کورش یا کوروش؟
نویسنده: یزدان صفایی
نام بنیادگذار دودمان هخامنشی در میان فارسینویسان امروزی به دو صورت «کورش» و «کوروش» نوشته میشود. هر یک از نویسندگان یکی از این دو املاء را برگزیده و به کار میبرند.
پیش از آنکه بخواهیم یکی از این دو املاء را برگزینیم، ممکن است این پرسش پیش بیاید که اصلاً چه لزومی دارد یکی از این دو املاء انتخاب شود؟ یعنی چرا هر دو املاء را نمیپذیریم؟
پاسخ به این پرسش این است که کاربرد خط به نگارش درآوردنِ زبان است. در این موردِ ویژه، خط میباید نام و واژهای را ثبت و ضبط کند که از قضا اهمیت خاصی نیز برای اهل زبان، پیدا کرده است. در واقع میتوان خط را به عنوان پدیدهای ایستا به نوعی نظمدهنده و روشنکنندهی زبان به عنوان پدیدهای پویا، دانست.
هدفِ نگارنده از نگارش این مقاله نیز، آغازاندن گفتگو میان اهلِ فن دربارهی اهمیت استفاده از یک املاء برای نام کورش/کوروش و ارائهی دلایلش برای به کارگیری ضبط «کورش» بوده است.
۱. اگر بخواهیم به «سنت خط و زبان فارسی» پایبند باشیم، میبایست ضبط «کورش» را به کار ببریم. چرا که در قدیمیترین متون فارسی و عربیای که نام «کورش» در آنها آمده، از همین ضبط استفاده شده است. مثلاً «وهب بن منبه» (۱۱۰ ق) در تفسیر آیهی ۲۵۹ سورهای بقره، آورده است که:
«ثم أخر به بختنصر….. من ملوک فارس یقال له کورش»
ضبط نام «کورش» در تفسیرهای قرآن از ضبط این نام در عهد عتیق به صورت «کورِش» گرفته شده است. (احمد پاکتچی ۱۳۹۰: ۱۲۴) البته در متون، ضبطهای بیربطی مثل «کیرش» هم دیده میشود که ناشی از ریشه شناسیهای عامیانه است. اما آنچه به این بحث مربوط است. ضبط «کورش» به تعداد فراوان دیده میشود در صورتی که- تا جایی که من گشتهام – نشانی از ضبط «کوروش» در متون قدیمی فارسی و عربی نیست.
سمعانی شعری عربی را به نقل از یک شاعر ایرانی نقل کرده است:
«و بیت المقدس المعمور بیت // ورثناه عن المتقدمینا بناه کورش البانی المعالی // بأمر الله خیر الآمرینا» (احمد پاکتچی ۱۳۹۰: ۱۳۰)
همچنین مسعودی(۲۳۱:۱۹۷۳ ) و ابن خلدون (۱۳۵:۲۰۰۰) از ضبط کورش استفاده کردهاند.
۲. دلیل دومم، آوانگاری است. «کورش» معادل فارسیِ Kuroš است اما «کوروش» معادلی است برای Kuruš. ما فارسی زبانها، «امروزه»، این نام را kuroš تلفظ میکنیم. در نتیجه من شخصاً ضبط «کورش» را بیشتر میپسندم البته ممکن است در اینجا بحثی گشوده شود مبنی بر اینکه تلفظ باستانی این نام اهمیت دارد. مثلاً ما امروزه در فارسی، واژگانی مانند «خواهر» داریم که شکل نوشتاریشان با خوانش آنها تفاوت دارد. در واقع، خط تلفظ قدیمیتر آنها را حفظ کرده است. واژگانی مانند این، قابل مقایسه با واژگانی مانند کورش نیستند چرا که «خواهر» (و مانند آن) روند تطوری طبیعی در زبان طی کردهاند و همزمان در خط و زبان وجود میداشتهاند اما واژگانی مانند کورش، سدهها در زبان فارسی فراموش گشته بودند- جز چند نمونهی نادر – و فقط در سدهی اخیر بار دیگر معروف گشتهاند و سیر طبیعی تغییر را طی نکردهاند. بنابراین تلفظ باستانی نام کورش (برای آگاهی دربارهی ریشه این نام نک به رضائی باغبیدی ۱۳۹۰: ۶۳-۷۱) “Kuruš” ارتباطی با ضبط این نام به خط کنونی فارسی ندارد و نگارنده، تلفظ کنونی این نام را معیار مناسبتری برای برگزیدن املای آن میداند.
کتابنامه
ابن خلدون: ظبط المتن و وضع الحواشی و الفهارس: استاذ خلیل شحاده/مراجعه الدکتور: سهیل زکار/ انتشارات دارالفکر بیروت ۱۴۲۱ قمری / ۲۰۰۰ میلادی
پاکتچی، احمد. ۱۳۹۰. مقالهی آشنایی با شخصیت کورش در منابع اسلامی، در کتاب کورش و ذوالقرنین، به کوشش عسگر بهرامی. تهران: مرکز دایره المعارف اسلامی.
رضائی باغبیدی، حسن، ۱۳۹۰. مقالهی «دربارهی نام کورش»، در کتاب «کورش و ذوالقرنین» به کوشش عسگر بهرامی. تهران: مرکز دائره المعارف اسلامی. صفحههای ۶۳-۷۴.
مسعودی: به تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید/انتشارات دارالفکر بیروت ۱۳۹۳ قمری/ ۱۹۷۳ میلادی
صفایی. یزدان. (۱۳۹۱). «کورش یا کوروش؟» ، دوفصلنامۀ مارلیک، سال نخست، شمارۀ ۲، صفحات ۵۴-۵۵
آقای صفایی. یه چیزی:
“کور” که دردرازای تاریخ لفظ “خور” را به خود گرفته به معنی “خورشید” است.
و پسوند “وش” هم به معنی “مانند، وار، مثل، همچون” می باشد.
و کوروش یعنی: مانند خورشید
که اگر “وش” به ” ـــُ ش ” تبدیل شه گویا دیگه معنی “مانند” نمی دهد.
این طور فکر نمی کنید؟
با تقدیم احترام
سلام
اولا : مطلب خیلی جالب بود و خوشحالم از اینکه هنوز هستن کسایی که به هویت ایران و ایرانی اهمیت می دن
دوم اینکه خدمت آقا مسعود عرض شود , تا جایی که تو ادبیات داریم همون واژه خور بوده که بعدها به خر تبدیل شده مثل واژه خراسان, ولی هیچگاه نداشتیم که لفظ خور از کور گرفته شده باشه
با محمد موافقم
هیچگاه نداشته ایم که واژه کور به خور تبدیل شده باشد و این از معجزات کوروشپرستان است که میخواهند نامی اسطوره ای برای او بیابند!!
کسی سعی در بزرگ کردن نام کوروش نداره.چون بزرگ هست.این شمایید که سعی دارید بت هاتونا خوش جلوه بدید.
ممنون . توضیح خوبی بود .
salam
in ke ayeye sarih goran avordid rabti be kurosh nadard ya hadagal ayeye 259 ayeye sorye bagare va dige korosh yek hoviyate irani nist yek hoviyate shovonisme farsi hast. .
آقای مسعود باسلام
در مورد ریشه شناسی نام کورش بنگرید به:
رضائی باغبیدی، حسن، ۱۳۹۰. مقالهی «دربارهی نام کورش»، در کتاب «کورش و ذوالقرنین» به کوشش عسگر بهرامی. تهران: مرکز دائره المعارف اسلامی. صفحههای ۶۳-۷۴.
خ در فارسی کنونی در زبانهای باستان هیچگاه ک نبوده است. پس خور نمیتوانسته ریشه در کور باستانی داشته باشد
با درود کورش نامی ایلامی بوده است که به دلیل ادغام پارسیان با ایلامیان خوزستان بر ایشان و پدربزرگش نام گذاری شد در کتیبه های ایلامی به نام کورلوش بر میخوریم که بعدتر کوراش و سپس کورش شده است . کر(با ضمه روی ک) در شمال خوزستان(بختیاری) به معنای پسر است . شوربختانه عده ای در گذشته که تلاش میکردند تا تاریخ ایران از هخامنشیان اغاز شود و با تلاش برای معنی سازی در زبان هندی کهن برای کورش معناسازی کنند.
با سلام به همه ی دوستان
در اینکه خط وامدار زبان در هر دوره ایست شکی وجود ندارد. اما اینکه نوشتار و تلفظ اسامی ایرانی را با نوشتاری رومن (انگلیسی) مقایسه کنیم کار درستی نیست.
خوانده شدن کتیبه های موجود در تخت جمشید تفاونهای میان زبان امروز با آن زمان بهتر مشخص می شود. لطفا توجه بفرمایید به نوشتار نام «داریوش» در این کتیبه ها در دانشنامه ویکیپدیا:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87_%D9%85%DB%8C%D8%AE%DB%8C_%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C
واژه کورش یا کوروش از نام قبیله سکاهی هندوکوش گرفته شده که به لرستان آمد در پرسوش که به نظر اشمیت، تووین بی و گیرشمن همان انشان هست و با پدربزرگ کورش متحد شد و دیگر قبیله سکایی هندوکوش کمبوجه نام داشت که حدود پاکستان امروزی یا بلوچستان ایران مستقر شد و بعدها با گندوفر سورن متحد شد و در شمال هند دولتی ضد شاخه آذربایگانی اشکانی تشکیل دادند.
خود کورش از قبیله سکایی امرده بود که در اتحادیه طوایف پارسی قرار داشت.
کوروش از کوچ و رش گرفته شده و کوچ امروزه به قوچ تبدیل شده و در واقع یک عنوان بود به معنای قوچ درخشان یا کوچ رش(روشن) و همچنین چیش پیش یا کیش پیش عنوان هست به معنای چپش یا کپش که هنوز در زبان لری به قوچ بزرگ گله چپش یا کپش گفته می شه.
نام اصلی کورش آگراداتس بود و به پهلوی آذرداد.
در برخی منابع از جمله طبری کورش پادشاه بزرگ همان ویشتاسپ است و کیرش یا کی آرش همان کورش اصلی که دست نشانده ویشتاسپ در بابل بوده است و مسعودی و بلعمی هم به آن اشاره کرده اند.
کورش نه هخامنشی بود نه لقب شاه شاهان داشت نه پادشاه ایران بود بلکه از سوی ویشتاسپ شاه به جای بوخت نرسیه یا بخت نصر(نبونید) به مرزبانی بابل رسید و به آنها شاه می گفتند چون رستم مرزبان سیستان که عنوان شاه سکستان داشت.در زمان داریوش کبیر یا داریاوهومنه در اوستا یا بهمن ملقب به اسفندیار یا داریاوهوش در بیستون پسر ویشتاسپ شاه یا کی گشتاسپ عنوان شاهی ایالات نزول پیدا کرد و به خشترپاون یا ساتراپی تبدیل شد و داریوش اولین تک شاه یا شاهنشاه فلات ایران شد.
یکی از مضحک ترین نظریاتی که کورش پرستان می دهند اینکه ویشتاسپ شاه اوستا یک ساتراپ در زمان کورش بوده😂😂😅!!
اول اینکه تاریخ ویشتاسپ شاه در متون ایرانی کاملا آشکار هست شاه پارس و بلخ و آمیانوس هم او را پادشاهی بزرگ و خردمند نامیده و همه متون کورش را دست نشانده او می دانند که حتی مادر کورش از بنی اسراییل بود و از زنان اسیر زمان یورش کی لهراسپ یا آئورت اسپه یا آرسامه به همراه بوخت نرسیه سپهسالار خود به اسارت به شرق فرستاده شده بود و کورش در استوانه خود خیلی روشن به سرزمین های فرمانروایی خود اشاره کرده و هیچ سرزمینی درون ایران امروزی جزو آن نیست به جز انشان که دودمانش رو معرفی کرده است و مورد دیگر که تقسیمات ساتراپی را داریوش آورد و در زمان کورش به حاکمان ایالات شاه می گفتند و تک شاهی از زمان داریوش تعریف شد.
کورش از قبیله چادرنشین و سکایی امرده بود که نام اصلی او آگراداتس بود و هخامنشیان از قبیله اشرافی پتیش هووری یا پتیش خووری یا برآفتابی امروزی از خاندان گوبری یا گوبریاسیان بودند.
مورخینی هم چون ژان پرو و فرانسوا والت کورش را غاصب تاج آرشام می دانند و از تیره فرعی و دورافتاده از هخامنشیان و یک جنگ افروز ماجراجو تا جایی که مهر کورش انشانی پسر چیش پیش در دستگاه داریوش برای توزیع گوشت به کار برده می شد برای خوارشمردن دودمان کورش غاصب بوده است.
منتقدان کورش او را تاراج گر همدان سارد بابل و کشتار و آتش زدن اوپیس و از بین برنده تمدن های درخشان می دانند و حتی شهر کاپیسا در بگرام افغانستان را با خاک یکسان کرد.
برخی هم به این نتیجه رسیده اند که با توجه به خواب افسانه ایی که هردوت آورده کورش توسط کی ویشتاسپ رزم آور در آسیای میانه کشته شد و در واقع یورش او در سال ۲۸ یا ۳۰ از سلطنتش در بابل به آسیای میانه یورش به فرمانروایی ویشتاسپ بوده است ویشتاسپ که به سلحشوری میان پارسیان زبانزد بود و کلاهخود خود را به پرشاهین جنگی مزین می کرد و هنوز رزم ویشتاسپی و زین گشتاسپی مشهور است و کلاهخود او رسم سرداران جنگی دوره اسلامی شد و امروزه در تعزیه ها هم به کار می ره…کلاهخود پرنشان.
داریوش در بیستون به موردی اشاره کرده که انشان را در لرستان و کرمانشاه یا همان پرسوش تأیید می کند و همچنین بیانگر شاهی محلی کمبوجه بوده نه شاهی او بر ایران آنچه فرضیه پردازان سینه چاک کورشی مایلند!
پیش از این کمبوجه نامی پسر کورش از ما اینجا شاه بود……اینجا؟؟؟
به جغرافیای بیستون اشاره می کند یا همان پرسوش به مرکزیت بالاگریوه لرستان همانجا که داریوش وهیزداته را شکست داد در پیشی اوووادا یا باغ پیش بادامک بالاگریوه و طایفه یوتیه یا جودکی لرستان.
داریوش یا بهمن پسر کی ویشتاسپ که ملکش از ملک پدر فزونی یافت می گوید:
کمبوجه اینجا شاه بود!
نگفته کمبوجه شاه کره خاکی بود بلکه اینجا یعنی یک شاه محلی و چون پدر مرزبان بابل.
تاریخ کورش سراسر تحریف است و همه یونانیان اشاره کرده اند پدر کورش شاه نبوده و حتی هردوت آورده این فرد که او را کورش می نامیدند با همه سر جنگ داشت و در جای دیگر می گوید کورش یک پارسی رده پایین بود.
کتسیاس می گوید کورش راهزن بود و بارها تازیانه خورد و نیکلای دمشقی می گوید پدر کورش یک راهزن حرفه ایی بود که همه اینها به قبیله کورش یا امرده یا مردوی اشاره داره که در همه متون به یک طایفه راهزن مشهور بوده است و آنجا که کورش خاندانش را شاه انشان معرفی می کند به منظور خان هست چون خاندان او خان قبیله مردی بودند که به رییس قبایل شاه می گفتند.
خاندان اصلی شاهی ایران دودمان ویشتاسپ بودند با لقب شاه شاهان از نژاد منوچهر از خاندان اشرافی گوبریاس که تا ۱۰۰۰ سال در رأس قدرت ایران ماندند از قبیله پتیش هوووری یا پتیش خوری که منوچهر یا ویشتاسپ به دهستان نام این قبیله را برد و در تاریخ به پتیش خوارگر مشهور شد و سرزمین فرمانروایی خاندان ساسانی شمال شد یا گاوبارگان از نام خاندان هخامنشی گائوبارو یا گبریاس به یونانی و داریوش در کتیبه ها هربار به نام گوبری می رسد بر قبیله او تأکید می کند.
گئووبره از پتیش هووری.