خود آرایی و محیط آرایی ایران باستان
وقتى سخن از آرایههاى زندگى به میان مىآید، بىاختیار به سرزمین کهنى مىاندیشم که ازدیرباز، مهد کهنترین تمدّنهاى بشرى بوده و عظیمترین حوادث تاریخى در آن، شکل گرفتهاند. سرزمینى که آن را به عنوان مهد قانون شناختهاند و آنقدر این خصیصه شاخص بوده که ملل دنیاى کهن از آن، ضربالمثلى ساخته بودند و به هر چیز که ثابت و استوار بود و تغییر و دیگرگونى در آن راه نداشت، به طعنه «قانون پارسى» مىگفتند. قانونى که نشان و اصل اوّل مدنیّت بهشمار مىرفت. مورّخان دنیاى کهن، چه یونانیان، چه رومیان و چه اعراب، از ایران و ایرانیان، چنین یاد کردهاند: مردمانى که سخت پاىبند به اصول اخلاقاند و آراسته به بهترین و برترین صفات و خصایص انسانى. این مردمان، جامههاى آراسته و زیبا بر تن مىکنند؛ در شکیبایى و پایدارى، شهره آفاقاند و وقتى سخن از کیانشان به میان آید، از بذل جان، دریغ نمىورزند. نسبت به اسیران و زخمیان در میدان کارزار، چونان پدرى با فرزند رفتار مىکنند؛ تو گویى خداوند در وجودشان هزاران کاریز از عشق و معنویت به ودیعه نهاده است. مردمان ایران زمین، نیکوسرشتاند و بدخواهى در دل آنان راه ندارد. ایرانیان، مردمانى هنرمند و هنر دوستاند و بىشک خداوندان شعر و شعورند و هنر در زندگى روزمرّه آنها جاى ویژه دارد. چه در سفالینههایشان و چه در حجّارىهایى که در دل کوهها نمودهاند، عظیمترین آثار و شگفتىهاى هنرى را پدید آوردهاند که اعجاب و تحسین هر بینندهاى را برمىانگیزد. در این مقاله سعى شده است آنچه از آداب و رسوم و هنر رفتار مردمان ایران پیش از اسلام به دست ما رسیده، مورد بررسى قرار گیرد.
ناگفته نگذارم که آنچه سیّاحان و مورّخان عهد باستان (مانند: هِرودُت، هِکاته، گِزِنوفون، پلوتارْک، آریستوفانِس، آتِناثیوس، و…) را به اعجابْ وامىداشت، در مرتبه نخست، نه آرایههاى ظاهرى، بلکه آراستگىها و پیراستگىهاى اخلاقى ایرانیان بود. بدینترتیب، گرویدن این مردم به اسلام و مکتب اهل بیت(ع) – به عنوان آیینى که در آداب زیست و ارزشهاى والاى انسانى حرف آخر را مىزند – را باید نتیجه همان پاک نهادى، آزادگى و نیک خویى آنها دانست که بِدان شُهره بودهاند.
اینک، این افتخار، ما را بس که ایرانى هستیم و از نسل مردانِ مرد و وارث یکى از عظیمترین تمدّنهاى بشرى و دلْ سپرده بهترین دین حضرت دوست!
باشد که قدر خود و کیان خود را نیک بدانیم و گوهر وجودى خود را پاس نهیم!
۱. دوره ماد
اسباب منزل
در آثار مکشوف در تپه سِیَلْک و گنج زیوه لرستان، از هنر مادى براى تزیین ظروف، استفاده شده است. باستان شناسان، در کوههاى لرستان، آثار فلزّى و سفالى بسیارى کشف کردهاند که نقشهاى آن نشانگر مهارت و چیرهدستى هنرمندان مادى است.
هنر معمارى و تزیین
از معمارىهاى مادها چیزى براى پژوهشگران، شناخته شده نیست. تنها تعدادى قبور صخرهاى متعلّق به آن دوره مىتوانند تصویرى از معمارى آن زمان را به دست دهند. این قبور، داراى تصاویر و تزیینات زیادى هستند. بر سردرِ مقبرهها کندهکارىهایى بر روى سنگ، مشاهده مىشود که به آنها زینت خاصى مىدهد. در این مقابر و مقابر مشابه، ستونها و کندهکارىهاى روى سنگ به چشم مىخورد. از این دست کندهکارىها، در جنوب روسیه تا ماوراى قفقاز به گونهاى چشمگیر وجود دارد و مورد توجه خاصّ شرقشناسان است. مادها در سنگتراشى زبردست بودند و نقشهاى صخرهاى بر جا مانده از آنها، سختى کار و هنرمندى آنان را نشان مىدهد، مثل نقش خورشیدى که در حال پرتوفشانى است. این نقش بر بالاى سردرِ مقبرهاى بین کرمانشاه و همدان، کندهکارى شده است. یکى از زیباترین و شگفتانگیزترین اثر این دوره، دِژ مرکزى اِکباتانه (همدان) با هفت دیوار متّحدالمرکز است که هر یک بلندتر از قبلى و به رنگهاى سفید و سیاه و سرخ و آبى و زرد و قهوهاى و کنگرههاى آنها نیز نقره فام و زردْفام بودند و هر دژ داخلى بلندتر از دژ خارجى آن بوده است. درون آن از چوب سِدر و سَروْ ساخته شده بود و تیرهاى سقف و ستونهاى سردر و دالانها با صفحات طلا پوشیده شده بودند و پوشش سفالها از نقره خالص بود.
از نمونه آثار سنگى مىتوان به «شیر سنگى» که در همدان است، اشاره نمود. این شیر تا سال ۱۹۳۰ میلادى سالم بود؛ ولى پس از این تاریخ، صدماتى دیده است.
باغها
باغهاى زیباى ایران در این دوره چنان زبانزد عام و خاص بودند که حتى باغهاى معلَّق بابِل (که یکى از عجایب هفتگانه عهد کهن محسوب مىشد) را تقلیدى از باغهاى عهد مادى در ایران مىدانند. به این باغها «پردیس» مىگفتند که به معناى «بهشت» است. سرسبزى و شکوه و عظمت این باغها هر بینندهاى را به تحسین وا مىداشت.
زیورآلات
در آثار طلا و نقرهاى که از این دوره برجا مانده است، زیورآلاتى مشاهده مىشود، مثلاً سینهریزى که از گنجینه زیوه (در لرستان) به دست آمده و در آن مىتوان اشکال واقعى و تخیّلى حیوانات را مشاهده کرد. در این سینهریز، از طلاى خالص استفاده شده و نقوشى در نهایتِ ظرافت و دقّت بر آن، ترسیم شدهاند. در ساخت سینهریزها، النگوها و گوشوارهها از نقش سر حیوانات عجیب و غریب، یارى مىگرفتند. در ساخت این زیورآلات، با ابزارهاى بسیار دقیق و مفتولهاى نوکتیز، تصاویرى از جانوران و گیاهان (به صورت شاخهها و گلها) قلمکارى شده است. زیورسازان این دوره آنقدر چیرهدست بودند که گاه و بىگاه از آثار یا سبک آنها در ساختن کاخها و اشیاى عهد هخامنشى استفاده مىشد.
کفش و لباس
در این دوره، تفاوتهایى در لباسهاى افراد، دیده مىشود. این تفاوتها نه تنها نشانگر تعلّق آنها به طبقهاى خاص، بلکه نشانگر حد و مرز قبایل مختلف نیز بوده است.
مادىها معمولاً بر کمر خود، شمشیرى کوتاه و بر روى سر، کلاهى به شکل بَشلیق (کلاه سردارى) و چکمه بلندى نیز بر پا داشتند.
لباسهاى عامه مردم در این دوره شباهت بسیار زیادى به مردمان خِطّه کردستان در زمان حال داشته است. اعیان و اشراف، لباسهاى بسیار مجلَّل و شکیلى بر تن داشتند، تا آنجا که برخى از مورّخان، لباسهاى مردم مرفّه و اعیان عهد هخامنشى را تا حدّ زیادى برگفته از لباسهاى این عهد مىدانند.
عامه مردم ماد، روى نیمتنه و پیراهنى آستین کوتاه (تا زانو)، پوستى افکنده، آن را بر شانه چپ، استوار مىساختند و گاهى هم پوست را از زیر کمربند، رد مىکردند. مردم ثروتمند، پوست یوزپلنگ و مستمندان پوست گوسفند به کار مىبردند. رسمِ افکندنِ پوست بر شانه، تا امروز نیز در میان شبانان کوهستانهاى آذربایجانْ محفوظ مانده است.
۲. هخامنشیان
اسباب منزل
در گنجینه هخامنشى که از پاسارگاد (در نزدیکى شیراز) به دست آمده و متعلق به سدههاى چهار و پنج پیش از میلاد مسیح است، قاشقى از جنس نقره در نهایتِ ظرافت هست که دسته آن، خمیده و به تندیس سریک مرغابى ختم مىشود و جزئیات سرِ پرنده، به ظرافتِ تمام در آن، نشان داده شدهاند و سر مرغابى با پیچ و تابى خیالانگیز به طرف دسته قاشق برگشته است. البته و به یقین، در دوره هخامنشى، ظروف سفالى نیز ساخته مىشده که امروزه به ندرت چیزى از آنها باقى مانده است. نمونههایى از ظروف که از جنس مس و نقره بودهاند و تا به امروز نیز ظرافت و زیبایى خود را به خوبى حفظ کردهاند، نشان مىدهند که ایرانیان در آن عهد، تا به چه حد به هنر و نقش آن در زیبایى وسایل زندگى اهمیت مىدادهاند. اکثر ظروف از نظر شکل و ساخت و پرداخت، بسیار استادانه و ماهرانه شکل گرفتهاند. دسته ظروف، اغلب به تندیس سر یک حیوان، منتهى مىشود. در ملاقهها و صافىها بیشتر به سر مرغابى بر مىخوریم؛ اما گاهى سر تزیین شده گوساله نیز به چشم مىخورَد. دسته بلند یک تابه «کُندُر دود» نیز به سر یک مرغابى ختم مىشود و در کنار این کندر دود، عودسوزهاى پر نقش و زیبایى را مىبینیم که نمونههاى بُرنزى آن تا به امروز برجاى مانده است.
ظروف
از زیباترین و شکیلترین ظروف این دوره مىتوان به ظروف مشهور به «پوست تخممرغى» اشاره کرد. ضخامت این سفالینهها نهایتاً دو و نیم میلىمتر است و سطح آنها بسیار صاف و صیقلى است.
تصاویرى از ظروف زرین و سیمین این دوره را مىتوان در پلّکانِ نگاردار آپادانا (در تخت جمشید) دید که به وسیله ملل مختلف، حمل مىشود. تُنگ بلندى که دو دسته دارد، حاکى از هنر و اهمیت و نقش آن در آراستگى زندگى است. یکى از دستهها که لوله تنگ هم محسوب مىشود، خاص هنر پارسى است. در این دوره، دستگیرهها اغلب به صورت زیبایى به شکل جانوران و موجودات افسانهاى ساخته مىشدند. اغلب ظروف، روکشى از بُرنز، طلا و نقره داشتند و گاه جنس آنها فقط از طلاى ناب بوده است. براى تزیین ظروف، اغلب از تصویر نیلوفر آبى و نخل، استفاده مىشد.
امّا درباره ظروف سنگى این دوره باید گفت که سطح کاملاً صیقلى و طراحى عالى، از ظروف سنگى شاهکارهاى بدیلى پدید آورده است. برخى که با سر حیوانات، تزیین شدهاند، بیش از بقیه چشمگیراند. مثلاً غازها و قوها با گردنِ دراز از حاشیه گرداگرد کاسه، به بیرون مىنگرند. شیر هم در میان انواع حیوانات تزیینى، طرف توجه خاصّ صنعتگران این عصر بوده است. ظروف سنگى فراوانى داراى نقوش حیوان است. گاهى پایه ظرفى به صورت پنجه شیر، ساخته شده است.
در این دوره، گویا ارزش ظروف شیشهاى بیش از ظروف زرّین و سیمین بوده است. شیشه صاف و بىرنگ، از اختراعات ایرانیان بوده و تولید آن در غرب ایران و در بینالنهرین، صورت مىگرفته است. حتى روى این شیشهها نقشهایى ایجاد مىکردهاند که به صورت شیارهاى افقى و عمودى بوده است. حتى تزیین با نقوش نخل و نیلوفر نیز در لبه آنها وجود دارد. همچنین گلدانها و قَرّابه (صُراحى)هایى از این دوره به دست آمدهاند که از جنس شیشهاند و دستههایشان به شکل جانوران ساخته شده است. اینها گرانترین نوع ظروف بودهاند و اهمیت و قیمت آنها افزون بر طلا و نقره بوده است.
لباس
لباس بلند و پرچین این دوره، مشخصّهاى است متعلّق به هخامنشیان. آنها معتقد بودند که لباس بلند، نقص بدن را مىپوشانَد و آدمى را زیبا و بلند نشان مىدهد. این لباسها در هر طرف، چهار چین داشت و دامن آن در پس و پیش به صورت نیم قوسى کامل بود که گوشههاى آن به سمت بالا کشیده مىشد و در دو پهلو کوتاهتر بود. این لباسها با نوارهاى پلیسه تزیین مىشدند. همچنین با لباسهایى سر و کار داریم که در نوع درجه یک خود، از سه نوع پارچه مختلف، تشکیل شدهاند. در لباس نگهبانان شوش، پارچه قسمت بالا و پایین، هم نقشاند و بىدلیل نیست که لباس را نوعى خلعت شاهانه و بلکه بزرگترین هدیه محسوب مىکردند. پارچه لباسها به نقش دایرههایى با برگ و گل، تزیین شده بود و سوزندوزىهاى فراوانى روى لباسها به چشم مىخورْد که گاه زربافت و گاه گل بافت بودند و حتى حقوق زنان خیّاط در کارگاههاى خیّاطى بر اساس نوع لباسى که مىدوختند، تعیین مىشد: ۱ – خیّاطان لباسهاى ساده، ۲ – خیّاطان لباسهاى ظریف، ۳ – خیّاطان لباسهاى بسیار ظریف.
برخى معتقدند که آتن، استفاده از ابریشم را از ایران آموخت و البته این اعتقاد، احتمالى قریب به یقین است. در این دوره، از ابریشم براى تزیین لباسهاى گرانبها استفاده مىشده است. پارچههاى پشمى نیز جزو لباسهاى ظریف محسوب مىشدند. این پارچهها با تکنیک گوبْلَن و بسیار پرنقش و نگار بافته مىشدهاند. نوعى پارچه دیگر نیز در این دوره معمول بوده که نقش آن، دژهایى در مربعهاى کوچک است. این دژها داراى کنگرهاند. در این عصر، حتى نقش و تصویر انسان را بر لباسها مىبافتند. نوعى لباس بسیار گرانبها هم رایج بوده که از پنبه درست مىشده است. از پنبه براى پرکردن متّکا و بالش نیز استفاده مىشده است. اگرچه این لباس، زیبا و شکیل بود، امّا فعالیتهاى بدنى را دشوار مىساخت. آتناثیوس مىگوید: «گرانترین لباسها… رداى پربهاى ایرانى بود، با بافتى محکم و پوشیده از پولک طلایى». هرچند این لباسها از میان رفتهاند؛ امّا تعداد زیادى از این پولکهاى طلا بر جا مانده است. گاه دکمه و گُل طلا در میان این تزیینات به چشم مىخورَد. در میان تزیینات، تندیس انسانِ شیرتن در زیر خورشیدِ بالدار دیده مىشود که از پشت به لباس، وصل مىشد.
کفش
کفش ایرانیان این دوره، سهبنده بود؛ امّا کفش شاه و ولىعهد، از این قاعده مستثنا بود و نرمى آن تا حدّى بود که پا به راحتى درون آن مىچرخید و رنگ آن نیز سرخ بود.
زیورآلات
لباس یک ایرانى متشخص، مزیّن به گردنبند و بازوبند بوده و فرد، دشنهاى نیز در زیر لباس به همراه داشته است. مردها گردنبندى برگردن داشتند که عموماً از جنس فلز بوده است. دست بندهایى نیز استفاده مىشد، مثلاً با نقش دو شیر در حال بلعیدن دو قوچ، یا دو پرنده شکارى.
هخامنشیان براى تزیین موهاى خود، از نوارهاى با نقش گل استفاده مىکردند. حتى موبند خدمه شاه، پر تزیین بود. سنجاقهاى سر، به سنجاقهاى امروزى بسیار شبیه بودهاند، تنها با این تفاوت که قسمتى را که به چشم مىخورْد، مزیّن به فیروزه، عاج، شیشه، استخوان و بُرنز و سُرب مىساختند. تهِ سوزنى که از پاسارگاد به دست آمده و در لباس به کار مىرفته، از زیبایى ویژهاى برخوردار است. ته این سوزن به شکل یک انار کوچک است و مرصّع به طلاست و خودِ سوزن، نقرهاى است.
ایرانىها به روغنهاى معطّر نیز علاقهمند بودند. روغندانها شکلى خاص داشتند. تفاوتى میان وسایل آرایش مردانه و زنانه این دوره نمىتوان یافت. آینهها هم پرنقش و تصویر بودند. دسته آینه از چوب و عاج بود. در امپراتورى بزرگ هخامنشى، سُرمهدان در همه جا به چشم مىخورْد و به قول گِزِنوفون، مردها هم از آن استفاده مىکردند. سُرمهدانها را اغلب از شیشههاى الوان و به صورت مطبّق و یک در میان زرد و آبى و قهوهاى و سفید مىساختند. درِ آنها چهارگوش بود که به سمت پایین، باریک مىشد. سرمهدانها از شیشه و بُرنز ساخته مىشدند. این شکل سرمهدان، فقط متعلّق به حوزه هنر ایرانْ زمین است.
۳. اشکانیان
معمارى و شهرسازى
در دوره اشکانیان اگر شهرى تازه پدید مىآمد، یا آهنگ آن بود که شهرى کهنه گسترش یابد، شهر را به صورت دایرهاى مىساختند و برگِرد آن، به سنّت کهن، دیوارى بلند مىکشیدند. این شیوه ساختن شهرهاى مدوّر -که پیشینه تاریخى آن نامشخصّ است -، منافعى دربر داشت. در این مورد، مصالحى که براى این باروى دایره شکل به کار مىرفت، کمتر از مصالح مصرفى بارویى بود که به گِرد زمینى به همان مساحت و به صورت مربّع ساخته مىشد. ضمناً دفاع از باروى دایره شکل، آسانتر بود. دیوارهایى که از باروى شهر مَرْو بر جاى مانده است، نشان مىدهد که این بارو از چینههاى گلین بوده و بُرجها و کُنگرهها و شکافهایى براى تیر افکندن داشته است.
در درون شهرهاى اشکانى مهمترین ساختمانها مقرّ حکومت و معبد بودند. همچنین بازار از بخشهاى جالب و بزرگ شهر بود. خانهها – چنان که هم اکنون نیز در ساختمانهاى قدیمى ایران دیده مىشود -، حیاطى مرکزى و اطاقهایى به گرد آن داشتند. قدیمىترین عمارت اشکانى در شهر فَسا در نخستین قرن حکومت اشکانیان ساخته شد. مواد اصلى ساختمانى این کاخ، خشت بود. ایوانى ستوندار و تالارى چهارگوش با ستونهاى غیر معمول، اساس ساختمان را تشکیل مىدادند. در نماى عمارت، قَرنیزها و حاشیههاى تزیینى و نشانههاى دیگرى از هنر آرایشى یونانى و ایرانى به چشم مىخورَد. دیوارها طاقچههایى داشتند که در آنها مجسّمههاى سفالینى مىگذاشتند. ایوانها با گچبُرىها و تزیینات نقاشى شده بسیار به رنگهاى زرد، سرخ، سبز، قهوهاى و آبى آراسته بودند.
در میان تزیینات معابد، نقش سگ و نیز اژدهاى بالدار با دُم بلند، دیده مىشود. بر روى هم، آنچه در معمارى دینى اشکانى جالب توجه است، وجود حیاط باز در میان معبد و ایوانهاى عریض در اطراف آن و نیم ستونهاى چسبیده به دیوار است.
گچبرىها و نقشهاى پُر و رنگىِ دیوارها مانند عنصرهاى جالب دیگرى از این معمارى هستند که در تزیینات آسیاى غربى از قدیم به کار مىرفتهاند.
لباس
در این دوره، جامهها متناسب با طبقات اجتماعى، فرق مىکرد. شاهنشاه و درباریان و آزادگان، جامههاى پُربها مىپوشیدند. جامههاى شاهانه، غرق در جواهر بود. اشراف، معمولاً جامههایى که دامنش تا به زانو مىرسید، بر تن داشتند و گاه بر روى آن، قبایى نیز بر تن مىکردند و در زیر آن، زیر جامه و شلوارى برپا داشتند و کمربندى بر میان مىبستند و خنجرى به پهلو مىآویختند. جامه رویى، سراپا قُلّابدوزى بود. شلوار، پوششى ایرانى و قدیمى بوده است که سخت مناسبِ اسبسوارى است. به احتمال زیاد، جامه روستاییان دوره اشکانى، همان جامه سنّتىاى بوده که در طى تاریخ ما تا به آغاز عصر حاضر نیز رواج داشته است.
زنان این دوره، جامهاى بلند که تا قوزک پا مىرسید، برتن مىکردند و بر روى آن، قبا مىپوشیدند و اغلب، چادرى بر روى این دو، سر مىکردند. زنان اشرافى، دیهیم (تاج گونه) بر سر مىنهادند و بر آن، دستارگونهاى مىبستند که چادر بر روى آنها مىافتاد و معمولاً در میان سر، فرق مىگشودند.
کفش
کفش اشکانیان، بسیار شکیل و جالب بود، تا آن جا که حتى بر کفشهاى خود، سنگهاى قیمتى مىنشاندند و از رنگهاى متنوّع و جالب توجه بهره مىبردند و در تزیین آنها از هیچ کوششى فروگذار نبودند.
روغن و عطر
در این دوره، مالیدن روغن بر بدن، امرى رایج بود و مردم، بسته به وضعیت مالى خود، از روغنهاى مختلفى بهره مىبردند. به کار بردن عطر نیز بسیار رایج بود.
تفریح
در این دوره، شیرینترین تفریح براى اشراف، شکار بود و بازىِ گوى و چوگان، از محبوبترین تفریحات نُجبا به شمار مىرفت. هر یک از این تفریحات، ابزارها و البسه خاصّ خود را داشتند.
مجسّمهسازى و سنگنگارى
نمونهاى از اینگونه تزیینات را مىتوان در بیستون دید که ابعاد تندیسهاى انسانى در آنها به اندازه طبیعى است و اجزا و حتى خطوط بسیار ظریف تصویرها بر سنگ، نقش شده است.
در این عصر، ساختن مجسمههاى بُرُنزى همراه با مجسمههاى سنگى رونق گرفت. در منطقه بختیارى، مجسمهاى بُرنزى به دست آمده است که نمونهاى از کارهاى زیباى این عصر به شمار مىآید و مردى را با سبیل نشان مىدهد، با طوقى بر گردن و دیهیمى بر سر که گیسوان او روى شانهها افتاده است. سرِ مجسمه نسبت به تنه آن، کوچک است و این، هیبتِ بیشترى به پیکره مىدهد.
در شرق ایران نیز در کوه خواجه سیستان، آثار نقاشى دیوارى پیدا شده است. در این دوره از نقّاشى براى تزیین تالارها استفاده مىشده است.
تصویرهایى از جنگ، خدایان، قربانى، شکار و ضیافت، صحنههاى اصلى تزیین در این دوره محسوب مىشوند.
۴. ساسانیان
تزیین ساختمانها
حفّارانى که در سالهاى ۱۹۳۱ – ۱۹۳۲ میلادى در «اُمُّ السعاتیر» و «المعاریذ» (دو تپه در شرق و شمال طاق کسرى) کاوش کردهاند، بنیان چند کوشْک ساسانى را یافتهاند. مقدار زیادى از بقایاى گچبُرىها که زینت عمارات بوده، به دست آمده است. مشهورترین بنایى که پادشاهان ساسانى ساختهاند، طاق کسرى یا ایوان کسرى است.
طاق کسرى تنها قسمتى است از کل عمارت، که اثر قابل توجّهى از آن (در منطقه مدائن در عراق کنون) باقى است. نماى این بنا که ۲۹ متر ارتفاع دارد، دیوارى بوده است بىنضیر؛ لیکن طاقهاى بسیار و ستونهاى برجسته و طاق کوچک مرتّب به چهار طبقه و دیوارى دهلیزى داشته است.
نماى عمارت، شاید از ساروجِ منقّش یا سنگهاى مرمر، یا چنانکه برخى از نویسندگانِ جدید ادّعا کردهاند، از صفحات مسینِ زراندود و سیم اندود، پوشیده بوده است.
حیرت و اعجاب نظارهکنندگان در برابر این بنا بیشتر به علت عظمت و شکوه و ضخامت اضلاع آن بود، تا زیبایى کلّیات و جزئیات آن. ابن خُردادْبِه مىگوید: کاخ کسرى در مدائن (تیسفون) از همه بناهایى که با گچ و آجُر ساخته شدهاند، بهتر و زیباتر بوده است. در زمان مراسم، نه تنها کف تالارها که در و دیوارها را با قالى فرش مىکردند و هرجا که فرش نبود، با تصاویر مُعرَّق (موزاییک) که به امر خسرو اوّل ساخته شده بودند، آراسته شده بود.
لباس و منسوجات
در این عهد، لباسهاى زرین و سیمین، رایج بود و در هنگام جنگ، از زره و خُود استفاده مىکردند و رانبند و بازوبند به کار مىبردند. در این دوران، هنر پارچهبافى و رَنگرزى به اوج رسیده بود. صنعتگران، پارچههاى ابریشمى و قالى و چیزهاى دیگر مىبافتند و نَسّاجى از صنایع مهم ایران به شمار مىرفته است. مهمترین کالایى که به صورت عبورى از ایران مىگذشت، ابریشم بود.
در اعیاد، خصوصاً خُرّمْ روز – که برابر با روز اوّل دىماه بود -، مردم، جامه سفید برتن مىکردند و بر فرش سفید مىنشستند و مراسم شُکر و شادى به جاى مىآوردند.
مردم این دوره، قبایى بلند و پرنقش و در زیر آن، شلوارى پرچین و گشاد بر تن مىکردند. تنوعِ پارچهها بسیار زیاد بود. نقوش پارچههاى به جا مانده از این عصر، با دقّتى فوقالعاده رسم شدهاند. صورت حیوانات، خصوصاً فیلان را آن چنان با ظرافت و دقتْ کشیدهاند که شخص به حیرت مىافتد و آنها را از حیث حرکات و نمایش حیات، از جمله شاهکارهاى حجّارى مىشمرَد.
ظروف
در این دوران، ظروف زیبایى از جنس طلا و نقره ساخته مىشد که گاه، جواهرنشان بود. این ظروف، نقوش برجستهاى داشتند و در زیبایى و هنر و صنعت، سرآمد بودند.
سکههاى دوره ساسانى نیز با نقوش برجستهاى که معمولاً ته مایه مذهبى داشت، تزیین مىشدند. در این نقوش برجسته معمولاً آتشکده و اَهورامزدا حضور داشتند.
قالىها
معروفترین قالى عهد خسروپرویز که در کتب قدیم شرقى شرح آن مذکور است، از جنس ابریشم زَربفت بوده است. ثَعالِبى گوید: «کاخ طاقدیس، از چهار قالى زَربفت مرواریددوز و یاقوت نشان، پوشیده بود و هر یک از این فرشها فصلى از سال را نشان مىدادند». قالى بزرگى که در تالار باریکى از قصرهاى سلطنتى تیسفون بود و «وَهارى خسرو (بهار کسرى)» نام داشت یا طبق نقلى از ثعالبى آن را «فرش زمستانى» مىگفتهاند، از همان جنس زربفت بوده است. این فرش که در فصل سرما مورد استفاده قرار مىگرفت، تصویر بهار را در برابر دیده بینندگان مىگسترد. در متن آن، خیابانهاى گل و درخت و جدولهاى آب را به تصویر کشیده بودند و نهرها از میان باغى خرم مىگذشتند و کشتزارها و باغچههاى پر میوه و سبزى، آن را فرو گرفته بودند. شاخ و برگ این اشجار، از زر و سیم و گوهرهاى رنگارنگ بود.