مسئله جانشینی پادشاه و سازمان دربار ساسانیان

ضوابط و قوانین مشروعیت پادشاه ساسانی به این ترتیب از زمان اردشیر دوم به کلی تغییر کرد و مجمعی متشکل از صاحب منصبان لشگری، کشوری و دینی صلاحیت جانشین پادشاه را تعیین می کرد. اعضای این مجمع عبارت بوده اند از رئیس روحانیان کشور یا رئیس انجمن مغان که همان مگوپتان مگوپت[۱] نام داشت، فرمانده کل سپاه ساسانی که وزرگ ارتیشتاران[۲] یا ایران اسپهبد[۳] و رئیس طبقه مستخدمین دولت یا ایران دبیرند[۴] (دبیران مهشیت).[۵]

    همانند ایران در ادوار گذشته پیش از ساسانی، هم اکنون نیز پادشاه باشکوه و لباس فاخر در کانون این نشست و مجمع تصمیم گیرنده است. حضور وی در این مجمع اعتبار و مشروعیت تصمیم را به کمال می رساند. اطرافیان پادشاه که او را همراهی کرده و پیرامون وی ایستاده اند نیز از صاحب منصبان لشگری و کشوری بوده و از بزرگان جامعه و دولت و حکومت ساسانی به شمار می آیند. پادشاه در مقام بزرگترین رجل نظامی کشور، در امور مالی، سیاست داخلی و مناسبات خارجی حرف اول را می زند. در رأس امور دولتی نیرومندترین و با کفایت ترین مردان قرار دارند که در برابر تجاوزات دشمنان، مشکلات و مسائل داخلی، سیاست و امور داخلی و جامعه ایرانی پیشرفتهای فرهنگی به ثمر رساندن اهداف بین المللی حاکمیت ساسانی، صاحب نظر، توانا و قاطع هستند.این واقعیت را باید پذیرفت که در جامعه ساسانی و به راستی در رأس مجامع حقوقی و دیوانی شخصیتهای با فضیلت و خبره قرار دارند که آوازۀ عدالت پروری دولت ساسانی را به گوش همۀ جهانیان دور و نزدیک رسانیده اند. پادشاه ساسانی و همدستان و همکاران و رایزنان او برجسته ترین چهره ها را در رأس امور قرار می دادند تا به شهرت و اعتبار حکومت ساسانی در داخل و خارج از ایران بیفزایند. دربار ساسانی دارای سازمانی گسترده و پیچیده و در عین حال منضبط و منظم است.

    جلال و شکوه دربار ساسانی در منابع مختلف تاریخی به رشتۀ تحریر درآمده و به تصویر کشیده شده است. هر تشکیلات و مجموعه ای در دربار دارای وظایف و مقررات ویژه خود بوده و عوامل آن تشکیلات ملزم به اجرای دقیق آن مقررات می باشند که پادشاه شخصاً بر کار آنها نظارت دارد. گروهی مسئول برنامه ریزی و فراهم کردن شرایط مطلوب برای برنامه شکار پادشاه انجام وظیفه می کنند. گروه نوازنده و خواننده جهت فراهم کردن موجبات طرب و شادمانی پادشاه و درباریان، بازیها و سرگرمیها نیز جای خاص خود و اهمیت ویژه ای دارند که پادشاه خیلی به آن دلبسته است. در این برنامه ها اشراف و طبقات ممتاز جامعه ساسانی و دبیران ممتاز و صاحب منصبان لشگری و کشوری نیز شرکت می کنند و در کنار پادشاه از این مراسم و برنامه ها فیض می برند.

    بدیهی است که این سازمانها، تشکیلات و مجموعه ها که در درون دربار طراحی شده اند، هزینه های بسیار سنگینی را به مردم ایران و از جمله کشاورزان و دامپروران و دیگر اقشار زحمتکش جامعه ساسانی تحمیل می کنند. این هزینه های سرسام آور گهگاه در عصر ساسانیان برای مردم ایران غیر قابل تحمل گزارش شده است. اشراف و طبقه ممتاز جامعه خود به تقسیمات و انشعابات کوچکتری تقسیم می شوند. در درجۀ اول بستگان پادشاه یا به سخن دیگر وابستگان خاندان سلطنتی قرار دارند که حاکمان محلی و زمام دارن مناطق نیز به این گروه نخست متعلق اند. در منابع تاریخی به این گروه شهرداران (شترداران)[۶] گفته می شود.هفت خاندان ممتاز که از نجبا و زمینداران بزرگ و نیز همه صاحب منصب اند در مقام دوم قرار دارند، اینان پیشینه اشکانی دارند یا اشکانی تباراند.[۷] سران این خاندانها زمینهای وسیع و مرغوب و حاصلخیز را در اختیار دارند و مقامات و مناصب مهم  درباری را به آنان نسبت داده اند. ویسپوهران یا واسپوهرگان[۸] از میان آنان برخاسته اند. مشروعیت خاندان ساسانی و ایجاد خویشاوندی با سلسله های پیش از ساسانی از دستاوردهای آنان است. در برخی منابع تاریخی آمده است که اینان در واقع خوانینی هستند که در اهرم سلطه نفوذ و منصب دارند و گاه پیش آمده است که اگر پادشاه ساسانی از اقتدار کافی برخوردار نباشد و نشانه ای از ضعف در کشورداری و قدرت نمایی و تسلط بر امور در او دیده شود، این واسپوهرگان از این فرصت بهره جسته و به دنبال خودکامگی ایجاد و خودمختاری بوده اند. هر چند اخبار و اطلاعات در این زمینه که خیلی هم اهمیت دارد، کافی و رسا نیست، ولی واقعیت این است که این حکام یا خوانین محلی در مواردی این حق را برای خود محفوظ داشته اند که در برخی مناطق حکومتی نسبتاً ناوابسته اعلام کرده و از نظر اقتصادی و هزینه ها از خزانه پادشاه بی نیاز بوده و خود دارای مقررات داخلی شوند و به گردآوری مالیات و سایر عایدات برای خود بپردازند.

    در برابر نفوذ روزافزون و قدرت گیری خوانین و سران خاندانهای هفت گانه ممتاز، پادشاه ساسانی باید به دنبال تکیه گاه نیرومندی برای خود باشد تا بتواند از گسترش عرصه نفوذ این زمینداران بزرگ و قدرتمند جلوگیری کند. پادشاه بزرگان (وزرگان)[۹] و اشراف و دودمانهای با سابقه و برجسته یعنی آزاتان[۱۰] که بیشتر در نظام اداری و امور کشورداری و سپاه پایگاه داشته اند را به عنوان تکیه گاه خود برگزیند. در پاره ای منابع تاریخی آمده است که خاندانهای ممتاز حتی در معاملات دولتی و دادوستدهای اقتصادی نیز دست داشته اند. در اینجا باید این نکته را یادآور شد که اردشیر بابکان نخستین پادشاهی است که در ایران پیش از اسلام این خاندانهای ممتاز که به تعبیری به آنان اقلیتهای قومی اطلاق می شده را جابه جا کرد و هر کدام را از پایگاهها و مناطق سنتی خود به جاهای دیگر کوچاند تا از آنان آسیبی نبیند و دولت ساسانی در امنیت بسر برد، زیرا این خاندانها بر آن بودند که دولت اشکانی را باز به قدرت برسانند.

    آزاتان (آزادان) در دولت ساسانی نقش اساسی را ایفا می کنند، البته به گونه ای که در جامعه فئودالی اشکانی که برخاسته از نظامها و شیوه های اقوام آسیای مرکزی بود، بلکه ابتکاری بدیع و کاملاً ایرانی- آریایی که پادشاه ساسانی خود را به آنان متکی کرده تا از قدرت خاندانهای ممتاز بکاهد و نفوذ آنان را در عرصه های مختلف سیاسی- اقتصادی مهار کند. پادشاه ساسانی البته به طریقی دیگر در کنار این اطمینان خاطر و بهره گیری از قدرت آزادان، زیر فشارهایی است که از جانب آنان وجود دارد و نیز متوقع امتیازاتی هستند که تا حدودی شباهت به قدرت طلبیهای خاندانهای ممتاز دارد.آزادان (آزاتان) در عرصه های اقتصادی و دوایر دولتی امور جامعه را به گونه ای تمشیت داده و اداره می کردند که به استحکام پایه های تخت شاهی کمترین آسیب و خدشه ای وارد نشود. این وضعیت به ویژه از زمان شاپور دوم (ذوالاکتاف ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی) و خسرو یکم (انوشیروان ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی) دوام یافت.

 این نکته را فراموش نکنیم که در واقع از زمان به قدرت رسیدن شاپور دوم منظور شاپوری است که هنوز در شکم مادر بود و تا شانزده سالگی کشور بدون نظر این نوجوان اداره می شد و مراد از خسرویکم نیز تا به تخت نشستن خسرو انوشیروان باید دانسته شود، زیرا هر دو شاه یعنی شاپور دوم و خسرویکم پادشاهانی قدرتمند و با اراده بوده و زمام امور اداره کشور را در همه عرصه ها و شئون شخصاً بر دست داشتند و جلو هر گونه نفوذ و مداخله ای را از جمله بزرگان و متعلقان به دودمانهای اشرافی و طبقات ممتاز را می گرفتند و این قاطعیت شاید در دورۀ ساسانی یعنی حکومت ۴۲۶ ساله این سلسله فقط بتوان به این دو پادشاه و تا حدودی یزدگرد یکم (۳۹۹- ۴۲۰ میلادی) نسبت داد. گفتنی است که پس از مرگ شاپور دوم یک بار قدرت خوانین، اشراف و روحانیان ساسانی رو به افزایش نهاد و این افزایش قدرت به اندازه ای بود که یزدگرد یکم ناگزیر از محدود کردن آنان شد و به همین دلیل موبدان ساسانی به او لقب بزه کار یعنی گناهکار دادند.

پس از مرگ خسرویکم حدود یک قرن تمام تا به تخت نشستن خسرو دوم (پرویز، ۵۹۰ تا ۶۲۷ میلادی) نوۀ انوشیروان، یکبار دیگر خوانین و اشراف و روحانیان با قاطعیت قدرت محدود شده و در بعضی ابعاد و عرصه ها تقریباً از دست رفته را دوباره صاحب شدند. بدیهی است یک سلسله نابسامانی پیش از آغاز عصر اصلاح گرایانه انوشیروان در ایران جامعۀ ایران ساسانی را دچار مشکلات و معضلاتی کرد که از جمله جنبش مزدک[۱۱] بود و جوّ مذهبی جامعه را حتی تحت الشعاع قرار داد. زودن جنبش ویرانگر مزدکی تنها در سایه وحدت ملی و دینی ایرانیان، از دامان جامعه ساسانی میسر گردید و از آن پس تا به قدرت رسیدن خسروپرویز روحانیان قدرت و نفوذ فوق العاده ای در کشور داشتند و در حفظ و تحکیم آن کوشیدند. در همین مقطع زمانی رئیس طبقه روحانیان (مگوپتان مگوپت)[۱۲] یکی از بالاترین مناصب کشوری و درباری را به خود اختصاص داد و مقام رایزنی پادشاه در امور دینی- فرهنگی و اجتماعی در انحصار وی درآمد.[۱۳] ناگفته نماند که نزدیک شدن بیش از حدّ موبدان به پادشاه پیوسته این خطر را به دنبال داشت که پادشاهان تحت نفوذ و وسوسه های آنان قرار گیرند و از جمله در سیاست خارجی و برخورد آنان با پیروان ادیان و مذاهب دیگر از جمله مسیحیان رفتاری ناملایم و نابخردانه در پیش گیرند و خود این امر بر مناسبات ایران و بیزانس تأثیری زیان بار و نامطلوب می گذاشت.

در مقاطعی از عمر حکومت ساسانی جوی بسیار نامتعادل که روحانیان تقریباً در همۀ امورات جامعه مداخله می کردند، پادشاهانی سست و بس مصلحت اندیش بر سر کار بودند. هر چند با روی کار آمدن ساسانیان چنین وضعیتی شکل گرفت، ولی از زمان شاپور یکم پایدار نماند. موبدان از هر فرصتی بهره جسته تا موقعیت خود را تحکیم و تثبیت نمایند و بار دینی حاکمیت بیش از بار سیاسی آن باشد. روحانیت ساسانی خود را متولی و صاحب امتیاز آرمان فرهنگی دینی جامعه دانسته و ملیّت ایرانی را تنها در بقای قدرت موبدان ممکن می دانستند. موبدان نگهبانان حیثیت اجتماعی و فرهنگی جامعه و مصون نگهدارنده دیانت کهن ایرانیان از هر گونه خدشه ای می دانستند که ممکن بود منجمله از سوی مسیحیان به دین آنان وارد شود.

ارکان قضایی کشور و ادارۀ محاکم دادگستری نیز در ید روحانیت ساسانی قرار داشت. موبدان به این اصل پای می فشردند که منشاء قوانین و حقوق جامعه از پادشاه و سلطنت نیست، بلکه از دین و کتابهای دینی است و شاهان را متقاعد کرده بودند که جز به این واقعیت به چیزی نیندیشند. قدرت پادشاه تنها در عرصه خارج از محاکم دادگستری و قلمرو دینی اعتبار خود را حفظ می کرد. وضع و اصلاح قوانین تنها در انحصار، اقتدار و توان روحانیت ساسانی بود. اندیشیدن تدابیر لازم علیه ادیان دیگر و دفع خطرات احتمالی از سوی آنان از جمله در ارتباط با مسیحیت تنها به وسیلۀ موبدان و استناد به کُتب دینی آنان میسر بود. ترویج دیانت ساسانیان و برخوردهای آنان به دفعات با پیروان ادیان دیگر با افت و خیزهای مکرر ولی قاطع تا پایان عمر این سلسله ادامه یافت و سرانجام در سال ۶۵۲ میلادی با سقوط سلسله ساسانی بدست اعراب مسلمان، پراکندگی در میان روحانیون ساسانی و رحل اقامت افکندن در گوشه و کنار ایران، دکترینهای موبدان نیز به پایان کار خود رسیده ولی دیانت ایرانی و متعلقات آن کماکان استوار و پابرجا در نزد ایرانیان ماند.[۱۴]

    روحانیت ساسانی افزون بر موارد بالا در همۀ ارکان حیاتی فرهنگ جامعه نقش تعیین کننده داشت و تصمیم گیرنده و جهت دهنده بود. امور تربیتی و فرهنگ و معارف جامعه، پرورش نسلها، تربیت شاهزادگان و از جمله ولیعهد پادشاه ساسانی و به دنبال آن تعیین، تأیید یا رد صلاحیت جانشین پادشاه برای ادارۀ امور جامعه، نظارت بر نهادهای دینی مانند معابد و آتشکده ها و سایر سازمانهای دینی و فرهنگی از جمله اختیارات و وظایف روحانیان ساسانی به شمار آمده است. طبقه روحانی در جامعه ساسانی این واقعیت را در جامعه معتبر و مستحکم ساخته بود که مواریث فرهنگی ایرانیان جز با همت، تدبیر و پیشتکار موبدان دوام نمی یابند و حفظ این مواریث فرهنگی[۱۵] به معنای حفظ و بقای حاکمیت ساسانیان است.

    گرچه روحانیان ساسانی احراز مناصب و مقامات غیر دینی را شایسته خود نمی دانستند، ولی نظارت بر کار سازمانها و نهادها و حتی درباریان و نظامیان را جزو تکالیف و وظایف مشروع خود قلمداد می کردند. به همین دلیل فردوسی شاعر بزرگ ایرانی در شاهنامه به آن تأکید کرده است.

چنان دیـن و دولـت به یکــدیگــرند                تـو گـــویی کـه در زیـر یک چـــادرنــد

نه بی شهریاری بود دین به جای                نه بی دین بود تخت شاهی به پای[۱۶]

    موبدان ساسانی حتی برای امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی معتبرترین مآخذ را کتابهای دینی می دانستند و در حریم این نوشته ها به وضع ضوابط و قوانین در همۀ شئونات جامعه ساسانی می پرداختند. هر گاه پادشاهان ساسانی از حریم قوانین پیش بینی شده روحانیان تخطّی کرده یا لغزشی را در این موارد مرتکب می شدند، روحانیان جریان امور را به گونه ای هدایت می کردند که پادشاه به خطای خود پی برده و متنبه شود. این گونه مسائل در نزد موبدان ساسانی جزو تکالیف شرعی آنها بوده و روحانیت ساسانی در برابر جامعه ایرانی خود را مسائل می دانست و از سلسله اختیاراتی که در این زمینه برای خود در نظر گرفته بود بهره می گرفت. بدیهی است همان گونه که پیشتر ذکر شد با سقوط امپراطوری ساسانی، دیانت ایرانیان کماکان پابرجا ماند و نوشته ها و آثار دینی و غیر دینی و علمی بسیاری متعلق به ایران پیش از اسلام در دوران اسلامی تدوین و منتشر گردیدند که شمار آنها به مراتب بیش از نوشته های ایرانیان در پیش از آمدن اسلام به ایران است.



[۱] . Magupatan Magupat.

[۲] . Vazurg Artistaran.

[۳] . Eran Espahbad.

[۴] . Eran Dabirbad.

[۵] .Dabiran Mahist.

[۶] .Sahrdaran (Satrdaran).

[۷] . Arsakidischer Herkunft.

[۸] . Randa, A.: A.a.O.SP.761.

[۹] . Vazurkan (Vazorgan).

[۱۰] . Azatan.

[۱۱] . Mazdak- Bewegung.

[۱۲] . Magupatan Magupat.

[۱۳] . Randa, A.: A.a.O. SP.762.

[۱۴] . Randa, A.: A.a.O. SP.767.

[۱۵] . Kulturerbe.

[۱۶] .نگاه کنید به شاهنامه فردوسی، چاپ علی اکبر علمی، مبحث ساسانیان.

نشر الکترونیک : انی کاظمی ؛ تاریخ ما

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ