ویژگیهای هنر معماری ساسانی – بخش اول
شاخص ترین عنصر در هنر معماری ساسانی، ساختن بناهای ایوان دار است. ایوان در معماری ساسانی بر مظاهر و عناصر دیگر معماری این دوره از تاریخ ایران حرف اول را می زند. ایوانها دارای سقفهای عمدتاً رواق گونه که از هنر معماری پارتی اقتباس شده است، می باشند. قالب کلی معماری ساسانی در ارائه ایوانها شناخته می شود. در آثار گنبدی شکل معماری در عصر پارتیان، ایوان با گنبدهای چهارضلعی که ویژه معماری پارتی است و در فرهنگهای معماری سرزمین دیگر بی مثال و مانند است، مشخص شده است.
تکنیک معماری گنبدی گرچه پیشینه کهن شرقی دارد، ولی در نمونه اشکانی آن قطعاً ابتکار هنر معماری معماران پارتی را به نمایش می گذارد. کاخ فیروز آباد نمونه ای شاخص و بارز از این گونه هنر و اثر معماری ساسانی است که خلّاقیت آن به اشکانیان نسبت داده شده و تعلق می گیرد. کاخ فیروز آباد تشکیل شده از یک ایوان بزرگ، در سوی راست این ایوان دو دهلیز گنبد گونه وجود داشته است که در واقع مدخل یا درب ورودی کاخ را ایجاد می نموده است. در دیوار پشتی کاخ باز در کوچکی بوده است که به طریق آن وارد سالن مربعی شکل بزرگی می شده اند که آن سالن نیز سقفی مُقرنس داشته و درواقع اطاق بسیار بزرگی را مجسم می کرده است. از دو سوی این سالن بزرگ دو اطاق بزرگ اندرونی با آراستگی مجلّل و کامل منشعب می شده است. این بخش از کاخ به طور کلی مهمترین قسمت کاخ بوده و در انتهای این دهلیز یا سالن راهی به سوی تراس[۱] یا حیاط بزرگی[۲] باز می شده است. این حیاط نیز به صورت چهارضلعی پیش بینی شده.پیرامون این حیاط بزرگ و پروسعت اماکن و اطاقهایی جهت سکونت خدمۀ کاخ پیش بینی شده که از نظر هنر و تکنیک معماری از اهمیت زیادی برخوردار نیست. برخی از کارشناسان تاریخ و هنر معماری جهان و به ویژه ایران باستان بر این باوراند که این بخش از معماری ساسانی، محققان را به یاد گوشه هایی از هنر معماری هخامنشی می اندازد که در میان هنر معماری شرقیان به شیوه خاص معماری ایرانی معروف است. گفتنی است که دورتادور تالار ذکر شده، طاقچه هایی پیش بینی شده بود که در آن زیور و زینت آلات و آثار هنری قرار می گرفته است، که چنین چیزی قطعاً پیشینه هخامنشی ندارد، بلکه بیشتر پارتی است. چنین طاقچه هایی در معابد یونان باستان وجود داشته است و از مواریث فرهنگ معماری هلنی[۳] به پارتیان است که به ساسانیان رسیده است. زیباسازی بخشهای اندرونی کاخ و تالارها و نیز اطاقها و سایر اجزاء آن بیشتر به ابتکار و سلیقه ایرانیان عصر هخامنشی شباهت دارد و یا حداقل نفوذ آن را نمی توان نادیده گرفت. نمونه هایی از آن را می توان در دروازه های کاخ تخت جمشید (پرسپولیس)[۴] مشاهده و تأیید کرد. کارشناسان هنر معماری بر آن باوراند که این شیوۀ آرایش اندرونی کاخها و سردر بناهای سلطنتی و دولتی در مصر باستان و به ویژه در مقرّ فراعنه[۵] آن سرزمین، کهن تر از هر سرزمین دیگر است. آنچه در اینجا گفتنی است، مقایسه شرایط جغرافیایی القالیم گوناگون مانند ایران، یونان و مصر از نظر این کارشناسان پنهان نمانده است. بدیهی است که شرایط جغرافیایی و اقلیمی ایران نیز در شمال و جنوب آن یکسان نیست، کما اینکه معماری فعلی در شمال و جنوب ایران باهم متفاوت است.
همۀ کاخهای سلطنتی[۶] و بناهای مهم عصر ساسانی که نوع و سبک معماری آنها قابل تشخیص است، با نمونۀ کاخ فیروز آباد قابل مقایسه و انطباق است. کاخ بیشاپور[۷] نفوذ عمیق هنر معماری غربی را نمایان می سازد. همچنین کاخ سروستان[۸] در مسیر جادۀ شیراز به دارابگرد و نیز عمارت خسرو[۹] در قصر شیرین[۱۰] دارای چنین ویژگی هستند. این تنها کاخ بزرگ و معروف و برجسته عصر ساسانی به نام طاق کسری[۱۱] است که در تیسفون قرار داشته و از ویژگی منحصر به فردی در سبک و هنر معماری برخوردار است. در این اثر بی نظیر معماری عصر ساسانی از مصالح ساختمانی خاصی استفاده شده و از جمله کاربرد خشت به جای سنگ از ویژگیهای این بناست. در این بنا از معماری گنبدی بین النهرین استفاده نشده و هیچ گونه تقلید و اقتباسی از این نوع در آن مشاهده نمی شود. برخی از صاحب نظران و کارشناسان هنر معماری عهد باستان، معماری ایوان مدائن[۱۲] را به عنوان الگو و مثال نام برده و در امر مقایسه می گویند: «همانند معماری ایوان مدائن» در تیسفون معماری گنبدی این کاخ احتمالاً از ابتکارات معماران و طرّاحان ساختمان سازی و به ویژه کاخ سازی عصر ساسانی است. به این کاخ آسیبهای گوناگونی وارد شده است و در همین اواخر در اثر سیل ویرانگر سال ۱۲۶۶ شمسی (۱۸۸۸ میلادی) بخشی از ستونهای غربی کاخ که تا آن سال ایستاده بود، فرو افتاد و ویرانیهای دیگر را نیز به دنبال آورد. برخی از کارشناسان هنر معماری جهان باستان خطوط و نشانه هایی از هنر معماری یونانی و پوشش گسترده ای از هنر معماری رومی را در آن یافته اند و بر این اعتقاداند که نه هنر معماری یونانی و نه هنر معماری رومی توان تأثیر گذاری عمیق و جهت دهنده ای را بر این معماری که مهمترین و برجسته ترین بنای عصر ساسانی است، بگذارند یا داشته باشند. پیشتر گفتیم که شاهان ساسانی با اعتقادی راسخ و عزمی قاطع بر آن بودند که از مظاهر فرهنگ بیگانه و به ویژه در ابعاد هنری که مواریث و یادمان روزگاران زمام داری ایرانیان است، بهره نگیرند، بلکه با آن جداً در ستیز بودند. فرهنگ و تمدن هلن از زمان افتادن ایران به دست اسکندر مقدونی و سپس اخلاف و جانشینان او در ایران یعنی سلوکیان، پیوسته به وسیلۀ این حکّام ناخواسته در تار و پود فرهنگ و جامعه ایرانی نفوذ کرده بود و پاک کردن و زدودن آن از دامان این فرهنگ پرمایه و ریشه دار کار آسانی نبود، ولی ساسانیان نهایت تلاش خود را در این راه مبذول داشته اند. در کمترین مقطع تاریخی ایران باستان ستیز با فرهنگ و معارف و هنر بیگانگان این گونه با قاطعیت و جدّیت دنبال شده است که در دورۀ ساسانیان در سرلوحۀ برنامه کشورداری شهریاران این سلسله قرار داشت. بدیهی است که این مخالفت و ستیز و مقاومت در برابر فرهنگ بیگانه در مقاطعی از تاریخ همین سلسله از جمله در عصر یزدگرد یکم (۳۹۹- ۴۲۰ میلادی) و خسرو دوم (پرویز از ۵۹۰- ۶۲۷ میلادی) سست شده و یا متوقّف می شده است. در عصر خسرو یکم (انوشیروان ۵۳۱ تا ۵۹۷ میلادی) نیز علیرغم اعتلای فرهنگ ایرانی، جامعه هنری، علمی و فرهنگی ایران از نفوذ فرهنگ بیگانه در امان نبوده است.
کما اینکه دانشمندان و متفکّران رانده شده از مکاتب آتن که توسط ژوستی نین[۱۳] به تعطیلی گراییده بود، مانند یولامیوس[۱۴]، پرسیکیانوس[۱۵]، استفانوس[۱۶]، دمسکیوس[۱۷] در دربار خسرو انوشیروان پایگاه و منزلت علمی یافته و به ترجمه متون فلسفی و سایر دانشهای یونانی- رومی پرداخته بودند و عمیقاً مورد توجه و احترام پادشاه وقت ساسانی قرار گرفتند.
در عرصه هنر معماری تأثیر هنرهای غربی از جمله یونانی و رومی به اندازه ای بود که هماهنگی در هنر معماری ساسانی اعتبار خود را از دست داد.[۱۸] سنن و آداب ایرانی در قلمرو هنر جایگاه و تبلور ویژه خود را حفظ کردند. در آثار هنری به جای مانده از عصر ساسانی این واقعیت به خوبی پیداست. در نقوش صخره ای[۱۹] متعلق به دورۀ ساسانی سنّت و فرهنگ ایرانی بیشتر از عرصه های هنر، اسناد، مدارک و نشانه های دیگر هویداست. در همین نقوش صخره ای در غرب و جنوب غربی و مرکز ایران شاهان ساسانی جاودانگی شان را به تصویر کشیده اند. این شاهان بر آن بوده اند که به تعبیری از شیوۀ متداول در عصر شاهان هخامنشی پیروی کنند. پیروی از داریوش یکم (۵۲۲- ۴۸۶ ق.م)[۲۰] و پاره ای دیگر از پادشاهان هخامنشی به طور محض توسط ساسانیان تقلید و دنبال شده است. تقریباً سی سنگنبشته بر صخره ها و ستونهای سنگی از زمان ساسانیان بر جای مانده که مؤید این واقعیت است. موضوع و محتوای این آثار مکتوب پیوند شاهان ذیربط را با خدایان نشان می دهد. از جمله می توان گفت که پادشاه ساسانی مرتبط با سنگنبشته به تخت نشستن خود را ناشی از ارادۀ خداوند دانسته، همان گونه که داریوش بزرگ و دیگر سلاطین سلسله هخامنشی اظهار داشته اند. پیروزی برخی از پادشاهان ساسانی بر دشمنان از جمله بر قیصران روم در این سنگبشته ها و نقوش به یاری خداوند تحقق یافته که این نیز به وضوح و مکرر در مورد داریوش یکم و اخلاف وی در کتیبه هایشان آمده است. در نقوشی که بر سنگها کنده شده است، صحنه های مصاف با جانوران وحشی و تعقیب آنها و از پای درآوردنشان به گونه ای پیروزمندانه و شادمانه ترسیم شده است. صحنه های نبرد تنها به اظهار پیروزی خلاصه نشده، بلکه چگونگی متحقّق شدن آن و رفتاری که بعداً با این مغلویان شده است نیز، توان رزمی سپاه ساسانی به فرماندهی پادشاه پیروز ساسانی را به نمایش گذاشته است. در نقشی که اخیراً در منطقه درّه گز در استان خراسان به دست آمده، پیروزی بهرام پنجم (گور، ۴۲۰- ۴۳۸ میلادی)[۲۱] را بر هیاطله[۲۲] که با گوزن به جنگ پادشاه ساسانی رفته و از وی شکست خورده اند را ترسیم کرده است. در این نقش نظم و توان رزمی سپاه ساسانی به فرماندهی بهرام پنجم (گور) به گونه ای شگفت انگیز و خیره کننده به چشم می خورد.
[۱]. Terasse.
[۲].
[۳]. Hellenistische Architektur.
[۴]. Persepolis.
[۵]. Residenz von Pharaon’s.
[۶]. Konigliche Palaste.
[۷]. Der Palast von Besapur.
[۸]. Palast von Sarvistan.
[۹]. Imarat-i-Khusrau.
[۱۰]. Kasr-i-Schirin (Qasr-i-Sirin).
[۱۱]. Taq-i-Kisra.
[۱۲]. Ivan-i-Medaen.
[۱۳]. Justinianus.
[۱۴]. Julamius.
[۱۵]. Priskianus.
[۱۶]. Stephanus.
[۱۷]. Damaskius.
[۱۸]. Randa, A.:A.a.O.SP.759.
(جمع) Felsbilder [19].
[۲۰]. Darius I. (522-486 v.ch.)
[۲۱]. Bahram V (Gor 420-438 n.ch.)
[۲۲]. Hephtaliten.
منابع نوشته:
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان، اثر دکتر اردشیر خدادادیان
وبسایت تاریخ ما، اِنی کاظمی