حکایت زندگی از نگاه اسکندرمقدونی

این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است.

مورخان می‌نویسند: اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا در حوالی خراسان) حمله می‌کند، با کمال تعجب مشاهده می‌کند که دروازه آن شهر باز می‌باشد و با این که خبر آمدن او به شهر پیچیده بود مردم زندگی عادی خود را ادامه می‌دادند. باعث حیرت اسکندر بود زیرا در هر شهری که سم اسبان لشگر او به گوش می‌رسید عده‌ای از مردم آن شهر از وحشت بیهوش می‌شدند و بقیه به خانه‌ها و دکان‌ها پناه می‌بردند، ولی اینجا زندگی عادی جریان داشت. اسکندر از فرط عصبانیت شمشیر خود را کشیده و زیر گردن یکی از مردان شهر می‌گذارد و می گوید: من اسکندر هستم.

مرد با خونسردی جواب می‌دهد: من هم ابن عباس هستم.

اسکندر با خشم فریاد می‌زند: من اسکندر مقدونی هستم، کسی که شهرها را به آتش کشیده، چرا از من نمی‌ترسی؟

مرد جواب می‌دهد: من فقط از یکی می‌ترسم و او هم خداوند است.

اسکندر به ناچار از مرد می‌پرسد: پادشاه شما کیست؟

مرد می‌گوید: ما پادشاه نداریم.

اسکندر با خشم می‌پرسد: رهبرتان، بزرگتان!؟

مرد می‌گوید: ما فقط یک ریش سفید داریم و او در آن طرف شهر زندگی می‌کند.

اسکندر با گروهی از سران لشکر خود به طرف جایی که مرد نشانی داده بود، حرکت می‌کنند در میانه راه با حیرت به چاله‌هایی می‌نگرد که مانند یک قبر در جلوی هر خانه کنده شده بود.

لحظاتی بعد به قبرستان می‌رسند، اسکندر با تعجب نگاه می‌کند و می‌بیند روی هر سنگ قبر نوشته شده: ابن عباس یک ساعت زندگی کرد و مرد. ابن علی یک روز زندگی کرد و مرد ابن یوسف ده دقیقه زندگی کرد و مرد!

اسکندر برای اولین بار عرق ترس بر بدنش می‌نشیند، با خود فکر می‌کند این مردم حقیقی‌اند یا اشباح هستند؟ سپس به جایگاه ریش سفیده ده می‌رسد و می‌بیند پیر مردی موی سفید و لاغر در چادری نشسته و عده‌ای به دور او جمع هستند.

اسکندر جلو می‌رود و می‌گوید: تو بزرگ و ریش سفید این مردمی؟

پیر مرد می‌گوید: آری، من خدمت‌گزار این مردم هستم!

اسکندر می‌گوید: اگر بخواهم تو را بکشم، چه می‌کنی؟

پیرمرد آرام و خونسرد به او نگاه کرده می‌گوید: خب بکش! خواست خداوند بر این است که به دست تو کشته شوم!

اسکندر می‌گوید: و اگر نکشم؟

پیرمرد می‌گوید: باز هم خواست خداست که بمانم و بار گناهم در این دنیا افزون گردد.

اسکندر سر در گم و متحیّر می‌گوید: ای پیرمرد من تو را نمی‌کشم، ولی شرط دارم.

پیرمرد می‌گوید: اگر می‌خواهی مرا بکش، ولی شرط تو را نمی‌پذیرم.

اسکندر ناچار و کلافه می‌گوید: خیلی خوب، دو سوال دارم، جواب مرا بده و من از اینجا می‌روم.

پیرمرد می گوید: بپرس!

اسکندر می‌پرسد: چرا جلوی هر خانه یک چاله شبیه قبر است؟ علت آن چیست؟

پیرمرد می‌گوید: علتش آن است که هر صبح وقتی هر یک از ما که از خانه بیرون می‌آییم، به خود می‌گوییم: فلانی! عاقبت جای تو در زیر خاک خواهد بود، مراقب باش! مال مردم را نخوری و به ناموس مردم تعدی نکنی و این درس بزرگی برای هر روز ما می‌باشد!

اسکندر می‌پرسد: چرا روی هر سنگ قبر نوشته ده دقیقه، فلانی یک ساعت، یک ماه، زندگی کرد و مرد؟!

پیرمرد جواب می‌دهد: وقتی زمان مرگ هر یک از اهالی فرا می‌رسد، به کنار بستر او می‌رویم و خوب می‌دانیم که در واپسین دم حیات، پرده‌هایی از جلوی چشم انسان برداشته می‌شود و او دیگر در شرایط دروغ گفتن و امثال آن نیست!

از او چند سوال می‌کنیم:

چه علمی آموختی؟ و چه قدر آموختن آن به طول انجامید؟

چه هنری آموختی؟ و چه قدر برای آن عمر صرف کردی؟

برای بهبود معاش و زندگی مردم چه قدر تلاش کردی؟ و چقدر وقت برای آن گذاشتی؟

او که در حال احتضار قرار گرفته است، مثلا” می‌گوید: در تمام عمرم به مدت یک ماه هر روز یک ساعت علم آموختم، یا برای یادگیری هنر یک هفته هر روز یک ساعت تلاش کردم. یا اگر خیر و خوبی کردم، همه در جمع مردم بود و از سر ریا و خودنمایی! ولی یک شبی مقداری نان خریدم و برای همسایه‌ام که می‌دانستم گرسنه است، پنهانی به در خانه‌اش رفتم و خورجین نان را پشت در نهادم و برگشتم!

بعد از آن که آن شخص می‌میرد، مدت زمانی را که به آموختن علم پرداخته، محاسبه کرده، و روی سنگ قبرش حک می‌کنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و مرد!

یا مدت زمانی را که برای آموختن هنر صرف کرده محاسبه، و روی سنگ قبرش حک می‌کنیم: ابن علی هفت ساعت زندگی کرد و مرد و یا برای بهبود زندگی مردم تلاشی را که به انجام رسانده، زمان آن را حساب کرده و حک می‌کنیم: ابن یوسف یک ساعت زندگی کرد و مرد. یعنی، عمر مفید ابن یوسف یک ساعت بود!

بدین‌سان، زندگی ما زمانی نام حقیقی بر خود می‌گیرد که بر سه بستر، علم، هنر، مردم، مصرف شده باشد که باقی همه خسران و ضرر است و نام زندگی آن بر نتوان نهاد!

اسکندر با حیرت و شگفتی شمشیر در نیام می‌کند و به لشکر خود دستور می‌دهد: هیچ‌گونه تعدی به مردم نکند. و به پیرمرد احترام می‌گذارد و شرمناک و متحیر از آن شهر بیرون می‌رود

این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
28 نظرات
  1. renzo_eskelet می گوید

    salam
    didi oomadam
    amma hanooz matalebeto nakhoondam ke nazar bedam
    pas farda emtehan daram
    emtehane istaee
    doa kon nomre biyaram
    sakhte
    khob yerooz ke webeto khoondam behet nazar midam khale sima!
    bye felan

  2. renzo_eskelet می گوید

    salam
    didi oomadam
    amma hanooz matalebeto nakhoondam ke nazar bedam
    pas farda emtehan daram
    emtehane istaee
    doa kon nomre biyaram
    sakhte
    khob yerooz ke webeto khoondam behet nazar midam khale sima!
    bye felan

  3. ایرانی می گوید

    سلام دوست عزیز
    زمانی که اسکندر به ایران حمله میکنه زمان هخامشنیان بوده اونوقت چطور مردم ایران اسم عربی داشتن مثل ابن عباس و یوسف و …؟

    دوست عزیز واقعا از سایتت خوشم اومده
    ممنون میشم اگه داستان حقیقی فتح آتن توسط خشایارشا رو بزاری توی سایتت

    با تشکر
    با آرزوی موفقیت

  4. ایرانی می گوید

    سلام دوست عزیز
    زمانی که اسکندر به ایران حمله میکنه زمان هخامشنیان بوده اونوقت چطور مردم ایران اسم عربی داشتن مثل ابن عباس و یوسف و …؟

    دوست عزیز واقعا از سایتت خوشم اومده
    ممنون میشم اگه داستان حقیقی فتح آتن توسط خشایارشا رو بزاری توی سایتت

    با تشکر
    با آرزوی موفقیت

  5. ایرانی می گوید

    اصلا زمان هاخمنشیان نام یا شخصی بنام یوسف یا عباس و علی وجود نداشته!!!!
    یه خورده دقت کنید بهتره

    با تشکر

  6. ایرانی می گوید

    اصلا زمان هاخمنشیان نام یا شخصی بنام یوسف یا عباس و علی وجود نداشته!!!!
    یه خورده دقت کنید بهتره

    با تشکر

  7. یار پرشیا می گوید

    سلام دوست من
    همانطور که میدونید اسکندر در زمان هخامنشیان به ایران حمله میکنه و این در حالیه که گذاشتن اسم عربی برای فرزندان بعد از حمله اعراب به ایران رواج پیدا میکنه
    پس فکر میکنم یه تناقضی توی این مطلب وجود داره چون فکر نمی کنم در زمان هخامنشیان اسم یوسف یا ابن عباس و ابن علی وجود داشته باشه

    در کل از وب سایت خوبت تشکر میکنم
    واقعا علیه

    1. انی کاظمی می گوید

      دوست عزیز ! این یک داستان افسانه ای است !

    2. انی کاظمی می گوید

      دوست عزیز ! این یک داستان افسانه ای است !

  8. یار پرشیا می گوید

    سلام دوست من
    همانطور که میدونید اسکندر در زمان هخامنشیان به ایران حمله میکنه و این در حالیه که گذاشتن اسم عربی برای فرزندان بعد از حمله اعراب به ایران رواج پیدا میکنه
    پس فکر میکنم یه تناقضی توی این مطلب وجود داره چون فکر نمی کنم در زمان هخامنشیان اسم یوسف یا ابن عباس و ابن علی وجود داشته باشه

    در کل از وب سایت خوبت تشکر میکنم
    واقعا علیه

  9. یار پرشیا می گوید

    با سلام
    دوست من از کجا میشه فهمید که یه افسانه است؟
    طوری که معلومه و از متن مطلب پیداست یه داستان کاملا واقعه ایه و هیچ نشانه ای وجود نداره که یه شخص افسانه ای بودنش رو بفهمه
    پس بهتره توی عنوان قید بشه که افسانه ایه
    یا اینکه عبارت ” این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است.” رو در ابتدای متن بنویسید و درشت تر تا وضوحش بیشتر بشه چون خود من بعد از دوبار خوندن متوجهش شدم ، شایدم تازه اضافه کردید چون دفعه اول ندیدم من

    علاوه بر این بهتر بوده نام های بهتری برای شخصیت ها انتخاب کنند
    تازه همین انتخاب نام ها دلیلی بر دروغ بودن این داستانه
    فکر نمی کنم اصلا اسکندر عقلی تو سرش بوده باشه که بتونه باهاش درک کنه یا فکر کنه

    با تشکر

    1. انی کاظمی می گوید

      پرشیا. درود بر شما.

      متنی که پایین دیدید از ابتدا موجود بود، حکایتی عرفانی است. در تاریخ از اینگونه حکایت ها بسیار.
      در ضمن با توهینی که به اسکندر مقدونی کردید بسیار مخالف هستم. هر چه بود دیدیم که بخش عمده ای از کشورهای متمدن را گرفت.
      اسکندر کبیر شخصیت بزرگ و تاثیر گزاری در طول تاریخ است، شب و روز نفرین شما از ارزش وی نمی کاهد، بهتر است ببینید زمان ساسانی اشکانی چه اتفاق هایی افتاده و سپس بیاید با هم مقایسه کنید.

      بنده نمی خواهم بگویم اسکندر بهتر لست یا کوروش یا فلان فلان.
      توهین و فحش راه به جایی نمی برد چنان که شماو راه به جایی نبردید.

      هر چند پایین مطلب اشاره شده بود که متن افسانه ای است و سندیت ندارد. به احترام دیدگاه شما همین مطلب را در بالا نیز ذکر کردیم
      " این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است. "

    2. انی کاظمی می گوید

      پرشیا. درود بر شما.

      متنی که پایین دیدید از ابتدا موجود بود، حکایتی عرفانی است. در تاریخ از اینگونه حکایت ها بسیار.
      در ضمن با توهینی که به اسکندر مقدونی کردید بسیار مخالف هستم. هر چه بود دیدیم که بخش عمده ای از کشورهای متمدن را گرفت.
      اسکندر کبیر شخصیت بزرگ و تاثیر گزاری در طول تاریخ است، شب و روز نفرین شما از ارزش وی نمی کاهد، بهتر است ببینید زمان ساسانی اشکانی چه اتفاق هایی افتاده و سپس بیاید با هم مقایسه کنید.

      بنده نمی خواهم بگویم اسکندر بهتر لست یا کوروش یا فلان فلان.
      توهین و فحش راه به جایی نمی برد چنان که شماو راه به جایی نبردید.

      هر چند پایین مطلب اشاره شده بود که متن افسانه ای است و سندیت ندارد. به احترام دیدگاه شما همین مطلب را در بالا نیز ذکر کردیم
      " این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است. "

  10. یار پرشیا می گوید

    با سلام
    دوست من از کجا میشه فهمید که یه افسانه است؟
    طوری که معلومه و از متن مطلب پیداست یه داستان کاملا واقعه ایه و هیچ نشانه ای وجود نداره که یه شخص افسانه ای بودنش رو بفهمه
    پس بهتره توی عنوان قید بشه که افسانه ایه
    یا اینکه عبارت ” این نوشته سندیتی ندرد و صرفا داستانی هست که سینه به سینه نقل گشته است.” رو در ابتدای متن بنویسید و درشت تر تا وضوحش بیشتر بشه چون خود من بعد از دوبار خوندن متوجهش شدم ، شایدم تازه اضافه کردید چون دفعه اول ندیدم من

    علاوه بر این بهتر بوده نام های بهتری برای شخصیت ها انتخاب کنند
    تازه همین انتخاب نام ها دلیلی بر دروغ بودن این داستانه
    فکر نمی کنم اصلا اسکندر عقلی تو سرش بوده باشه که بتونه باهاش درک کنه یا فکر کنه

    با تشکر

  11. یار پرشیا می گوید

    دوست من وقتی که اونها از خشایارشا که فاتح مسلم آتن هست و تونست بدون هیچ مشکلی آتن رو فتح کنه اونطوری یاد می کنند پس منم نسبت به فاح اونها که اسکندره اینطوری قضاوت میکنم
    اونها توی فکر اینن که یه جوری این شکستشونو توجیه کنن و میان داستانهایی مثل ۳۰۰ و غیره رو سر هم میکنن
    اگه اونها لئونیداس رو دارن ما هم آریو برزن رو داریم ، فقط اونها واسه گذشتشونارزش قائلن اما ما …
    خودتون خوب میدونید اسکندر از روی عغده ای که به علت حمله ی خشایارشا به یونان داشته به ایران حمله کرده
    چرا اونها میان اسم یه ورزش المپیک رو ماراتن میزارن اما از فتوحات پادشاهان ایرانی در زمان ساسانیان و اشکانیان و حتی زمان هخامنشیان چیزی نمی گن؟ چرا از پیروزی سورنا در مقابل روم چیزی نمی گن؟
    چرا ایرانیارو بربر میدونن و خودشونو صاحب تمدن!!
    شما خودت حساب کن آیا اسکندری که وقتی میشینه روی تخت پادشاهی ایران پاهاش به زمین میرسه آیا لایق احترامه؟
    اگه بحث فتح کردن کشورهای متمدنه که همه میدونن گسترده ترین امپراطوری مال داریوش بزرگ بوده ثانیا چنگیز خان مغول هم خیلی از کشورهای متمدن از جمله ایران رو فتح کرد ، آیا اون هم لایق احترامه؟
    همه میدونن اسکندر تجاوزها و تعدی های فراوانی کرده ، اما آیا شاهان ایرانی هم با اونها این رفتار رو داشتند؟ بعضی از شواهد میگن خشایارشا اصلا شهر آتن رو ویران نکرده و فقط قصدش به زیر سلطه درآوردن یونان بوده که کاملا هم موفق میشه
    اما آیا روایت یا مدرکی هست که حسن رفتار اسکندر رو هم ثابت کنه؟
    خوب یه خورده عاقلانه فکر کنیم میبینیم شخصیت خیلی از افراد از روی اعمال و رفتارشون مشخص میشه ، از قرار معلوم هم اسکندر رفتارش اصلا شباهتی به انسان نداشته پس آیا میتونیم اون رو لایق شخصیتی والا بدونیم؟

    با تشکر

    1. انی کاظمی می گوید

      دوست عزیز من ، باز ازحظور شما در تاریخ ما خرسندم. و از ارائه دیدگاه خود سپاس گزار.

      کمی بحث ما از بحث نخستین فاصله گرفت.
      دیدگاه های شما مورد احترام هست، اما من فکر می کنم نباید اهانت ها و توهین های بی شماربه اشخاص کرد.
      برای ما ایرانی ها مهم نیست خیلی چیزها. ما فقط می دونم تا حدود زیادی چراغ تمدن ۳۰۰ و اندی ساله رو خاموش کرد. همین.

    2. انی کاظمی می گوید

      دوست عزیز من ، باز ازحظور شما در تاریخ ما خرسندم. و از ارائه دیدگاه خود سپاس گزار.

      کمی بحث ما از بحث نخستین فاصله گرفت.
      دیدگاه های شما مورد احترام هست، اما من فکر می کنم نباید اهانت ها و توهین های بی شماربه اشخاص کرد.
      برای ما ایرانی ها مهم نیست خیلی چیزها. ما فقط می دونم تا حدود زیادی چراغ تمدن ۳۰۰ و اندی ساله رو خاموش کرد. همین.

    3. انی کاظمی می گوید

      دوست عزیز مدرکی بیاورید!
      کی گفته خشایار اونجا رو فتح کرد؟به آتشنکشید و یا کاره دیگه ای کرد؟ منابع شما چی هستند ؟
      کی میگه اسکندر تجاوز کرده ؟
      داریوش چطور به وسیع ترین خاک دست یافت ؟ با شمشیریا با ناز؟

  12. یار پرشیا می گوید

    دوست من وقتی که اونها از خشایارشا که فاتح مسلم آتن هست و تونست بدون هیچ مشکلی آتن رو فتح کنه اونطوری یاد می کنند پس منم نسبت به فاح اونها که اسکندره اینطوری قضاوت میکنم
    اونها توی فکر اینن که یه جوری این شکستشونو توجیه کنن و میان داستانهایی مثل ۳۰۰ و غیره رو سر هم میکنن
    اگه اونها لئونیداس رو دارن ما هم آریو برزن رو داریم ، فقط اونها واسه گذشتشونارزش قائلن اما ما …
    خودتون خوب میدونید اسکندر از روی عغده ای که به علت حمله ی خشایارشا به یونان داشته به ایران حمله کرده
    چرا اونها میان اسم یه ورزش المپیک رو ماراتن میزارن اما از فتوحات پادشاهان ایرانی در زمان ساسانیان و اشکانیان و حتی زمان هخامنشیان چیزی نمی گن؟ چرا از پیروزی سورنا در مقابل روم چیزی نمی گن؟
    چرا ایرانیارو بربر میدونن و خودشونو صاحب تمدن!!
    شما خودت حساب کن آیا اسکندری که وقتی میشینه روی تخت پادشاهی ایران پاهاش به زمین میرسه آیا لایق احترامه؟
    اگه بحث فتح کردن کشورهای متمدنه که همه میدونن گسترده ترین امپراطوری مال داریوش بزرگ بوده ثانیا چنگیز خان مغول هم خیلی از کشورهای متمدن از جمله ایران رو فتح کرد ، آیا اون هم لایق احترامه؟
    همه میدونن اسکندر تجاوزها و تعدی های فراوانی کرده ، اما آیا شاهان ایرانی هم با اونها این رفتار رو داشتند؟ بعضی از شواهد میگن خشایارشا اصلا شهر آتن رو ویران نکرده و فقط قصدش به زیر سلطه درآوردن یونان بوده که کاملا هم موفق میشه
    اما آیا روایت یا مدرکی هست که حسن رفتار اسکندر رو هم ثابت کنه؟
    خوب یه خورده عاقلانه فکر کنیم میبینیم شخصیت خیلی از افراد از روی اعمال و رفتارشون مشخص میشه ، از قرار معلوم هم اسکندر رفتارش اصلا شباهتی به انسان نداشته پس آیا میتونیم اون رو لایق شخصیتی والا بدونیم؟

    با تشکر

  13. یار پرشیا می گوید

    راستی اصلاح میکنم بخشی از پستم رو
    اسکندر وقتی میشینه روی تخت پادشاهی ایران پاهاش به زمین نمیرسه و به گفته مورخان آنقدر احساس حقارت میکنه که …
    که اشتباه تایپ شده بود

    با عرض پوزش

  14. یار پرشیا می گوید

    راستی اصلاح میکنم بخشی از پستم رو
    اسکندر وقتی میشینه روی تخت پادشاهی ایران پاهاش به زمین نمیرسه و به گفته مورخان آنقدر احساس حقارت میکنه که …
    که اشتباه تایپ شده بود

    با عرض پوزش

  15. یار پرشیا می گوید

    freeimagehosting.netfreeimagehosting.netدوست من واقعا واسم جالبه که شما میگید در اون زمان در فرهنگ ما نوشتن وجود نداشته!!! پس این همه کتبیه و … با چه سوادی نوشته شدند؟ اگه هم تاریخی بوده توسط دشمنان سوزانده شده!! یه چیز دیگه زرتشت که حتی قبل از اینکه یونانی بوجود بیاد فلسفه زرتشتی رو به تحریر در میاره میشه بگید با چه سوادی اینکار رو انجام میده؟
    اگه شما میگید که اسکندر پاش به پائین تخت نرسیده دیدگاهی کاملا ایرانیه (که اگه اشتباه نکنم خود هرودوت که در زمان حمله به ایران در رکابش بوده اینو نوشته) پس اینکه میگن خشایارشا یونان رو فتح نکرد هم یک دیدگاه کاملا یونانی است. در ثانی یونانی ها خودشون میدونن و در تاریخ هرودوت و … هم نوشته شده که خشایارشا آتن رو فتح کرد و حتی تا ده سال هم یونان جز مستعمره ایران بوده
    حالا میخوان با داستان هایی از قبیل ۳۰۰ و … یه جوری توجیهش کنن
    علاوه بر این خودتون میدونید که برای فتح یک کشور فقط کافیه که پایتخت اون فتح بشه که مسلمه که آتن فتح شده و …
    یه چیز دیگه هم که جالبه خود مورخین یونانی در بین نوشته هاشون با هم تضاد دارن
    مطلب دیگه ای هم که هست اینه که اصلا هرودوت که شما تاریخشو قبول دارید سالها بعد از خشایارشا به دنیا میاد و چیزایی رو که نوشته همش سینه به سینه و توام با مبالغه و اغراقه
    توی تاریخ های یونانی هم نوشته که خشایارشا فقط در سالامیس به علت وزش باد و توفان مجبور به عقب نشینی شد که اینم مشخص نیست که حقیقته و حتی مردونیه هم علاوه بر دفعه اول یکبار دیگه هم آتن رو فتح کرد!! شکست از این واضح تر و مسلم تر
    مطلب بعدی در مورد گستره امپراطوری هخامنشی
    اگه شک دارید که امپراطوری داریوش بزرگ بزرگترین امپراطوری باستانی تاریخه نگاهی به این صفحه بندارید.

    بله درست متوجه شدید امپراطوری هخامنشی با ۸.۰۸ میلیون کیلومتر مربع در مکان اول قرار داره که این واسه من افتخاره اما شما رو نمیدونم (حالا نمیدونم با ناز یا شمشیر) و امپراطوری اسکندر در رده سوم!!!
    علاوه بر این دو تا عکس هم از صفحه بالا گذاشتم که نشون میده که امپراطوری هخامنشی با دو معیار مختلف که اولیش از نظر وسعت و در میان امپراطوری های باستان و دومی از نظر جمعیت تحت پوشش در صدر تمام امپراطوری های جهانه

    و

  16. بهمن می گوید

    آآقایان طوطی الکساندر مقدونی هیج وقت به ایران نرسیده

  17. منتقد می گوید

    با درود و سپاس
    می خواستم بگویم آنچه تاریخ نگاران یونانی از نبرد ایران ویونان آورده اند حتی شبیه حقیقت هم نیست وپیش داوری تعصب و تحریف در بند به بند آن به چشم می خورد که به سه مورد اشاره خواهم کرد.
    1-ایرانیان توانستند آتن را که پایتخت و شهر اصلی یونان بود بگیرند و در فتح بندر ناکام ماندند وهر انسان دانایی می داند که فتح پایتخت بسیار مهمتر از بندر است و به تنهایی پیروزی قاطع قلمداد می شود اما تاریخ نگاران یونانی با بزرگتر نشان دادن فتح بندر خواسته اند خفت سقوط پایتختشان را در حاشیه قرار دهند.
    2-یونانیان همچنین در توجیه شکست خود می آورند که به عمد پایتخت را خالی گذاشته بودند!!! حال آنکه این کار در زمانی که شما قرار است مدافع شهرباشید نه تنها افتخار نیست بلکه افتضاح است ونشان دهنده ی اوج در ماندگی یونان در مقابل ایران است.
    3-یونانیان برای تحقیر ایرانیان از زنی نام میبرند که به تعبیر امروز کاپیتان یک کشتی ایرانی بوده است حال آنکه آنان تصور نمی کردند روزی برسد که این مطلب نه تنها ننگ نیست بلکه افتخارما ایرانیان است که نخستین زن رزمنده در تاریخ ایرانی بوده و نشان دهنده ی اوج آزاد اندیشی و احترام به حقوق زنان است که یونانیان در کمال نادانی آن را مایه ی سر کوفت می دانسته اند.گذشته از این ها در صورت تمایل جناب عالی من می توانم فهرست نبرد های ایران و یونان را از زمان کوروش بزرگ تا آخر بنا بر منابع معتبر بیاورم و آنگاه خودتان قضاوت کنید.

  18. منتقد می گوید

    با درود و سپاس
    می خواستم بگویم آنچه تاریخ نگاران یونانی از نبرد ایران ویونان آورده اند حتی شبیه حقیقت هم نیست وپیش داوری تعصب و تحریف در بند به بند آن به چشم می خورد که به سه مورد اشاره خواهم کرد.
    1-ایرانیان توانستند آتن را که پایتخت و شهر اصلی یونان بود بگیرند و در فتح بندر ناکام ماندند وهر انسان دانایی می داند که فتح پایتخت بسیار مهمتر از بندر است و به تنهایی پیروزی قاطع قلمداد می شود اما تاریخ نگاران یونانی با بزرگتر نشان دادن فتح بندر خواسته اند خفت سقوط پایتختشان را در حاشیه قرار دهند.
    2-یونانیان همچنین در توجیه شکست خود می آورند که به عمد پایتخت را خالی گذاشته بودند!!! حال آنکه این کار در زمانی که شما قرار است مدافع شهرباشید نه تنها افتخار نیست بلکه افتضاح است ونشان دهنده ی اوج در ماندگی یونان در مقابل ایران است.
    3-یونانیان برای تحقیر ایرانیان از زنی نام میبرند که به تعبیر امروز کاپیتان یک کشتی ایرانی بوده است حال آنکه آنان تصور نمی کردند روزی برسد که این مطلب نه تنها ننگ نیست بلکه افتخارما ایرانیان است که نخستین زن رزمنده در تاریخ ایرانی بوده و نشان دهنده ی اوج آزاد اندیشی و احترام به حقوق زنان است که یونانیان در کمال نادانی آن را مایه ی سر کوفت می دانسته اند.گذشته از این ها در صورت تمایل جناب عالی من می توانم فهرست نبرد های ایران و یونان را از زمان کوروش بزرگ تا آخر بنا بر منابع معتبر بیاورم و آنگاه خودتان قضاوت کنید.

  19. korea می گوید

    I was looking for this fantastic sharing admin much thanks and also have good running a blog bye

ارسال یک پاسخ