افسون های جادویی فنیقی; بلاگردان ارسلان تاش

بلاگردان ارسلان تاش (AT1) یک طلسم سنگی متعلق به سدۀ هفتم پیش از میلاد است که در محوطۀ باستانی ارسلان تاش نزدیک شهر حلب در سوریه پیدا شده و روی آن دعا-نوشت‌هایی جادویی به خط فنیقی نقش بسته است. جنس لوح این طلسم از سنگ آهک بوده و ویژگی‌های جالبی روی آن قابل بازیابی هستند، از جمله دعا برای دفع دیوها و جلوگیری ورود آنها به خانه؛ توسل به آشور، بعل، هُرُن (Horon)، همۀ ایزدان، و زمین و آسمان برای کارگر افتادن دعانوشت؛ و دعانوشتی با لحن نذر و نیاز. این نوع دعانوشت‌های ورد-گونه همتایان زیادی در دیگر متن‌های باستانی کشف‌شده از خاور نزدیک دارند، هرچند بسیاری از این همتایان ورد نیستند و به سحر و جادو ربط پیدا نمی‌کنند. در مطلب زیر، به واکاوی دقیق‌تر جنبه‌های گوناگون دعانوشت‌های میان‌رودانی (بین‌النهرینی) و خاور نزدیک می‌پردازیم.

خاستگاه و چیستی

لوح ارسلان تاش در سال ۱۹۳۳ میلادی در سوریه از یکی از اهالی روستای ارسلان تاش (محل شهر باستانی هَداتّو، Hadattu) در شمال شرقی سوریه خریداری شده است. اندازه‌های ۸.۲ در ۶.۷ سانتی‌متر طول و عرض این لوح آن را در ردۀ لوح‌های بزرگ قرار نمی‌دهند. اما روی صفحۀ همین لوح کوچک سه تصویر حک شده است: «یک ابوالهول بالدار با کلاهخود نُک‌تیز، یک گرگِ نشسته با دُم عقرب، و یک پیکر انسانی کوچک در حال بلعیده شدن توسط گرگ» (هابِرل، منتشرنشده). روی دیگر لوح «یک جنگجوی در حال حمله را به نمایش می‌گذارد، که تبر دوسری را در هوا تاب می‌دهد و پیراهن کوتاه و کت بلند آشوری به تن دارد» (همان). در وسط ضلع بالایی گنبدی-شکل لوح سوراخی به‌چشم می‌خورد.

دورتادور این تصویرها دعاهایی به خط فنیقی و به یکی از گویش‌های این زبان نوشته شده است. نخستین دعانوشت خطاب به دو دیو آغاز می‌شود و از حافظ آسمانی لوح یاد می‌کند (سطرهای ۱ تا ۵). سپس موجوداتی را برمی‌شمرد که حق ورود به خانه را ندارند، از جمله موجودات پرنده، بختک‌ها، و روی‎‌هم‌رفته انواع اجنه. سَسام (Sasam) پسر پدریشیشه (Pidrišiša) ایزد و سرور و صاحب دعانوشت است و به آن قدرت و اعتبار می‌بخشد. پس از آن، وردخوان دعا می‌کند به هر مکانی که وارد می‌شود جن و دیو را به آن راهی نباشد (سطرهای ۵ تا ۶). وردخوان سپس به درگاه همۀ ایزدان و عالم هستی (زمین و آسمان) ابراز بندگی می‌کند تا به دعانوشت‌ها مشروعیت ببخشد و آنها را به حکم ایزدان و کائنات علیه دیوها کارگر سازد (سطرهای ۷ تا ۱۸). سه دعانوشت کوتاه‌تر نیز بالای سه تصویر روی لوح حک شده‌اند.

بلاگردان ارسلان تاش نمونه‌ای از به‌کارگیری زبان سیاسی به شیوه‌ای مذهبی است.

متأسفانه چون بلاگردان ارسلان تاش از بازار [غیرقانونی] به‌دست آمده دربارۀ محل کشف و پدیدآورندگان احتمالی‌اش اطلاع چندانی نمی‌دهد. حتا درمورد اصل بودن آن نیز تا مدت‌ها نظر قاطعی وجود نداشت، اما در حال حاضر بیشتر پژوهشگران آن را به عنوان یک دست‌ساختۀ باستانی اصل قبول دارند. این لوح اکنون در «موزۀ ملی حلب» در سوریه نگهداری می‌شود.

متن دعانوشت‌های ارسلان تاش (AT1)

ورد زیر لب [می‌خوانم] برای دفع آن [موجود] پرّان،

سَسام، پسر ایزد پدریشیشه، را قسم [می‌دهم]

و برای دفع بختک بره‌ها [ورد می‌خوانم]:

«آن خانه که من وارد شوم، [الاهی] تو داخل نیایی

و حیاطی که پا بگذارم، [الاهی] تو به آن قدم نگذاری!

او عهدی ازلی با ما بسته است.

آشور با ما پیمان بسته، [ما که] همه پسران ئیل [هستیم]،

و شورای بزرگ همۀ مقدسان،

با سوگند به آسمان و زمین

با سوگند به بعل، سرور روی زمین

با سوگند به هُرُن، که حرف‌اش راست است،

هفت سوگلی او و هشت همسر بعل قدسی»

[نوشتۀ دور تصویرها و بین آنها]

ای موجود پرّان، از اتاق تاریک دور شو!

هان! هان، ای دیوان شب!

[نوشتۀ روی پیکر ابوالهول]

ای نابودگران، از خانۀ من دور شوید!

[نوشتۀ روی پیکر گرگ-سان]

ای سَسام، مباد که [در] به روی او گشوده گردد

و مباد که به آستان‌های خانه نزدیک شود

خورشید برای سَسام می‌دمد.

ناپدید شو، پرواز کن و برگرد به خانه‌ات.

[نوشتۀ روی پیکر تبردار]

(با تغییر، برگرفته از Cross and Saley 1970 and Berlejung 2010)

ایزدان و دیوانی که در متن دعانوشت‌ها آمده‌اند

در متن دعانوشت‌های این لوح از دیوها و ایزدان گوناگونی نام برده شده، که در ادامه معرفی کوتاهی دربارۀ هر یک از آنها ارائه می‌شود.

موجودات پرّان و بختک‌ها – منظور از موجودات پرّان و بختک‌ها به احتمال زیاد «نیروهای شیطانی در کالبد مادینه است، که به‌خصوص کودکان را هدف حمله قرار می‌دادند» (Berlejung 2010). در این صورت، این موجودات را می‌توان از تبار لاماستوها یا لاماشتوهای میان‌رودانی دانست.

سَسام – بسیاری پژوهشگران استدلال کرده‌اند که سَسام نام یک دیو بوده است، اما بیشتر احتمال دارد که سَسام یک ایزد قبرسی-فنیقی یا هوریایی باشد. دلیل ایزدی بودن او این است که نوشته‌های باستانی از او به‌عنوان یک شخصیت انسانی نام می‌برند، چیزی که درمورد دیوها به‌ندرت پیش می‌آید. علاوه بر این، سَسام در یک بلاگردان فنیقی نیز ظاهر می‌شود تا بنا بر متن آن «با نوشته شدن نام یک ایزد برکت و حفاظت بیاورد» (Berlejung 2010). در این صورت، یکی از نظرهای قابل اعتنا می‌تواند این باشد که «سَسام، پسر پدریشیشه» را عبارتی بدانیم که «کاربرد آن در طلسم‌های رفع بلا معمول بوده… و به ایزدی مربوط می‌شود که قدرت خود را به سود آدمیان به‌کار می‌برده است» (Berlejung 2010).

آشور – بردن نام آشور یا آسور او را پشتوانۀ راستی سوگند معرفی می‌کند، و سوگند به او موجب کارگر افتادن وردها و دعاها و نفرین‌ها می‌شود. باور به آشور در چنین مقامی در پرتو وضعیت سیاسی و مذهبی سدۀ هفتم پیش از میلاد، که امپراتوری نوآشوری بر شمال سوریه مسلط بود، جای تعجب ندارد. از سوی دیگر، بنا بر پیمان‌نامه‌ای بین اسَرحدون، پادشاه آشور (فرمانروایی ۶۸۰ تا ۶۶۹ پیش از میلاد) و تمامی دولتشهرهای خراجگزار او سوگند به هر ایزدی مجازات مرگ در پی دارد: «مباد که با (هیچ)کسی که (تندیس) ایزدان را می‌سازد پیمانی به قید سوگند دوجانبه در پیشگاه ایزدان بسته شود» (SAA 2: 6, §۱۳). اما این بلاگردان با شاهد گرفتن آشور برای تحکیم سوگند بر محوری بودن قدرت آشور و پایبندی‌های دینی مربوط به آن در سدۀ هفتم پیش از میلاد تأکید می‌کند. بنابراین، بلاگردان ارسلان تاش گواهی بر مقاومت یا مخالفت بر ضد امپراتوری نوآشوری نیست بلکه تحکیم‌بخش آن است.

پسران ئیل و شورای مقدسان – قدسیانی که با دو عبارت «پسران ئیل» و «شورای مقدسان» به آنها اشاره شده جمع همۀ ایزدان آشوری هستند که آشور برترین آنان محسوب می‌شد. ساختار ایزد برتر، اغلب با نام «ئیل»، در بین مجموعه‌ای از ایزدان همتایانی کنعانی در متن‌های دینی یهودی، مثل مزمور ۸۲ داود، و متن‌های اوگاریتی مثل حماسۀ اَقهات، متن‌های میان‌رودانی مثل اِنوما اِلیش، و کهن‌نوشت‌های فنیقی و آرامی دارد. به بیان دیگر، حتا وقتی ایزدان و سرکردۀ آنان در دوره‌ها و مکان‌های مختلف نام‌های گوناگون به خود می‌گیرند، باز ساختار کلی جمع آنان در سراسر خاور نزدیک باستان کم و بیش یکی است.

زمین و آسمان – زمین و آسمان در این بلاگردان لزومن در زمرۀ ایزدان یا دیوان نیستند، اما مسئولیت گواه ایستادن برای رویدادها، عهدها، یا سوگندها در بسیاری از متن‌های سومری، هیتّیایی و اوگاریتی از آنها خواسته شده است. برای نمونه، چند متن اوگاریتی زمین و آسمان را به مقام خدایی رسانده و شایستۀ تقدیم هدیه و پیشکش دانسته‌اند. در هر صورت، گواه گرفتن زمین و آسمان برای سوگند در متن‌های اوگاریتی می‌تواند وجه تشابه آنها با متن بلاگردان ارسلان تاش به‌حساب بیاید.

تندیس بعل
تندیس بعل

بعل – پرستش بعل در مقام یکی از ایزدان بزرگ در سراسر شمال سوریه رواج داشته، و اغلب برای مال خود کردن او در یک ناحیه عنوانی محلی نیز برایش در نظر می‌گرفته‌اند. از جملۀ این عنوان‌ها می‌توان به بعلِ صور، بعل شمیم یا شمین [به معنی بعل آسمانی]، و بعل سَفون یا زَفون [کوه جبل الاقرع در سوریه] اشاره کرد. البته روشن نیست که مقصود دعانویس بلاگردان ارسلان تاش کدام‌یک از این صورت‌های بعل بوده است.

هُرُن/بعل قدس – هُرُن در متن‌های اوگاریتی و مصری موجودی ایزدی است که با دیوها پیوند دارد. جالب این که در فرهنگ اوگاریت از او هم به عنوان سرکردۀ دیوها و هم ایزدی در ستیز با آنها یاری می‌جستند. در بلاگردان ارسلان تاش، هُرُن دیوی است که جلوی دیوها می‌ایستد. برخی پژوهشگران بعل قدس را صرفن نام دیگری برای هُرُن دانسته‌اند.

دعانوشت به مثابه عهدنامه

یکی از انگاشت‌های محوری در متن بلاگردان ارسلان تاش قسم دادن یا عهدی است که پدیدآورنده یا مصرف‌کنندۀ بلاگردان با موجودات آسمانی گوناگون مثل سَسام، آشور، هُرُن و بعل می‌بندد و آنان را قسم می‌دهد که دعاهایش کارگر بیفتند. بر این مبنا، می‌توان الگوی تقسیم قدرت در ذهنیت فرهنگی پدیدآورنده را به ترتیب ایزدان>دیوان>آدمیان دانست. بر این اساس، آدمیان برای جلوگیری از حمله و هجوم احتمالن مرگبار دیوها باید با ایزدان عهد می‌بستند و به آنان توسل می‌جستند. با این کار، ترتیب قدرت عوض می‌شد و در الگوی تازۀ ایزدان (با آدمیان)>دیوان انسان‌ها در پناه ایزدان قرار می‌گرفتند. در این حال، سوگندهای یادشده ایزدان را مقید می‌کرد که با قدرت خود وردها و دعانوشت‌ها را کارگر سازند.

زبانی که در بلاگردان ارسلان تاش برای قسم دادن و توسل به‌کار رفته مخصوص دعانویسی است، اما در عین حال ریشه در زبانی رسمی دارد که برای تنظیم عهدنامه‌ها و پیمان‌های رسمی بین طرف قدرتمند و طرف کم‌قدرت‌تر به‌کار می‌رفت. نمونه‌های این زبان در امپراتوری نوآشوری عهدنامه‌هایی است که به عَده (adê) معروف بودند. جیکب لانجِر، استاد آشورشناسی دانشگاه جانز هاپکینز، در تعریف عهدنامه‌های عَده می‌گوید که آنها «نوعی التزام یا جبر رفتاری را بر دوش شخص یا گروهی می‌گذاشتند که از آن پس با فرافکنی به قلمرو ملکوت تبدیل به حکم تقدیر و سرنوشت می‌شد» (Lauinger 2015).

در بلاگردان ارسلان تاش، سَسام دیوها، موجودات پرّان و بختک‌ها را مجبور می‌کند پا به داخل خانه نگذارند. قید سوگند (یا عهد و پیمان) با آشور و همۀ ایزدان موجب می‌شود سَسام از پشتوانۀ قدرت آنان نیز برخوردار باشد. نیروهای الاهی آشور و جمع ایزدان بدین ترتیب به عاملی تبدیل می‌شوند که نمی‌گذارد دیوها جبر رفتاری پا نگذاشتن به حریم خانه را، که سَسام بر دوش آنان گذاشته، زیر پا بگذارند.

بلاگردان ارسلان تاش برای زبانی که بار سیاسی دارد طرحی نو در راستای هدف‌های اجتماعی و دینی درمی‌اندازد، و بار جبر را از دوش گروه‌های مردمی به گُردۀ دیوهای شیطانی منتقل می‌کند.

مفهوم عهد در بلاگردان ارسلان تاش همتای این مفهوم در تورات/کتاب عهد عتیق است. در سفر خروج، باب ۱۹، آیۀ ۴، یهوه خطاب به اسرائیل می‌گوید: «همانا دیدید که من چه بر سر مصریان آوردم! [درحالی‌که] شما را بر بال عقاب‌ها نشانده و به سوی خود هدایت کردم.» کردار نجات‌بخش یهوه بنیانی برای یک پیمان می‌شود، که معمولن آن را به «عهد» [عتیق] ترجمه می‌کنند. بر اساس این پیمان، او جبر پیروی و اطاعت را بر عهدۀ مردم می‌گذارد: «پس، اگر به یقین آوا [کلام] مرا پیروی کنید و عهد مرا نگه دارید، آنگاه از بین همۀ مردمان زمین از آنِ من خواهید بود» (سِفر خروج، ۱۹:۵). در اینجا نیز، به سیاق بلاگردان ارسلان تاش و عهدنامه‌های عَده، یهوه برای مردم چارۀ دیگری باقی نمی‌گذارد، بلکه رفتار جبری پیروی و اطاعت از خود را به آنها تحمیل می‌کند. در مزمور ۷۸ داود مفهوم مشابهی بیان شده، آنجا که عهد [عتیق] را نه یک توافق یا رابطۀ دوجانبه بلکه عهدی می‌داند «همچون تعهد یا التزامی که خداوند بر آنان (یعنی بر قوم اسرائیل) می‌نهد» (Goldingay 2007).

روی هم رفته، بلاگردان ارسلان تاش نمونه‌ای از استفادۀ مردمی زبان سیاسی در راستای مقصودی مذهبی است. نویسندۀ دعا متن‌های میخی، تورات، و کهن‌نوشت‌های آرامی (مثل سنگ‌افراشت‌های سفیره، the Sefire Treaty) را الگو قرار داده، که همگی حاکی از جبرهایی رفتاری هستند که بر عهدۀ فرد یا گروهی قرار داده شده است. بلاگردان ارسلان تاش با بهره‌گیری از اهرم فشار زبان سیاسی و مذهبی، برای بار سیاسی زبان طرحی نو در راستای هدف‌های اجتماعی و دینی درمی‌اندازد، و بار جبر را از دوش گروه‌های مردمی به گُردۀ دیوهای شیطانی منتقل می‌کند.

هدف از دعانویسی

پیشتر اشاره شد که نخستین هدف وردخوانی در دعانوشت‌های ارسلان تاش جمعی از دیوهای مادینه هستند: موجودات پرّان و بختک‌های بره‌ها. تعبیر معمول پژوهشگران از شخصیت این دیوها بیانگر این است که تصور می‌رفته آنها وارد خانه می‌شوند و بچه‌ها را می‌کشند. بنابراین قسم دادن آشور بر ضد دیوها می‌تواند به معنی توسل به قدرت او برای جلوگیری از ورود آنها به خانه و کشتن بچه‌ها باشد.

ماکت خانۀ چهاراتاقه
ماکت خانۀ چهاراتاقه

تصور پذیرفتنی دیگر این که در دعانوشت ارسلان تاش تمهیدی برای جلوگیری از مرگ حیوانات نیز اندیشیده شده، که گواه آن را در نام بردن از «بختک بره‌ها» می‌توان دید. در لِوانت باستان بیشتر خانه‌ها محلی برای نگهداری احشام نیز داشتند، حیاط‌های بزرگی که پژوهشگران آنها را در شمار فضاهای عمومی مرکزی ارزیابی کرده‌اند. این حیاط‌های خانگی نیز از محل‌هایی بودند که باید در برابر ورود دیوها مورد محافظت قرار می‌گرفتند. در این رابطه، هُرُن از ایزدانی است که توسل به آنها برای اعمال منع ورود دیوها معمول بوده است. نکتۀ مهم این که وردها و دعانوشت‌های مصری نیز بارها به هُرُن توسل جسته‌اند تا گله را از هجوم گرگ‌ها در امان نگه دارد. بنابراین جالب است که یکی از دیوهای ترسیم‌شده روی بلاگردان ارسلان تاش هیئت گرگ را دارد. نقشی که مصریان برای هُرُن قائل بودند به‌روشنی گویای پیوند این ایزد با تصویر دیو گرگ‌سان است. مجموع این نکته‌ها نشان می‌دهد که دعانوشت ارسلان تاش محافظت حیاط خانه و احشام داخل آن در برابر دیوها را نیز از قلم نینداخته است.

محل بلاگردان در خانه

هرچند بلاگردان ارسلان تاش را نمی‌توان به محوطۀ باستان‌شناختی مشخصی ربط داد، اما بیشتر پژوهشگران موافق هستند که این بلاگردان برای آویختن بالای درگاه خانه و به احتمال زیاد در آستانۀ در ورودی اصلی ساخته شده است. این نکته به‌خصوص در آن قسمت از دعانوشت مشهود است که می‌گوید: «و مباد که به آستان‌های خانه نزدیک شود.» علاوه بر این، سوراخی که در بالای بلاگردان ایجاد شده احتمالن برای آویختن آن به در یا دیوار بوده است. نکتۀ قابل توجه این که بلاگردان ارسلان تاش تنها نوع چشم‌‌زخم نیست که در آستان خانه‌ها به‌کار می‌رفته است. استفاده از جسم‌ها و مواد گوناگون برای چشم‌زخم با هدف دفع نیروهای شیطانی در متن‌های فنیقی و نیز کتاب عهد عتیق بارها توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است.

یک نمونه، باب ۶ از سِفر تثنیه است که در آن موسای پیامبر یکی از رکن‌های اصلی دین یهود، یعنی شِماع، را اعلام می‌کند. آیۀ ۹ در رابطه با بحث کنونی شایستۀ توجه ویژه است: «و بادا که [کلمات عهد] را بر درگاه خانۀ خود و دروازه‌هاتان بنویسید.» واژۀ عبری‌ برای «درگاه» با واژۀ هم‌معنی آن در زبان فنیقی یکی است.

همچنین، در روایت کتاب مقدس از خروج عبریان از مصر و پِسَح [در-گذری]، یهوه به مردم فرمان می‌دهد خون برۀ قربانی را بگیرند و به درگاه خانه‌های خود بمالند (سِفر خروج، ۱۲:۷). بدین ترتیب خون بره کاربری چشم‌زخم را پیدا می‌کند و نشانه‌ای برای یهوه است تا از [مکافات دادن] آن خانه درگذرد. به بیان دیگر، یهوه قول می‌دهد اگر خون بر درگاه خانه‌ای ببیند از کشتن نخست‌زادۀ آن خانه خودداری کند (سِفر خروج، ۱۲:۱۳).

بدین ترتیب، هردو نمونه نشان می‌دهند استفاده از چشم‌زخم‌های مختلف در آستان خانه‌ها در لِوانت نامعمول نبوده است؛ برعکس، این عمل برای دفع شر ناخواسته یا نیروها و موج‌های منفی رواج داشته است. هرچند که نوع چشم‌زخم بسته به وضعیت و هنجارهای اجتماعی، دینی، و فرهنگی فرق می‌کرده است.

جمع‌بندی

معنی دقیق کهن‌نوشت‌های ارسلان تاش همچنان به‌شدت محل بحث است. شرح بالا تنها تلاشی است برای تأمل بر تعبیر و تفسیرهای بیشتر پذیرفته‌شده. نخست، مروری بر موجودات ایزدی و شیطانی داشتیم، که یکی از بحث‌انگیزترین سرفصل‌های مربوط به این بلاگردان محسوب می‌شود. سپس، دیدیم که وردخوانی و دعانویسی چگونه از زبان سیاسی روز در راستای هدف‌های اجتماعی و مذهبی بهره می‌بردند، چالشی جدی علیه این عقیده که در تمدن‌های باستانی خاور نزدیک خط پررنگی سپهرهای دین و سیاست را از هم جدا می‌کرده است. سوم، نقش کاربردی بلاگردان در محیط خانه و در درگاه آن را واکاویدیم، و نشان دادیم که استفاده از انواع مختلف چشم‌زخم در درگاه خانه بخشی از یک پدیدۀ باستانی گسترده‌تر بوده است. در نهایت، بلاگردان ارسلان تاش تصویری از چند و چون استفادۀ مردمان باستان از سحر و جادو برای ما ترسیم می‌کند، شیوۀ خاص و چشم‌گیری که عناصر بنیادی تشکیل‌دهندۀ آن در سراسر جهان باستان حضور داشته‌اند.

منبع worldhistory

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ