تفتیش عقاید چیست و در قرون وسطی چگونه صورت می گرفت؟

پس از پایان رای گیری و انتخاب قالیباف به عنوان شهردار تهران ، رسانه ها و برخی شخصیت های سیاسی اصلاح طلب با تلاش برای یافتن مقصر شکست در مصاف شورای شهر، با انتقاد از الهه راستگو، رای ندادن وی به محسن هاشمی را دلیل شکست اصلاح طلبان در انتخابات شهرداری تهران عنوان کرده‎اند که البته رفتار آنها بی شباهت به تفتیش عقاید در قرون وسطی نیست.

تفتیش عقاید به بازرسی و تفحص در باورهای افراد می گویند. این نام از دوران قرون وسطی به یادگار مانده است و مخالف آزادی بیان و آزادی عقیده یا آزادی اندیشه است. این عمل توسط دستگاه کلیسا انجام می شد و متهمان بسیاری در دادگاه‌های تفتیش عقاید متهم به ارتداد، شرک و جادوگری می‌شدند. این افراد ابتدا محکوم به تحمل شکنجه و نهایتا اعدام به صورت‌های بسیار غیر انسانی می‌گشتند

.

در اواخر قرون وسطی، در نتیجه تغییر شرایط مادی، رواج نسبی بازار صنعت و تجارت، پیدایش مانوفاکتور و موسسات صنعتی کوچک دستی، ایجاد شهرها و وسایل حمل و نقل جدید، تامین راههای ارتباطی، آمیزش اقوام و ملل مختلف با یکدیگر و ترجمه و انتشار آثار فکری، علمی و فلسفی یونانیان و ملل مسلمان در اروپا، نه تنها در ظاهر تمدن و حیات مادی اروپاییان تغییراتی روی داد، بلکه به موازات این تحولات مادی در اصول عقاید و افکار مردم نیز تغییراتی عمیق پدید آمد. این تغییرات عقاید و افکار با مخالفت شدید کلیسا که منطق آن بر تعبد و تقلید استوار بود مواجه گردید.

اصحاب کلیسا می گفتند که انسان باید از تجسس و تحقیق دست بکشد و به حقارت و ضعف خویش در مقابل ایمان و عقیده و در برابر الهامات و معجزات اعتراف نماید و به آیین مسیح چشم بسته ایمان بیاورد؛ و چون بعضی از مندرجات کتاب مقدس با حقایق علمی سازگار نبود و علم و عقل بطلان آنها را ثابت می کرد، ناچار کلیسا می کوشید که عقل و علم را در خدمت ایمان و مسیحیت درآورد.

یکی از متهمین آن دوره، سرگذشت خود را چنین شرح می دهد: “دستانم را به پشت آورده چنان محکم بستند که از ناخنهایم خون می آمد؛ آنگاه مرا به گودالی انداختند. اگر باز به چنین شکنجه ای دچار شوم آنچه گفته ام انکار خواهم کرد و هرچه آنها بخواهند، خواهم گفت.” متهم دیگری که اسباب شکنجه را دید فریاد برآورد: “اگر بخواهید حاضرم اقرار کنم که عیسی را نیز من کشته ام.”

به طور کلی سازمان تفتیش عقیده در کلیسای کاتولیک رومی، چنانکه اشاره شد، برای برافکندن فساد عقیده و بدعت در دین مسیح تاسیس گردید. علاوه بر این سازمانهای چندی به این عنوان تشکیل گردید که نباید آنها را با هم اشتباه کرد.

۱- تفتیش افکار قرون وسطایی در حدود ۱۲۳۳، هنگامی که پاپ عده ای از “دومینیکیان” را مامور تحقیق در آداب سری مذهب “آلبیگائیان” در جنوب فرانسه کرد، آغاز شد. دامنه عمل آن در ایتالیا، آلمان و ایالات پاپی توسعه یافت. و این سازمان در ایالات پاپی تا قرن نوزدهم دوام داشت.

سالها جنوب فرانسه به آتش و خون کشیده شد، لیکن باز بدعت از آنجا برنیفتاد. در حقیقت چون پاپ گرگوار نهم چنین دانست که اساقفه در قلع ماده فساد دین و بدعت چنانکه باید غیرت به خرج نمی دهند، مامورین مخصوص فرستاد تا حقیقت حال کسانی را که مظنون به پیروی بدعت اند، کشف کند. مامورین مزبور معمولا از فرقه “سن دمینک” بودند و با اینکه اختیار تام به آنها داده نشده بود، هرچه می خواستند می کردند و همه کس را به مجرد سوظن توقیف می کردند. محاکمات که در بدو امر علنی بود مخفی شد؛ متهم با متهم کننده مواجه نمی گردید و حتی نام او را نمی دانست و وکیل مدافع هم نداشت و اگر انکار می کرد به شکنجه از او اقرار می گرفتند.

هرگاه متهم به میل یا به زور به ارتداد خود مقر می آمد و توبه می کرد، به عقوبی محکوم می شد که بیشتر حبس بود و همچنین اموالش مصادره می شد. اما اگر زیر بار توبه نمی رفت یا اینکه سابقا از ارتداد توبه کرده و توبه خود را شکسته بود، کیفرش آن بود که زنده طعمه آتش شود و این عقوبت را به دست حکام عرف یعنی مامورین شاه و سرکردگان می چشید. در عهد “سن لویی” یکی از کسانی که در “شامپانی” مامور تفتیش عقاید بود، امر کرد که یک بار ۱۸۳ نفر مرتد را زنده سوزاندند.

دیوان تفتیش عقاید مدتی متمادی در جنوب فرانسه در کار بود تا ریشه ارتداد را برافکند و در ایتالیا نیز مدتها دوام داشت، لیکن در آلمان هرچند یک بار ایجاد می شد و باز موقوف می گردید. از میان روحانیون، جمعی با تفتیش عقاید سخت مخالف بودند، مخصوصا اعضای فرقه “سن فرانسوا”؛ چنانکه یکی از آنها نوشته است: “اگر پطروس و پولس نیز به این دیوان احضار می شدند، برائت نامه حاصل نمی کردند.”

هیئتی که در آغاز قرن چهاردهم از طرف پاپ “کلمان پنجم” برای رسیدگی معین شد ستمگری و مظالم نامحدود دیوان تفتیش عقاید را آشکار ساخت و معلوم شد که بعضی از متهمین هشت سال بود که در زندان مانده و ابدا تحقیقی از آنها به عمل نیامده بود و گروهی دیگر به اطاقهای بدبو دچار و به عقاب زندانیان گرفتار شده بودند. اما تفتیش عقاید به حدی قدرت یافته و چنان چشم ترسی گرفته بود که پاپ نیز نتوانست قدمی در راه اصلاح آن بردارد و به هیمن مناسبت دنباله کار خود را رها نکرد و باز بسیاری از بیگناهان را به ورطه هلاک فرستاد.

۲- دستگاه تفتیش افکار در اسپانیا از تفتیش افکار قرون وسطایی مستقل بود و در ۱۴۷۸ به وسیله “فردیناند پنجم” و “ایزابل” با تصویب پاپ دایر گردید و اولین رئیس آن “توماس دتورکوماذا” بود. از آغاز به کلی تحت نظر شاهان اسپانیا قرار گرفت و مداخله پاپ منحصر به انتصاب مفتش کل بود؛ اما پاپ ها هیچگاه به این سازمان خوشبین نبودند و تاسیس آن را طغیانی در برابر قدرت پاپ می شمردند. شدت عمل این دستگاه و آزادی آن در صدور حکم اعدام، بسیار بیش از تفتیش افکار قرون وسطایی سازمانش بود. این سازمان در آغاز برای جاسوسی در میان مسلمانان و یهودیانی که تازه به مسیحیت گرویده بودند، تاسیس شد؛ ولی به زودی کارش به جایی رسید که هیچ اسپانیایی از آن در امان نبود و حتی تنی چند از قدیسان را به عنوان بدعت در دین، تفتیش کرد و در کار سانسور نشریات کارش به جایی رسید که گاهی کتبی که به تصحیح پاپ رسیده بود، محکوم می کرد!

دولت اسپانیا کوشید که تفتیش افکار را در همه متصرفات خود برقرار کند؛ اما در برخی مناطق، مامورین محلی از همکاری امتناع کردند و در ناپل مفتشین اخراج شدند. (ظاهرا با همدستی پاپ در سال ۱۵۱۰ م). برای نخستین بار در سال ۱۸۰۸ این سازمان توسط ناپلئون اول منحل شد ولی “فردیناند هفتم” آن را در سال ۱۸۱۴ دوباره برپا ساخت. و در نهایت در سال ۱۸۳۴ برای همیشه منحل گردید.

۳- در ۱۵۴۲ “پاپ پاولوس سوم ” تفتیش افکار قرون وسطایی را به اداره ای موسوم به مجمع تفتیش افکار یا “اداره مقدس” محول کرد. امروزه در کلیسای کاتولیک رومی، دستگاهی به نام تفتیش افکار وجود ندارد، اما مجمع دربار مقدس “دربار پاپ” درباره مسایل ایمانی و اخلاقی، بدعت و بعضی از امور مربوط به ازدواج تصمیم می گیرد و کتابها را سانسور می کند.

با این حال با تمام این تشبثات و اقدامات ارتجاعی، تاریخ به سیر تکاملی خود ادامه داد و این سازمانها هرگز نتوانستد مانع از تولد فکر و اندیشه نو و رشد و بالیدن آن شوند و کاروان دانش بشری همچنان گام به گام به جلو پیش می رود و سنگرهای جدیدی می یابد و مسائل مبهم و مجهول را یکی بعد از دیگری مکشوف می نماید و مهم تر اینکه با گذشت زمان پرده از تمام ظلم ها و ستمهایی که سازمانهای مخالف آزادی عقیده و اندیشه بر ملل بسیاری روا می دارند، برداشته می شود!

زوال تفتیش عقاید در اروپا

زوال این دستگاه در اروپا، به صورت ناگهانی پایان نیافت و حدود یک قرن زمان برد . چشمگیرترین دستگاه عقاید، در فرانسه ی سال ۱۷۸۹ به اجرا در آمد که مقارن با اندیشه های آزادی خواهانه ی ملت فرانسه بود . در پی پیروزی انقلاب فرانسه، دستگاه تفتیش عقاید مورد حمله ی مردم قرار می گرفت و یکی پس از دیگری نابود می شد . سربازان فرانسوی در زمان ناپلئون وقتی که به اسپانیا رسیدند، همین کار را با دستگاه تفتیش عقاید آن کشور انجام دادند . اما وقتی که سپاه ناپلئون پس از چند سال در نوریدیده شد و قدرت های قدیمی در اسپانیا به کار خود بازگشتند، سیستم تفتیش عقاید نیز به جای خود بازگشت .در ایتالیا نیز وقایع شبیه اسپانیا اتفاق افتاد، اما شکل انجام آنها صورت محدود تری داشت

.

پرتغال هم تا نیمه قرن نوزدهم به کار تفتیش عقاید و آنچه نابودی بدعت گزاران می نامید ادامه داد .

در رم که پایگاه دستگاه پاپ بود با تفتیش عقاید گره خرده بود و تا اواسط قرون نوزده تفتیش عقاید انجام می شد .اوضاع در آمریکای لاتین هم تا جدایی از اسپانیا در اوایل قرن نوزده صورت خوبی نداشت که این جدایی باعث نابودی این دستگاه در آن مناطق شد

اکنون با گذشت سال ها از قرون وسطی مدعیان نکوهش تفتیش عقاید قرون وسطی خود دست به این اقدام میزنند و بی پرده در رابطه با نظر و رای یک شخص دیگر صحبت میکنند و آن رای و عقیده را به نام خود میخوانند.

این درحالی است که اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (که احتمالاً باید نمایندگان برای یک بار هم که شده آن را خوانده باشند: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده‏ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار دارد.»

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ