳] به دنیا آمده بود. کسی نمی داند که این توتموزیس، پسر، برادر یا یکی از خویشاوندان نزدیک آمنوفیس بوده است یا خیر؟ همینطور پیشینۀ همسر وی آهموز نیز برای کسی روشن نیست. متون بیوگرافیک که زندگی نامۀ فراعنه را در برمی گیرد، این زن را خواهر فرعون معرفی کرده اند، ولی او را دختر فرعون به شمار نیاورده اند. نشانه ای به صورت مکتوب در دست است که این امکان را به پژوهشگران داده است تا بپذیرند که ایت توتموزیس دستیار آمنوفیس در دورۀ فرعونی اش بوده و اصول و رموز کشورداری را از او یاد گرفته است. توتموزیس یکم از سال ۱۵۰۶ تا ۱۴۹۴ پیش از میلاد مسیح زمام دار بود. اوبه سلسلۀ جوان و جدید مصر ویژگی های ناسیونالیستی[۵۴] داد و آن را به جهانیان شناساند و به مصر اعتبار بین المللی [۵۵] داد. وی نیز در سوی چپ کرانۀ نیل در ناحیۀ تب گورستان خانوادگی مجللی برای خانوادۀ فرعون بنا نهاد. او نخستین فرعونی بود که شیوه و فرم جدیدی از آداب به خاک سپردن فراعنه را متداول کرد. نام آن گورستان را «تل پادشاهان»[۵۶]  یا «تل فراعنه»[۵۷] گذاشته اند. مصریان همین امروز نیز به آن «جایگاه اموات» می گویند. به تدریج و با گسترش این مقابر که با یکدیگر نسبتاً فاصلۀ قابل توجهی نیز داشته اند، محل دفن مردگان به درون صخره ها برده شد، ولی در هر حال معبد آمون درآن منطقه کماکان مجلل و باشکوه ماند و به روایتی در دورۀ هر فرعونی که پس از توتموزیس یکم بر سر کارمی آمد، بنایی به ساختمان اصلی معبد افزوده و به نام فرعون وقت که کارفرمای آن بنا بود نام گذاری می شد.

این امر نشان می دهد که اساطیر و افسانه های خدایان در ناحیۀ تب واقع در در کرانۀ رود نیل تا چه اندازه  حفظ شده و مورد احترام زمام داران مصری بوده است. مصریان منشأ و سر چشمۀ این اساطیر را معبد هلیوپولیس (شهر خورشید) می دانند که نام رع خدای آفتاب مصریان برآن نهاده شده است. بالا رفتن اعتبار و عظمت تب موجب شد که ممفیس از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مقام دوم قرار گیرد. در دورۀ زمام داری توتموزیس نظام اداری و دیوانی نیز براساس ضوابط دینی مصریان و قوانین معابد سازمان دهی شده بود. برخی از مصر شناسان به اسنادی دست یافته اند که براساس آن شماری از کاهنان در ارکان عمدۀ دیوانی به مشاغل رایزنی و ریاست امور مشغول بوده اند.

این آغاز ورود روحانیان مصری را به طور علنی و رسمی به دستگاه های دولتی مصر نشان می دهد، در حالی که در دورۀ آموزیس و توتموزیس از کاهنان معابد تنها به عنوان رایزنان فرعون در امور فرهنگی و دینی استفاده می شده است. برخی براین باورند که توتموزیس دیگر به شهر ممفیس توجهی نداشته است، در صورتی که اسناد و آثار تاریخی آن را تأیید نمی کند.

ممفیس یک بار دیگر مورد توجه قرار گرفت تا به موفقیت و منزلت پیشین خود بازگردانده شود، از این رو توتموزیس (توتمس) کاخی زیبا و باشکوه را در آنجا بنا کرد. این کاخ به نام «قصر خصوصی توتموزیس»[۵۸] در منابع تاریخی از آن یاد شده است. او پسر خود را در غزه[۵۹] به سر می برد به سوی خود فراخواند و او را در ادارۀ امور کشور با خود شریک کرد و رموز کشورداری را به او آموخت. تأسیسات باشکوهی به تدریج برای گرامی داشت خدای خورشید برپا داشته شد و به این ترتیب ممفیس رونق پیشین خود را بازیافت. پیشرفت ها و جلال و عظمت ناحیۀ ممفیس هرگز به آن معنا نبود که ممفیس خود را از قلمرو مصر جدا کرده و حکومت پادشاهی تازه ای در آن بنیان نهاده شود. برخی بر این باور بوده اند که شرکت فرزند فرعون در ادارۀ امور مصر، شاید بدان معنا بوده است که ناحیۀ باشکوه و جلال آراسته شدۀ ممفیس را برای جانشین خود در نظر گرفته است و این کاخ باشکوه خصوصی اش را به او واگذار خواهد کرد، در حالی که توتموزیس هرگز تجزیه مصر را به هر صورت نمی خواست. فرعون برآن شد تا پس از این اقدامات ظاهری به سازمان دهی سپاه که اصلی ترین و مهمترین هدف اوباید می بود و در اولویت کار خود قرار می داد، بپردازد. فرعون برآن شد تا از سوی شمال سپاه خود را روانۀ منطقۀ فرات[۶۰] نماید و به فتوحاتی نائل آید.

پسر و جانشین توتموزیس یکم به نام توتموزیس[۶۱] (توتمنس) دوم که دست پروردۀ پدر بود و خوی جنگجویی و سیطره طلبی را از او به ارث برده بود، بر آن شد تا این سیاست را دنبال کند. او نیز چندین اردوکشی به سرزمین های دور و نزدیک را در پیش گرفت ولی به خلطر کوتاه بودن دوران زمامداری اش که تنها چهار سال از ۱۴۹۴ اتا ۱۴۹۰ پیش از میلاد مسیح بود، نتوانست نتیجۀ مطلوب را از این لشکرکشی  ها به دست آورد. توتموزیس دوم از زنی به دنیا آمده بود که همسر قانونی پدرش توتموزیس یکم نبوده است. این زن «موتنوفرت»[۶۲] نام داشته است. توتموزیس دوم با خواهر ناتنی خود به نام هَچِپسوت[۶۳]  (هَتچِپسوت) ازدواج کرد و لقب بزرگی به او داد و وی را همطراز با زن خدایان دانست. هچپسوت بزرگترین دختر توتموزیس یکم بود. مادر هچپسوت ، آهموز (آهمس) نام داشت که همسر قانونی فرعون معرفی شده است. هچپسوت روحیۀ نا آرامی داشت و هر چند او بزرگترین فرزند دختر فرعون و از احترامات شایسته برخوردار بود، ولی خود را لایق این مقام و منزلت نمی دانست. به وی اختیارات گسترده ای نیز داده شده بود، که وی  آن اختیارات را هم در خور خویش نمی یافت. وقتی همسر او یعنی فرعون درگذشت، مقبره اش و معبدی که در شهر «هابو»[۶۴] در جوار آن ساخته بود، ناتمام مانده بود. پسر او توتمموزیس سوم به جای او نشست. او نیز فرزند یکی از زنان غیر رسمی فرعون بود. غیبگویان معبد آمون علی رغم اینکه وی با قوانین و ضوابط جانشینی فرعون سازگاری نداشت، به مقام فرعونی تأییدش کرده و مشروعیت او را به رسمیت شناختند . شاید این تأیید معابد آمون به مصلحت کشور بوده است، هر چند با قوانین مصریان مطابقت نداشته است.

توتموزیس سوم به هنگام جلوس به تخت فرعون و زمام دار شدن به جای پدرش، خیلی جوان بود. بیوۀ توتموزیس دوم که در واقع نامادری فرعون جوان بود، «نوفروره»[۶۵]  دختر خود را برای همسری توتموزیس سوم در نظر گرفت. هچپسوت ندیمی داشت به نام «ایننی»[۶۶] که همۀ اسرار خود را با او در میان می گذاشت. او مرد سالخورده ای بود که از زمان توتموزیس یکم پدر بزرگ غرعون وقت در دربار خدمت می کرده است. این پیرمرد اوضاع کشور را مناسب می دید که به تدریج به اهداف خود نائل آید، لذا بی آنکه از آداب و آیین های مصریان عدول کرده باشد، بر هچپسوت لباس فرعون – بانو پوشاند و عنوان «فرعون» را نیز به او داد. از جمله کارهای دیگر او ساختن مقبره ای برای هچپسوت بود که شباهت زیادی به مقابر فراعنۀ پیشین داشته است. این مقبره در «دیر البهاری» ساخته شد. برای اولین بار نبود که زنی با مشخصات فوق عنوان «فرعون» را بر خود نهاده باشد. پیشتر در واپسین سال های حکومت سلسلۀ دوازدهم زنی به نام «سبه کنفرو»[۶۷] نیز فرعون بود. هچپسوت احساس می کرد که قدرتمند است و این واقعیت را در زمان زنده بودن همسرش و نیز در دورۀ زمام داری توتموزیس سوم به ثبوت رسانده بود. او براین باور بود که در مقایسه با فرعون بانوان قبل از خودش، کشورداری را بهتر می داند و مدیریت و سیاست را کانل تر و مطمئن تر به اجرا درآورده است.

او در سال ۱۴۸۹ پیش از میلاد به فرمان آمون که از سوی یکی از کاهنان غیبگو به او ابلاغ شد، از مقام همسری خدایان چشم پوشید و تاج فرعونی را طی مراسم باشکوهی بر سر او نهادند (گفتنی است که همۀ این اقدامات به وسیله «ایننی» برنامه ریزی شده بود).این مراسم باشکوه و گسترده که مصریان همانند آن را به یاد نمی آورده اند در کارناک[۶۸] برگزار گردید. غیبگویان معبد آمون با حضور در این مراسم مشروعیت و شکوه آن را به کمال رسانیدند. هچپسوت اظهار داشت که سرنوشت او به عنوان فرعون بانو از پیش رقم خورده است و برای مشروعیت وقداست مقامش ابتدا به همسرس خدایان در آمده است و به این ترتیب «تئوگامی»[۶۹] یا همسری خدایان در طالع او بوده است و این اسطوره را به خود منتسب کرد. وی افزون براین اظهار داشت که پدر او توتموزیس یکم در مجلس باشکوهی که در آن  صاحبمنصبان، بزرگان و درباریان گردآمده بودند، او را به جانشینی خود برگزیده و به این جمع انبوه معرفی کرده است. او خود را از پیش شایستۀ مقام و عنوان فرعونی می دانست. او چهار فرعون بانوی پیش از خود را نام برده و خود را پنجمین فرعون بانودر تاریخ مصر تا زمان زندگی و حکومتش دانسته است[۷۰].

در این شرایط مصر دارای دو فرمانروا شد، یکی توتموزیس سوم و دیگری نامادری اش هچپسوت که فرعون بانویی مقتدر شده بود. بخش بزرگی از بنای کاخ فرعون به نام هچپسوت تقدیس شده و بیست سال براین منوال گذشت. در نقوش و و تصاویری که بر دیواره های کاخ نقش بسته است، هچپسوت در ردیف جلو و توتموزیس سوم پشت سر او ایستاده است. این امر قلمرو اقتدار و میزان محبوبیت این فرعون بانو را در میان مصریان می رساند. مقبره ای نیز به دستور همین زن در درۀ سلاطین[۷۱] برای او ساخته شده است، که در آثار و نوشته های مصریان باستان مورد تأییدقرار گرفته است. شگفتی در اینجاست که این زن در نقوشی که پس از این هنرمندان خلق کرده اند، به گونه ای دیگر جلوه گر شده است. او دراین نقوش با چهره ای مردانه با ریش مصنوعی جلوه گر است. هچپسوت در تصویر تمام قد خود نیز به همین صورت از سوی هنرمندان به تصویر کشیده شده است. کسی نمی داند که در ارادۀ این فرعون بانو چه نهفته بوده است. در کتیبه های به جای مانده از آن زمان نیز دربارۀ این موضوع چیزی نیامده و به آن اشاره نشده است. دربارۀ این گونه اقدامات و موضع گیری اشراف و بزرگان لشکری و کشور نیز سخنی به میان نیامده است و در مجموعه او زنی با شهامت، مقتدر و مصمم بوده است. وی قوت اراده اش را بیشتر مدیون ایننی بوده است. باز هم نمی دانیم که اطرافیان وی تا چه اندازه از او در به تحقق رسانیدن اهدافش حمایت کرده اند مقبرۀ او در دیر البهاری دارای افزون بر شصت اطاق، اطاقک و سکوهای مجلل بوده است. وی در زمان زنده بودنش وصیت نکرده بود که در جوار مقبره اش معبد یا معابدی بسازند، و این گونه تأسیسات پس از به خاک سپردن او بر پا شده است.

روایتی نیز در دست است که قبر او ناتمام مانده و تابوت او را شکسته و راه ورود به مقبرۀ او را با دیواری محکم مسدود کرده بوده اند. مصریان می گویند او مورد غضب خدایان قرار گرفته لذا چنین سرنوشتی را تجربه کرده است. در مبحثی جداگانه دربارۀ مخالفت او با آیین های چندگانه پرستی مصریان و از جمله خرافه پرستی آن مردم، به تفصیل سخن خواهیم گفت.

تراژدی نویسان مصری همان زمان تراژدی هچپسوت را به رشتۀ تحریر در آورده اند که از سرنوشت این نوشتۀ بسیار مهم اطلاعی در دست نیست. بدیهی است که در خلال ادبیات تاریخی مصریان دربارۀ زمانداو در مقام دستیاری فرعون مطالبی به صورت پراکنده در دست است که تصویر واقعی از زندگی سیاسی او را نمایان نمی کند. پیشی گرفتن او بر رقیب خود توتموزیس سوم نشانه ای از هوشیاری و قدرت کم نظیر او بوده، ولی پس از این پیروزی ها قدرت بیش از حدش او را فریفت و به اقداماتی دست زد که خاطر مصریان را آزرده کرد و پس از مرگش مجسمه های او را شکسته و تصاویر او را پاره پاره کرده و بیشتر نقوش او را مخدوش و آسیب دیده کردند[۷۲] .

پس از مرگ این فرعون بانو، طرفداران وی تحت تعقیب قرار گرفته و خائنان به آرمان های مصریان به شمار آورده شدند. کلیۀ مقامات حکومتی که با او همکاری کرده بودند، تنزل مقام داده شده و کلیۀ اسناد، مدارک و نقوشی که به استناد آنها هچپسوت از سوی آمون و خدایان دیگر به مقام فرعونی منصوب و مشروع شناخته شده است، نابود گردیدند. تنها آثار و نقوشی که در آنها تصاویر توتموزیس یکم، توتموزیس دوم و توتموزیس سوم به چشم می خورده است، از آسیب مصون ماندند و در کلیۀ آثاری که اسامی مشترک این چند فرعون وجود داشته است، هر جا که نام هچپسوت بوده است یا جدا کرده یا شکسته و یا محو نموده اند. مصریان او را بر باد دهندۀ احترام و اعتبار فراعنۀ مصر به شمار آورده و وی را بد نام کننده و آسیب رساننده به تاریخ و فرهنگ مصر قلمداد کرده اند، صاحبنظران و مصر شناسان از خلال اسناد و مدارک دریافته اند که بیشتر این تحریکات از سوی طرفداران توتموزیس سوم بوده و از جمله چند تن از چهره های درباری چون خزانه داران و دبیران و محافظان کاخ فرعون از محرکان این توطئه بوده اند. برخی از اسناد مصریان مربوط به زمان های بعد در این باره بوده و مربوط به دورۀ زمام داری این فرعون بانو بلافاصله پس از مرگ او نمی تواند باشد. از نظر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اختلافات میان زمام داران خاندان توتموزیس گرچه به نظر برخی از مورخان بر جامعۀ مصر بی تأثیر نبوده است، ولی این گونه هم نیست که هیچ تأثیری نداشته و روند کارجامعه کماکان ادامه یافته است. این اختلافات به میان جامعه آورده شده و گروه بندی های موافق هچپسوت و موافقان توتموزیس علیه یکدیگر قد علم کرده و طغیان هایی را سازمان داده اند که تاریخ مصر آن را هرگز از یاد نبرده است.

زیان های وارد آمده در این مقطع زمانی به تأسیسات فرهنگی، دینی، اقتصادی مصر را نباید دست کم گرفت. هر چند این رویدادهای اسف بار پس ازمرگ هچپسوت به وقوع پیوسته است، ولی تحلیل گران این آسیب ها را کمتر از هجوم هیکسوس ها به مصر نمی دانند. بازسازی مصر هزینه بردار بود و مصریان برای احیای مواریث فرهنگی خود سختی های بسیار تحمل کردند. معابد زیبا و با شکوه در ناحیۀ هلیوپولیس به ویرانی گراییده بودند که از نو بازسازی شدند. از جمله چندین معبد از کوسه[۷۳] تا هبنو[۷۴] از نو ساخته شدند. معابد معروف و مجللی در ناحیه نوبی[۷۵] از بوهن[۷۶] تا سمنه[۷۷] همه تعمیر و با هزینۀ مصریان زیباسازی شدند. پایتخت از نو آراسته شد. نقوش و تصاویر تا آنجا که ممکن بود اصلاح و از آنها محافظت شد. گورستان بزرگ کورنا که مخروبه شده بود به یک فضای باشکوه و زیبایی مبدل گشت. در کارناک تأسیسات فرهنگی جدیدی بر پا شد. برای این گونه بازسازی ها، تعمیرات ، زیباسازی ها از سنگ های گرانبها  و محکم و زیبا چون مرمر، گرانیت سیاه[۷۸] و کوارتس[۷۹] استفاده شده است. نمای ساختمان ها بهتر و زیباتر از گذشته پیش از تخریب شدنشان ساخته و پرداخته گردید.

هنرمندان با دلگرمی و اشتیاق به بازسازی مصر پرداختند. مصریان افزون بر دو قرن پیش یک بار تاخت  و تاز هیکسوس ها را تجربه کرده و هنر بازسازی و اصلاح و از پیش پا برداشتن ویرانی ها را به خوبی می دانسته اند. این بار نیز دست به دست هم داده مصری زیبا  را از نو ساختند. با تمام این تفاصیل  باز هم به خوبی روشن نیست که واقعیات این قضایا به چه صورت بوده و چگونه پایان یافته است. مراسم آیینی دوباره به شکوه بیشتر از سرگرفته شد. در بزرگداشت خدای آمون مصریان از هیچ کوشش و تقدیم  قربانی های سهمگین دریغ نکردند. معابد آمون از زمان دیگر مجلل تر شد. بر وسعت معابد و افزودن تأسیسات جانبی و تکمیل آن ها کوشیدند. تالارهای بزرگ که شمار ستون های آنها زیاد بود به وسیلۀ معماران، هنرمندان و مهندسان ساخته شد. دراین ساخت و سازها مرغوب ترین و زیباترین مصالح ساختمانی به کار گرفته می شد. همۀ این اقدامات در دفاترمخصوص و نیز به صورت الواح، کتیبه ها و نقوش منعکس و ثبت می شده است، در واقع هنر مصریان در این مقطع زمانی نیز به وسیلۀ هنرمندان به نمایش گذاشته شده است. هنر معماری مصریان در دوران کهن بی مانند و از شگفتی ها بوده است، در این گونه موارد نیز نقش خود را ایفا نموده است.

دورۀ زمام داری هچپسوت موجب جابجایی قدرت شد و در واقع قدرت در ناحیۀ نوبی تمرکز یافت. از راه دریا حملات متعددی به مصر صورت گرفت و این امر موجب رکود اقتصادی و کندی کار تجارت دریایی و خشکی مصریان شد، ولب پس از این واقعه دوباره تحولی بزرگ در این زمینه به وقوع پیوست و بیشتر کاستی های اقتصادی در کوتاه زمان ممکن برطرف گردند.  تجارت از راه دریای سرخ، مدیترانه به سوی دریای سیاه از سرگرفته و بر رونق و رواج گذاشته اش افزوده گردند.

کشاورزی و دامداری متحول گردید، پرورش گاو و گوسفند و دیگر جانوران سودمند و خانگی و پرورش نخل رونق یافت. کشتی های باربری مصری همه جا در لنگرگاه ها باراندازی می کردند، شهر و منطقۀ دیرالبهاری به اندازه ای زیبا شده بود که مصریان و بیگانگان به دیدار آن می شتافته اند. برخی نوشته های مربوط به آن مقطع زمانی به صورت پاپیروس ها به دست آمده که این تحولات، اصلاحات و اقدامات را تأیید کرده است. از جمله تجارت مصریان که در جهان اشتهار داشته تجارت مواد معطر[۸۰] بود ه است که از سرگرفته شد، در جهان باستان عطریات مصر و عربستان و هند زبانزد همگان بوده و بازرگانان به عطریات مصر علاقۀ فراوان داشته اند. در عرصۀ تجارت زمینی نیز وضع به همین کیفیت بوده و روزبه روز بر گسترش آن افزوده می شده است.

در همان روز که هچپسوت زمام دار بود و نیز پس از مرگ او دیدگاهی متفاوت با مخالفان او داشته اند. از این دیدگاه همین امروز نیز کارشناسان تاریخ مصر دفاع می کنند. شماری از روحانیان صلح طلب مصری نیز هچپسوت را فرعون بانویی انسان دوست به شمار آورده اند. وی خلاف منویات و ادارۀ آمون خدایگونه اسطوره ای گامی بر نمی داشت و مراسم بزرگداشت و تقدیم  قربانی به او را با شکوه برگزار می کرد. هچپسوت آمون را خواهان صلح می دانست و شخصاً مواد معطر و بخورات عطر آگین را به معبد او هدیه می کرد و سخاوتمندانه از شرکت کنندگان در مراسم آئیینی آمون پذیرایی می نمود. این فرعون بانو خلاف بسیاری از فراعنۀ پیشین، سخت مخالف لشکرکشی به سرزمین های دیگر، غارت اموال، کشتار مردم و ویران کردن خانه و کاشانۀ آنان بود. ا وبرخلاف توتموزیس ها (توتمس ها) که پیش از او زمام دار بودند و کراراً به آسیا لشکرکشی کرده و غنائم زیادی رابا خود به مصر آورده بودند، صلح میان مردمان جهان از جمله آسیایی ها و آفریقایی ها را پیوسته توصیه می نمود. وی حتی با کسانی که شرح این پیروزی ها را با آب و تاب به رشتۀ تحریر در می آورده اند، موافق نبود و آن را افتخاری برای مصر و مصریان به حساب نمی آورد. او فروپاشی های حکومت ها، تجاوز و هجوم بیگانگان به مصر و به یغما بردن اموال و احشام مصریان، طغیان های زیان و بلایای آسمانی همانند قحطی خشکسالی و … را ناشی از همین اردوکشی های بیرحمانه به سرزمین هایی که به مصر و مصریان آزاری نرسانده بودند، می دانست. هچپسوت براین باور بود که این آمون است که از توان و اقتدار فرعون و سپاهیانش می کاهد و هرگاه صلاح بداند، به آنان باز می گرداند.

منابع تاریخ مصر به موازات این موضع گیری های این فرعون بانو آورده اند که توتموزیس سوم تنها در سال ۱۴۶۸ پیش از میلاد مسیح در حالی که بیست و دو سال از زمام داری اش می گذشت هفده لشکرکشی به کشورهای آسیایی انجام داده است و در هر لشکرکشی شماری از نیروهای مصری قربانی اهداف توسعه طلبانۀ خود نموده و غنائم، اسیران و دام های مردمانی را که هرگز با او سر جنگ نداشته اند با خود به مصر آورده است. پیش از توتموزیس سوم نیز اسلاف او توتموزیس  دوم و توتموزیس اول جنگاوری و در عین حال جنگ طلبی خود را در تاریخ ثابت کرده اند. اگر کمی به عقب برگردیم خشت این بنا را در دوره های امپراطوری های باستان و میانۀ مصر گذاشته و اردوکشی های خونین به کشورهای چون لیبی و حبشه در آفریقا و فلسطین، سوریه و فنیقیه و آسیا را کراراً پشت سر گذاشته اند. مصریان هرگاه دچار طغیان ها و جنگ های داخلی می شده اند، پس از آن به فکر کسب غنائم می افتادند و با مجهز کردن سپاهیانشان به سرزمین های دیگر حمله ور می شده اند. ناگفته نماند که مصر پس از این رویدادهای اسف بار داخلی از نظر تولیدات نیز در مضیقه قرار می گرفت و به خاطر مشکل آبرسانی به زمین های کشاورزی، توان کشت و زرع و پرورش دام را نداشت و همینطور در عرصۀ تولیدات کارگاهی نیز پیشرفتی نداشت و فراعنۀ مصر لشکرکشی های خود را به این بهانه ها توجیه می کرده اند و پیروزی های خود را از خدای بزرگشان آمون طلب می کرده اند.

 


[۱] . Amosis (Amose)

[۲] . Mantane (Maneto)

[۳] . Kamose

[۴] . Theben

[۵] . Auaris

[۶] . Amun

[۷] . Karnak

[۸] . Amenophis I

[۹] . Ahmose

[۱۰] . Abana

[۱۱] . Hatschepsut

[۱۲] . Abusir

[۱۳] . Neschi

[۱۴] . Fischer, Weltgeschichte, Band II, 1966, S. 223

[۱۵] . Seth

[۱۶] . Saka

[۱۷] . Behedet

[۱۸] . Sesostris

[۱۹] . Amenemhet

[۲۰] . Monthu

[۲۱] . Hermonthis

[۲۲] . Tura

[۲۳] . Luxor

[۲۴] . El – Kab

[۲۵] . Ahmose – Nefertari

[۲۶] . Ahhotep

[۲۷] . Ahmose – Meritamun

[۲۸] . “Amenophis – Ritual”

[۲۹] .(مفرد) Goher Palast

[۳۰] . Amenophis – Nekropole

[۳۱] . Dra Abul Nagga

[۳۲] . Totentempel

[۳۳] . Amun

[۳۴] . Totenrichter

[۳۵] . Totengott

[۳۶] . Ahhotep

[۳۷] . A. a. O. S. 225

[۳۸] . Ahmose – Nefertari

[۳۹] . Amunpriesterin

[۴۰] . Prinzessin  Ahmose

[۴۱] . Ptolemaer – Regierung (- Herrschaft)

[۴۲] . Ptolemaios  Philadepphus

[۴۳] . خدادایان، اردشیر؛ تاریخ ایران باستان، جلد اول انتشارات سخن، ۱۳۸۳- مبحث زن در هلنیسم

[۴۴] . A. a. O. S. 225

[۴۵] . Reinheit des koniglich – gottliches  Bluts

[۴۶] . Dair al Bahar

[۴۷] . Luksor (Luxor)

[۴۸] . Fischer – Geschiche, A. a. O. S. 226

[۴۹] . A. a. O. S. 226 E

[۵۰] . Beschworunhszeremonie (Eidablegen)

[۵۱] . Kronen der pharao

[۵۲] . Thutmosis I

[۵۳] . Senisonb

[۵۴] . Nationalisch

[۵۵] . Internationalistisch

[۵۶] . Tal der Konige

[۵۷] . Tal der Pharaonen

[۵۸] . Personliche Residenz des Thutmosis

[۵۹] . Giseh

[۶۰] . Euphrat

[۶۱] . Thutmosis II

[۶۲] . Mutnofret

[۶۳] . Hatschepsut

[۶۴] . Habu

[۶۵] . Nofrure

[۶۶] . Ineni

[۶۷] . Sebekneferu

[۶۸] . Karnak

[۶۹] . Theogamie

[۷۰] . Fischer  Weltgeschichte, A. a. O. S. 227-8

[۷۱] . Tal der Konige

[۷۲] . Fischer Weltgeschichte, A. a. O. S. 230

[۷۳] . Cusae

[۷۴] . Hebenu

[۷۵] . Nubien

[۷۶] . Buhen

[۷۷] . Semne

[۷۸] . Schwarze Granit

[۷۹] . Quarzit  (Quartz)

[۸۰] . Weihrauchhandel

منابع نوشتار :

  1. عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
  2. نویسنده : اردشیر خدادادیان
  3. مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
  4. مشخصات نشر الکترونیکی : مصر باستان، تاریخ ما، اِنی کاظمی ۱۳۹۱

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ