تاریخ نگاری محلی
یباچهای بر اهمیت تاریخهای محلی در روایت تاریخ اجتماعی
جهانبخش ثواقب، تاریخ ما : تاریخنگاری محلی، یکی از گونههای مهم تاریخنگاری ایران در دوره اسلامی به شمار میآید. تاریخهای محلی در کنار تاریخ عمومی، سلسلهای یا دودمانی، تکنگاری، تاریخنگاری منظوم و دیگر گونههای تاریخنویسی مانند سفرنامهنویسی، خاطرهنویسی و وقایعنگاری، شرح حالنویسی، مراسلات، منشآت و اسناد دیوانی و نوشتههایی درباره تشکیلات دیوانی، شاخههای تاریخنویسی ایرانی را شکل میدهند. این سبک تاریخنویسی از سده سوم هجری به بعد کاملا رواج داشته و در دورههای بعد نیز تداوم یافته است. مورخان ایرانی، آثاری متعدد در اینباره پدید آوردهاند که با وجود در دستنبودن آنها، برخی از این تواریخ برجای مانده است. تاریخ محلی که از آن به تاریخ منطقهای، شهرشناسی، تاریخ ولایات و حتی تاریخ اجتماعی تعبیر میشود، با انگیزههایی گوناگون همچون حب وطن، تفاخر محلی، خواست و تشویق حکومتگران محلی، علاقه شخصی و یادگار گذاشتن اثری از خود برای عبرت دیگران و اهدافی اینچنین، غالبا توسط مورخان بومی و محلی، اما نه همواره، برای نشان دادن جایگاه یک منطقه یا شهر در دورهای ویژه یا دورههای تاریخی به نگارش درآمدهاند. اینگونه تاریخنویسی، زیرگونههایی متعدد را دربرمیگیرد؛ زیستبومنگاری (تاریخ و جغرافیای یک مکان، شهر و منطقه خاص- شهرشناسی)، نامنگاری محلی (طبقات رجال و تراجم احوال یک ناحیه)، زماننگاری محلی (تاریخ فرمانروایان و امرا و حکومتهای محلی)، فتوحنگاری شهرها، مزارنویسی یا مزارات (عرفا و صوفیان)، یادداشتنویسی (درباره اوضاع یک شهر)، سفرنامهنویسی (در مسافرت به یک شهر یا ناحیه)، ایلپژوهی (تاریخ ایلات و طوایف یک ناحیه) از آنجملهاند. مورخان ایرانی همانگونه که در دیگر گونههای تاریخنویسی، چه به لحاظ کمیت چه از نظر سبک و سیاق تاریخنویسی، جایگاهی برجسته دارند آنها در تاریخنویسی محلی با رویکردهای سیاسی، مذهبی، علمی و … آثاری ارزنده پدید آوردهاند. این نوشتهها و تاریخها افزون بر توصیف شهرهای ایران از نظر تاریخ و جغرافیا، تقسیمات، بلوکات، تاسیسات و دیگر موارد، آگاهیهایی ارزشمند درباره اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی و علمی شهرها در سدههای گوناگون به دست دادهاند. بیشک این حجم از اطلاعات در همان آثاری که بر جای مانده است، برای پژوهشگران در شناخت شهرها و بررسی زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایرانزمین بسیار سودمند و ارزنده خواهد بود. طبیعی است دامنه اینگونه تاریخنویسی در برخی دورهها به دلیل تشدید برخی انگیزهها به ویژه تقویت تمایلات وطنگرایانه، در برابر نگرش جهانوطنی اسلامی یا ظهور و بروز حکومتهای محلی و عدم تمرکز سیاسی، گسترده شده و دورههایی دیگر احتمالا به سبب حاکمیت دولتهایی که هویت گسترده سرزمینی و جغرافیایی و نوع یکپارچگی سیاسی به خود میگرفتند، شیب نزولی طی میکرد.
این سنت اما سیر خود را در گذر روزگاران حفظ کرد. اینگونه تاریخنویسی در کنار نوشتههای جغرافینگاران مسلمان و غالبا ایرانی، در قالب اقلیمنگاری و مسالک و ممالکنویسی که حیات اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، تاسیسات تمدنی، بافت شهری و دیگر وجوه نواحی گوناگون ایران را در سدههای گوناگون به رشته تحریر درآوردهاند، میتوانند خلأ تاریخ اجتماعی و تمدنی که در تواریخ عمومی و سلسلهای عمدتا با رویکرد سیاسی- نظامی موجود است تکمیل کنند. این آثار به نوبه خود درباره حیات شهرها است، به گونهای که میتوان جغرافیای تاریخی شهرهای گوناگون را بر مبنای آگاهیهای آنان تدوین کرد. نامگذاری این متون گویای این رویکرد است؛ بلدنویسی (البلدان، مختصرالبلدان، تقویمالبلدان، معجمالبلدان، فتوحالبلدان، مراتآلبلدان، آثارالبلاد)، اقلیمنویسی (صورالاقالیم، هفتاقلیم، احسنالتقویم فی معرفهالاقالیم)، ممالکنگاری (مسالک و ممالک، مرآتالممالک)، عالمنگاری (حدود العالم، جهاننامه)، آفاقنگاری (نزههالقلوب)، زمیننگاری (صورهالارض) مکاننگاری (مراصدالاطلاع فی اسماء الامکنه و البقاع)، جغرافیانویسی (جغرافیای حافظ ابرو)، رحلنگاری یا سیاحتنویسی (رحله ابن بطوطه، سفرنامه ناصرخسرو، بستانالسیاحه، ریاضهالسیاحه)، عجایبنگاری (عجایبنامه) و نمونههایی از ایندست.
ساختار تواریخ محلی به طور عمده بر سه پایه است؛ اطلاعات جغرافیایی، اطلاعات تاریخی و اطلاعات رجالی. بیان چگونگی احداث شهرها و اقوالی مربوط به آن، پیشینه تاریخی، تحولات سرنوشتساز رخداده در شهر، حکام و نیز برخی از آگاهیهایی که مربوط به اماکن یا محصولات شهر است، در نخستین فصول کتاب آورده میشود. پس از آن به شرح حال رجال آن شهر پرداخته میشود در مواردی، صرفا از محدثان و گاه از همه مشاهیر شهر یاد میشود. در بسیاری از تواریخ محلی، بخش رجالی و شرح حالنگاری آنها مفصلترین قسمت است. تاریخ محلی نزد دانشمندان مسلمان گزارشی از زندگی جوامع مختلفی بود که جهان اسلام از آنها تشکیل میشد. تاریخنگاری محلی در واقع گونهای شهرشناسی در دل تاریخ است که اطلاعات جامع و همهجانبه درباره کیفیت و چگونگی پدید آمدن شهرها، اعیان و اصول و نامآوران علم و ادب و هنر آنها، بناها و عمارات و مزارات و خصوصیات جغرافیایی و حتی اقتصادی و اجتماعی دارد. در برخی از تواریخ محلی اطلاعاتی آمده که در تواریخ دیگر نمیتوان سراغ گرفت. یکی از مورخان معاصر، مثلث تاریخ را متشکل از سه ضلع مکان، زمان و انسان میداند. سپس حوزه کار مورخان را در یکی از این سه ضلع تقسیمبندی میکند. تواریخ بزرگ و عمومی مانند تاریخ طبری، ناسخالتواریخ و روضهالصفا که حوادث را بر مبنای سالشمار منظم کردهاند، بیشتر بر عنصر زمان تکیه کردهاند و کتابهای شخصیتمحور مانند تذکرهها و کتابهای رجالی بیشتر بر قهرمانان یعنی انسانها تاکید کردهاند. سفرنامهها و تواریخ محلی اما بر عنصر مکان چشم دوختهاند. آنها عقیده دارند مکان، رکن عظیم است و این آب و خاک است که هم مقتضیات سیاسی و امکان اجتماعی تحولات تاریخ را فراهم میکند و هم شخصیتها و رجال را پرورش میدهد و میسازد. تاریخهای محلی عِقد فرید و دُر مکنون این رشته از تاریخنگاری است. تواریخ محلی اغلب دقیقتر و صحیحتر و گویای واقعیتهای بیشتری در کیفیات وقایع است.
* نویسنده این موضوع را در نوشتاری با نام «نگرشی بر جایگاه و اهمیت سنت تاریخنویسی محلی ایرانی» در دوفصلنامه پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران بسط داده است.
جریان نوین تاریخنگاری محلی در جهان چگونه شکل گرفت
تاریخنگاری محلی، از نیمه دوم سده بیستم در دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا پایهگذاری و راهاندازی شده است. جریان تاریخنگاری اما پیش از آن متاثر از ضرورتهایی، دگرگون شد، به ویژه چرخش در ضرورتهای تاریخشناسی که تاریخ ملی را از مرکزیت نگاه به گذشته و مباحث روز برون آورد. تاریخ مردم معمولی از زوایای گوناگون، نسخه بیواسطه این نگرش بود. آزادسازی (Democratization) و تمرکززدایی (Decentralization) در نگاه به قاعده جوامع در گذشته توانست حیات میلیونها مردم معمولی را مطرح کند که در انتظار حضور در تاریخ بودند. جوامع نو در اروپای سده نوزدهم، بر پایه شهرنشینی، مهاجرت و محو شدن شیوههای قدیمی، موجبات محو هویتهای متکثر در جامعه را فراهم آوردند. در این صورت گروههای اولیه مورخان برای حفظ هویتهای رو به نابودی تشکیل شد. موضوعاتی مانند تاریخ روستا و شهر، شجرهنامهنویسی، گروههای نژادی، خاطرهنویسی، از موضوعهایی مهیج شدند که مردم نسبت به دانستن و شنیدن آنها احساس خرسندی بیشتر میکردند. از یکسو در ادامه چنین جریانی و از سوی دیگر رشد و چرخش درجات دانش جامعهشناسی از اوایل سده بیستم، موجبات رشد نوع نگرشهای متفاوت به گذشته را فراهم آورد. در سال ۱۹۲۹ مجلهای با عنوان Annal’s آغاز به کار کرد که بعدها به عنوان یک مکتب در تاریخنگاری مشهور شد. بنیانگذار این مجله مارک بلوخ و لوسین فور از دانشگاه استراسبورگ بودند. از شاخصههای مهم این منظر جدید خروج از نوع روایت نقلی و متکی بر توالی زمانی و تاریخی و بهرهگیری از دیگر علوم مانند جغرافیا و مردمشناسی بود. از نتایج تحقیقات ارزنده این مکتب مقالههایی بود که درباره همه مسائل حیات اجتماعی گذشته نگارش مییافت. چنانکه بر این مبنا کتاب «حرفه مورخین» از بلوخ نشاندهنده دگرگونی اساسی در دانش تاریخنگاری بود.
جریان نخست، یعنی واکنش جامعه ارزیابی نسبت به تمدن جدید در حفظ هویتها و جریان دوم یعنی گرایش به تحلیل چشماندازی گذشتهنگاری خارج از حیطه تاریخنگاری سنتی، توانست سنت تاریخنگاری محلی را بازسازی کند. تاریخنگاری محلی در همه جا پیش از این دارای پیشینهای دراز بود اما دو جریان بالا توانست این سنت تاریخنگاری را غنایی بیشتر بخشد. برای نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی در دانشگاه لستر انگلستان، دانشکدهای با همین نام بنیان گذارده شد. اهداف آنها تشویق همگان به مشارکت تاریخی و حفظ و حراست هویت متکثر گذشته خود بود. اما هنوز دو دهه لازم بود تا این نظر و منظر به کمال خود برسد. محلینگاران، دهههای شصت و هفتاد سده گذشته را دوره رشد و شکوفایی تاریخنگاری محلی در قالب سنت جدید میدانند. در اینباره موج تأسیس گروههای محلینگر و محلینگار در قالب حرکتهای غیر دولتی شکل گرفت و نویسندگان نیز در راستای به روز کردن این سنت، فلسفهای نوین را پی ریختند. بیشتر دانشگاهها و موسسههای دولتی و غیردولتی سپس رفتهرفته تلاشی مضاعف برای غنای بیشتر این سنت دیرینه تاریخنگاری نشان دادند.
* برگرفته از پایگاه اینترنتی «تاریخ محلی»
منبع: تاریخ ما