آرایش و پوشش در دوره اشکانی
در سال ۳۶ میلادی، هنگامیکه در زمان اردوان سوم، فرهاد، پسر فرهاد چهارم، که حدود ۴۰ سال بود که در دربار روم میزیست، برای به دست گرفتن فرمانروایی به ایران خوانده شد، فرهاد با رسیدن به فرات ظاهراً به سبب بیماری درگذشت. به قول خود فرهاد لباس بلند و گشاد پارتی او را به بستر ناخوشی انداخته بوده است!
از چگونگی لباس در آغاز فرمانروایی اشکانیان چیزی نمیدانیم، اما بیگمان لباس عمومی پارتها همانی بوده است که در پلکان شرقی آپادانا اعضاء هیئت نمایندگی پارتهابر تن دارند. البته هنگامیکه از لباس عمومی سخن به میان میآوریم ، مانند دیگر دورههای باستانی ،تنها لباس بلندپایگان و درباریان و شاهان مطرح است و از مردم عامی خبری نیست !
در این دوره نیز منابع اصلی چگونگی آرایش و پوشش بیشتر آثار منقوشاند، با مکتوب. نقاشیهای رنگی دیواری کاخی در کوه خواجه در دریاچه هامون که بالاتر به آن اشاره کردیم، کوشش در توجه به هنر و همچنین لباس شرقی، با تمایل به هنرولباس بیزانسی با خامی دست و پاگیری درهمآمیخته است. در نقاشیهای دورا-ارویوس هم همین سرگردانی و پریشانی به چشم میخورد. از همین رویهم تصویرهای کوه خواجه و هم دورا-اروپوس، که میتوانستند برای آرایش و پوشش زمان خود تکیهگاهی مناسب باشند، اقناعکننده به نظر نمیرسند. سرگردانی میان هنر هخامنشی و توجه به قواعد و سنن یونانی در طرح نگارههای آرامگاه آنتیوخوس کوماژن (۶۴-۳۴ پیش از میلاد)، که خودرا از اعقاب هخامنشیان میدانست، نیز بارز است.
و هنر اشکانی در مقایسه با گذشته، با تکیهبر هنر هخامنشی، در پالمیرا بهصورت آمیختهای از هنر ایرانی، یونانی و رومی، استعداد بیشتری از خود نشان میدهد. باوجود پریشانی نگارههای دوره اشکانی و باوجوداینکه بیشتر این نگارهها بهشدت زیر نفوذ هنرمندان بیگانه یونانی و رومی قرار دارند، رویهمرفته نکتهای که در آثار برجایمانده چشمگیر است، شباهت بیشازحد میان لباسهای اشکانی و لباسهای بومی ایران معاصر، بهویژه در لباس زنانه است. برای نمونه، در مورد زنان پوشیدن دو پیراهن بر روی یکدیگر. پیراهن نخست گشاد و پرچین است و بلندیش تا روی زمین میرسد و قد پیراهن دوم معمولاً تا حدود زانو است. گمان میرود که اغلب شلیتهای گشاد و پرچین در حکم پیراهن نخست عمل میکرده است. شلیته و پیراهن دوم در تندیس زنی از دوره اشکانی برای بیننده امروزی واقعاً غافلگیر کننده است. امروز لباس زنان عشایری و روستایی اغلب همین است. به این اعتبار، صرفنظر از جنس پارچه و مرغوبیت آن میتوان این لباس را برای زنان عامی دوره اشکانی نیز تعمیم داد.
نشانههایی در دست است که روی این دو پیراهن، چادری جلوباز نیز روی سر انداخته میشد، که کلاهی بر روی آن قرار میگرفت. مانند تندیس شاهزاده خانم وشفری، دختر سنتروک، از سده دوم میلادی. گاهی پیراهن سوم کوتاهتری نیز، شبیه یک نیمتنه، بر روی پیراهن دوم پوشیده میشد و با دامن پیراهن دوم در زیر خود دامن بلندتری داشت. تندیس تمامقد ایزدبانویی از دوم پیش از میلاد که از کاخی در نیسا بهدستآمده است نمونه زیبایی از این نوع لباس را بر تن دارد. این تندیس در مقایسه با تندیس نیمه برهنهای که از آن الههای یونانی است و از همین کاخ به روزگار ما رسیده است، صرفنظر از ارزش هنری هر دو تندیس که بسیار خوش هنجار و زیبا از گل رس ساختهشدهاند، شاید بتواند تفاوتهای در فرهنگ بزرگ ایرانی و یونانی را در نگاه به زن فاش کند. رویهمرفته در همه نگارهها و تندیسهای ایران باستان کراهت از برهنگی اندام بارز است. ما چون بر این باوریم که آبان یشت در زمان اشکانیان بیشترین ساختار امروزی خود را یافته است، در اینجا اشاره به لباس آناهیتا، ایزدبانوی باروری بسیار سودمند خواهد بود:
آناهیتا، بسان دوشیزهای زیبا، بسیار نیرومند، خوشاندام، کمر به میانبسته، راستبالا، آزاده نژاد و بزرگوار، تا مچ پا کفش درخشان پوشیده، استوار با بندهای زرین، روانه میشود، بازوان خود را به استواری میگیرد، چست و چالاک، دیری نپاییده او را در یک تاخت، تند و تندرست، بی ناخوشی و بیگزند، همچنآنکه پیش بود، به زمین اهورا آفریده و خانمانش میرساند.
آناهیتا، بسان دوشیزهای زیبا، بسیار نیرومند، خوشاندام، کمر به میانبسته، راستبالا، آزاده نژاد و بزرگوار، که جامه زرین گرانبهای پرچینی در بردارد، پدیدار میشود. چنانکه شیوه اوست، برسم به دست، با گوشوارههای چهارگوش آویخته به گوش، و با گردن بندی، بسته بر گردن نازنین، نمایان میشود. بالای سر آناهیتا تاجی (دیهیمی) آراسته به صد ستاره، تاج زرین هشتگوش گردونه مانندی با زیور نوار، تاج زیبای خوش هنجاری با چنبری برآمده در جلو.
با جامهای از پوست بر (بیدستر) از پوست سیصد ببر ماده، که هر یک چهار بچه زاییده، بر تن دارد. زیرا ببر ماده زیباترین جانوری است که مویی انبوه دارد. ببر جانوری آبزی است، که اگر پوستش را به هنگام کنند، به دید مانند سیم و زر درخشان میآید.
تصویر زیبای آناهیتا در آبان یشت برداشت روزگار اشکانیان از یک زن خوش هنجار است. بدون تردید سراینده این روزگار بدون تجربه عناصر توانایی سرودن این برداشت را نمیداشته است.
از میان لباس مردان نیمتنه چسبان و بلند و شلوار تنگ تندیس سنتروک که در موزه بغداد نگهداری میشود نیز ازجمله لباسهایی است که میتواند شباهت زیادی به لباس مرد بلندپایهای از سده پیش (دوره قاجارها) داشته باشد. همه سطح جلو این لباس با یراقدوزی مفصلی تزیینشده است. با تندیس مفرغی یکی از بلندپایگان اشکانی که از معبد شمی در کوههای بختیاری بهدستآمده است و امروز در موزه ایران باستان نگهداری میشود، با یکی از بهترین نمونههای مستقل لباسی اشکانی روبهرو هستیم . متأسفانه هویت صاحب این تندیس منحصربهفرد معلوم نیست. این لباس عبارت است از نیمتنهای تنگ و ظاهراً چرمی، با لبهای چرمی، بارو خوری از راست به چپ و چینهایی مایل از زیرحلقه آستین تا زیر کمر. یقه بسیار باز نیمتنه که سینه و گردن برهنه را رها کرده و همچنین لبه پایین دامن کت، که در جلو بلندتر از پشت است و سرآستینهای ساده و بدون براق و زینت آن با نواری پهن مشخصشده است. بر گردن برهنه حلقهای زیبا بستهشده و برای نشان دادن فرورفتگی کمر، کمربندی به تنگی روی کتبسته شده است. شلوار این کت بسیار کوتاه و در قسمت جلو تقریباً برابر با دامن کت است. این شلوار در قسمت پشت، با چینهای عمودی موزون، به شکل بالشی مربع تا زیر کمر ادامه دارد و شاید از همین روی است که پشت دامن کت کوتاهتر از قسمت جلو آن است. جانشین شلوار اصلی، شاید برای مواقع ضروری، مثلاً سواری و حفاظت ساقهای پا، پایپوشی لوله وار است درست مانند شلوار، اما فاقد نشیمنگاه و بخش استتار عورت. این پایپوش شلوار مانند احتمالاً چرمی، در زیر کمربند ویژهای زیر نیمتنه قرارگرفته، در قسمت جلو دارای چینهای قوسدار فروان افقی است و تا روی کفشهای بی پاشنه یک برگشته را پوشانده است.
تندیس مرمری ناقص و کوچکی با ۱۵ سانتیمتر بلندی و ۵/۹سانتیمتر پهنا که از شوش بهدستآمده است نیز دارای این لباس است. شلوار چیندار در دیگر نگارهها و تندیسهای دوره اشکانی نیز اغلب با یک دگرگونی ناچیز به چشم میخورد. چینهای آستینها نیز همانند شلوار حالتی افقی دارند. رویهمرفته در کلیه نگارههایی که از اشکانیان برجایمانده علاقه به لباس پرچین، بیشتر بهصورت نیمتنه گشاد، چیندار و بلند و شلوار گشاد، بسیار چشمگیر است. ردا با قبای اشکانیان رواندازی بود با آستینهای آویزان و غیرقابل استفاده . تندیس معبد شمی ریش ندارد اما سبیل آن پرپشت و آراسته است و پیرامون موهای بسیار منظم سر دیهیم یا نواری پهن دارد و درروی سینه گردن بندی با سنگی قیمتی در میان. موهای سر تندیسی دیگر هم که همراه تندیس مرد بلندپایه اشکانی بهدستآمده است نواری همانند به دور سربسته شده است. آرایش موی هر دو تندیس مشابه است و تندیس دوم ریشی نک تیز نیز به سبک اشکانی دارد.
در میان زیورهای ظاهراً یک صندوقچه که در همین محل پیداشده به نگاره دو کماندار برمیخوریم که لباسی مانند لباس تندیس مفرغی بر تن دارند. با این تفاوت که نیمتنه این دو سوار یراقدوزی شده است. در نگاره نمایش پیروزی اردشیر اول ساسانی براردوان پنجم، آستین نیمتنه اردوآنکه در حال سقوط از اسب است نیز کم و پیش مانند آستین تندیس مفرغی موزه ایران باستان است. در نیمه تندیسی از اشکانیآنکه از بینالنهرین بهدستآمده، صاحب تندیس ردای چیندار خیلی بلندی با کمربندی در میان پوشیده است. عناصر تزیینی مرصع و چهارگوشی که بر روی کمربند به گمان چرمی دوختهشده است نشان از علاقه اشکانیان به این نوع از تزیین دارد. شلوار که طبق معمول گشاد و پرچین است ظاهر با نقش دایرههای بسیار کوچکی تزیینشده است. به گمان این عنصر تزیینی، که شباهت بسیار زیادی به نقش لباس خسرو دوم در طاقبستان دارد، مروارید باشد. در اینجا کفشهای به گمان پارچهای با نواری پهن که روی قوزک پا به زیبایی گرهخورده است بستهشدهاند.
در ۳۰۰ متری شمال نگاره داریوش در بیستون، در نگارهای دیگر از اشکانیان، باری دیگر بالباسی کاملاً اشکانی رو درروی هستیم: نیمتنهای بلند و شلواری با چینهای عمودی و کمربند و کفشی همانند کفش نگاره طاقبستان. زنجیری بر گردن و دیهیمی بر پیشانی نیز قابلتشخیص است.
کلاه یا تاج و آرایش موی تندیس یکی از شاهان اشکانی که از الحضر بهدستآمده و در موزه بغداد نگهداری میشود نیز برای دریافتی از آرایش مردان بلندپایه اشکانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. این کلاه در مقایسه با کلاه یا تاج مهرداد اول از تزیین جاافتادهتری برخوردار است. درروی قدیمترین سکههای اشکانی منسوب به مهرداد اول، بر سر بدون ریش شاه کلاهی از جنسی نرم، مانند چرم یا نمد، به چشم میخورد. نک تیز این کلاه، که تا حدودی شبیه کلاههای سکاها و مادی ها در نگارههای تخت جمشید است، به شکل یک باشلق به پهلو تاخورده است و قسمت پشت و دو پهلوی بلندتر آن روی گوشها و گردن را پوشانده است. در اینجا نیز پیرامون کلاه نواری به شکل دیهیم بستهشده که دو سر آن در پشت سر به زیبایی آویزان است از زیر کلاه چند طره مو و گوشواره شاه پیدا است.
آگاهی ما درباره تاج و کلاه بلندپایگان دوره اشکانی خوب است. نیمتنه بلاش سوم (۱۹۲-۱۴۸ میلادی)، که بهراستی ازنظر نمایش حالت صورت در میان آثار دوره اشکانی شاهکاری غافلگیرکننده است، نیز همین سرپوش را بر سر دارد. مهرداد دوم در سکههای خود ریشی بلند دارد و کلاهش از اواسط پادشاهی او تاجی است بلند و مرصع مردم به مروارید و جواهر، با ستارهای بزرگ بر تارک. این تاج از زمان مهرداد دوم تقریباً نشان و شاخص سلطنتی اشکانیان شد و از همین روی بر سر بسیاری از شاهان به چشم میخورد. تاج کنگرهدار سر تندیس مرمری منسوب به ملکه موزا، همسر ایتالیایی فرهاد چهارم (۳۷-۳۲ پیش از میلاد)، با اینکه با توجه به امضای هنرمند تندیس تراش به دست یک یونانی تراشیده شده است، اگر تقلیدی از هخامنشیان نباشد، گواه خوبی است بر ادامه حیات تاج هخامنشی در دوره اشکانیان. همچنین دیهیم یا نوار پیرامون کلاه ارد دوم (۴-۶ یا ۷ میلادی) را میتوان در نگارههای تخت جمشید بازیافت. رویهمرفته همه شاهان و شاهک های اشکانی به انواع دیهیم بهمنزله نشان فرمانروایی پایبند میمانند.
طرحی خطی از یک سوار اشکانی در معبد دورا هیئت یک سوار اشکانی را بهخوبی نشان میدهد. در این طرح نقاب و زره سوارکار و زره اسب که تقریباً تمام بدنش را پوشانده است بهخوبی نشان دادهشده است. در تنگ سروک نیز با نگارهای نظیر سوار زرهپوش معبد دورا رو درروی هستیم. زره سوار و اسب ظاهراً از صفحات فلزی گردی به شکل فلس ماهی ساختهشده است. نگاره اردوان پنجم، آخرین فرمانروای اشکانی با خواسک، ساتراپ شوش ازنظر تاج و لباس تنگ اردوان و ساتراپ که بدون هر نوع ظرافت هنری، در سال ۲۱۵ میلادی در تنگ سروک کندهشده نیز دارای اهمیت است. در اینجا تاج شاه کلاهی است بلند و بهصورت نیم بیضی با تزیینی مارپیچی که ظاهراً کلاه را در طول عمودی بیضی به چهار بخش مساوی تقسیم کرده است. جنس این مارپیچ تزیینی، که غیرقابل تشخیص است، میتواند از طلا بوده باشد. به نظر میآید که دو سر نوار دیهیم شاهی از روی شانه راست اردوان تا روی کمر آویخته است.
بیشتر پارچههایی که از زمان اشکانیان در ایران بهدستآمدهاند از پشماند.مقداری از منسوجات پارتی از گورهایی در ناحیه گرمی در آذربایجان شرقی بهدستآمده است. باستان شناسان در پی شهر صددروازه در قومس نیز تکهای از یک جامه اشکانی را پیداکردهاند. این لباس را با تکیهبر سکهای که همراه آن بود از نیمه نخست سده اول پیش از میلاد دانستهاند. این تکه بخشی است از شانه چپ یک لباس اشکانی. کتان تزیینی دور یقه از جامه نمدینی است به رنگ قهوهای تیره. قیطان آبیرنگی که به گمان متعلق به یقه بوده است از ابریشم است و کهنترین ابریشمی است که تاکنون در ایران بهدستآمده است. در نوروز محله مازندران نیز ریسمانی از کنف و منسوجات دیگری کشفشده است. علاوه بر این وجود پنبه در گورهای اواخر دوره اشکانی نشان میدهد که در این دوره از پارچه پنبهای نیز استفاده میشده است.
از نوع الیاف و شیوه بافت و همچنین نقوش پارچههای زمان اشکانیان اطلاعی در دست نیست، اما در نگارههای این دوره میتوان نوارهای حلقوی یا قائمی را دید که از یقه تا لبه حاشیه در جلو نیمتنه با پیراهنهای آستیندار تا جلو ساق شلوار ادامهدارند. برخی از این جامهها طرحی متحدالشکل و هندسی دارند و از شیوه قرار گرفتن نوارهای تزیینی چنین برمیآید که نوارهای حلقوی تکهدوزی شدهاند. ظاهراً یکی از پرمشتریترین صادرات ایران در زمان اشکانیان پارچه بوده است. اتاقها و ایوانها بهجای نقاشی با پارچههای زری و یراق دار و پوشیده از پولکهای سیمین و نقشهای زرین تزیین میشدهاند و موضوع نقش پارچهها تحت تأثیر اساطیر یونانی قرار داشتند. در بخش بعدی خواهیم دید که کارا کالا امپراتور روم در نامهای به اردوان پنجم لباسهای تولید ایران را میستاید و میخواهد که وضعیتی فراهم آید تا این لباس به میزان کافی به امپراتوری روم صادر شود و دیگر نیازی به قاچاق لباس از ایران به روم نباشد.
منبع:
- تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان ، نوشته دکتر پرویز رجبی
- انتشارات پیام نور، چاپ شده در بهمن ۱۳۸۶
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی
پوشش زن اشکانی شبیه کوردهای ایزدی هست