جنگ الیس یکی از جنگ های مهم ساسانیان و اعراب
الیس نام یک شهر کوچک، از شهرهای امپراتوری ایران بود که در آن حوالی جنگ بزرگ و مهمی بین ارتش ایران ساسانی و سپاه اعراب درگرفت. شرح جنگ الیس چنین بود:
پس از فرمان خلیفه اعراب که دستور رسمی حمله به مرزهای ایران را صادر کرد، مرزهای غربی و جنوب غربی ایران صحنه جنگ و زد و خورد سپاهیان اعراب و نیروهای مدافع شهرهای مرزی ایران شد. پس از جنگ خونین مذار، شکست سپاه ایران؛ که طی آن هزاران تن از سربازان سپاه ایران قتل عام شدند، (بیشتر سربازان سپاه ایران در این جنگ ازمسیحیان آن مناطق تشکیل شده بود.) پس از جنگ و خبردار شدن ترسایان شهرهای هرمزد اردشیر (اهواز امروزی) و همچنین شهرهای مسیحی بین النهرین، از قتل عام مسیحیان در جنگ مذار، آنان طی نامه هایی به دربار ایران اعلام کردند که آنان در جنگ ایران با اعراب طرفدار ایران بوده و آماده جنگ با مسلمانان و پشتیبانی ارتش ایران خواهند بود همچمنین انان در نامه از دربار ایران خواستند تا از لحاظ لجستیک و نیرو و نفر آنان را یاری کنند.
خالد، فرمانده سپاهیان عرب، که پس از پیروزی در جنگ مذار در حال حرکت به طرف شمال بود، که از پیوستن مسیحیان منطقه به ارتش ایران آگاهی یافت. بهمن جادویه یکی از سرداران ایران که در آن حوالی اردو زده بود هم طی نامه ای از دربار ایران کسب تکلیف کرد. دربار ایران هم در پاسخ به بهمن جادویه نوشت: که باید با مسیحیان منطقه و اعراب بنی عجل متحد شد و به جنگ خالد عرب رفت. بهمن جادو که قبلا تجربه جنگ با اعراب را در جنگ وجله داشت، فرماندهی سپاه خود را به یکی از فرماندهان خود به نام جابان سپرد و خود به دلیل نابسامانی تیسفون، به پایتخت بازگشت و به وی دستور داد تا مسیحیان و همچنین اعراب منطقه را در یکجا متمرکز کند ولی تا بازگشت وی اقدام به نبرد با اعراب نکند.
جابان که خود فرماندار شهری به نام الیس بود به شهر تحت فرماندهی خود یعنی الیس مراجعت کرده و در آن شهر اردو زد و منتظر بازگشت بهمن جادویه و متحدان مسیحی شد. (۶۳۳ میلادی)
خالد سردار عرب که از جدا شدن بهمن جادویه از سپاه ایران آگاه شده بود بهتر آن دانست که پیش از بازگشت بهمن جادویه سردار با تجربه ایران، با سپاه ایران بجنگد و مانع پیوستن متحدان مسیحی به سپاه ایران بشود، برای همین منظور سپاه خود را به طرف شهر الیس راند. خالد در این جنگ بیش از ۳۵ هزار نفر نیرو در اختیار داشت و در مقابل سپاه جابان کمتر از ۱۰ هزار تن بود.
جابان که پس از رسیدن به شهر الیس دستور برپا کردن ضیافت بزرگی را داده بود و از پرداختن به کارهای امنیتی غافل شده بود به همین دلیل بود که با حمله ناگهانی سپاه عرب به ایشان، کاملا غافلگیر شدند. اگرچه حمله مسلمانان بسیار غافلگیرانه بود ولی ایرانیان با سرعت دست از طعام کشیده و یکدل و یک صدا به جنگ با مسلمانان پرداختند. اگرچه تعداد اعراب چند برابر سربازان ایرانی بود و از همان آغاز جنگ پیروز جنگ مشخص بود ولی سربازان ایرانی چنان شهامتی از خود نشان دادند که حتی در مواقعی سپاه دشمن را عقب زدند.
اما علی رغم رشادت و شجاعت فوق العاده ای که از ایرانیان به ظهور پیوست، پیروزی از آنِ سپاه عرب بود، سپاه کوچک اما زبدۀ ایران با وجود شکست توانست تلفات بسیاری بر مسلمانان وارد آورد، همچنین چندین هزار تن از سربازان ایرانی که به محاصره دشمن درآمده بودند به اسارت دشمن درآمدند.
سختکوشی و ایستادگی خارق العاده ای که ایرانیان در این نبرد از خود نشان دادند، خالد را چندان خشمگین ساخت که فرمان داد همۀ اسیران ایرانی را به قتل عام کنند. سربازان عرب هم با تمام با بی رحمی تمام و بر خلاف قانون تمام ارتش های آن زمان تمام اسیران را یکی یکی سر بریدند. قتل عام اُسرای جنگی چنان گستردگی به خود گرفت که بیش از ۷ شبانه روز به طول انجامید و طی آن جابان که جزو اسیران بود هم به کشته شد.
این پرت و پلا ها چیه که دیگه نوشتید
همه مقاله یه مشت مزخرفه