ریشه های تاریخی جشن پوریم یهودیان

یکی از جشن‌های مذهبی یهودیان چه در ایران و چه در اسرائیل و یا هر نقطه از گیتی که این مردمان باشند جشن پوریم است. این جشن از یک داستان در یکی از کتاب‌های تورات به نام استر آبشخور می‌گیرد.

در اسطوره‌های یهود “استر” زنی است از پیامبران قوم یهود و برادر‌زاده‌ی مردی به نام “مردخای” که در ادبیات دینی یهود این دو با نام “استر و مردخای” شناخته می‌شوند و آرامگاه هردوی ایشان در کنار یکدیگر در یک مقبره در شهر همدان ایران می‌باشد که زیارتگاه یهودیان است.

نقش‌داران داستان پوریم در تورات یک زن یهودی به نام استر، عموی او مردخای و خشایارشا شاهنشاه ایران هخامنشی که در تورات نام او “اخشوروش” ذکر گریده و “هامان” وزیر شاهنشاه ایران می باشد.

پوریم  از کلمه «پور» به معنی «قرعه» آمده ‌است که اشاره به قرعه‌ای که در کتاب استر، هامان وزیر برای مشخص کردن مناسب‌ترین روز و ماه برای نابودی یهودیان ایران ریخت، دارد.[۱]

داستان پوریم به روایت تورات

استر دختری زیبا و یتیم و دختر برادر مردخای از ‌‌خادمان دربار هخامنشی بود.[۲] استر به غیر از جمال نیکو، خصائل برگزیده‌ی فراوانی داشت و پس از آنکه اخشوروش به دلیل اطاعت نکردن همسرش، وشتی او را از ملکه بودن خلع کرد و تصمیم گرفت زن دیگری را به‌عنوان ملکه خود برگزیند،[۳]

استر به اطاعت از دستور عموی خود مردخای، نژاد و دین خود را به پادشاه آشکار نساخت[۴] و به‌ همسری اخشوروش، پادشاه شاهنشاهی‌ ایران درآمد.‌ بنا‌بر نوشته کتاب استر، وی بر ۱۲۷ ولایت از هند تا حبشه حکمرانی می‌کرد.

از آنجا که مردخای مردی دین‌مدار بود، به‌ویژه به خاطر خصلت‌های نیکوی خود، مورد مشورت شاهنشاه هخامنشی قرار می‌گرفت.

نخست‌وزیر دربار هخامنشی فردی اجنبی از نسل عمالق به نام هامان بود که بنابر تکبر، انتظار داشت همگان در برابرش سجده کنند و به خاک بیفتند. اما مردخای یهودی که می‌دانست سجده کردن در برابر هر فردی یا چیزی جز خدا، به‌منزله بت‌پرستی و شرک خواهد بود، حاضر نمی‌شد تا در برابر هامان سر سجده خم‌کند.[۵]

از این رو هامان عمالقی کینه او را به دل گرفت و در صدد برآمد همه یهودیان ساکن در امپراطوری ایران را قتل‌عام کند و به نسل‌کشی یهودیان بپردازد.

هامان نزد پادشاه چنین وانمود کرد که قوم یهود فرمان پادشاه را اطاعت نمی‌کنند و در میان اقوام و ملل شاهنشاهی ایران تفرقه و نفاق می‌افکنند تا حکومت را تغییر دهند.[۶] پس هامان فرستادگانی به تمام ولایات ایران فرستاد تا در روز ۱۳آدار تمامی یهودیان از جوان و پیر و حتی کودکان کشته شوند.[۷]

مردخای وقتی از فرمان‌ هامان وزیر آگاهی یافت، از استر خواست که در نزد پادشاه برای یهودیان میانجی‌گری نماید. استر به مردخای پیغام فرستاد که تا زمانی که پادشاه او را نخواند، اگر به حیاط اندرونی شاه وارد شود، او را خواهند کشت و این‌که سی‌روز بود که پادشاه او را نخوانده بود.[۸]

وقتی مردخای، استر را مطمئن ساخت که خود او نیز شامل فرمان می‌شود، تصمیم گرفت که خودش را بر پادشاه ظاهر سازد،[۹] استر و مردخای پادشاه را از نقشه‌های شوم‌هامان آگاه ساختند و توطئه‌های او را برملا کردند.

استر به پادشاه آگاهی داد که خود او از قوم یهود است و هامان قصد دارد همه یهودیان را در امپراطوری ایران از دم تیغ بگذراند. چون پادشاه ایران به این توطئه‌ هامان پی ‌برد سخت به خشم آمد و دستور داد همان کیفری که‌هامان برای یهودیان در نظر گرفته بود و با ترفند قصد داشت اجازه آن را از پادشاه بگیرد، درباره خود او، خانواده‌اش و افراد قومش اجرا گردد.

روز سیزدهم آدار فرا رسید. در این روز، دشمنان یهود امیدوار بودند بر یهودیان غلبه یابند، اما قضیه برعکس شد و یهودیان بر دشمنان خود پیروز شدند.[۱۰]یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را کشتند،[۱۱]

آنها در شهر شوش ۵۰۰ نفر از جمله ۱۰ پسر هامان به نام‌های فرشنداتا، دلفون، اسفاتا، فوراتا، ادلیا، اریداتا، فرمشتا، اریسای، اریدای و ویزاتا را کشتند،[۱۲]

بعد از این کشتار استر از پادشاه خواست تا اجساد ده پسر هامان را به دار بیاویزند و از پادشاه خواست تا به یهودیان اجازه بدهد تا کارشان را فردا نیز ادامه بدهند؛[۱۳]

با موافقت پادشاه ایران[۱۴]یهودیان ۳۰۰ نفر دیگر را در پایتخت کشتند.[۱۵] در سایر شهرها نیز یهودیان از خود دفاع کردند و آنها ۷۷۰۰۰ نفر از دشمنان خود را کشتند ولی اموالشان را غارت نکردند.[۱۶]

این کار در روز سیزدهم ماه آدار انجام گرفت و آنها روز بعد، یعنی چهاردهم آدار پیروزی خود را جشن گرفتند.[۱۷] یهودیان از آن تاریخ، به یاد این رویداد که به موجب آن از یک توطئه بزرگ نسل‌کشی رهایی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می‌گیرند و آن وقایع را “پوریم” می‌نامند.[۱۸][۱۸]

دائرهالمعارف جهانی یهود درباره کتاب استر می‌نویسد:

اکثر محققان کتاب را افسانه و داستان‌هایی می‌دانند که بازگوکننده آداب و سنت‌های معاصری است که با ظاهر و آهنگی قدیمی ارائه شده است تا از حمله و هجوم به آن اجتناب شود.

آنها خاطرنشان کرده‌اند۱۲۷ ولایتی که نامشان در کتاب آمده با ۲۰ ساتراپی باستانی ایران در مغایرتی عجیب است. یا حیرت‌آور است که چگونه استر، یهودی بود خودش را مخفی می‌کند، در حالی‌ که مردخای که پسر عمو و در عین حال قیم او بوده، به‌عنوان یک یهودی شناخته شده بوده است.

نیز غیرممکن است که یک غیرایرانی به‌عنوان نخست وزیر یا ملکه انتخاب شود و این که رویدادهای کتاب، اگر به راستی واقع شده‌اند، نمی‌توانسته‌اند با بی‌توجهی مورخان روبرو شده باشند. لحن به کار رفته در کتاب، ساختار ادبی و جایگاه کتاب بیشتر به یک داستان رومانتیک اشاره دارد تا یک واقعه‌‌شمار تاریخی. برخی پژوهشگران حتی منبع این اثر را کاملاً غیریهودی ردیابی کرده‌اند.[۱۹]

سموئل کندی درباره کتاب می‌نویسد:

کتاب استر همه‌چیز می‌تواند باشد جز تاریخ، این کتاب، داستانی افسانه‌آمیز است که غرض ظاهری این افسانه آن بوده که برای جشن گرفتن عید پوریم، یک حقانیت و واقعیت تاریخی ذکر کند. کتاب استر اطلاعاتی نادرست را در مورد فارس نیز ارائه می‌دهد. در این کتاب آمده که خشایارشا بر ۱۲۷ ولایت حکمرانی کرده، حال آن که تعداد واقعیت تحت حکم ا‌و ۲۷ تا بوده است.

به نظر سموئیل کندی، کتاب استر سرشار از اندیشه‌ها و تصوراتی  است که از ادبیات اساطیری بابل سرچشمه گرفته است. چراکه اندیشه غلبه یک زن بر پادشاه بیگانه بیشتر با روحیه بابلیان قرن ۵ پیش از میلاد مناسبت دارد تا با تفکر یهودی. علاوه بر این، نام هیچ یک از قهرمانان کتاب استر یک اسم واقعی یهودی نیست. به استثنای شاه اخشورش (خشایارشا) بقیه، نام خدایان بابلی و عیلامی دارند.

نام استر معادل «ایشتار» است. بانوی قهرمان داستان حتی در باب دوم، آیه هفتم، هدسه خوانده می‌شود که از القاب خاص رب‌النوع‌ بابلی است. استر و مردخای بابلیانی هستند که نقاب یهودی به چهره زده‌اند. دشمن آنها، هامان می‌توان بر مبنای زبان‌شناسی با هوما یک خدای عیلامی برابر دانست. وشتی، ملکه پارس هم، به همین ترتیب، می‌توان با مشتی یک رب‌النوع عیلامی تطبیق داد.

از این‌رو کندی معتقد است اساس کتاب استر در عهدعتیق،یک افسانه بابلی قرن پنجمی است می‌باشد که کشمکش مرافعه مردخوای اشتار را با اخشورش بیان می‌کند. همانندی‌ها هم آن‌قدر زیاد است که نمی‌توان آن‌را بر تصادف حمل کرد.

از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۶ حدود یک‌صد قطعه از طومارهای بحرالمیت در قم را نیا اسفار متعدد عهد عتیق یافت شده‌اند، همگی به جز کتاب استر با عهد عتیق تطابق دارند. تومار بحرالمیت مربوط به گروه هاسنیان از یهودیان است که هم‌اکنون ترجمه این مخلوطات نیز به‌چاپ رسیده و در دسترس همگان است. دیگر آنکه در عهد جدید، هیچ نقل قولی اشاره‌ای به کتاب استر نشده است.[۲۰]

اما ریشه‌‌ی تاریخی این داستان به‌نظر می‌رسد مربوط به شورشی باشد که در پایان سلطنت داریوش دوم و اوایل شاهنشاهی اردشیر دوم در جریان شورش استقلال‌خواهانه‌ی مصریان رخ داد.[۲۱]

قلعه‌ای به نام آلفانتین یکی از استحکامات مرز جنوبی مصر آن روز به شمار می‌آمد و به شکل جزیره‌ای در چند کیلومتری آبشار اول نیل قرار داشت و در دوره‌ی فراعنه‌ی مصر به نام یپ (Yep) یا شهر فیل‌ها نامیده می‌شد

به این سبب در زبان یونانی و زبان‌های اروپایی به آن آلفانتین می‌گویند؛[۲۲]در این جزیره یک جماعت بزرگ یهودی از زمان فراعنه جای‌گیر بودند؛ جماعتی که شاید پس از تخریب اورشلیم در ۵۸۶ پ.م به دست بخت‌النصر بابلی به مصر پناهنده شدند[۲۳]

شاید از بقایای اسرائیلیان قدیم مصر بودند که همچنان در مصر ماندگار گشته بودند.[۲۴] ایشان در این جزیره جامعه‌ای مجزا تشکیل داده بودند و شهر نسبتا بزرگی داشتند.[۲۵]

مصر در زمان شهریاری کمبوجیه ضمیمه‌ی شاهنشاهی هخامنشی شد[۲۶] این اسرائیلیان مصری و جزیره‌ی آلفانتین و معابد ایشان نیز به بخشی از قلمروی شاهنشاه هخامنشی درآمد.

داریوش دوم دست به یک سری اصلاحات در شاهنشاهی هخامنشی زد و ضمن فرمانی به متولیان معبد یهودیان مصر فرمان داد که مجموعه‌ی قوانینی که عزرا در سرزمین اصلی اسرائیل به دستور او وضع کرده است را در میان خودشان اجرا دارند و مراسم عید فصح را بر طبق قوانین عزرا انجام دهند.[۲۷]

گفته می‌شود که اجازه‌ی نوسازی معبدشان با هزینه‌ی دربار شاهنشاهی هخامنشی نیز به همراه این فرمان نامه فرستاده شد و این فرمان‌نامه در میان یهودیان جزیزه خوانده شد و شور و اشتیاقی در ایشان به پا داشت.[۲۸]

یهودیان مصر پس از نوسازی معبد و با سوءاستفاده از آزادی‌هایی که شاهنشاهی هخامنشی برای ادیان و باورها ایجاد نموده بود دست به اقداماتی زدند که توهین به مقدسات مصریان به‌شمار می‌رفت و از جمله‌ی این اعمال، قربانی کردن گاو در معبدشان بود؛ این رفتار باعث شوریدن کاهنان مصری علیه ایشان شد.[۲۹]

در این دوران افسری به نام وی‌دَرنَه سپه‌سالار و فرمان‌دار جنوب مصر بود، و ارشام هخامنشی شهریاری و حکومت مصر را از سوی شاهنشاه هخامنشی داشت

ارشام در سال ۴۱۱ پ.م برای دادن گزارش روانه‌ی ایران شد و امر سرپرستی مصر را به وی‌درنه سپرد. فرزند وی‌درنه که یهودیان مصر نامش را نَفیان نوشته‌اند جانشین پدر در جنوب مصر گردید.

به سرعت کاهنان جنوب مصر سربازان مصری زیر فرمان نفیان را به اعتراض قربانی کردن گاو در معبد یهودیان بر ضد ساکنان یهودی قلعه‌ی آلفانتین شوراندند؛ از سویی قوانین دولت شاهنشاهی هخامنشی برای احترام به مقدسات مصریان قربانی کردن گاو در مصر را ممنوع اعلام داشته بود، پس یهودیان آلفانتین با قربانی کردن گاو قانون شاهنشاهی هخامنشی را زیر پا نهاده بودند.

نفیان نیز با این شورش همراه و موافق گردید و معبدی که یهودیان جزیره‌ی آلفانتین در زمان آخرین فرعون مصر پیش از لشگر‌کشی کمبوجیه ساخته بودند و در زمان داریوش دوم نوسازی کرده بودند توسط شورشیان مورد حمله واقع شد و گنجینه‌ی آن به تاراج رفت.[۳۰]

یهودیان مصر با زنان و فرزندانشان پلاس پوشیدند و سوگوار نشستند و روزه گرفتند و از خدایشان درخواست نمودند که دشمنانشان را نابود سازد و شکوائیه‌ای به سوی هم مذهبان و هم‌نژادان یهودی خود در اورشلیم و سامره نوشتند و به ایشان آگهی دادند از ظلمی که بر ایشان رفته است و معبد ایشان در آلفانتین که ویران گشته پیش از کمبوجیه برپا بود

حتی در زمان لشکر‌کشی کمبوجیه حرمتش حفظ شد و از اسرائیلیان سامره و اورشلیم خواستند که پادرمیانی نزد شاهنشاه ایران نمایند برای بازسازی معبد یهودیان مصر؛

ولی اسرائیلیان سامره و اورشلیم میانه‌ی خوبی با اسرائلیان مصر نداشتند، پاسخی که از اورشلیم و سامره به آنها رسید آن بود که نزد شهریار و حاکم مصر ارشام روند و از آن پس نیز از قربانی کردن گاو خودداری نمایند. پلاس‌پوشی و   روزه‌داری و و زاری یهودیان به درگاه خدایشان ادامه داشت.

نفرین آنها متوجه وی‌درنه بود که می‌پنداشتند برپا‌کننده‌ی این شورش بوده زیرا با قربانی کردن گاو و گوسفند مخالف بوده، و پسرش با اشاره ی او مرتکب این جنایت شده است. جمع بزرگی از آنها به سوی پایتخت جنوب مصر «تبس» به راه افتادند و در کنار دروازه‌ی شهر بست نشستند.

این اقدام آنها شورش تلقی می‌گشت و همه آنها به اتهام برهم زدن نظم عمومی بازداشت و زندانی شدند.

در دنبال گزارش که نشان از خشم شدید اسرائیلیان مصر از حاکم ایرانی به‌خاطر بازداشت و زندانی کردن شورشیان است می‌خوانیم که خدای اسرائیل لابه‌های مظلومان را شنید و وی‌درنه را مورد خشم خود قرار داد و سگ‌ هار او را درید و   همه‌ی کسانی که در بی‌حرمتی به معبد خدای اسرائیل در آلفانتین شرکت داشتند به خواست خدای اسرائیل کشته شدند.[۳۱]

روشن نیست که کشته شدن دشمنان اسرائیلیان مصر چگونه صورت پذیرفت ولی می‌توان پنداشت که ارشام وقتی به مصر بازگشت، بازداشتی‌های اسرائیل هنوز در زندان و در بیم کشتار بودند و او آنها را آزاد کرد و عاملان و باعثان تخریب معبد یهودیان را کیفر سخت داد. اما کیفر شدید عاملان مصری واقعه‌ی معبد آلفانتین که عمدتا کاهنان مصری بودند برای شاهنشاهی هخامنشی گران تمام شد.

زیرا در این زمان مصریان وارد شورش ضد‌ایرانی شدند‌، اردشیر دوم که نیز گرفتار شورش کوروش صغیر بود امکان نیافت که به موقع برای آرام کردن مصر اقدام نماید و مصر از اطاعت شاهنشاهی هخامنشی بیرون رفت؛ فرعون‌های جدید مصر که به یاری سربازان یهودی نیاز داشتند همچون نیاکان دیرینه‌اشان با یهودیان نیک‌رفتاری کردند.

اسنادی که از این دوران بازمانده است نشان می‌دهد که یهودیان به فرعون وفادار بوده و زندگی عادی داشته‌اند.[۳۲]

چنان که دیده شد، زندگی یهودیان مصر به دنبال این شورش ضد‌یهودی در خطر جدی قرار گرفت و بسیاری از ایشان به زندان افتادند و بیم کشته شدنشان می‌رفت؛ پس آن کشتاری که یهودیان در داستان استر و مردخای خبرش را داده‌اند می‌بایست در ارتباط با شورش مصر تفسیرش کرد؛

شاید یهودیان مصر نیز با فرعون جدید که علیه دودمان هخامنشی شورید همکاری کرده باشند، یعنی سربازان و ساز و برگ قلعه‌ی آلفانتین را در اختیار او قرار داده باشند و از این سبب توانسته باشند از کسانی که شورشیان یهودی را بازداشت و زندانی کرده بودند، انتقام بگیرند.[۳۳]

داستان تورات رخداد  بزرگ تصمیم به کشتار یهودیان را به پایتخت ایران و زمان خشایارشا انتقال داده است به‌عبارت بهتر یهودیان اورشلیم در سده‌های بعدی در تورات خودشان داستان یهودی‌ستیزی را مربوط به دوران خشایارشا دانسته‌اند که در پایتخت ایران اتفاق افتاده است و داستان استر و مردخای را ابداع نموده‌اند؛

در این داستان گفته می‌شود که وزیر بزرگ خشایارشا که «‌هامان بن هَمداتا اجاجی‌» بود محرک اصلی برای صدور فرمان کشتار یهودیان سراسر کشورهای تابع شاهنشاهی هخامنشی بود.[۳۴]

اما هامان از قبیله‌ی اِجاج بود که از قبایل کهن قوم کنعانی در فلسطین است و یهودیانی که به فلسطین کوچانده شده بودند مدت‌های درازی با آنها درگیری داشتند.[۳۵]

می‌توان اندیشید هامان کاهنان مصری را برای ویران کردن معبد یهودیان در جنوب جزیره‌ی آلفانتین به اتهام قربانی کردن گاو در معبدشان برانگیخته باشد تا یهودیان را برای شورش برانگیزد و ایشان را به کشتن دهد و کین دیرینه‌ی قوم خود را از آنها بازگیرد.

داستان یهودی‌ستیزی هامان قابل توجیه است زیرا اجاجی‌ها بنا به داستان‌های تورات از قدیم با اسرائیلیان دشمن بوده و جنگ‌ها با یکدیگر داشته‌اند؛ شاید هامان یکی از بلندپایگان در دستگاه حاکم هخامنشی در مصر بود زیرا هم کنعانیان هم یونایان و هم مصریان در آن دستگاه بوده‌اند.

در این زمینه نام‌های بسیاری از آرامیان در سده‌های پنجم و چهارم برای ما مانده که در مصر سکنی داشته‌اند، در گورستان آرامی‌ها در مصر نام‌های ایرانی همچون «بغه‌داته» نیز دیده می‌شود ولی نام پدر و پدربزرگشان آرامی است و نشانه‌ی قومی سرزمین خودشان در کنارشان دفن گردیده است و این نشان از آن دارد که برخی کسان آنها که مناصب بلند در دستگاه دولتی هخامنشی در مصر داشتند در نسل‌های بعد نام ایرانی برای خود گمارده بودند.[۳۶]

با این اوصاف هامان اجاجی یک آرامی‌تبار خالص بوده و بی‌شک در مصر می‌زیسته ولی در داستان تورات اورشلیم تبدیل به وزیر خشایارشا گردیده است.

در قرآن؛ نام هامان شش‌بار آمده است و تصریح گردیده که وزیر فرعون و همدست او برای نابودگری بنی‌اسرائیل بوده و مورد خشم خدای بنی‌اسرائیل قرار گرفته.[۳۷]

نوشته‌هایی که در سده‌ی اخیر در مصر در همین جزیره‌ی آلفانتین کشف شد، حقیقت رخداد را برای ما روشن می‌سازد و با بازخوانی آنها معلوم می‌شود که اصل واقعه در مصر اتفاق افتاده بوده است.

اما نویسندگان تورات کنونی حضور جماعت یهودی در مصر را به رسمیت نمی‌شناختند و یهودیان مصر نیز اختلافشان با یهودیان اورشلیم چنان بود که قبله‌ی آنها را به رسمیت نمی‌شناختند و قبله‌ی خاص خود را داشتند که در همان جزیره ساخته شده بود. علت سکوت تورات کنونی (تورات اورشلیمی) در مورد رخداد یهودیان مصر و انتقال داستان به ایران و شهر شوش همین اختلافات ریشه‌ای است.[۳۸]

 

دکتر علی نیکویی
ali.nikoei1981@gmail.com

 

منابع:

[۱]  Marc Lee Raphael, Judaism in America, Columbia University Press, p.32-33

[۲]  کتاب استر، باب دوم

[۳]  کتاب استر،۱/۱۳

[۴]  کتاب استر،۲/۱۱

[۵]  کتاب استر، باب ۱۳

[۶]  کتاب استر، ۳/۸

[۷]  کتاب استر، ۳/۱۴

[۸]  کتاب استر،۴/۱۱

[۹]  کتاب استر،۴/۱۶

[۱۰]  کتاب استر، ۹/۱

[۱۱]  کتاب استر، ۹/۵

[۱۲]  کتاب استر، ۹/۷

[۱۳]  کتاب استر، ۹/۱۳

[۱۴]  کتاب استر، ۹/۱۴

[۱۵]  کتاب استر، ۹/۱۵

[۱۶]  کتاب استر، ۹/۱۶

[۱۷]  کتاب استر، ۹/۱۷

[۱۸]  کتاب استر،۹/۳۲

[۱۹]  شاکر، محمدکاظم و محمدسعید فیاض. «هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!». قرآن شناخت (موسسه اموزشی و پژوهشی امام خمینی) بهار وت ابستان،ش. ۵ (۱۳۸۹): ۱۴۵ تا ۱۶۴

[۲۰]  شاکر، محمدکاظم و محمدسعید فیاض. «هامان و ادعای خطای تاریخی در قرآن!». قرآن‌شناخت (موسسه اموزشی وپ ژوهشی امام خمینی) بهار و تابستان،ش. ۵ (۱۳۸۹): ۱۴۵ تا ۱۶۴

[۲۱]  زرین کوب، عبدلحسین؛ تاریخ مردم ایران، ج۱؛ ص۱۸۲

[۲۲]  گنجی، حسن؛ نمونه ای از سیاستهای مذهبی پادشاهان قدیم ایران و توجه آنها به آداب و رسوم مذهبی؛ مجله ی گوشه ای از تاریخ؛بهار۱۳۲۸، شماره ۳؛ ص ۱۴۹

[۲۳]  طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الرسول ملک؛ج۲؛ ابولقاسم پاینده؛ ص۴۵۸

[۲۴]  بهمنش، احمد؛ تاریخ ملل قدیم آسیای غربی؛ ص ۲۲۳

[۲۵]  گنجی، حسن؛ نمونه ای از سیاستهای مذهبی پادشاهان قدیم ایران و توجه آنها به آداب و رسوم مذهبی؛ مجله ی گوشه ای از تاریخ؛بهار۱۳۲۸، شماره ۳؛ ص ۱۴۹

[۲۶]  زرین کوب، عبدلحسین؛ تاریخ ایران زمین؛ ص ۲۹

[۲۷]  توفیقی، حسین؛ آشنایی با ادیان بزرگ؛ص۱۸۲

[۲۸]  امستد،آلبرت؛تاریخ شاهنشاهی هخامنشی؛ محمد مقدم؛۴۸۴

[۲۹]  زرین کوب، عبدلحسین؛ تاریخ مردم ایران، ج۱؛ ص۱۸۲

[۳۰]  امستد،آلبرت؛تاریخ شاهنشاهی هخامنشی؛ محمد مقدم؛۴۹۴

[۳۱]  امستد،آلبرت؛تاریخ شاهنشاهی هخامنشی؛ محمد مقدم؛ ۴۹۵ الی ۴۹۷

[۳۲]  امستد،آلبرت؛تاریخ شاهنشاهی هخامنشی؛ محمد مقدم؛ ص ۵۰۸

[۳۳]  خنجی، امیرحسین؛ اردشیر اول؛ ص۲۷۳

[۳۴]  خنجی، امیرحسین؛ افسانه ی پوریم؛ ص۴۸۶

[۳۵]  در مورد قوم اجاج نگاه شود به : کتاب سموئیل، بابهای ۱۵ و ۱۷

[۳۶]  امستد،آلبرت؛تاریخ شاهنشاهی هخامنشی؛ محمد مقدم؛ ص ۶۳۵ الی ۶۳۶

[۳۷]  قرآن، آیات ۶و۸و ۳۸ سوره ی قصص و آیات ۲۳و ۲۴و ۳۶ سوره ی عافر و آیه ی ۳۹ سوره عنکبوت.

[۳۸]  خنجی، امیرحسین؛ افسانه ی پوریم؛ ص۴۸۸

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ