رنسانس چگونه شکل گرفت و بنیانگذاران آن چه کسانی بودند؟
عصر رنسانس در چه دورهای به وجود آمد؟ بنیانگذاران آن چه کسانی بودند و چه اهدافی را پیش گرفتهاند؟
پاسخ:
رنسانس که در فارسی از آن با تعابیر مختلفی نظیر «عصر نوزایی»، «تجدید حیات»، «احیاء»، «تولّد جدید»، «حیات مجدد» و «تجددّخواهی» یاد می شود(۱)، اصطلاحاً دورهای را گویند که در اواخر سدههای میانی و آغاز سده چهاردهم به وجود آمد و تا سده شانزدهم ادامه یافت. در واقع رنسانس «نه یک دوره زمانی بلکه یک شیوه زندگی و تفکر بود که از طریق بازرگانی، جنگ و اندیشه ها از ایتالیا به سراسر اروپا گسترش یافت.» لذا «در قرن شانزدهم که رنسانس در ایتالیا رنگ می باخت، این نهضت تازه در فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان و اسپانیا شکوفا می گشت.»(۲)
و این نتیجه ظلم و استبداد ارباب کلیسا و تفتیش عقاید و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش کلیسا که داعیه دفاع از حاکمیت الهی را داشت که با رسمیت بخشیدن انجیلهای چهارگانه از میان دهها انجیل می کوشید تا به آنها چهرهای الهی ببخشد بود ولی خصلت بشری انجیلها آنها را گرفتار خطاها و اشتباهات فروانی کرده بود، آن چنان که در برخی موارد حتی با معرفت حسّی و عقلی انسان ها سازگاری نداشت. کلیسا در دفاع از این مجموعه که از قداستی الهی برخوردار گشته بود ناگزیر با علوم عقلی و حسی به مبارزه پرداخت، در نتیجه پشتوانه ارباب کلیسا هم از وحی و هم از دانش بشری خالی شد. از سوی دیگر کلیسا برای مشارکت در قدرت حکومت های مختلف، به توجیه ستمها و ظلمهای آنها پرداخت، و برخورد دوگانه حکمرانان غیر مقید به دین، زمینه سست شدن عقاید دینی مردم را فراهم آورد و مردم نسبت به مسائل دینی بی تفاوت شدند. از جمله عوامل دیگر میتوان به تجملگرایی فساد مالی، انبوه سازی ثروت های شخصی و بادآورده و مستغرق شدن در ناپاکی ها و فساد اخلاقی اشاره نمود. بنابراین مبارزه با علم و توجیه ظلم و سرانجام جنگهای دویست ساله صلیبی رهاورد حاکمیتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت.
(۳) البته از نظریات فلاسفه در ظهور این نهضت نیز نمی توان صرف نظر کرد، گرچه پرداختن به این نظریات از سوی فلاسفه به لحاظ عملکرد بد و خشن کلیسائیان بوده است. بهرحال برخی دکارت را در تجدید حیات و انتقال فلسفه از قرون وسطی به دنیای جدید بیش از هر شخصیت دیگر مؤثر دانستهاند. از دیگر اندیشمندان مؤثر بر رنسانس میتوان از دانته (۱۳۲۱ـ۱۲۶۵) شاعر وادیب نامدار ایتالیایی یاد کرد. او یکی از معترضان دستگاه پاپ بود که به شدت آن را مورد انتقاد قرار داد او طالب جامعهای است که ضمن پایبندی از اصول دین مسیح، یک شاه مقتدر و غیر متعهد در قبال پاپ در رأس آن باشد. اندیشمند دیگری از زمره روشنفکران همین قرن، «ماریل پادوا» می باشد. وی در شدت گفتار و اعتراض علیه کلیسا (در قرون وسطی) بی نظیر بود. می توان او را به درستی یکی از پیشقراولان پیدایش و رواج و اقتدار سکولاریسم در اروپا نامیدهاند. از دیگر اندیشمندان نامدار این نهضت می توان از «نیکولو ماکیاول (۱۵۲۷ـ۱۴۶۹)» «ویل دورانت» در معرفی فلسفه ماکیاولی میگوید: «فلسفه ماکیاولی منحصراً فلسفه سیاسی بود. در آن هیچ گونه بحث مابعدالطبیعه، الهیات، خداشناسی یا الحاد و جبر و اختیار دیده نمیشود. و خود اخلاقیات نیز تابع سیاسیات و حتّی آلتی برای نیل به مقاصد سیاسی قرار می گیرد.»(۴)
وی برای رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیله ای را مباح شمرده و تصریح می کند که حیله ها، ظلم ها و جنایاتی که برای حفظ کشور انجام می گیرد حیله های شرافتمندانه و جنایات بزرگمنشانه هستند. استفاده ابزاری ماکیاولی از دین و فضایل اخلاقی و علاقمندی او به تقویت کشورها (و نه بشریت) و نیز عدم اعطای آزادی به انسانها باعث شد که فیلسوفان و اندیشمندان به شدت در مقابل نظریات او جبهه بگیرند. «مارتین لوتر» که از او به عنوان مؤسس نهضت پروتستان یاد می شود اصلاحگر دیگری است که در مقابل کلیسای کاتولیک به مبارزه پرداخت. او گرچه با بعضی از تعالیم زشت کلیسا همچون «فروش بهشت»، «ناسوتی شدن مردم»، و «سکولاریزم» در جهان غرب و پیدایش ایسمهای متعددی گردید، نام برد.(۵) از آنچه گذشت روشن شد که یکی از مهمترین عوامل پیدایش عصر نوزایی رهایی از ظلم و استبداد کلیسائیان و عملکرد بد و خشن و خلاف اخلاق آنها بود. بنابراین تنها هدف بنیانگذاران این نهضت را می توان در همین عامل جستجو کرد.
پاورقی:
۱. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه رنسانس.
2. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه صفدر تقیزاده و ابوطالب صارمی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج۵، ص۷۹.
3. ر.ک: پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۶، ص۱۱۲و۱۱۱.
4. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۵، همان ۵۸۵ ـ ۵۸۰.
5. ر.ک: رهنمایی، سیداحمد، غربشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۷۹، ص۸۱ـ۷۱.