اقدامات ژوستینین در دفاع بیزانس از کشور روم

با فتوحات ناقص در مغرب و دفاع پر مشقت در مشرق،  واضح است که امپراتوری اگر فقط به قوه ارتش خود متکی می بود،  نهایت بی احتیاطی را به خرج می‌داد.  این ارتش واحدهای عالی داشت (مخصوصا سواره نظام). اما تعداد افراد آن کافی نبود – این عده را به یکصد و پنجاه هزار نفر تخمین زده اند – و به علت جای مهمی که به وحشیان متحد داده شده بود، این ارتش هم آهنگی نداشت و دچار معایب ارتشهایی بود که از مزدوران تشکیل شده اند، یعنی پر طمع و بی انضباط بود.

ژوستینین،  برای اینکه تقاضای کمتری از سربازان خود بکند،  تمام امپراتوری را استحکامات مستور کرد.  این یکی از مهم‌ترین و سودمندترین کارهای سلطنت وی بود.  عمل مذکور موجب تقدیر و تعجب پروکوپ تاریخ نویس گردید که در کتاب خود به نام ابنیه ساختمانهای نظامی ژوستینین را می شمارد و خاطرنشان می سازد که هر کسی آن‌ها را به چشم خود ندیده باشد،  مشکل است باور کند که آن‌ها تماماً کار یک نفر بوده است.  ژوستینین در تمام ایالات صدها ساختمان را،  از دژ گرفته تا کاخ ساده، مرمت با بنا کرد.  طبعا این ساختمانها در نزدیکی مرزها متراکم تر بودند،  اما در عمق بسیار دور می رفتند و چندین خط دفاعی تشکیل می‌دادند.

هر نقطه سوق الجیشی محفوظ و هر شهر مهمی تحت حمایت بود و دسته های وحشیان که می‌توانستند اغلب دهات را چپاول کنند،  چون به این قلاع می رسیدند،  نمی‌توانستند آن‌ها را تسخیر کنند و مجبور بودند از کنار آن‌ها بگذرند.  بنابراین،  نمی‌توانستند در کشور بمانند (لومرل، ۱۳۲۹، ص ۶۷).

ژوستینین
ژوستینین یکم

پروکوپیوس ارزشمندترین مطالب را درباره استحکامات در سده ششم میلادی ارائه کرده است.  وی در کتاب مربوط به بناها رسماً به ستایش ژوستینین می پردازد.  به هر حال، اطلاعاتی که پروکوپیوس داده با نتایج کشفیات باستان شناسی و کیفیات ارضی انطباق دارد. مرز میانرودان (بین النهرین) و مرکز آن ادسا (الدها) از دیدگاه نظامی نیازمند استحکامات بود. برای ساختن این استحکامات مبالغ هنگفتی صرف شده بود.

حفریات باستان شناسی نمایشگر فن دفاعی دولت بیزانس بوده است. کوشش،  به منظور تحکیم مرزها و دفاع از آن‌ها، با امر دفاع از شهرهای قدیمی و دارای اهمیت بازرگانی و اداری همراه بوده است. اطراف این شهرها دیوارهای بلند و استوار همراه با برجها بنا گردید. در ضمن مراکز دفاعی مستحکمی نیز پدید آمد (پیگولوسکایا، ۱۳۷۲، صص ۶-۴۹۴)

 بلوای نیکا

بلوای نیکا که در ۵۳۲ میلادی،  اوایل سلطنت ژوستینین،  در پایتخت روی داد،  به سبب نارضایتیهای شدیدی بود که براثر رشوه خواریهای دو تن از وزیران،  یکی به نام تریبونین و دیگری ژان دوکاپادوس و همچنین وضع خرابی ادارات،  در میان توده مردم تولید گشته و روز به روز بر شدت آن افزوده می‌شد تا جایی که سبب انقلاب مدهشی شد که از میدان اسب دوانی شروع و به تدریج در تمام قسطنطنیه زبانه کشید و پایتخت را در معرض خطری بزرگ قرارداد (مؤیدی، ۱۳۴۵، ص ۸۰).

منشأ این بلوا مشاجرات سختی بود که فرق میدان مسابقه یعنی طرفداران آبی و سبز را به هم انداخت. شورشی که درنتیجه رقابت و نزاع ارابه رانان بروز کرد خطر بزرگی برای امپراتوری به وجود آورد (دولاندلن، ۱۳۷۰، ص ۳۵۱). و در آن هنگام، مردم قسطنطنیه به درجه ای به مسابقه ارابه اشتیاق داشتند که به وصف نمی آید و،  چون در میدان حاضر می‌شدند،  برحسب رنگ لباس چند دسته رقیب می ساختند که در حکم احزاب واقعی بودند و تشکیلات و سپاهی و رئیس انتخابی داشتند و بر سر لطف امپراتور با هم نزاع می‌کردند.

روز یکشنبه یازدهم ژانویه ۵۳۲ میلادی،  در میدان مسابقه،  طرفداران سبز،  ژوستینین را هم به این اتهام که از طریق انصاف منحرف شده و به آبی کمک می‌کند وارد معرکه کردند. کار از ناسزا به زدوخورد رسید و بلوای موحشی به راه افتاد. بعضی از بهترین ابنیه شهر آتش گرفت و شهر پر از دود و خاکستر شد (آلبر ماله و ایزاک، ۱۳۴۵، ص ۳۵۱). کوچه های پایتخت ناامن شده بود و ثروتمندان مجبور بودند مانند فقیران لباس بپوشند تا در شب از شر چاقوکشان مصون بمانند (دورانت، ۱۳۷۳، ص ۱۳۰). ژوستینین،  که زمام عقل را از دست داده بود،  به فکر فرار افتاد.

در این اثنا تئودورا،  همسرش،  به او گفت: قیصر،  اگر تو می خواهی بگریزی،  خود دانی،  زیرا نقدینه داری و کشتی حاضر و راه دریا نیز باز است،  اما من می مانم زیرا این نکته کهنه را می پسندم که رنگ ارغوانی کفن زیبایی است. این جمله غرورآمیز ژوستینین را بر سر غیرت آورد و جنگ با بلواییان را آغاز کرد (آلبر ماله و ایزاک، ۱۳۴۵، ص ۴۲).

به گفته ادوارد گیبون (۱۳۸۱)،  سخنانی که میان ژوستینین و مردم گذشت عجیب ترین محاوره ای است که میان پادشاهی با اتباع خود به میان آمده است. شکایات اینان در اول توأم با ادب و اعتدال و احترام بود.  مردم عمال دون پایه دستگاه ظلم را متهم کردند و برای امپراتور پیروزی و عمر دراز آرزو کردند.

امپراتور بانگ برآورد که بردبار باشید و با ادب،  ای دشنام گویان گستاخ! بریده باد زبان شما ای جهودان و سامریان و مانویان! اما گروه سبزپوشان همچنان می کوشیدند که حس رحم و شفقت را در دل او بیدار کنند. «ما فقیریم و بی گناهیم» ما ستم کشیده و زیان بریده ایم و جرئت نمی‌کنیم که از کوچه ها بگذریم. پادشاه خشمگین فریاد برآورد که «آیا از جان خود سیر شده اید»؟ آنگاه

گروه ارزق پوش دیوانه وار به غضب از جا برخاستند و خروش رعدآسا و نفرت ایشان در عرصه هیپودروم غلغله درافکند و مخالفان،  در مقابل فرقه قوی تر،  میدان منازعه راخالی و هنگام عبور از کوچه های قسطنطنیه دهشت و نومیدی شایع کردند (گیبون، ۱۳۸۱ ، ج دوم ،ص ۹۳۳).

بلیزاریوس،  فرمانده ارتش،  مأموریت یافت، که شورشیان را منکوب  کند. وی عده‌ای از سربازان گوت را گرد آورد،  آن‌ها را به هیپودروم برد،  سی هزار تن از مردم حاضر در آنجا را کشت،  هوپاتیوس را دستگیر کرد و به مأموران خود دستور دادکه او را به زندان بکشند.

ژوستینین
فتوحات ژوستینین ( نارنجی) عمدتا در نیمی از غربی مدیترانه است.

ژوستینین صاحب منصبان اخراج شده خود را به مقامهایشان بازگرداند،  سناتوران دسیسه گر را بخشود و دارایی مصادرشده پاتیوس را به فرزندانش باز پس داد.  و سی سال بعد، ژوستینین از خطر مصون بود،  اما ظاهراً جز یک نفر هیچ کس او را دوست نمی داشت (دورانت، ۱۳۷۳، ص ۱۳۰).

۲. تدوین قوانین رومی

ژوستینین بعد از خوابانیدن شورش نیکا،  درصدد تجدید و تغییر سازمانهای اداری و قضایی کشور برآمد که از این راه نظم و امنیت را در سراسر قلمرو حکومتی خود مستقر کند و،  با وضع قوانین و مقررات تازه،  عدالت اجتماعی را در میان توده مردم  گسترش دهد تا مردم مملکت در کمال آسایش و رفاه زندگانی کنند و در برابر اجحاف وتعدی متجاوزین مملکت در امان باشد.

به دنبال چنین فکر و مقصودی،  در سیزدهم فوریه ۵۳۸ میلادی،  به‌موجب فرمان امپراتور، کمیسیونی مرکب از حقوقدانهای معروف و قضات مجرب و وکلا به ریاست تریبونین و معاونت تئوفیل،  استاد دانشکده حقوق قسطنطنیه،  در پایتخت تشکیل شد که،  با جمع آوری و تلخیص تجربیات حقوقدانهای بزرگ و گذشته روم (قرون دوم و سوم میلادی) به نوشتن و تدوین مجموعه قوانین اقدام کنند.  بدین ترتیب، کمیسیون مذکور،  بعد از بحث و رسیدگیهای لازم،  به نوشتن مجموعه ای که به نام که ژوستینین معروف شد مبادرت کرد (مؤیدی، ۱۳۴۵، ص ۸۶).

قانونگذاری ژوستینین به مراتب بیش از فتوحات وی دوام کرد و شهرتش به خصوص از این عمل ناشی گردید. اراده امپراتوران و عمل فقهای روم به حدی قانون ساخته بود

که شخص گم می‌شد و در میان قوانین متباین تکلیف خود را نمی دانست.  مجموعه قوانین ژوستینین مجموعه ای است از رئوس ارای امپراتوران از عهد هادرین به بعد (البرماله وایزاک،۱۳۴۵ ،ص ۴۶). ژوستینین خود در این باره چنین می گوید (فوگل،۱۳۸۰،ص ۲۹۶):  « در میان تمام امور دنیا چیزی نمی‌توان یافت  که به اندازه اقتدار قوانین،  ارزش توجه داشته باشد؛ چون می‌تواند تمام امور ربانی و بشری را به خوبی منظم کند و همه بی اعدالتیها را بر طرف نماید.

طرحی از Kavadh Ier

ما دریافته ایم  تمامی ترتیبات حقوقی که از زمان شالوده ریزی روم و دوران ررمولوس به ما رسیده، چنان اشفته وان قدر مطول است که فهم آن از چارچوب ظرفیت انسان خارج است، ازاین‌رو ابتدا راغب شدیم کار را با وارسی انچه اغاز کنیم که مکرم ترین شاهزادگان پیشین از آن برای تصحیح قوانین اساسی استفاده کرده و ادراکشان را اسانتر نموده اند. در قدم بعدی بر آن شدیم تا همه را در یک مجمع القوانین واحد جمع اوری کنیم وتشابهات زاید ومغایرتهای زیانبار را کنار بگذاریم تا شاید این قانون نامه بتواند کمک موثر وسهل الوصولیبه،  معنای واقعی خود، به ابنای بشر عرصه بدارد.»

ژوستینین با این اقدام قوانین روم را اصلاح اساسی کرد.ازجمله او قوانینی به نفع بردگان برقرار کرد  پیش از او صاحب برده مالک جان ومال او بود  واگر جان او را می گرفت  بر او مسئولیتی وارد نمی‌شد. ژوستینین قانون مزبور را فسخ وجان برده را مانند مردمان آزاد محفوظ کرد. قانون ارث رومی را اصلاح وخویشاوندان سببی را در ارث سهیم و بهره زن و شوهر را در ارث معین کرد.

اصلاحی نیز در قانون زناشویی وطلاق کرد. اصول محاکمان حقوق روم  را به کلی تغییر داد و آن را در تمام مملکت یکنواخت گردانید.  ژوستینین محاکمی مانند محاکم صلحیه،  برای دعاوی کوچک،  تأسیس کرد (شیبانی،۱۳۱۱ ،ص ۳۱۰). مجموعه قوانین ژوستینینیکی از مهم‌ترین کتابهایی به شمار می رود که تا کنون منتشر شده است  و در تکوین روشهای قضایی بیشتر کشور های  اروپایی و جمهوریهای  امریکایی جنوبی وهمچنین کبک ولوئیزیا  ناموثر بوده است (برانیت،۱۳۴۵،ص۱۳).  به نوشته پل لومرل درباره اهمیت  این کار هر قدر اصرار بشود، باز کم است.

برای بیزانس از این لحاظ اهمیت داشت که محکمترین قسمت عمل تمدن بخش روم را اقتباس می نمود، ولی برای تاریخ بشریت نیز حایز اهمیت بود،  زیرا  در قانون ژوستینین، که اغلب عینا پذیرفته شده و اساس حقوق مدنی جدید را تشکیل می دهد، مغرب عینا پذیرفته شده و اساس دوازدهم به بعد اصول حیات اجتماعی و طرز اداره امور دولت را مجددا آمد . لومرل، ۱۳۲۹، ص ۷۰).

کلیسا
نقاشی از کلیساهای سیریل و متوده، قرن نوزدهم، صومعه تروای، بلغارستان

 کلیسای ایاصوفیه     

در قسطنطنیه بناهای متعدد از ژوستینین به یادگار مانده است،  ولی یکی از آن‌ها تقریبا دست نخورده تا زمان حاضر باقی مانده و همچون آیت و شعار کلی این سلطنت است.  آن بنا عبارت است از کلیسای سنت صوفی’ (ایاصوفیه). کلیسای اصلی که در زمان کنستانتین ساخته شده بود در ۵۳۲ میلادی در شورش نیکا خراب شد.  ژوستینین تصمیم گرفت که در ضمن تجدید ساختمان بنای مذکور عظمت و جلالی به آن بدهد که تا آن موقع نظیرش دیده نشده باشد و آن را به بزرگ‌ترین کلیسای امپراتوری مبدل گرداند لومرل، ۱۳۲۹، ص ۷۸).

طرح بنا را آنتی میوس اندیشید و به کمک  ایزی دور  معمار اهل میله،  و با ده هزار کارگر، ساخت و پرداخت.  مزد این کارگران مسکوک نقره نیکو عیار بود و هرگز به تأخیر نمی‌افتاد پیش از شامگاهان،  هر کارگری اجرت خود را می گرفت و امپراتور،  پیراهنی از کتان بر تن، خود هر روز در پیشرفت سریع کار ایشان مراقبت می‌کرد و شوق و بی تکلفی او و جایزه و پاداشی که می‌داد ایشان را در کار مصمم تر می‌کرد.

پنج سال و یازده ماه و ده روز پس از نخستین پی افکنی،  اسقف بزرگ،  بنای جدید کلیسای اعظم ایاصوفیه را با مراسم خاصی وقف عبادت و دیگر شعایر مذهبی کرد و در ضمن این عید مهم رسمی ژوستینین با خویشتن بینی متعبدانه به بانگ بلند گفت «حمد و ثنای مرخدایی است که درخور کاری چنین بزرگ دانسته است . من بر تو ای سلیمان فایق آمده ام» (گیبون، ۱۳۸۱، ص ۹۶۹).

امپراتور مبالغ هنگفتی برای نقاشی و سنگ فرش و پوششهای مرمر و خاتم کاریها خرج کرد. گویند در روز افتتاح رسمی در ۲۵ دسامبر ۵۳۷ میلادی،  که روز باعظمت امپراتوری به شمار می رود،  ژوستینین هنگام دخول در کلیسا به‌طوری غرق شوق وشعف گردید که با اشاره به معبد اورشلیم گفت «سلیمان،  من ترا شکست دادم» (لومرل،۱۳۲۹،ص۷۹).

در تمام مدت قرون‌وسطی به این کلیسا لقب «کلیسای بزرگ»دادند وهمین برای تشخیصبرتری آن از سایر کلیساها کفایت می‌کرد.  ایاصوفیه شاهکار و ترکیب هنر امپراتوری بیزانس است که در قرن ششم میلادی به وجود امد و عناصر مختلف را که از روم و یونان و مشرق و مسیحیت اقتباس کرده بود و با یکدیگر ترکیب کرد.

 کلیسای ایاصوفیه
کلیسای ایاصوفیه

این بنای هنری تحسین و اعجاب معاصران خود را برانگیخت.  مسافران از راههای دوربه   دیدن آن می‌آمدند و مردمان شهر برای تماشای کلیسا و پرستش خداوند در آن ازدحام می‌کردند (کیلتی، ۱۳۶۸، ص ۳۸).

قوم ترک در ۱۴۵۳ میلادی وقتی قسطنطنیه را تصرف کرد،  ایاصوفیه را به‌صورت مسجدی در آورد و در محراب و منبر و قصر خلیفه تا توانستند طلا و عاج و جواهر مینا به کار بردند. تابلوها و شمایل روحانیون از خاتم کاریها در آوردند و روی آن‌ها را با ورقه آهک پوشانیدند.

امروز هم ایاصوفیه جزو عظیم ترین ابنیه مشرق به شمار می رود که تقریبا به‌صورت موزه در آمده است و هر سال عده کثیری از اروپاییها و سایر ممالک بیگانه برای تماشای این بنای بزرگ تاریخی به استانبول مسافرت می کنند (مؤیدی، ۱۳۴۵، ص ۹۵).

گفتنی است که صوفیا نام الهه حکمت در یونان قدیم بوده است و، به زبان یونانی،  به معنی عقل و دانایی است.

مسائل اقتصادی و فرهنگی   

در قرن پنجم و ششم میلادی، باوجود اهمیت عوامل و شرایط و اوضاع مساعد جغرافیایی قسطنطنیه،  امپراتوری روم شرقی باز با اشکالات اقتصادی مهمی روبه رو شد که ژوستینین را بر آن داشت تا با اجرای سیاست جدید و اتخاذ تدابیر مختلفی از عهده تامین احتیاجات متعدد و متنوع بازرگانی کشور برآید و در توسعه راههای ارتباطی وسایل حمل و نقل و تعداد خطوط و در تکمیل تجهیزات و ادوات بنادر و انبارهای کشور قدمهای مؤثری بردارد.

سعی و اهتمام امپراتور در اجرای برنامه‌های جدید اقتصادی کشور سبب شد،  که بازرگانان با خیال آسوده و استفاده از این موقعیت جغرافیایی قسطنطنیه،  که برای حمل و نقل و رفت و آمد کاروانهای تجارتی شاهراه مناسب و امنی بوده و دریای مدیترانه و ممالک ساحلی دریای سیاه و نیز اروپا و آسیا به توسط این نقطه مهم به هم مربوط می‌شدند،  به دادوستد مشغول شوند.

در اندک زمانی،  براثر ابتکار و فعالیت تجار یونان و ارمنی،  که قسمت اعظم سکنه این کشور را تشکیل می‌دادند،  شهر قسطنطنیه به یکی از مراکز مهم اقتصادی مبدل شد و مدت زمانی این موقعیت مهم اقتصادی را حفظ کرد بنا به گفته پروکوپ: «در پایتخت تمام اجناس به طور فراوانی وجود داشت».

قسطنطنیه
نقشه جغرافیایی قسطنطنیه در طول دوره بیزانس

چنانکه ژوستینین با پیروزی از این سیاست اقتصادی توانست موازنه تجارتی از نظر واردات و صادرات را، که در اوایل قرون میلادی به هیچ وجه برقرار نبوده و سالانه مقدار متنابهی از ارز مملکت به مشرق خارج می‌شد،  تا اندازه ای در مملکت خویش برقرار سازد (مؤیدی، ۱۳۴۵، ص ۵-۱۰۴).

از خصلتهای امپراتوری یکی نیز آن بود که اقتصاد جنگی دائمی داشت.  امپراتوران بیزانس از سیاست اواخر عمر امپراتوری روم برای تنظیم امور اقتصادی خود استفاده کردند. البته، برای این کار توجیه ساده ای داشتند.  بقای امپراتوری به حفظ دقیق منابع اقتصادی و نگاهداری ارتش بستگی داشت،  ازاین‌رو دولت،  کشاورزی را تشویق کرد و اصناف با اتحادیه های مسئول تولیدات صنعتی و مراحل مختلف ساخت اقلام را تحت قواعد منظم در آورد و امور بازرگانی،  به خصوص غله،  ابریشم،  دو محصول بسیار ارزشمند را در انحصار خود گرفت (فوگل، ۱۳۸۰، صص ۹-۲۹۸).

جنگ‌های بسیار و تلاشهای دیپلماتیک امپراتوری بیزانس پرهزینه بود.  این امپراتوری،  مالی گاه می‌توانست از عهده بحرانهای مالی برآید.  چرا که ،  در مقام مرکز مهم تجاری میان اروپا و آسیا،  کشوری ثروتمند بود.  اقتصاد امپراتوری چنان قوی بود که نومیسما، سکه طلای بیزانسی،  بیش از هشتصدسال،  ازجمله در قرون وسطای پسین،  در سراسر حوزه مدیترانه سکه رایج بود.

تجارت و صنعت بسیار موفق بخش دولتی،  نظیر کشتزارها،  دامداریها،  معادن طلا و نقره و معدن سنگ مرمر،  در مرکز اقتصاد بیزانس جای داشت.  همچنین انحصار دولت بر ابریشم، رنگ ارغوانی،  نقشدوزیهای طلایی،  تمام کالاهای تجارتی مهمی که بر لباسهای رسمی و تشریفات رهبران مذهبی وغیر مذهبی در شرق وغرب  به کار می رفت،  به خزانه امپراتورکمک می‌کرد. بقیه درآمد امپراتوری از مالیات بر همه چیز از فروش گرفته تا دارایی و ارث تأمین می‌شد.

دروازه شرقی قلعه دایانا

بدین ترتیب ، با وجود افول رونق در دنیای مدیترانه،  بیزانس ثروتمند باقی ماند. اقتصاد کهن یونانی با پاره ای از تواناییهای پیشین در بیزانس ادامه یافت.  ملکهای مصری،  ملکیت امپراتور بود به‌صورت منبع ثروت باقی ماند.  سوریه هنوز هم ثروتمند بود و پس از آنکه رکود اقتصادی، تجارت بازرگانان محلی را از بین برد،  بازرگانان سوری به فروشندگان مهم کالاهای تجملی در سراسر سرزمین‌های باختری مدیترانه تبدیل شدند.

فرآورده های کشاورزی دشتهای جنوبی روسیه برای تغذیه سرزمین‌های پرجمعیت دنیای مدیترانه از راه بوسفر و داردانل سرازیر شد. از سوی خاور مراوده های  بازرگانی  با ایران،  هند و سیلان برقرار بود. ادویه هند خاوری، ابریشم چین و هند وهمه جورکالاهای تجملی از این بخش جهان می‌آمد.  بازرگانی شکوفا شد و شهرهای اسکندریه،  انطاکیه،  طرسوس،  سمورنه (ازمیر)، ترابوزون (طرابزون)، قسطنطنیه،  تسالونیکا (سالونیک) و پاتراس،  مرکزهای مهم بازرگانی به شمار می رفت (لوکاس، ۱۳۷۶، ص ۳۳۴).

تولید ابریشم و کالاهای ابریشمین از صنعتهای بنیادی زندگی اقتصادی بیزانس بود.  از مدت‌ها پیش از میلاد کرم ابریشم را در چین شمالی پرورش می‌دادند و پارچه ابریشمین از کالاهای تجملی مخصوص چین بود.  از روزگاران کهن و از دوره اسکندر مقدونی پارچه ابریشمین را در یونان می شناختند. از راههای کهن بازرگانی که از میان ترکستان به سوی باختر می گذشت،  ابریشم با کاروان صادر می‌شد. اما بازرگانان چینی پا را از سمرقند فراتر نمی نهادند و بازرگانان دنیای مدیترانه نیز ندرتا از چین دیدار می‌کردند.

بنابراین،  بخش مهم واسطه گری این دادوستد پر سود در دست ایرانیها بود که از ترکستان و نیز از سیلان،  که کشتیهای چینی ابریشم را به سیلان می‌بردند،  ابریشم وارد می‌کردند و پس از آنکه سود کلانی روی آن می کشیدند،  اجازه می‌دادند که از راه  شهرهای واقع در دره دجله و فرات به بیزانس صادر شود (لوکاس، ۱۳۷۶، ص ۳۳۵). در دوره ژوستینین، کرم ابریشم را از چین قاچاقی آوردند و بیزانس را صاحب صنعت ابریشم کردند. دولت انحصار تولید ابریشم را در دست گرفت و کارگاهها را در مجموعه کاخ  سلطنتی برپا کرد.

ژوستینین
پارچه ابریشمی قدیمی

غیر از قسطنطنیه، دولت در شهرهای صور و بیروت هم کارگاههایی ایجاد کرد. تقاضای اروپاییان برای آن سبب شد تا ابریشم به سود اورترین کالای قسطنطنیه تبدیل شود.  جالب است که بدانیم طبقات بالا، ازجمله امیر ملکه،  هم تلاش می‌کردند تا از طریق تجارت و صنعت پول بیشتری جمع کنند. مثلاً، یکی از ملکه ها در اتاق خواب خود عطر تولید می‌کرد (فوگل، ۱۳۸۰، ص ۳۰۰).

ژوستینین در ۵۳۱-۵۳۰ میلادی درصدد برآمد که انحصار تجارت ابریشم را به نحوی از دست ایرانیها خارج کند.  در این راستا کوشید راهی بیابد که ایران را از جهت شمال،  از راه بحر خزر و دریای سیاه،  دور بزند،  اما زحمتش به هدر رفت.  او همچنین کوشید از راه جنوب،  با مأمور کردن اهالی عیسوی یمن و حبشه برای این کار، مستقیما به هندوستان و چین برسد.  در این مورد هم با شکست مواجه شد و امپراتوری نتوانست خود را از قیمومیت اقتصادی ایران نجات بدهد (لومرل، ۱۳۲۹، ص ۷۷).

در ۵۴۰ میلادی به علت شروع مجدد جنگ بین ایران و روم شرقی،  وضع کارگران و صاحبان صنایع ابریشم فوق العاده اسف بار و پریشان بود،  به‌طوری‌که عده بی شماری از مردم بیروت و صور در حال بیکاری به سر می‌بردند. موجودی ابریشم انبارهای دولتی نیز به کلی تمام شده بود و تجار بیزانسی، که سابقا در راه به دست آمدن ابریشم فعالیت و کوشش بسیار می‌کردند،  دیگر از خود علاقه ای نشان نمی‌دادند.  زیرا وسایل کار را به کلی از دست داده بودند و کارگران نیز براثر بی کاری طولانی (تقریبا دوسال) به فقر و فلاکت افتاده بودند،  به‌طوری‌که دسته ای از کارگران بیزانس به ایران پناهنده شدند.

با توجه به آنچه گفته شد،  ابریشم در تاریخ اقتصادی امپراتوری خصوصا در زمان سلطنت ژوستینین نقش بسیار مهمی را بازی می‌کرده،  چنانکه امپراتوری روم،  درنتیجه توجه و کوشش و اعمال سیاستهای گوناگون،  موفق شد که با وارد کردن کرم ابریشم و کشت درختان توت،  برای پرورش آن،  به تدریج این مشکل اقتصادی را در کشور خود حل نماید (مؤیدی، ۱۳۴۵، ص ۱۰۸). همچنین صنعت زینت کاری و نماسازی،  مخصوصا در ساختمان کلیساها، در زمان ژوستینین ترقی کرد. صنعت فلزکاری نیز در این زمان بسط یافت و ترقی کرد.

معماری ساسانی
یک نمونه معماری ساسانی

صنعت مزبور بیشتر در ساختمان کلیساها به کار می رفت.  لازم به یادآوری است که قسمت مهم صنعت ساختمانی و نماسازی بیزانس از معماری یونان و ایران اتخاذ شده بود.  رومیهای شرقی، گنبدسازی کلیساها را از ایران ساسانی و مینا کاری داخلی آن‌ها را از روم غربی و یونان سده اول و دوم میلادی اقتباس کرده بودند (شیبانی، ۱۳۱۱، ص ۳۱۲). .

از نظر فرهنگی باید گفت که همه افراد طبقات فرادست قسطنطنیه آموزش وپرورش کامل را شرط شهروندی می دانستند.  نادانی را قلبا خوار می شمردند.  پسران را از شش سالگی با دستور زبان یونانی آشنا می ساختند تا مستعد فهم شاهکارهای ادبیات یونان شوند.  آموزش را با نوشتن مطالبی به گویش یونانی آتیکایی،  خواندن آثار جاودانی یونانی و از بر کردن قطعه های بلند از سروده های هومری آغاز می‌کردند.

پس از رسیدن به سن چهارده سالگی آموزش علم معانی و بیان آغاز می‌شد. پسران را به دست سخنوران و دیگر نثرنویسان،  به‌ویژه فیلسوفان،  می سپردند.  هندسه،  حساب،  اخترشناسی (نجوم و هیئت) و موسیقی، یعنی موضوعهایی که در اروپای باختری به عنوان مواد درسی چهارگانه مشهور است،  نیز آموخته می‌شد.  انجیل و آثار آبای کلیسا به زبان یونانی در همه مراحل راهنمای دینی بود. کتابخانه هایی وجود داشت که مجموعه آن‌ها را از آثار جاودان گذشته غنی بود (لوکاس، ۱۳۷۶، ص ۳۴۲).

حیات فکری بیزانس عمیقه تحت تأثیر سنتهای تمدن کلاسیک بود. دانشمندان بیزانس فعالانه در حفظ آثار یونان باستان می کوشیدند و در همان حال ادبیات بیزانسی که به وجود آوردند تا حد زیادی بر قواره های کلاسیک استوار بود. بیزانسی‌ها حجم قابل ملاحظه ای مکتوبات ادبی پدید آوردند. لکن قسمت اعظم آن ماهیت عملگرایانه داشت و بر رساله های حقوق و نظامی و اداری متمرکز بود.

ژوستینین
نبرد در دامنه های Vesuvius. نقاشی الکساندر زیک.

باری،  برجسته ترین دستاوردهای ادبی امپراتوری بیزانس به آثار تاریخی و مذهبی مربوط می‌شد.  آثار مذهبی بعضا ماهیت مهاجمانه داشت که از مناقشه های دین شناسی عمیق سرچشمه می گرفت (فوگل، ۱۳۸۰، ص ۲۲۹).  ثروت امپراتوری بیزانس به حمایت از نظام عالی مدارس و پویایی هنری کمک می‌کرد،  که هر دو اینها برای بیزانسی‌ها فرهنگی به ارمغان آورد که در طول قرون وسطای اولیه برتر از آن وجود نداشت.

فرهنگ این امپراتوری با فرهنگ سرزمین‌های واپسمانده و در حال توسعه اروپای غربی کاملاً فرق داشت.  بیزانسی‌ها،  برخلاف امپراتوری غربی،  هنوز هم اکثر هنر وادبیات کلاسیک را حفظ کرده بودند.  درحالی‌که در غرب آموزش،  تقریبا به طور انحصاری به صومعه ها محدود شده بود،  در شرق در یک شبکه گسترده و متنوع مدارس،  ازجمله دانشگاه امپراتوری در قسطنطنیه پیگیری می‌شد و به گفته نیکولاس آموزش ابتدایی حتی در برخی دهکده های کوچک‌تر برای هر دو جنس در دسترس بود.  با آنکه آموزش عالی رسمی معمولاً محدود به مردان بود، بسیاری از زنان اشراف زیرنظر آموزگاران خصوصی تحصیل می‌کردند. آموزگاران بیزانسی اعضای مهم جامع بودند و،  برخلاف عرب،  فرمانروایان امپراتوری.  دیگر شخصیتهای حکومتی نیز،  معمولاً،  خواندن و نوشتن می دانستند.

درحالی‌که در غرب بسیاری از نوشته‌های کلاسیک یونانی و لاتین از بین رفت،  در امپراتوری بیزانس اکثر آن‌ها حفظ شد.  و با توجه به وضعیت اروپای غربی در آن زمان،  اگر بیزانس نبود،  به یقین افلاطون و ارسطو،  هومر و سوفوکل فراموش شده بودند.  ما حتی نمی‌توانیم تصورش را بکنیم که چنین ضایعه ای برای تمدن غرب چه معنایی می‌توانست داشته باشد.  آثار ارسطو در قرون وسطای اولیه یکی از مؤثرترین عواملی بود که به فرهنگ مذهبی و غیر مذهبی اروپای غربی شکل داد و تمام نویسندگان یونان و روم باستان در آفرینش فرهنگ اروپای عصر رنسانس و،  درنتیجه،  فرهنگ دنیای معاصر نقش سرنوشت ساز داشتند (کوریک، ۱۳۸۰، صص۴- ۱۰۳).

 خصال ژوستینین    

ژوستینین در تمام مدت سلطنت خود (۵۶۵-۵۲۷ میلادی) جهد عظیمی‌کرد و شب و روز کوشید.  چنانکه «امپراتور بی خواب» لقب یافت،  همه چیز را می خواست بفهمد و جزئیات آن را مطالعه کند و شخصاً تصمیم بگیرد.

او مانند نودولتان خودبین و به حدی بی اعتماد بود که بر بهترین خدمتگزاران خود بدگمان می‌شد و غصب می‌کرد (آلبر ماله و ایزاک، ۱۳۴۵، ص ۴۱).

مورخان از ژوستینین،  به علت هدر دادن بیش از حد منابع و مفلس کردن امپراتوری انتقاد کرده‌اند،  اما اکنون صاحب نظران بر این عقیده اند که صدمات ناشی از طاعون ویرانگر سال ۵۴۲میلادی و عوامل اقتصادی دراز مدتی که امپراتور روم شرقی تحمل کرده،  در مقایسه با هزینه های سنگین فتوحات ژوستینین،  بسیار سنگین تر بوده است.

ژوستینین
ژوستینین یکم

ژوستینین قبل از مرگ آشکارا به هدفهای خود دست پیدا کرد و امپراتوری را در دنیای مدیترانه،  شامل ایتالیا،  بخشی از اسپانیا،  شمال آفریقا،  آسیای صغیر، فلسطین و سوریهاعاده کرد،  اما فتح امپراتوری غربی چندان نپایید، فقط سه سال بعد از مرگ ژوستینین،  لمباردها به ایتالیا ریختند و بخشی از آن را تصرف کردند.  امپراتوری روم شرقی همچنان به داشتن ایتالیا همچون ایالتی از خود تظاهر می‌کرد،  اما نیروهایش تنها به جنوب مرکز ایتالیا  و سیسیل و نواحی ساحلی، مثل اراضی اطراف راونا محدود می‌شد (فوگل، ۱۳۸۰، ص ۲۹۶).

جاه‌طلبی در سینه امپراتور سخت رخنه کرده بود و نقشه جنگ‌های آفریقا و ایتالیا رابی باکانه در اندیشه طرح کرد و به تهور به کار بست و هم او بود که به مدد فکرتیزبین نبوغ بلیزاریوس را در اردوگاه جنگ و قریحه نارسیس را در دستگاه درباری کشف کرد.  ولیکن درخشندگی نام دو سردار فاتح اسم امپراتور را بی رونق کرده است، چندانکه اسم بلیزاریوس هنوز زنده است و ملامت گر حسد و حق ناشناسی سلطان او (گیبون، ۱۳۸۱، جلد دوم، ص ۹۷۴).

پروکو پیوس،  مورخ عصر ژوستینین، در دو کتاب تاریخ جنگ‌ها و ابنیه از افتخاراتی که در این دوره کسب شده و ابنیه هایی که ژوستینین ساخته دم زده و از او ستایش کرده است. اما در کتاب تاریخ سری، که پس از مرگ مورخ چاپ شد،  ژوستینین را مورد حمله و انتقاد قرار می دهد.

در کتاب تاریخ سری می نویسد (پروکوپیوس، ۱۳۸۰، ص ۷۹): وقتی ژوستینین به تخت امپراتوری دست یافت، طولی نکشید که همه چیز را در هم ریخت. کارهایی که تا پیش از آن به‌موجب قانون ممنوع بود یکی پس از دیگری در زندگی عمومی راه یافت،  درحالی‌که رسوم جاافتاده کاملاً برافتاد.

ژوستینین
بازسازی ستون ژوستینین

چنانکه گویی به آن شرط به مقام سلطنت رسیده بود که همه چیز را به شیوه های نو تغییر دهد.  ادارات جاافتاده قدیمی منحل شد،  و اداراتی تازه برای اداره امور کشور تأسیس گردید.  قوانین زمین و سازمان ارتش نیز به همین گونه تحول یافت،  و آن هم نه بدان علت که عدالت چنین اقتضا می‌کرد با منافع عمومی او را به این کار وامی داشت،  بلکه صرفا به این علت که همه چیز ظاهری تازه پیدا کند و بتواند با نام او پیوند داشته باشد.

اگر هم موردی می بود که او نمی‌توانست آن را فورا دگرگون کند،  دست کم،  نام خود را بر آن می گذاشت.» در آن زمان رومیان با ملل دیگر در صلح و آشتی بودند،  بنابراین،  ژوستینین،  که نمی دانست چگونه عطش خونخواری خود را فرو نشاند،  همه ملل دیگررا به‌جان یکدیگر می انداخت و با این که هیچ دلیلی وجود نداشت به دنبال سرکردگان هونها می فرستاد،  و با اسرافی احمقانه مبالغی گزاف به دامان آنان می انداخت و وانمود می‌کرد که آن پولها وثیقه دوستی است (پروکوپیوس، ۱۳۸۲، ص ۸۰).

ژوستینین مبالغ گزافی طلا به خسرو پادشاه ایران پرداخت تا صلح را تأمین کند،  سپس با نادیده گرفتن عقیده همه اشخاص دیگر،  با تصمیم به مشارکت با آلامونداروس و هونهای تحت فرمان او، که با ایرانیها متحد بودند،  مسئولیت نقض صلح را پذیرا شد.

هنگامی که او آتش جنگ‌های گروهها و دیگر جنگهایی را که موجب آن همه بدبختی برای روم شد برمی افروخت،  فقط یک هدف را در نظر داشت که از هر راه ممکن زمین را به خون انسانها آغشته سازد و این که باز هم اموال به یغما رفته بیشتری به دستش بیفتد و باز درصدد قتل عام وحشتناک دیگری از اتباع خود بود (پروکوپیوس، ۱۳۸۲، ص ۸۱).

پروکوب می افزاید،  با توجه به این مطالب، من نیز همچون بسیاری از معاصرانم، هرگز احساس نکردم که آن دوتن (ژوستینین و همسرش تئودورا) انسان باشند،  آنان زوجی دیو خونخوار و از قماشی بودند که شاعر آن‌ها را مفسد و طاعون انسانهای فانی می نامد.  زیرا آنان با یکدیگر توطئه می‌کردند تا آسان ترین و سریع ترین راههای نابودسازی همه نوع بشر و همه آثار آنان را بیابند،  و با بر خود گرفتن ظاهر بشری،  انسان – دیوهایی شدند،  و بدین ترتیب همه جهان را متشنج کردند (پروکوپوس، ۱۳۸۲، ص ۸۵).

 جانشینان ژوستینین (۶۱۰-۵۶۵ میلادی)    

ژوستینین در ۵۶۵ میلادی درگذشت. کشورداری او به علت بی پولی دائمی به قدری نارکارامد و خستگی و فلاکت مردم به قدری سخت بود که این مرگ را با خوشحالی پذیرا شدند.  ژوستینین،  که داعیه احیای امپراتوری روم را داشت،  نتایجی به دست آورد که چندان ماندگار نبود و بعد از خودش طولی نکشید که حوزه وسیع امپراتوری روزبه روز تنگ تر شد (آلبر ماله و ایزاک، ۱۳۴۵، ص ۵۰).

پس از ژوستینین،  بلافاصله،  هرج و مرج در دولت بیزانس روی داد و معلوم بود که با وجود فتوحات قیصر مزبور استحکام و قدرت کافی به او نداده که بتواند مدتی بعد از او بی تزلزل باقی ماند.

 

منبع:

  • تاریخ بیزانس، نوشته محمد امیر شیخ نوری و محمدرضا نصیری
  • انتشارات پیام نور، چاپ شده در ۱۱ مهر ۹۷
  • تهیه الکترونیکی: سایت ، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ