درباره انقلاب فرانسه
انقلاب فرانسه یکی از انقلابات مهم در تاریخ جهان می باشد که در حدود ۲۰۰ و اندی سال پیش رخ داد و تحولات بسیاری در فرانسه و کشورهای دیگر جهان ایجاد کرد.آرمان های معروفی مانند آزادی،برابری،برادری با خود آورد و آن را سرلوحه انقلابات آینده قرار داد.اعلامیه حقوق بشر با خود آورد،اعدام با گیوتین و زندانی کردن بسیاری از مخالفان را آورد،اختلافات و جناح بندی های سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب و چپ و راست پدید آورد،سرانجام به دیکتاتوری ناپلئون بناپارت انجامید.
متن زیر برگرفته از کتاب انقلاب فرانسه می باشد:
انقلاب فرانسه،مانند بسیاری از انقلاب ها،در موسم امیدها و آرزوهای بزرگ آغاز شد.به نظر می رسید که سرانجام آرمان های عصر روشنگری تحقق خواهد یافت:جامعه ای آرمانی مبتنی بر خرد و عدالت واقعاً امکان پذیر به نظر می آمد.اندیشمندان روشن بین در سرتاسر اروپا،و همچنین در آمریکا،با امیدواری نظاره گر بودند.امید داشتند که انقلاب به بی عدالتی اجتماعی،نادانی، و خرافه پرستی پایان دهد و انسان ها در پرتو آزادی،برابری و برادری زندگی کنند.
اما انقلاب به مبارزه ای سهمگین و بی امان میان جناح ها تنزل یافت،که در آن هر جناح قصد داشت برداشت خود را از جامعۀ آرمانی به مردم فرانسه تحمیل کند.برخی از رهبران انقلاب صادقانه دلمشغول ایجاد جامعه ای آزاد و عادلانه بودند؛دیگران افراد سنگدل و جاه طلبی بودند که می خواستند به قدرت و شوکت دست پیدا کنند.با سپری شدن انقلاب،حمام خون دهشتناکِ سپتامبر ۱۷۹۲،که در آن نزدیک به ۱۵۰۰مرد،زن،کودک وحشیانه به قتل رسیدند،امیدها به عصری جدید را زایل ساخت.تنها چندماه پس از آن،تمام اروپا با وحشت و نفرت شاهد آغاز ((حکومت وحشت)) بود،دوره ای که در آن ترس و گیوتین بر این سرزمین فرمان می راند.
با این حال،وحشت و خونریزی به هیچ وجه میراث ماندگار این انقلاب نبود.از درون این آشوب و ناامنی برخی تغییرات اساسی در جامعه فرانسه پدید آمد:پادشاهی خودکامه سقوط کرد،رژیم کهنه،نظم اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر حقوق فئودالی،از میان رفت؛امتیازات اشرافیت ملغی گردید؛دهقانان از قیدهای فئودالی به اربابان زمیندار و نیز به کلیسا آزاد شدند. و بالاخره،انقلاب نشانۀ گذار از فئودالیسم به سرمایه داری بود و راه را برای ساختن دولت مدرن هموار ساخت.
اما،از نظر اکثر انقلابیون آزادیخواه فرانسه برابری مهم ترین و ماناترین اصل بود،هرچند این آرزو در پایان انقلاب کاملاً تحقق نیافت.با وجود این،آن ها دریافتند که آزادی بدون برابری تنها به نفع اندک کسان صاحب امتیاز تمام خواهد شد.چنان که یکی از اعضای کنوانسیون (مجمع) ملی در سال ۱۷۹۳ اعلام داشت،((زمانی که یک طبقه از انسان ها می تواند طبقه دیگری را گرسنگی دهد بدون آن که مجازات شود،آزادی صرفاً پدیده ای ظاهری و توخالی است.))
انقلابیون فرانسه،با پایبندی اکید به آرمان های آزادی و برابری برای همه مردم،جهانشمولی این آرمان ها را اعلام می داشتند،بدین معنا که نه فقط مردم فرانسه،بلکه تمام انسان ها دارای حقوقی اساسی هستند که باید از طرف حکومت هایشان به رسمیت شناخته شود.
پافشاری انقلابیون بر برابری و جهانشمولی خواست هایشان اشرافیت و بسیاری از شهروندان طبقه متوسط فرانسه و همین طور مردم دیگر کشورهای اروپایی را می ترساند،اما افراد همفکر را در سرتاسر جهان متحد و انقلاب فرانسه را به رخدادی محوری در تاریخ مدرن مبدل ساخت:
این انقلاب رخدادی جهانی و نه صرفاً ماجرایی گذرا،هرچند مهم،در تاریخ فرانسه بود.تا پیش از ۱۷۸۹ دولتمردان قدرت های بزرگ گاهگاهی مجبور می شدند با شورش های دهقانی یا فوران آشوب های شهری مواجه شوند اما نه با جنبش های انقلابی در صحنۀ مدرن.اما از آن به بعد تهدید همیشه در خیالشان و گاهی در پشت پنجرۀ آنها حاضر بود.انقلابیون فرانسه خواستار نه حقوق از دست رفته شان،بلکه اصولی جهانشمولی بودند که عقیده داشتند برای همۀ انسان ها مشترک است… . انقلاب فرانسه،به مثابه افسانه،نماد و اسطوره،دلمشغولی هرکسی بود.
خیزش های چشمگیر انقلاب نه تنها جامعۀ فرانسه بلکه سرتاسر جهان غرب را تحت تأثیر قرار داد.هرچند دویست سال از زمان آن رشته حوادث شگفت انگیزی که به انقلاب فرانسه معروف است گذشته،آزادی و برابری همچنان آرمان های جوامع دموکراتیک در سرتاسر جهان است.
انقلاب فرانسه،فیلیس کورزین،ترجمه حقیقت خواه،نشر ققنوس،صص۹،۱۰،۱۱
و نگاره از ویکیپدیا