طبقات اجتماعی در دوره ساسانی

با توجه به اینکه اوستا شکل نهایی خود را در روزگار ساسانیان گرفته است، ( گرداوری از زمان بلاش یکم اشکانی تا دوران ساسانیان ) میتـوان جا به جا نشانه هایی هم از زندگی اجتماعی و روزمره ی مردم را در این کـتاب بازیافـت. در زامیـاد یَشـت ( کـیان یَشـت )، مردم نسبت به پیشه ای که دارند به سه گروه تقسیم شده اند:

آثَرَوَنـان ( پیشوایان دینی ) Atharavanan،

رَثه اِشتَـران ( گردونه داران یا رزمیان [ ارتشتاران ] ) Rathah Eshtaran، و

واستریوشـان ( برزیگران ) Vastar Youshan.

در یسنـا ۱۹ از گروه چهارمی به نام هوتَخشـان ( پیشه وران و توده ی مردم ) Houtakhshan، نام برده شده است.

ظاهراً گـروه واپسیـن ( هوتَخشـان ) در اصل با گروه برزیگـران یک طبقه را تشکیل میداده اند. تقسیم جامعه به سه طبـقه به پـیش از ساسانیان مربوط میشود، که در تجدید سازمان اداری و تشکیلات اجتماعی، به پیشه وران نیز بصورت طبقه ی چهارم هویتی نو دادند. برخی از منابع مانند طبری و ثعالبی این تقسیم بندی را به پای جمشید افسانه ای مینویسند و برخی دیگر مانن کتاب تـاج و مسعـودی به پای اردشیـر پاپگـان. با این همه با توجه به نقش خسرو انوشیـروان در افکـندن نظام نو میتوان گـمان برد که او، دست کم، به طبقات از دیـربـاز موجود، رسمیت بخشیده است. رسمیت تاریخی این تقسیم بندی از هر زمانی که باشد، به این نکـته ی مهم باید اشاره شود، که ایـران شاید نخستین کشوری بوده باشد که در آن به « صنـف »، در جایگاه گروهی که اعضای آن کار همگونی را انجام میدهند، توجه شده است. در روزگار سختگـیر سـاسـانی حتی هریک از این طبقـات چهـارگـانه به چند گـروه کـوچکـتر تقسیم شده بودند. برای نمونه، آثروَنان « پیشوایان دینی » گروههایی همچون موبـذان، هیربُـذان، داوران، دستـوران و آموزگـاران ( مُغان اندرزبُذ ) را تشکیل میدادند.

گردونه داران یا ارتشتاران به دو گروه اسـواران ( فرماندگان مستقل سواره ) و پیادگـان ( مردمان و روستائیان عادی ) تقسیم میشدند که زیر نظر « ایران سپـاهبُـذ » خدمت میکردند. جالب توجه است که هریک از این طبقات از دیرباز همواره آتشکده ای ویژه ی خود داشتند. در نوشتارهای پهلوی گزارش های مربوط به این آتشکـده ها غـوطه ور در افسـانه آمده اند. این که اهـورامـزدا در آغـاز آفرینش آذرفرنبغ، آذرگـشنسـپ و آذربَرزین مهـر را برای پاسبانی گیتی آفرید و با دست خویش نشاند، به خوبی نیاز به تبیین و تثبیت را نشان میدهد. جَم نیز همه ی کارها را بیشتر به یاری آذرهای گـشنسـپ، فرنبغ و برزین مهر کرده است. بنا بر روایات در زمان پادشاهی تهمورث، چون مردم بر پشت گـاو سریسوگ از خونیرس به دیگر کشورها میرفتند، شبی در میان دریا آتـش که در آتشدانی بر پشت گاو قرار داشت با خُشار ( فشار ) باد و موج دریا، به دریا افتاد و به جای آن، سه آتش درخشیدن گرفتند: آذرگشنسپ، آذرفرنبغ و آذربرزین مهر. آتشکده ی بزرگ آذرگشنسپ، که آتش ارتشتـاران و شهریاران است، آتشکده ی فرَنبَغ، که آتش آثـرَوَنان ( روحانیان ) است و آتشکده ی برزین مهر، که آتش کشاورزان و پیشه وران است. این سه آتشکده ی رسمی ایران، آتش وَرَهـرام ( بهـرام ) خوانده میشوند. اینکه بنیان آن به زمان شاهان داستانی و افسانه ای بازمیگردد، حکایت از بسیار کهنسال بودن پرستاری از آتش در ایران باستان دارد.

برگرفته از تاریخ ایران در زمان ساسانیان – دانشگاه همدان

نوشته شادروان دکتر پرویز رجبی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ