زنان در سنگ نوشته های ساسانی
ناهید زندی : برپایه نوشتههای بازمانده از ایران کهن می توان تا اندازهای به ارزش و جایگاه زن در جامعه پی برد، اگر چه اسناد بر جا مانده بیشتر بیانگر موقعیت زنان پادشاهان، درباریان و اشراف زادگان است و کمتر میتوان با بهرهگیری از آن از موقعیت اجتماعی زنان عادی آگاه شد ولی ازخلال آن تصویری هرچند مبهم از بانوان ایرانی هویدا میشود. اگر نگاهی به جوامع دیگر در همان روزگار بیفکنیم و آنها را با ایران به مقایسه بنشینیم شاید بتوان به راحتی برای زن در ایران کهن جایگاه نسبتا خوبی متصور شد.
در اوستا از زن و مرد در کنار هم سخن به میان می آید: “اینک فروشی همه ی اشَوَن مردان و اشَوَن زنان را میستاییم که روانهایشان سزاوار ستایش و فروشی هایشان شایستهی دادخواهی است.
اینک فروشی همۀ اشون مردان و اشون زنان را میستاییم؛ فروشی آنان که اهوره مزدای ِ اشون، ستایشگرانشان را پاداش بخشد.
ما از زرتشت شنیدیم که اوخود نخستین و بهترین آموزگار دین اهورایی است. (فروردین یشت،کرده ۳۱،بند۱۴۸)
درایران باستان بانوان ایزد ویژهای به نام« اردوی سوراناهیتا» داشتهاند که بخشی از اوستا( آبان یشت) به نام او سروده شده است.از دیگر ایزد بانوان میتوان به« چیستا»، ایزد دانایی اشاره کرد که دین یشت برای او سروده شده است.
در میان امشاسپندان سه تن از آنان شخصیت مردانه دارند و سه تن دیگر زن هستند:
– سپندارمذ، فرشته زن و زمین
– امرداد، ایزدبانوی جاودانگی و بی مرگی و نگهبان گیاهان
– خرداد، ایزدبانوی کمال و رسایی و نگهبان آب (حجازی،۱۳۸۵ :۵۶-۶۰)
در تاریخ اساطیری ایران زنانی چون گردآفرید و بانو گشسب نماد دلیری و شجاعت زنان هستند.با نگاهی به گل نوشتههای باروی تخت جمشید نقش ِ برجستهی زنان در هم دوشی و همراهی با مردان به راحتی قابل تشخیص است.در دربار شاهان گاه حتی جایگاه اجتماعی فرزند وابسته به پاکی نژاد مادر او بوده است وپیشینهی خانوادگی مادر در قدرت یافتن پسر تاثیر به سزایی داشته است.نمونه این مساله را در پذیرفته شدن کوروش دوم هخامنشی در میان مادها به سبب نسبت خانوادگی مادرش ماندانا با آنان، می توان مشاهده کرد. بابک پسر ساسان نیز کامیابی خود و خاندانش را بیش از شرایط پدر مدیون خانوادهی مادرش بود، چراکه او از خاندان بازرنگی فارس بود و اردشیر بابکان پیشرفت خود را از این خانواده آغاز کرد وبرپایه روایتهای موجود پس از ازدواج با دختر اردوان پنجم-آخرین پادشاهاشکانی قدرت خود را استوار کرد. حتی اگر این روایت را نادرست و ساختگی بدانیم، نکته جالب کسب مشروعیت از راه دختر پادشاه پیشین است.
ردپای زنان را در امور سیاسی نیز می توان دید،آنان گذشته از نقش رایزنی که بر عهده داشته اند گاه بر تخت پادشاهی تکیه زدهاند.از میان زنانی که با تدبیرشان در اداره امور ایرانشهرو جلوگیری از درگیریهای معمول درباری توانستهاند یکپارچگی ایران را هرچند برای روزگاری کوتاه حفظ کنند، میتوان به مادر شاپور دوم اشاره کرد که پیش از زاده شدن او،تا رسیدنش به سن قانونی برای سلطنت، عهده دار مقام نیابت او بوده است. ” پس از مرگ یزدگرد دوم بین دو پسر او- هرمزسوم وپیروز- جنگ در گرفت و در مدت جنگ این دو شاهزاده مادرشان که« دینگ» نام داشت در تیسفون سلطنت میکرد.” (کریستینسن،۱۳۸۲: ۲۰۹)
پادشاهی دختران خسروپرویز پوران دخت و آذرمیدخت نیز نمونههای روشنی از قدرت زن ایرانی است. بااین که برخی بر این باورند که به سبب نبود مردی از خاندان ساسان جامعه ناچار پادشاهی آنان را پذیرفته است، در مدت یک سال و چهار ماه پادشاهی پوران دخت و حکومت تقریبا شش ماهه آذرمیدخت تدبیر و کاردانی آنان به اثبات رسیده است.
“پوران دخت در زمینهی سیاست خارجی نیز میانه روی و واقع بینی بسیار از خود ابراز داشته و صلیبی که حضرت عیسی را بر آن کشیده بودند و برای به دست آوردن آن اختلاف ها در گرفته بود به بزرگ منشی و تدبیر به روم فرستاد…”(حجازی،۱۳۸۵: ۲۰۵)
در شاهنامه نیز ابیاتی مبنی بر تدبیر و دادگری وی آمده است:
“چنین گفت پس دخت پوران که من نخواهم پراکندن انجمن
کسی را که درویش باشد به گنج توانگر کنم، تا نماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند که از دردِ او برمن آید گزند
زکشور کنم دور بدخواه را برآیین ِ شاهان کنم گاه را”
(فردوسی،۱۳۸۷،جلد۵، ۴۷۳)
در بررسی نقش و جایگاه زن در تاریخ و فرهنگ ایران در دوران ساسانیان یکی از منابع مهم سنگ نوشتهها و سنگ نگارههای بازمانده از آن روزگار است و از آن میان شاید یکی از باارزش ترینها سنگ نوشتهی شاپور باشد.
سنگ نوشتهی شاپور یکم در کعبه زرتشت: (ŠKZ)
به دستور شاپور اول سنگ نوشتهای در کعبه زرتشت در نقش رستم به نگارش در آمده است.” نگارش پهلوی کتیبه با۳۵سطر بر دیوار شرقی، نگارش پارتی با۳۰سطر بردیوار غربی و نگارش یونانی آن با۷۰سطر بردیوار جنوبی حک شده است.” (اکبرزاده،۱۳۸۵: ۱۶)
ارزشمندی این نوشته گذشته از دیدگاه زبانشناختی به چند دلیل است:
– از دیدگاه نسب شناسی: این نوشته به معرفی شاپور و خانواده اش پرداخته است،از اعضای خاندان سلطنتی نام برده ولقب برخی از آنان را ذکر کرده است،نام های خاص ذکر شده در این نوشته نیز دارای اهمیت بسیار است.
– از دیدگاه تاریخی: این نوشته به بیان جنگهای ایران و روم میپردازد”شرح لشکرکشی شاپور علیه رومیان در زمان گردیانوس واز میان رفتن او وسپس جانشینی فلیپ و پذیرش باج ایرانیان، دومین لشکرکشی شاپور علیه رومیان و برشمردن سرزمینهایی که به تصرف در میآید و سومین لشکرکشی که به اسارت والریانوس امپراتور روم منجر شد.” (اکبرزاده،۱۳۸۵: ۱۶)
– از دیدگاه جغرافیایی: در این نوشته از استانهایی نام برده شده که به فرمان شاپور گردن نهاده بودند. بهره گیری از واژه ی «انیران» که نشان از گسترش قلمرو ایران در خارج از مرزها است،برای نخستین بار در این سنگ نوشته به چشم می خورد(نصرا…زاده، ۱۳۸۴: ۲۷) با واژهی« ایرانشهر» نیز برای نخستین بار مواجه می شویم “ساسانیان برای نخستین بار به جهت مشروعیت بخشیدن به خود به عنوان وارثان نیاکانشان و جانشین شاهان اسطوره ای و نیز پیروان دین زرتشت وارد ادبیات کتیبهای کردند.”(نصرا…زاده، ۱۳۸۴: ۲۸)
– از دیدگاه سازمانهای اداری و نهادها و برخی آیینها از جمله وقف و نذر:شاپور از آتشکدههایی سخن می گوید که برای شادی روان خود و خانواده اش بنا نهاده است.
اما آنچه در این نوشتار به اهمیت آن پرداخته میشود نام بردن از زنان در این سنگ نوشته است.چرا که تنها سنگ نوشتهای است که از شانزده زن نام برده و”حضور شانزده زن در کتیبهی شاپور نشانگر اهمیت و نقش مهم اینان در این دوره و در طول تاریخ ساسانی است.” (نصرا…زاده،۱۳۸۴: ۳۰)
زنانی که در این سنگ نوشته از آنان نام برده شده است همه از خاندان سلطنتی هستند و باالقابی چون شهبانوی کشور(šahr bāmbišn) ، شهبانوی شهبانوها(Bāmbišnan Bāmbišn)،شهبانو (Bāmbišn) و بانو (Bānūg)به جایگاه اجتماعی آنان اشاره میشود.
در این فهرست تنها بانویی که به عنوان شهبانوی کشور معرفی میشود«خورانزیم» است،از آذراناهید و دینگ بابکان به عنوان شهبانوی شهبانوها یاد میشود، استخریاد، دینگ شهبانوی میشان و شاپور دختگ شهبانوی سکاها لقب شهبانو داشتهاند. چشمگ بانو و مورود بانو لقب بانو را دارا بودهاند.شاید بهتر باشد به همان ترتیبی که در سنگ نوشته از این زنان نام برده می شود به معرفی کوتاهی از هر یک از آنان بسنده شود.
ذر اناهید،شهبانوی شهبانوان،دختر ما [شاپور یکم]
Ādur-Anāhīd bāmbišnan bāmbišn Iamā duxt
شاپور نام این دخترش را پس از نام خود وپیش از نام پسرانش آورده است و از آتشکدهای نام می برد که به نام او ساخته است” آتشی معروف به آذر-آناهید برای[آمرزش] روان و نیکنامی دخترمان آذر-آناهید” (اکبرزاده،۱۳۸۲: ۴۳)
در فهرست کسانی که شاپور نذورات روزانه برای آنان در نظر گرفته است نیز به نام این بانوی بزرگ برمی خوریم. “عنوان شهبانوی شهبانوان باعث شده تا محققان او را همسر شاهپور اول نیز بدانند…” اما برخی بر این باورند که “چنین عنوان هایی در این فهرست بیشتر رتبه اجتماعی را نشان می دهند تا وابستگی خانوادگی. از این رو نمیتواند همسر پدرش باشد.” (نصرا…زاده، ۱۳۸۴: ۳۷و۳۸)
کریستینسن معتقد است:” نام این ملکه بستگی نزدیک و تعلق خاندان ساسانی را به معبد اناهید استخر به خاطر می آورد.” (کریستینسن،۱۳۸۲: ۱۶۶)
پوران فرخزاد در معرفی او می نویسد: ” نام این مهین بانوی ارجمند ایرانی نه تنها در کتیبه ی کعبه ی زرتشت که مدرکی تاریخی است آمده بلکه در روایت های کتبی و شفاهی دیگر نیز آمده است و در همه جا به آزرم و احترام از او یادآور شده است.” وی بر این باور است که شاپور شهر «بی شاپور» را به نام و پاسداشت این ملکه بزرگ برپای کرده است . (فرخزاد،۱۳۷۸،جلدیک : ۱۱۹)
برخی بانویی را که در نقش برجسته ی تنگ قندیل در بیشاپور به تصویر کشیده شده است همان آذر اناهید دانسته اند.
خورانزیم شهبانوی کشورxwaran zēm ī šahr bāmbišn
خورانزیم تنها بانویی است که لقب « شهبانوی کشور » را داراست ، او احتمالا همسر شاپور و مادر « ورازدخت » است ، برخی چون هنینگ بر این باورند که لقب شهبانوی کشور را از آن رو به دست آورده است که مادر هرمز اردشیر است ( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۷ )
در دانشنامه زبان او را ملکه ی استخر معرفی کرده اند که ” بانویی نژاده از دودمان فرمانروایان پیشین پارسی به دوران ساسانیان بود که به نام خانوادگی اش جلوه ای تازه بخشید . “( فرخزاد، ۱۳۷۸ ، ج ۱ : ۷۸۰ )
دینگ شهبانو ēnag bām bišnِِِd
این بانو که نامش پیش از بهرام گیلان شاه و جزء درباریان شاپورآمده است و از جمله-ی کسانی است که نذورات روزانه برای شادی روانشان تعلق می گرفته است .
نام دینگ در این سنگ نوشته چهار بار آمده است : دو بار در میان درباریان اردشیر که یکی نام مادر بابک است ، دیگری دختر بابک که با فرنام « شهبانوی شهبانوها » از او یاد می شود و آخرین بار از دینگ شهبانوی میشان سخن به میان آمده است. از آن جا که مادر بابک هیچ لقبی ندارد و لقب دختر بابک شهبانوی شهبانوها است احتمالا این باید همسر شاپور میشان شاه باشد.
دینگ شهبانوی میشان[ صاحب ] دستگرد شاهپورdēnag ī mēšān bāmbišn dastgird šāhpuhr
نصرالله زاده جایگاه او را نشانگر قدرت او می داند که با قدرت شاهان تابع شاهنشاه برابر است ( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۲۰ )
“او به سبب شایستگی بسیاری که از خود نشان داده بود ، پس از مرگ همسرش به نام ملکه ی میشان به حکومت نشست و منطقه ی میشان در دوران حکومت او از آرامش و رفاه چشم گیری بهره مند بود . پسر دینک نیز به نام « آذرفرنبغ » پس از او به فرمانروایی میشان رسید . ” ( فرخزاد، ۱۳۷۸: ۸۹۲) اما نصرالله زاده معتقد است آذرفرنبغ فرزند دینک نمی تواند باشد. ” به رسم جانشینی انتظار می رود که پس از شاهپور میشان شاه و همسرش دینک ، یکی از ۶ پسر او بر میشان شاه بشوند. اما چنین امری رخ نداده است . هویت و تبار آذرفرنبغ بر ما شناخته نیست . ” ( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۴۰ )
شاپور دختک سکان شهبانو šahpuhr duxtag ī sagān bāmbišn
شاپور دختک همسر نرسی شاه سکاها است که در ۲۶۲م بر سکستان حکومت می کرد. “در نقش برجسته نرسی در نقش رستم زنی است که همگان او را ایزدبانو آناهید میدانند. اما شهبازی که بیشتر نقش برجسته ها را صحنه ی طبیعی زندگی می داند ، این زن را همان شاهپور دختگ همسر نرسی می داند . به نظر شهبازی این همسر نرسی بوده که بزرگان و اشراف را گرد آورده تا حمایت خود را از نرسی اعلام کنند و از آنجایی که یک تصویر منفرد از او در نقش برجسته پیروزی شاهپور اول در دارابگرد به پیدایی آمده نشان می دهد این زن صاحب موقعیت سیاسی خوب و نفوذ فراوان بوده است . از این رو، در نقش برجسته نقش رستم در حال اعطا حلقه قدرت به نرسی است که در به قدرت رسانیدن او سهیم بوده است. “( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۵۷ )
نرسه دخت سکان بانو narseh duxt sagān bāmbišn
نرسه دخت احتمالا همسر دیگر نرسی است .
چشمگ بانو udčašmag bānūg
” ژینیو او را زنی از همراهان درباری اردشیر می داند . و شومون او را یکی از زنان دوم اردشیر اول می داند و او را هم ردیف مورود بانو می داند که هر دو عنوانی مشابه دارند.” ( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۱۳ )
مورود بانو، مادر شاهپور اول šahpuhr šahān šah mād murrod bānūg ī
” نام مورودبانو نه فقط او را مادر شاهپور نشان می دهد بلکه غیر مستقیم او را همسر اردشیر نیز معرفی می کند.” ( نصرالله زاده ، ۱۳۸۴ : ۱۸۴ ) در ترجمه ای از پهلوی اشکانی نام او «مردودبانو» آمده است. ( اکبرزاده، ۱۳۸۲: ۴۳ )
رود دخت ، دختر انوشگ rōdduxt ī duxš/wisduxt ī anōšag duxt
اوتنها بانویی است که لقب شاهزاده یا شاهدخت دارد. ” به سبب جایگاهی که نام رود دخت آمده یعنی در کنار مورود مادر شاهپور اول و نرسی و پیروز ویسپوهر، که برادر شاهپور اول هستند، می توان احتمال داد که رود دخت دختر اردشیر اول و خواهر شاهپور اول باشد.” ( نصرالله زاده، ۱۳۸۴ : ۱۲۳ )
در نسب شناسی دوره ی ساسانی که معمولا فرزندان نسب از پدر می برند شاید کمی عجیب باشد که رود دخت از مادرش انوشگ و ورازدخت از مادرش خورانزیم نسب میبرند!
ورازدخت دختر خورانزیم warāz duxt ī xwara(r) ānzēm duxt
تنها چیزی که درباره ی وی روشن است اینکه او نیز چون رود دخت نسب از مادر میبرد و به سبب نداشتن لقب اشرافی وی از فرزندان شاهپور محسوب نمی شود و بحث درباره ی کیستی وی همواره ادامه دارد .
استخر یاد شهبانو staxryād bāmbišn
این شهبانو احتمالا همسر شاپور اول است. ” اهمیت شهبانو استخر یاد به خاستگاه اصلی ساسانیان یعنی شهر استخر برمی گردد . آن ها از زمان ساسان به سبب متولی گری معبد آناهید با این شهر وابسته بودند. ” ( نصرالله زاده، ۱۳۸۴ : ۷۰ )
شاهپور دختگ ، دختر شاهپور میشان شاه ud šahpuhr duxtag ī mēšanšah duxt
شاهپور دختگ فرزند هفتم شاهپور میشان شاه و هشتمین نوه از ۹ نوه ی شاهپور اول است که نامشان در این سنگ نوشته آمده است و مادرش دینگ شهبانوی میشان دستگرد شاهپور است . ( نصرالله زاده، ۱۳۸۴: ۱۵۳)
هرمزد دختگ، دختر شکان شاه ohrmizd (d)uxtag ī saganšah duxtar
او دختر نرسی و نوه شاپور اول است، ” در زمان نوشته شدن کتیبه او تنها فرزند نرسی اول بوده است و هنوز هرمز ( هرمز دوم بعدی ) به دنیا نیامده بود. این که کدام یک از دو همسر نرسی، یعنی شاهپور دختگ، شهبانوی سکاها و نرسی دخت بانوی سکاها مادر اوست از کتیبه مشخص نمی شود.” (نصرالله زاده، ۱۳۸۴ : ۷۷ )
دینگ مادر بابک شاه Dēnag Ī Pābag ŝah mad
دینگ مادر بابک همسر ساسان از خاندان بازرنگی فارس بود اما در فهرست در باریان هیچ عنوان لقبی ندارد.
فرخزاد معتقد است :”دینگ نزدیک به یک صد سال زندگی کرد و نامش در جشن های تاجگذاری نواده اش اردشیر اول در صدر جای دارد.” (فرخزاد ،۱۳۷۸ :۸۹۸)
برخی منابع اسلامی همسر ساسان “رام بهشت” از خاندان بازرنگی معرفی کرده اند.
رودک مادر اردشیر شاهنشاه rōdak
همان گونه که از متن سنگ نوشته برمی آید او مادر اردشیر اول است بر این پایه باید همسر پاپک باشد . درباره ی او در کتاب نام تبارشناسی ساسانیان و دیگر منابع کمتر مطلبی یافت می شود تنها در دانشنامه زنان اشاره ای کوتاه به زندگی و شخصیت او میشود: ” در تمامی حوادثی که به پیروزی اردشیر اول و سازمند شدن سلسله پارسی ساسانی انجامید ، دخالت مستقیم داشت . روتک عمر زیادی کرد و نامش در شمارگان مهمانان جشن پادشاهی پسرش اردشیر اول ساسانی دیده می شود.” ( ؟ ) ( فرخزاد، ۱۳۷۸ : ۹۳۸و ۹۳۹ )
دینگ بابکان شهبانوی شهبانوها dēnag bāmbišnān bāmbišn pabagan
نام او در میان درباریان اردشیر اول آمده است . باتوجه به این که در متن سنگ نوشته او دختر بابک معرفی می شود باید خواهر اردشیر باشد ولی لقب « شهبانوی شهبانوها » سبب شده او را همسر اردشیر بدانند. “در نقش برجسته اردشیر در نقش رجب که در حال گرفتن حلقه ی قدرت از اهورامزدا است دو زن وجود دارند ( سمت راست نقش برجسته ) هینتس معتقد است که زن انتهایی در سمت راست همین دینگ است.” ( نصرالله زاده، ۱۳۸۴ : ۱۲۰ )
مهری که کریستینسن متعلق به دینگ همسریزدگرد دوم که برای مدت کوتاهی در تیسفون حکومت داشته است می داند (کریستینسن ،۱۳۸۲: ۲۰۹) نصرالله زاده مربوط به دینگ دختر بابک می داند. (نصرالله زاده،۱۳۸۴: ۲۴۵)
آخرین بانوی ساسانی که درسنگ نوشته ی شاپور از او نام برده شده است ذینگ شهبانوی میشان شاه است که پیشتر به وی پرداخته شد.
در سنگ نوشته های کرتیر در سه سنگ نوشته ی سرمشهد (KSM)، کعبه زرتشت (KKZ ) و نقش رستم (KNRM) وی میگوید:” او مرا آئین بد و حاکم ( خلیفه ) آذر آناهید – اردشیر و بانو آناهید در استخر کرد.” ( اکبرزاده، ۱۳۸۵: ۸۸ و ۱۰۴ )
اکبرزاده از قول ژینیو آورده است : « این نام مرکب نمی تواند چندان به ایزدبانو آناهیتا برگردد… » وی او را با آذر – آناهید دختر شاپور اول یکی می پندارد . ( اکبرزاده ، ۱۳۸۵ : ۶۴ و ۱۶۵ )
گذشته از آن در معراج کرتیر به« زنی نجیب و با وجاهت » اشاره می شود. “زنی که به دیدار « کرتیر جفت » می آید، بی گمان « دین» اوست که نجابت بی همتای آن ( زن ) گواهی بر پارسایی بی همتای کرتیر دارد.” ( اکبرزاده، ۱۳۸۵ : ۱۹۱ به نقل از مکنزی ) به هر روی همراهی یک زن در معراج کرتیر نشان از جایگاه زن در دربار ساسانی دارد .
در سنگ نوشته ی نرسی در پایکولی (NPI ) از ایزدبانو آناهیتا سخن به میان می آید که در کنار اورمزد و دیگر ایزدان قرار دارد . “[ و باشد که او نگهدارد ایران] شهر را درست ( ؟ ) تا فرجام و هنگامی که ما دیدیم آن پرورده ( نامه ) را، پس نام اورمزد و همه ی ایزدان و بانو آناهیتا،از ارمنستان بسوی ایران شهر آمدیم . ” ( اکبرزاده و طاووسی ، ۱۳۸۵ : ۷۲ ) در این نوشته ایزدبانو آناهیتا از جایگاه بالایی برخوردار است چرا که تنها ایزدی است که از او نام برده شده است.
علاوه بر اینها در سنگ مزارهایی که از اواخر دوره ی ساسانی و اوایل دوران اسلامی بر جای مانده است نیز به نام زنانی اشاره می شود که دیگران برای آن ها بنای یادبود ساخته اند.
در جنوب کازرون، میان بالاده و دره ی میدانک سنگ نوشته ای به خط پهلوی متصل پیدا شده است (KAZ.I) که بنای یادبود زنی به نام « آبان دخت » دختر رمک است.
در جنوب شرقی کازرون سنگ نوشته ای متعلق به سال ۹۳ و ۹۴ یزگردی ( ۷۲۵ م ) پیدا شده است (KAZ.II) که یادبودی برای بانویی به نام « نیک زاد » دختر مهرین شاد در گذشته به سپندارمذ ماه سال ۹۳ یزگردی و بانویی به نام « برزیدگ » دختر جمان گشنسب درگذشته به خردادماه ۹۴ یزگردی است. ( اکبرزاده، ۱۳۸۵ : ۴۸ تا ۵۳ )
بر پایه ی سنگ نوشتۀ (KAZIV ) مردی دستور ساخت گوردخمهای برای «آناهید پیروز» (اپرویز آناهید) را داده است. (اکبرزاده – طاووسی /۱۳۸۵: ۱۷۴ )
سنگ نوشته ای در ۶ سطر متعلق به سال ۷۷۹ م که در دهکده ی تومین استان شانسی کشور چین پیدا شده است . این کتیبه که یادبودی برای دختری به نام ماسیش که احتمالا از بزرگ زادگان روزگار ساسانی و از خاندان سورن بوده و پدرش در چین مقام نظامی داشته است به دو زبان پهلوی و چینی نوشته شده است . ( اکبرزاده ، ۱۳۸۵ : ۵۹ و ۶۰ )
به هر روی زنان در روزگار ساسانی از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار هستند که نامشان در سنگ نوشته های پادشاهان آورده می شود و برایشان سنگ مزار و بنای یادبود می سازند. این در نوشتار تنها به مرور نام چند تن از آنان پرداخته شده است .
منابع و ماخذ:
– نصرالله زاده ، سیروس. ۱۳۸۴ ، نام تبارشناسی ساسانیان از آغاز تا هرمزدوم،انتشارات پژوهشکده زبان و گویش
– اکبرزاده، داریوش ، محمود طاووسی . ۱۳۸۵ ، کتیبه فارسی میانه ، نشرنقش هستی
– اکبرزاده، داریوش. ۱۳۸۵، سنگ نبشته های کرتیر موبدان موبد ، نشر پازینه
– اکبرزاده، داریوش. ۱۳۸۲ ، کتیبه های پهلوی اشکانی، نشر پازینه
پژوهشی از ناهید زندی
درود بر شما
با سپاس از توجه شما . این نوشتار در سایت ایران بوم منتشر گردیده خواهشمندم ضمن درج نشانی سایت منابع نوشتار را تصحیح فرمایید
با درود
مطالب زیبایی بود، اما از واقعیت آیین زرتشت بسیار دور.
نگاه وندیداد به زن نگاه کاملا متفاوتی است
به اندازه ای که در وندیداد به سگ آبی بها داده شده به زن بها داده نشده است.
http://www.urtruth.mihanblog.com/
– امیدوارم اطلاعات قید شده مستند باشد چرا که تا الأن مطالب زیادی از برآزندگی برخی ملل شنیده ایم و بعدها متوجه شدیم صحبتهای آنان از روی هوس بوده از نه بر اساس سند و تاریخ
-ثانیا شاید کاربرد نام ایران صحیح نباشد چرا که برادران فارس با استفاده از این نام دستاوردهای عیلامیها و عربها و ترکها و آشوریها و خیلی از اقوام دیگر را بنام خود قید میکنند و تنها زمانی ایران ذکر شود که این کشور به ایران نامگذاری شد نه این که قلمرو خوارزمشاهیان و سلجوقیان و قاجار و غیره … را ایران بنامیم.
– جهت اطلاع نویسنده، در همجوار ما در طول تاریخ زنان زیادی سلطنت از جمله “زنوبیا” که ملکه دولت “تدمر”(اردن و سوریه و فلسطین و مصر) بوده / بلقیس ملکه سبأ/ شجره الدر ملکه مصر/ سمیرآمیس ملکه بابل/ هند همسر ابوسفیان که همانند خود ابوسفیان در مکه حکومت می کرد/ …
-نویسنده متن لطفا بگوید در پارس که احترام زیادی برای زنان قال هست چه معادلی برای اصطلاح “ملکه” و “امیره” در زبان فارسی وجود دارد.
لغت ملکه و امیره عربی است آیا هر زنی که ملکه خوانده شد هم عرب است خیلی از ایرانیان از این که مجبورند از کلمات عربی استفاده کنند خوشحال نیستند توفیق اجباری شنیدی البته از میان زنان با لیاقت عرب نام خدیجه/ زنان موثر و با نفوذ عایشه را هم می توان نام برد عرب همیشه چوب یک دوره جاهلیت را در حجاز می خورد با اینکه در آن دوران هم نمونه های درخشان از زنان پرقدرت وجود دارد اگر زن صاحب حق و ارث نبوده است اکر نمی توانسته در اجتماع فعالیت موثر داشته باشد پس حضرت خدیجه آن همه ثروت را از کجا به دست آورده است
دوست من مغولان هم در ایران حکومت داشتند آیا ایران مغولستان شد و ایرانیان مغول متاسفانه ترکان بر ایران حکمرانی کردند از نظر شما بین ترکهای و عربها و فارسها در این کشور تفاوت است همه اقوام حق دارند در قدرت و حکومت سهیم باشند ایران فقط سرزمین فارسها نیست
تلاش شما شایان تقدیر است اما منابع را بهتر کنید یعنی تقویت کنید ملکه هم در زبان فلرسی پهلوی بان بشنان بان بشن است چنانکه مادر هرمز دوم بود. عرب هنوزهم بعد از چهارده قرن پابند جاهلیت مدرن خود در قرون تاریک پیش از اسلام است و هنوز زن عرب از هویت برابر با مردان برخوردار نیست حق رای ندارد حق رانندگی ندارد این آموزه ها از کجا آمده مال امروز و دیروز نیست ریشه در اعماق تاریخ دارد .