۱۲ خان هرکول: اسطوره، افسانه و مرگ

هرکول (در اساطیر یونانی به نام هراکلس شناخته می شود) یکی از مشهور ترین قهرمانان اساطیر باستان است. زندگی او آسان نبود – او آزمایش های زیادی را تحمل کرد و کارهای جسورانه و شجاعتمندانه  ای انجام داد. پاداش تلاش و زحماتش  این بود که او برای همیشه در میان خدایان کوه المپوس زندگی کند.

آیا هرکول خدا بود؟

هرکول خدا نبود، و فانی به دنیا آمد، اگرچه مانند بسیاری از قهرمانان اسطوره ای، شجره نامه پیچیده ای داشت. بر اساس افسانه ها، پدرش زئوس، فرمانروای همه خدایان یونانی در کوه المپ و تمام انسان های فانی روی زمین، و مادرش آلکمن، نوه قهرمان پرسئوس بود. (پرسئوس که گفته می‌شود یکی از پسران زئوس نیز هست، گورگون مدوسای مو مار را سر برید.)

سپس، پس از تولد هرکول، هرا دو مار فرستاد تا او را در گهواره‌اش بکشند. هرکول شیرخوار به طور فوق العاده ای قوی و نترس بود و مارها را قبل از اینکه بتوانند او را بکشند  خفه کرد.

اما هرا به حقه های کثیف خود ادامه داد. وقتی پسرخوانده اش، هرکول، جوان بود، نوعی طلسم بر او افکند که او را موقتاً دیوانه کرد و باعث شد همسر محبوبش و دو فرزندشان را به قتل برساند. هرکول که گناهکار و دلشکسته بود، آپولو، خدای حقیقت و شفا (و یکی دیگر از پسران زئوس) را پیدا کرد و  از او خواهش کرد که به خاطر کاری که انجام داده مجازات شود.

۱۲ خان هرکول

آپولو فهمید که جنایت هرکول تقصیر او نبوده است و اقدامات انتقام جویانه هرا آشکار شده بود؛ اما او همچنان اصرار داشت که مرد جوان باید گناهش را  جبران کند. او به هرکول دستور داد تا ۱۲ کار برای پادشاه میسنین ئوروستئوس  Mycenaen Eurystheus) ( انجام دهد. آپولو گفت، هنگامی که هرکول هر یک از کارها را به پایان رساند، از گناه خود مبرا خواهد شد و به جاودانگی خواهد رسید.

شیر نمیان

ابتدا آپولو هرکول را به تپه های نمیا فرستاد تا شیری را که مردم منطقه را به وحشت انداخته بود بکشد. (برخی از داستان نویسان می گویند که زئوس پدر این جانور جادویی نیز بوده است.) هرکول شیر را در غار آن به دام انداخت و خفه کرد. او تا پایان عمر، پوست حیوان را به عنوان شنل می پوشید.

هیدرا لرنادوم

هرکول به شهر لرنا سفر کرد تا هیدرا ۹ سر را بکشد – موجودی سمی و مار مانند که در زیر آب زندگی می کرد و از ورودی دنیای ارواح محافظت می کرد. برای انجام این کار، هرکول از برادرزاده خود  ایولایوس) (Iolaus کمک می گرفت. او سر هر یک از هیولا را برید و ایولائوس هر زخم را با مشعل می سوزاند. به این ترتیب، از رشد مجدد سرها جلوگیری می کرد.

گوزن ماده  طلایی

بعد، هرکول برای گرفتن حیوان خانگی الهه دیانا به راه افتاد: یک گوزن قرمز ماده، با شاخ های طلایی و سم های برنزی. اوریستئوس این وظیفه انتخاب کرده بود چون میدانست دیانا هر کسی را که بخواهد حیوان خانگی او را بدزدد دستگیر می کند، و سپس می کشد. با این حال، هنگامی که هرکول وضعیت خود را برای الهه دیانا توضیح داد، او اجازه داد بدون مجازات این کار را انجام دهد.

گراز اریمانتی

چهارم، هرکول از یک تور غول پیکر برای به دام انداختن گراز وحشی وحشتناک و انسان خوار کوه اریمانتوس استفاده کرد.

اصطبل اوژین

پنجمین کار هرکول قرار بود تحقیرآمیز غیرممکن باشد: پاک کردن تمام کودهای دامی از اصطبل های عظیم شاه اوگیاس در یک روز. با این حال، هرکول با منحرف کردن دو رودخانه مجاور، اصطبل را زیر آب گرفت و این کار را به راحتی انجام داد.

پرندگان استیمفلا

ششمین کار هرکول ساده بود: به شهر استیمفالوس سفر کند و دسته عظیمی از پرندگان گوشتخوار را که در درختان آن ساکن شده بودند را دور کند. این بار این الهه آتنا بود که به کمک قهرمان آمد: او یک جفت کروتالا برنزی جادویی یا صداسازها که توسط خدای هفایستوس ساخته شده بود به او داد. هرکول از این ابزار برای ترساندن پرندگان استفاده کرد و آنها را فراری داد.

گاو نر کرت

سپس، هرکول به کرت رفت تا گاو نر وحشی را که همسر پادشاه جزیره را باردار کرده بود، بگیرد. (او بعداً مینوتور را به دنیا آورد، موجودی با بدن یک مرد و سر گاو.) هرکول گاو را به اوریستئوس برگرداند همان کسی که  او را در خیابان های ماراتون رها کرده بود.

اسب های دیومدس

هشتمین چالش هرکول، گرفتن چهار اسب انسان خوار پادشاه تراکیا، دیومدس بود. او آنها را نزد اوریستئوس آورد و او اسب ها را به هرا برگرداند؛ همان کسی که آنها را آزاد کرده بود.

کمربند هیپولیت

کار نهم آسان نبود؛  هرکول باید یک کمربند زرهی که متعلق به ملکه آمازون هیپولیت بود را می دزدید. در ابتدا ملکه از هرکول استقبال کرد و پذیرفت که کمربند را بدون جنگ به او بدهد. با این حال، هرا بدجنسی کرد و خود را به عنوان یک جنگجوی آمازون درآورد و شایعه ای منتشر کرد که هرکول قصد ربودن ملکه را دارد. زنان برای محافظت از رهبر خود، به ناوگان قهرمان حمله کردند. سپس هرکول از ترس امنیت خود، هیپولیت را کشت و کمربند را از بدن او جدا کرد.

گاوهای گریون

هرکول برای دهمین کار خود به آفریقا اعزام شد تا گله گاو  هیولای سه سر و شش پا ؛گریون( Geryon )؛ را بدزدد. بار دیگر، هرا تمام تلاش خود را کرد تا از موفقیت قهرمان جلوگیری کند، اما در نهایت او با گاوها به میسینی  بازگشت.

سیب های هسپرید

سپس، اوریستئوس هرکول را فرستاد تا هدیه عروسی که هرا به زئوس داده بود را  سرقت کند: مجموعه‌ای از سیب‌های طلایی که توسط گروهی از حوری ها به نام هسپرید محافظت می‌شدند. این کار دشوار بود و هرکول برای انجام آن به کمک پرومتئوس فانی و خدای اطلس نیاز داشت . اما قهرمان در نهایت موفق شد با سیب ها فرار کند. پس از اینکه آنها را به پادشاه نشان داد، آنها را به باغ خدایان همان جایی که به آن  تعلق داشتند بازگرداند.

سربروس

برای آخرین چالش خود، هرکول به هادس سفر کرد تا سربروس، سگ سه سر شرور که از دروازه های جهنم محافظت می کرد، را برباید. هرکول با استفاده از نیروی مافوق بشری خود در کشتی گرفتن این هیولا را به زمین زد  و بر او چیره شد. پس از آن، او  سگ را سالم به جایگاه خود در  همان ورودی بازگرداند.

هرکول چگونه مرد؟

هرکول پس از اتمام ۱۲ کار خود، چندین ماجراجویی دیگر داشت – نجات شاهزاده خانم تروی، مبارزه برای سلطه بر کوه المپ – اما هیچ کدام به اندازه آن ۱۲ خان سخت و مهم نبودند.هرکول بعدها با دیانیرا ،دومین همسرش، ازدواج کرد. هنگامی که قنطورس (نیمه مرد، نیم اسب) سعی می کند او را بدزدد، هرکول با تیری که به سم هیدرا آغشته کرده بود به او شلیک کرد. در حالی که او در حال مرگ بود، قنطورس متوجه شد خونش  هم اکنون سمی است، او یک شنل آغشته به خون خود را به دیانیرا داد و به دروغ به او گفت که این شنل هرکول را برای همیشه به او پایبند می کند.

سال‌ها بعد، وقتی دیانیرا شایعه‌ای می‌شنود مبنی بر اینکه هرکول با زنان دیگر رابطه دارد، شنل آغشته به خون را به او می پوشاند، به این امید که شنل هرکول  را به او بازگرداند؛ خون مسموم روی آن، گوشت هرکول را می سوزاند و باعث درد شدید می شود. هرکول که متوجه می شود مسموم شده است، سپس او هیزم جمع میکند و آتش سوزی تشییع جنازه خود را به راه می اندازد و خود را در آن می سوزاند. پس از مرگ هرکول،آتنا او را با ارابه خود به المپوس می برد. طبق افسانه، او بقیه ابدیت را با خدایان سپری می کند.

منبع History.com

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. محمدعلی می گوید

    که قشنگ لذت بردم

ارسال یک پاسخ