شهرداران، واسپوهرگان، وَزُرگان و آزادگان

در روز ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم به ضزب نیزهء اردشیر پاپگان از اسپ افتاد و نظام کشورداری و بافت اداری بسیار سادهء اشکانیان « ارشکیان » هم به کلی از هم پاشید. هخامنشیان فرمانروایی بزرگی را در فلات ایران و پیرامون آن بنیان نهادند و اشکانیان از این فرمانروایی به قدر امکان پاسداری کردند، ولی ساسانیان کار را تمام کردند و به فرمانروایی بزرگی که بدون شک میراثی هخامنشی بود، هویتی ملّی دادند.

نقش اردشیر در سکه ساسانی

برای نخستین بار نام ایران، نه مانند زمان هخامنشیان بصورت نام قومی آریائی و ایرانی، بلکه بصورت یک کشور مطرح شد و در سنگ نبشتهء شاهپور در کعبه زرتشت، به ثبت تاریخی رسید. گزیدن جای این سنگ نبشته به تنهایی برای خودآگاهی مؤسسان فرمانروایی ساسانی از برنامهء پیش رویشان خبر میدهد.

کعبه زرتشت و پیرامون آن از مقدّس ترین مکان های روزگار هخامنشیان بود و جایی بود که سکوت پرصلابت تشییع جنازهء داریوش بزرگ را تجربه کرده بود. شاید نه در زمان هخامنشیان و نه در روزگار اشکانیان حماسه سرایی مانند فردوسی بزرگ نمیتوانست با همان درون مایه ای که فردوسی در نخستین سده های دورهء اسلامی داشت قلم به دست بگیرد. به عبارت دیگر، یکی از ویژگی های دیگرگونهء ساسانیان بستر تاریخی جذابی بود که فردوسی در آن می غنود.

شاید بتوان حکومت ساسانیان را جمع بندیِ حکومت های هخامنشیان و اشکانیان دانست. یعنی نوزادی که کوروش بزرگ بر جای گذاشته بود در زمان ساسانیان بالغ شد. حاصل بی درنگ این بلوغ، تمرکز قدرت و ایجاد دین رسمی بود، که بد یا خوب به شیوه ای ثابت تبدیل شد.

در مقایسه با فرمانروایی های هخامنشی و اشکانی، فرمانروایان در دورهء ساسانی به مراتب مستبدتر و خودرأی تر بودند. هخامنشیان و اشکانیان علاقهء زیادی به دخالت در امور دینی و زندگی فردی و خانوادگی مردم زیر دست خود نداشتند. در نتیجه نیازی هم به قوانین بی شماری که تنظیم کنندهء رابطهء دولت با مردم از نظر دینی و اجتماعی باشد وجود نداشت. حاصل برداشت ویژه ای که ساسانیان از دین و دولت داشتند، تمرکز قدرت و حاکمیت مطلق دین رسمی بود که خود به خود به دگرگونی همه جانبهء نظام اداری می انجامید. افزون شدن طبقهء چهارم به طبقات سه گانه یکی از عوارض این دگرگونی بود.

توجه به این نکته ضروری است که منظور از دین، دینی استکه آن را برای دورهء ساسانی ، با توجه به برخی از بدعت ها، به اصطلاح زرتشتیگری مینامیم.

فرمانروایی ساسانی با این نظریه که دین و حکومت تکیه گاه یکدیگرند، بدون اینکه خود را پاسخگوی کسی بداند، در تمام قلمرو قدرت سیاسی خود دست به تبلیغات دینی زد. در یکی از نوشته های سریانی ( پیگولِوسکایا، شهرهای ایران، ۲۲ ) آمده است، که اردشیر پاپگان فرمان داد تا به پاس ایزدان « فرشتگان » آتشکده های تازه برپا شود. مقام ایزد مهر، از همهء ایزدان بالاتر بود. اردشیر بسیاری از پیروان دیگر دین ها را به ستایش مهر و پرستش ( پرستاری ) اورمزد واداشت. اردشیر با شاه و دستِ خدا خواندن خود، با صراحت تکلیف حکومت را روشن کرده بود.

شاهپور در سنگ نبشتهء حاجی آباد مینویسد، که او در حضور شهرداران « شاهان »، واسپوهرگان « شاهزادگان »، وَزُرگان « بزرگان » و آزادگان، تیر خود را رها کرده است. به این ترتیب خیلی ساده تکلیف نام مقامات بالای کشور و ترتیب آنها روشن میشود. نِرسی پسر شاهپور هم این ترتیب را در سنگ نبشتهء پایکولی رعایت میکند. در متن یونانی سنگ نبشتهء پایکولی، شهرداران همان شاهک های محلی ( از میان شاهزادگان ) هستند که عنوان شاهنشاه با تکیه بر حضور آنان و رأس آنان درست شده است؛ شاهنشاه: شاه شاهان. واسپوهرگان با توجه به متن یونانی از هموَندان ( اعضاء ) خاندان ساسانی هستند، بدون اینکه مستقیماً از بَرِ شاهنشاه باشند. وزُرگان سران مهمترین خاندان های شاهنشاهی و سرانجام آزادگان دیگر بزرگان و به اصطلاح شریفان و نجیبان کشور هستند. در بیانیهء شاهپور نام هموندان معاصر این چهار گروه با مقام و وظایفشان در دربار و کشور آمده است. نِرسی در پایکولی نشان میدهد که شاهنشاه و نجبـا با شبکه ای از وظایف و وابستگی های متقابل و همچنین منافع مشترک با یکدیگر در پیوندی پیوسته و اجتناب ناپذیر هستند.آمیانوس مینویسد، هنگامی که آنتونینوس فراری از دربار کنستانتینوس را در اُردوی زمستانی شاهپور دوم به حضور آوردند، افتخار بر سر نهادن تیارا را به او دادند.این کلاه به ایرانیان لایق اجازه میداد که بر سر سفرهء شاه بنشینند و هم سخن او شوند. البته از نوشتهء پروکوپیوس میدانیم که این هنجار در اواخر دورهء ساسانی منسوخ شد. در این زمان اعتبار بلندپایگان بیشتر ناشی از تبار خود آنان بود تا موهبتی شاهانه. قباد در نظر داشته است که از دادن مشاغل به بیگانگان خودداری کند و کارها را به کسانی بسپارد که خاستگاه خانوادگیشان اجازه میداد.

آمیانوس دربارهء تیارا میگوید که رنگ و نشانی که بر روی تیارا نشانده میشد نیز در نشان دادن درجه و مقام، نقش تعیین کننده ای داشت. افزون بر این هریک از بزرگان کمربند و حلقه و یراق ویژه خود را داشت. تئوفیلاکت با تأکید مینویسد که ارزش و اعتبار عنوان اعطایی از نام و تبار شخصی بیشتر بود.

انوشیروان دادگر پس از سرکوبی نهضت شورشی مزدک، ظاهراً برای مقابله با عواقب اقتصادی این نهضت، نظام اجتماعی، سیاسی، اداری و نظامی کشور را به کلی دگرگون کرد. به گزارش طبری ( تاریخ طبری، ۴۶۴/۲ به بعد ) از این دگرگونی ها چنین پیداست که دربارهء اصلاحات اجتماعی و اداری و مدنی زمان خسرو انوشیروان اغراق نشده است.دگرگونی های همه جانبهء انوشیروان قدرت هایی را نیز پدید آورد. مانند اسپهبُدان با مرزهای تازه. مهار این قدرت ها تنها از دست شخصی مانند انوشیروان ساخته بود.

شورش بهرام چوپینه از خاندان مهران در زمان پیروز چهارم و خسروپرویز از نمونه های بارز این تحول نو بود. بهرام چوپینه پایه های فرمانروایی خاندان ساسانی را لرزاند و در پایان فرمانروایی ساسانیان دیدیم که اسپهبُدان و بزرگان به بازی شترَنگ ( شطرنج ) با شاهان واقعی پرداختند و از ناشی گری آنان شاهی پس از شاهی دیگر مات شد. سرانجام دو زن نیز به سبب قحط الرجال واقعی برای نخستین بار به حکومت ایران دست یافتند و آنها هم به زودی مات شدند.

گزارش مسعودی ( مسعودی، التبیه و الاشراف، ۹۸-۹۷ ) دربارهء منصب های گوناگون دورهء ساسان بسیار سودمند است. او از پنج منصب نام میبرد که دارندگانشان واسط میان شاه و رعیت بودند. نخست و مهمتر از همه موبد بود که مقامی بالاتر از هیربُد بود و موبدِ موبدان، که در حد پیامبران بود، مقام قاضی القضاتی را داشت.

منصب دوم وزیر بود که بزرگ فرمدار خوانده میشد. سوم اسپهبُد بود. چهارم دبیربُد بود که سالار امور دیوانی و نگهبان دفتر و دستک کشور بود و پنجم تخشه بُد بود که سالاری پیشه وران، کشاورزان و کاسبان را داشت و واستریوشان سالار نیز خوانده میشد. افزون بر این ، چهار مرزبان هر کدام مسئول نگهبانی از یک چهارم از مرزهای کشور بودند. مسعودی در ادامه مینویسد که ایرانیان کتابی دارند که منصب های کشور را در آن مینویسند. در این کتاب نام ششصد منصب مرتب شده است.

با این که در دورهء ساسانی قانونی بیرون از چهارچوب اخلاق و سنت زرتشتی « زرتشتیگری » شناخته نمیشد، هرگز قانونی هم وجود نداشت که در همه جا و برای همه کس اعتباری یکسان داشته باشد! کتاب ماتیگان هزاردادِستان با ساخت و بافت و هنجاری که دارد گونه ای راهنما برای یافتن اصول کلی بوده است و در جزئیات سرانجام هر قاضی و داوری برداشت، تعبیر، تفسیر و نظر خود را داشته است. در منابع موجود جز روایات افسانه آمیز تقریباً چیزی دربارهء نظام داوری کشور نیامده است.

با این همه به نظر میرسد که هرچه از پایتخت، یعنی جایی که شاه حضور دارد و مراکز قدرت فاصله بگیریم، هنجار داوری نیز دگرگون میشود و قانونمندی متفاوتی، برابر با سنت های بومی، رایج میشود. در عوض مانند امروز کدخدامنشی در داوری رونق بیشتری میگیرد. در هر حال قانون وراثت و تجارت در روزگار ساسانیان بسیار پیچیده و سختگیر بود و همین قانون است که بسیاری از مواد خود را برای جامعه اسلامی به ارث گذاشته است.


برچیده از از تاریخ ایران در زمان ساسانیان – بخش دوم – فرهنگ و مدنیت دوره ساسانی
دانشگاه همدان – نوشته شادروان دکتر پرویز رجبی
با تشکر از : کوروش کیانی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. کوروش کیانی می گوید

    سپاس اِنی گرامی.

ارسال یک پاسخ