فرماندهان ساسانی در جنگ با اعراب مرتکب چه اشتباهاتی شدند؟

نزدیک به هزار سال از یورش اعراب به ایران زمین می گذرد با بررسی اوضا آن زمان در می یابیم که رستم فرخزاد فرمانروای خراسان با کودتایی قدرت را به دست می گیرد و بدون چشمداشتی یزدگرد سوم را به قدرت می رساند در اینجا اوضاع آشفته ایران در حال سر و سامان دادن بود که یورش های اعراب در غرب رود پایاپ(فرات) برای غارتگری آغاز می شود ولی به دلیل ناتوانی دولت و تعداد کم سپاهیان مرزبان این یورش ها برای اعراب مایه موفقیت می شود تا به نقطه ای می رسد که اعراب هوای فتح تیسپون(تیسفون) می کنند و با گردآوری تمام نیروهاشان به سمت پایاپ روان می شوند در این سمت رستم فرخ زاد با اکراه و به اجبار فرماندهی سپاهیان ایرانی را به عهده می گیرد و به سمت اعراب حرکت می کند.

در اینجا من یک توضیحی بدم که سرزمین ایران در زمان ساسانیان در غرب که اراگ(عراق) نامیده می شد دارای سه مانع طبیعی اول رود پایاپ(فرات) ۲- رود تیزرو(دجله) ۳- رشته کوههای زاگرس میشد که اگر فرماندهان ارتش ساسانی به خوبی از این موانع بهره می بردند حتی با تعدادی کمتر می توانستند اعراب را شکست بدهند.


بر می گردیم به موضوع اصلی سپاهیان ایرانی به رود پایاپ می رسند و به فرمان رستم از رود می گذرند و در محلی نامناسب اردو می زنند اما در اینجا رستم اشتباه دیگری می کنه و به برای صلح به گفت و گو با اعراب می پردازد و ۴ ماه انرژی لشکر با این تصمیم اشتباه تلف می کند و در آخر در بدترین شرایط و در گرمای فصل جنگ را آغاز می کند.
اشتباهات رستم فرخ زاد شامل موارد زیر می شود
۱- عبور از رود که می توانست مانع طبیعی در برابر اعراب باشه و سنگر گرفتن در پشت آن
۲- بعد از گذشتن از رود جنگ را به سرعت آغاز نکرد در حالی که روحیه سپاهیان برای نبرد و انتقام از اعراب به خاطر جنایت هاشون بالا بود
۳- تاخیر ۴ ماهه برای گفت و گو که باعث پایین آمدن روحیه سپاهیان ایرانی و تقویت روحیه اعراب شد و این تاخیر موجب سرازیرشدن نیروهای کمکی بیشتری از اعراب شد و نیز موجب زمینه چینی خیانت بعضی از سپاهیان سست عنصر شد و طبق تاریخ طبری حداقل ۴ هزار نفر به اعراب پیوستند
۴- تاخیر ۴ ماهه و آغاز نبرد در فصل گرما موجب تحلیل رفتن نیروی سپاهیان شد و حتی در میانه نبرد با لب تشنه با اعراب می جنگیدند و در آخر تغییر آب و هوا و وزش طوفان معروف گرد و خاک به سمت سپاهیان ایرانی گشت.
این ها تعدادی از اشتباهات رستم فرخ زاد بود حالا راههایی که می توانست انجام دهد و اعراب را شکست دهد و خطر این ها را از سر ایران زمین رفع کند شامل موارد زیر می شود:

۱- تخریب پل هایی که باختر پایاپ (غرب فرات) را به میان رودان متصل می کرد
۲- فرستادن تعدادی دیده بان برای تعقیب اعراب و مشخص کردن نقطه تجمع آنها برای گذر از رود
۳- سنگر گرفتن در پشت رودخانه برای جلوگیری از گذر اعراب
4– چیزی که معروف هست جریان آب پایاپ کند و روان هست به همین دلیل می توانستند برای جلوگیری از گذر اعراب از رود کیسه های حامل نفت یا روغن را وسط رود پرتاب و ان را با تیرهای آتشین آتش بزنند و یا قایق های پر از نفت یا روغن را از راه دور با تیرهای آتشین به آتش می کشیدند البته این کار موقعی بود که اعراب در حال تلاش برای عبور از رود باشند
۵- چیدن مناسب لشکریان در ساحل رود که ابتدا دیواری از نیزه داران سپس کماندارن که بر پشتی بلند یا شتران سوار باشند تا اعرابی که توانستند از سد آتش بگذرند را با تیر از پای درآورند پس از آنها پیل سواران قرار می گرفتند و سوارکاران سنگین اسلحه در گوشه میدان برای جابه جایی سریع و موضع گرفتن در ساحل در مواقعی که دشمن به صورت غافل گیر کننده از گوشه دیگر ساحل قصد عبور کند.

البته گذشتن از رودخانه بزرگی مانند پایاپ همین طوری هم کار بسیار سخت و دشواری است آن هم در ۱۴۰۰ سال پیش به علت آب و هوای مناسب و پرآب و خروشان بودن آن ، چیزی که مشخص است آن قدر پرآب بوده که اعراب در جنگ پل از اتصال قایق ها برای عبور استفاده کردند.

رودخانه پایاپ (فرات) در نزدیکی کربلا
این تصویر نشون میده که رودخانه هنوز پرآب هست حالا مقایسه کنید با ۱۴۰۰ سال پیش قبل از سد زدن ترک ها در سرچشمه های آن.
با در نظر گرفتن موارد بالا اگر بر فرض هم اعراب توانستند از مراحل بالا بگذرند و از رودخانه عبور کنند با تلفات سنگینی که نصیب انها شده حالا با روحیه ضعیف تر و خسته تازه باید با سپاهیان ایرانی که روحیه بالاتر و اماده رزم هستند روبه رو بشند .

باز هم فرض بر این می گیریم که اعراب با تلفات سنگینی که در عبور از روخانه دادند باز هم در رویاوریی با سپاه ایران پیروز شدند با توجه به اینکه بعد از شکست باقی ماندهای سپاه دست به عقب نشینی می زنند این باقی ماندها با سپاهیان اندکی که از غرب ایران فراخوانده می شدند و نیز مردم شهرهای اطراف پایتخت می توانستند سپاه مناسبی برای سنگر گرفتن در پشت روخانه تیزرو( دجله)باشند

در اینجا مرحله دوم دفاع شروع میشه در واقع پادشاه ایران با لحاظ کردن امکان شکست رستم فرخ زاد و با فراخانی سپاهیان اندکی که در خوزستان و شهرهای غربی ایران مستقر بودند و نیز بسیج مردم شهرهای پایتخت و اطراف آن و نیز تخلیه شهرهای غربی رودخانه تیزرو(دجله) و تخریب پل ها ، در پشت رود تیزرو سنگر می گرفت تا مانع عبور اعراب بشود لازم به یادآوری است که رودخانه تیزرو(دجله) از چنان عمقی برخوردار است که تا ۵۰ سال پیش درآن کشتی رانی صورت می گرفت پس اعراب یا باید پل می ساختند که چنین چیزی اصلا برای اعراب مقدور نبود و یا از قایق استفاده می کردند که در صورت وجود سپاهی در آن سمت رودخانه اصلا قابل اجرا نیست.

رودخانه تیزرو در بغداد( به عمق و کشتیرانی در آن توجه کنید)

ناگفته نماند رودخانه های پایاپ و تیزرو تمام خاک اراگ (عراق) را پوشش می دهند و در صورت وجود سپاهی در پشت آن غیرقابل نفوذ می شوند.

باز هم فرض می کنیم که اعراب از ردوخانه تیزرو (دجله) موفق به عبور شده و سپاه ایران را در آن سوی شکست دادن اینجا مرحله سوم دفاع شروع میشه و اون جنگ در کوهستان .
وجود رشته کوههای زاگرس مانند کمربندی غیرقابل نفوذ تمام غرب ایران و مرکز به جز جنوب ایران را فرا گرفته در مورد جنوب و استان خوزستان دروازه ورود اعراب بوده که کمی بعد راههای بستن پیشروی اعراب در خوزستان را هم توضیح می دم.

بعد از اشغال تیسپون استان خوزستان بعد از پایداری دو ساله هرمزان به دست اعراب میفته اما عجیب اینجاست که اعراب از سال ۱۵ هجری که سال شکست سپاه ایران در قادسیه بود تا ۲۱ هجری که سال نبرد نهاوند بود از حمله به مرکز ایران ابا داشتند و چیزی که از منابع تاریخی بر میاد اینکه عمر هم تمایلی برای فتح مرکز ایران نداشت و در واقع تجمع لشکریان ساسانی در نهاوند برای جمع کردن نیرو و حمله به اراگ (عراق) و آزادی تیسپون بوده که اعراب پیش دستی می کنند و به نهاوند حمله می کنند شاید اگر یزگرد سوم سیاست بازی می کرد و با پیشکش هدایا خود را در ظاهر تابع خلیفه نشان میداد شاید هیچوقت مرکز و شرق ایران سقوط نمی کرد و در زمانی که تب و تاب اعراب فروکش می کرد و آنها دچار اختلاف می شدند، یا حداقل مانند دولت بیزانس در بخشی از سرزمین ایران دولت ساسانی ادامه می یافت.

همانطور که گفتم مرحله سوم دفاع نبرد در کوهستان است در اینجا برتری اعراب در تعداد نفرات مزیتی محسوب نمیشه در واقع کسی که بر بلندی مستقر باشه قدرت و ابتکار عمل بیشتری بر کسانی داره که در پایین مستقر هستند و در اینجا اسب نیز بی فایده میشه و نیروی سوارکار ماهر اعراب خنثی میشد و برای سپاه سنگر گرفته در کوهستان مزیت های زیادی از جمله سنگ مفت و مجانی به تعداد نامتناهی برای سنگسار کردن مهاجمین و به آتش کشیدن آنها با انواع نفت و روغن و الوارهای چوب و تیرباران کردن وجود داره که شکست سپاه سنگر گرفته در کوهستان را غیر ممکن می کنه.

ولی در جنگ نهاوند باز می بینیم که فرماندهان ارتش ساسانی اشتباه می کنند و وقتی که منتظر جمع اوری نیرو برای حمله به تیسپون بودند توسط اعراب غافلگیری می شوند و به جای اینکه در کوهستان سنگر بگیرند و با اعراب بجنگند در داخل دژ نهاوند پناهنده میشن و در آخر هم وقتی اعراب دست به عقب نشینی فریبکارانه می زنند به خیال اینکه اعراب را غافل گیر کنند خود در حیله اعراب گرفتار میشن و در یک دشت باز نبرد را آغاز می کنند که نتیجش هم باز شکست دیگر برای باقی مانده ارتش ساسانی بود.

ممکنه گفته بشه ممکن بود که اعراب در کوهستان شکست بخورند ولی از راه دشت خوزستان و از مسیر جنوب رشته کوههای زاگرس را دور می زدند و از این طریق به خاور و مرکز ایران یورش می بردند.

در پاسخ باید گفت دشت خوزستان از شمال کوهستانی و از طریق سه رود پرآب که سراسر استان را در بر می گیرند از نظر طبیعی غیرقابل نفوذ بود این رودها کرخه و دز و کارون بودند که از کنار چهار شهر بزرگ و پرجمعیت شوش و گندی شاپور و شوشتر و اهواز می گذشتند پس با بسیج مردم شهرها و نیروهای باقی مانده دولت ساسانی می تواستند سپاهی را تشکیل بدند و در کنار این سه رودخانه بزرگ سنگر می گرفتند و مانع نفوذ و گذر اعراب از این رودخانه ها می شدند البته شهر پارسوماش ( مسجد سلیمان) در شمال خوزستان نیز کوهستانی و غیرقابل نفوذ بود دقیقا در زمان جنگ ایران و عراق ارتش ایران در زمانی که در اوج ضعفش بود با اختصاص نیروی اندک و سنگر گرفتن در ساحل کرخه توانست جلوی ارتش عراق را بگیرد و مانع سقوط جاده استراتژیک اندیمشک – اهواز بشود

در پایان باید گفت که تهاجم اعراب قابل دفع بود اگر فرماندهان ارتش ساسانی از جغرافیای طبیعی ایران به نفعشون استفاده می کردند و شاید اگر شاه جوان و بی تجربه ای مانند یزگرد کمی سیاست بازی بلد بود و با فرستادن هدایا و اظهار مسلمانی به صورت ظاهری می توانست عمر را که تمایلی برای ادامه جنگ نداشت راضی کند و اعراب در همان اراگ(عراق) متوقف می ماندند و در حالی که دولت ساسانی و کشور ایران در بدترین وضعیت و نابسامانی بود ایشان کار ناشدنی تصرف اراگ (عراق) را در پیش گرفت و با تجمع نیرو در غربی ترین نقطه و در نزدیکی عراق اشغالی سبب تحریک اعراب برای تهاجم دوباره گشت.

و به اختصار باید بگم که طبق نقشه زیر فلات ایران یا ایران بزرگ از نظر نظامی غیر قابل نفوذ هست چون چهار گوشه آن را کوهستان های بلند و رودها مانند حلقه ای در بر گرفته اند و دلیل اشغال این سرزمین در طول تاریخ نشناختن موهبت های دفاعی طبیعی آن توسط فرزندان آن در طول تاریخ است.

نویسنده: سرباز میهن
منابع: نوشته تحلیلی از کتاب های زیر:

ایران در زمان ساسانیان ( پرفسور آرتور کریستن سن)
تاریخ ایران ( ن. و. پیگولوسکایا — آ. بو. یاکوبوسکی — آ. م. بلنیتسکی — ل. و. استرویواترجمه: کریم کشاورز)
کارنامه ساسانیان ( دکتر بدیع الله دبیری نژاد)تاریخ طبری

منبع تاریخ پارسی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. حسن می گوید

    ای کاش میشد با ماشین زمان به اون موقع سفر کرد و به فرماندهان ایرانی این نکات رو گوشزد میکرد تا جلوی این فاجعه که ۱۴۰۰ سال ایران رو ضعیف و ضعیف تر کرد و شکوه ایران رو از بین برد گرفت

ارسال یک پاسخ