عوامل موثر در تجزیه امپراطوری رم و شکلگیری قرون وسطی
امپراتوری رم با حدود ۲۰۰۰سال طول عمر و با وسعتی از انگلیس تا شمال آفریقا و از تنگه جبلالطارق تا اروپای شرقی و با دو پایتخت یکی رم و دیگری بیزانس، بزرگترین امپراطوری جهانی را تأسیس کرد. این امپراطوری ازنظر شکل و ساختار سیاسی سه نوع حکومت را طی سه مرحله تاریخ برقرار کرد:
- دوره پادشاهان اساطیری که در سال ۷۵۳ق ـ م توسط «رومولوس» روی یکی از هفتتپه موجود در کنار رود «تیبر» تأسیسشده بود تا سال ۵۱۰ق ـ م ادامه یافت. آخرین پادشاه این دوره« تارکین» به علت اعمال بیعدالتی و ظلم موجبات نارضایتی و شورش مردم را فراهم آورد و عمر دوره پادشاهی به پایان رسید.
- . دوره جمهوری(حکومت ملی) که از۵۱۰ ق ـ م شروع و تا سال ۳۰ ق ـ م ادامه یافت. در این دوره که عصر درخشان حکومت در رم بود ، مردم به دوطبقه اشراف یا پاتریسین ها و تودهها یا پلبین ها تقسیم میشدند. پاتریسین ها از کلیه حقوق اجتماعی ازجمله حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن برای تصدی امور سیاسی ، قضایی و اجتماعی برخوردار بودند. درحالیکه تودهها از تمام امتیازات اجتماعی محروم بودند. تودهها ۲۰۰ سال با اشراف جنگیدند تا امتیازات اجتماعی نسبی به دست آوردند. در این دوره که عصر دموکراتیک و تشکیل نهادهای مدنی مثل مجلس سنا و مجموعه خلق برقرار بود، دو کنسول یک متصدی امور نظامی و دیگری مسئول امور سیاسی و اجتماعی بود. از سال ۳۶۷ درپی مبارزات تودهای یکی از کنسولها از طرفین طبقه انتخاب میشد. بعداً بهجای دو کنسول یک «دیکتاتور» از سوی مجلس سنا انتخاب میکردند که دارای اختیارات فوق قانون بود معمولاً مقام دیکتاتوری در مواقع بحرانهای داخلی یا تهدیدهای خارجی تصویب میشد. مدت مأموریت دیکتاتور ۶ ماه بود و فقط با تصویب مجلس سنا تا شش ماه دیگر امکان تمدید داشت.
در عصر جمهوری نهادهای دموکراتیک گسترشیافته حوزه جغرافیایی امپراتوری به اعلا درجه توسعه پیدا کردن. رومیها بر آنی بال و فرمانروای کارتاژ (قرتاجنه) که منطقه نفوذش اطراف دریای مدیترانه به مرکزیت کارتاژ در شمال آفریقا و پادشاهی فنیقیه در شامات بود ، پیروز شدند. این جنگها که طی سه مرحله بین دو طرف اتفاق افتاد به جنگهای «پونیک» شهرت یافت (۱۴۶ـ۲۴۱ق ـ م). پایان این جنگ که موجب تسلط رومیها در شمال آفریقا و غرب آسیا شد ، مصادف بود با سقوط یونان(۱۴۶ق ـ م) به دست رومیها. از این تاریخ یونان به نام آکائی جزء متصرفات شرقی رم قرار گرفت.
عصر جمهوری که از درخشانترین دوره عمر طولانی حکومت رومیها بود ، زمانی به پایان رسید که حکومت سهگانهی دوم متشکل از آنتونیوس ـ لیپیدوز و اکتاویانوس آگوستوس تشکیل شد (حکومت سهگانه اول مرکب از سزارـ کراسوس و پمپیوس بود). اکتاویانوس دو رقیب خود را از میان برداشت و سال ۳۰ ق ـ م امپراتوری روم را تأسیس کرد و بهعنوان نخستین قیصر رم به تخت جلوس نمود.
- در دوره امپراطوری ، اکتاویانوس به تمام نهادهای دموکراتیک (مدنی) دوره جمهوری را برچید و فقط مجلس سنا را حفظ کرد. مجلسی که از دوره پادشاهی اساطیری همچنان باقیمانده بود ، منتهی اعضا مجلس را خود منصوب میکرد. از اقدامات چشمگیر امپراطوری اعطای حقوق شهروندی به اهالی سرزمینهای متفرقه بود که از همان امتیازات شهروندان رمی بهره میگرفتند. اهالی متصرفات در امور داخلی مستقل بودند ، اما امپراطور کاری میکرد که ملل تابعه با یکدیگر درگیر شوند تا با وساطت رم آشتی برقرار شود. این حیله موجب میشد تا اولاً ملل با یکدیگر متحد نشوند ، ثانیاً امپراتور قدرت و نفوذ خود را دائماً برای کنترل ملل به نمایش بگذارد یکی دیگر از اقدامات اکتاویانوس گسترش تأسیس یک کلونی در هر یک از ایالات متفرقه بود تا فرهنگ رمی را توسعه دهد. همین اقدام موجب طولانی شدن سلطه امپراطوری در سرزمینهای متصرفه شد.
یکی از مهمترین حوادثی که در دوره امپراطوری رخ داد ، آزادی بخشیدن به مسیحیت طی فرمان میلان به دستور کنستانتین در سال ۳۱۳ م بود. در سال ۳۲۱ م مسیحیت در سراسر امپراتوری بهعنوان دین رسمی اعلام شد. تجزیه امپراطوری در پی مرگ تئودوز کبیر و تقسیم امپراطوری میان دو فرزندش آرکادیوس و هونوریوس در سال ۳۹۵ رخ داد. مصر ، سیر نائیک(لیبی)، آسیای صغیر ، بین النهرین هلال خصیب (عراق ـ فلسطین ـ اردن ـ سوریه ـ لبنان) ، یونان ، مقدونیه، ایلیری شرقی ، سواحل دانوب بانام «امپراتوری رم شرقی» سهم ارکادیوس شد اما هونوریوس ، ایتالیا ، اسپانیا ، فرانسه ، بریتانیا ، ایلیری غربی بخشی از سواحل رود رن و دریای سیاه را تحت عنوان «امپراتوری رم غربی» تصرف نمود..
تقسیمبندی امپراطوری به دو منطقه با دو پایتخت ، عملاً زمینه تجزیه و تضعیف امپراتوری را فراهم کرد بهطوریکه بعداً دو امپراتوری با دو دیدگاه مذهبی مختلف کاتولیک در غرب و ارتدوکس در شرق به دشمنان قسمخورده یکدیگر تبدیل شدند. اقوام پیرامونی امپراطوری از بروز اختلافات درونی ، بهره گرفتند و رفتهرفته خود را برای حمله به امپراطوری آماده کردند. این در حالی بود که برخی از امپراتوران در این اواخر برای حفاظت از خود و دربار خویش به دلیل بیاعتمادی نسبت به سربازان رمی، مزدوران بربر( ژرمن) را بهعنوان نگهبان به خدمت گرفتند.
دلایل فروپاشی امپراتوری رم
امپراتوری عظیم رم و تمدن پیشرفته آن را که تمدن «یونانی ـ رومی» مینامند طی چند سده در سراسر امور اروپایی باختری -شمال آفریقا و غرب آسیا (خاورمیانه )رونق و رواج یافت .اما از سدههای اولیه آثار فروپاشی و انحطاط در آن بروز کرد. بالاخره ظاهراً درنتیجه حمله اقوام بیانگر ژرمن فروپاشید .
در سال ۱۸۰ م -هنگام مرگ امپراتوری امپراطور مارکوس وآرلیوس، امپراطوری روم نزدیک به آنچه را که بهعنوان میراث تمدن غرب شناخته میشد ،دربرمی گرفت. قدرت امپراطوری رم چنان بلامنازع بود و رفاه و آرامش و امنیت مردم چنان پایدار مینمود که هیچکس تصور فروپاشی آن را نمیکرد تصور جهانیان این بود که امپراطوری عمر ابدی دارد. اما رفتهرفته عوامل داخلی و خارجی دستبهدست هم دادند و موجبات فروریختن امپراتوری را فراهم آوردند.
الف) دلایل داخلی
امپراتوری یکباره فرونریخت ، بلکه کمکم بنیاد آن سست شد و از میان رفت. از قرن سوم امپراتوران ، دیگر یارای نظارت بر سپاهیان را نداشتند. امنیت و رفاه عمومی به سرآمد و حاجبان دربار و سرکردگان نظامی که خود ژرمن بودند بر امپراتور مسلط شدند. طی یک دوره ۵۰ ساله ، سی نفر بهعنوان امپراتور آمدند و رفتند. اینان بازیچه سرکردگان نظامی ژرمن بودند. دیوکلسین و کنستانتین با واگذاری حکومت ایالات به ژرمنها و حتی اعطای زمینهای وسیع کشاورزی به آنان و انجام اصلاحات کوشش کردند آنان را آرام کنند که بینتیجه بود. در پی ناامنی و وصول مالیاتهای متنوع مردم دست از کار و تجارت کشیدند. امپراتور کنستانتین با هدیه کردن شهر رم به پاپ ، پایتخت خود را به بیزانس انتقال داد تا شاید از کانون بحران فرار کند( ۳۱۳م). بعضی از مورخین عملاً شروع قرونوسطی این تاریخ در نظر میگیرند که نظام خلافت روحانی پاپ بر امپراتوری تقریباً مسلط شد. بهاینترتیب مردم امپراتوری که ازهرجهت به تنگ آمده بودند ، در انتظار نجاتبخشی بودند تا آنان را از زیر بار فلاکت و بدبختی رها کند.
ب) دلایل خارجی
ژرمنها که از قرن دوم رفتهرفته از سواحل رود دانوب بهسوی مرزهای امپراتوری روان شدند از اوایل قرن پنجم همراه با هونها مخصوصاً تحت رهبری آتیلا امپراتوری را موردتهاجم و تجاوز قراردادند. امپراتوران با دادن باج و خراج ، چند سده در مقابل ژرمنها را مقاومت کردند و از ورود آنان به داخل امپراتوری جلوگیری نمودند. ژول سزار ژرمنها را از گل بیرون کرد و ماریوس، توتن ها را شکست داد. منتها ژرمنها رفتهرفته بهعنوان گارد ویژه امپراتور ، فرمانده نظامی پیشرو و حتی خدمتکار منازل وارد امپراتوری شدند و بر اساس فرهنگ میزبان توسط مهاجمان ، ژرمنها بهمنظور همسو و همرنگ شدن با رمیها ، راه و رسم زندگی را فراگرفتند و حتی از طریق ازدواج و فراگرفتن زبان لاتین که همزبان دولتی و همزبان آیینی بود،«رمیشدند». بطوری که هنگام یورش ژرمنها به امپراطوری ، نیمی از سپاهیان رم را ژرمنها تشکیل میدادند. ژرمنها همچنین بر بخش وسیعی از زمینهای مرغوب نیز تملک داشتند. از اوایل قرن چهارم ، ژرمنها گروهگروه از مرزهای امپراتوری گذشتند و وارد امپراتوری شدند. تیرههای اصلی ژرمنها عبارت بودند از: گت هاـ اندال هاـ فرانکها بورگوندهاـ آنگل ها و ساکسون ها.
در آغاز سال ۳۷۸ م وقتی گت ها سپاه رمی را در آدریانوپل شکست دادند و امپراتور والنس را کشتند ، دریافتند که تمام امپراتوری بهآسانی قابلتصرف است. همین تیره به رهبری آلاریک در سال ۴۱۰ شهر رم را اشغال و غارت کردند. بالاخره در سال ۴۷۶م، آخرین امپراتور رم غربی به نام آگوستوس در کاخ خود واقع در شهر ناپل که از جلوی ژرمنها فرار کرده بود به دست اُدوآکر کشته شد. بهاینترتیب امپراتوری رم غربی سقوط کرد و اُدوآکر اعلام کرد که به نمایندگی از سوی امپراتور روم شرقی در قسطنطنیه بر رم حکومت میکند. اینیک اظهارنظر کاملاً سیاسی بود ، زیرا اُدوآکر قصد داشت به این وسیله منتی بر امپراتور شرقی بگذارد و او را که مدعی تسخیر امپراتوری رم غربی و تحقق وحدت امپراتوری رم بود ، خشمگین نکند. اُدوآکر نمیخواست در این شرایط خود را درگیر جنگ جدیدی آنهم با امپراتوری قدرتمند رم شرقی کند.
بهاینترتیب ژرمنها بساط هزار و یکصد ساله امپراتوری را برچیدند و به تاریخ عهد باستان رم غربی خاتمه دادند و عصر جدیدی به نام «قرونوسطی» را برای ۱۰۰۰ سال آینده آغاز نمودند.قرونوسطی که محصول همپوشی دو عنصر یکی آیین مسیحیت و دیگری آیین ژرمن بود ، مدعی است که میراث تمدن یونان ـ رم را در لفافه مسیحیت به «تاریخ دوران جدید» انتقال داده است.