ماجرای ترور الکساندر دوم و اوضاع سیاسی روسیه در دوران تزارها
در یکی از روزهای سرد مارس ۱۸۸۱ پسری که روزی آخرین فرمانروای روسیه شد،در یک لحظه با آینده اش روبرو شد در آن بامداد، پدربزرگ نیکلای الکساندر دوم در کالسکه اش در خیابان های سن پترزبورگ در حرکت بود که مردی از پیاده روز خود را به کالسکه سلطنتی رساند و بمبی به داخل آن پرتاب کرد،به طور معجزه آسایی به تزار آسیبی نرسید،اما برخی از ملتزمان او اینقدر خوش شانس نبودند.الکساندر که نگران حال همراهانش شده بود،از کالسکه پیاده شد در این لحظه بمب دومی به سوی او پرتاب شد که بین پاهایش فرود آمد.انفجاری از آتش و ترکش،پای تزار را از هم درید،شکمش را پاره و صورتش را له کرد.او که چندان هوشیار نبود توانست آخرین دستورش را صادر کند((به سوی کاخ تا آنجا بمیرم))
تقریبا سیصد سال بود که خانواده نلیکای،یعنی رومانوف ها،بر تخت سلطنت نشسته بوند و بر اساس نظامی که حکومت مطلقه خوانده می شد بر رعایاشان حکم می راندند.
در حکومت مطلقه در این مورد خاص تزار تمام قدرت را در اختیار دارد،رومانوف ها مدعی بودند که خدا این قدرت را به آنها داده است و آنها را برای سلطنت بر مردم روسیه برگزیده است،آنها معتقد بودند که تزار بعنوان نماینده خدا بروی زمین باید اجازه می داشت تا کشور را بر اساس ایده های خود اداره کند.این به معنای تمرکز سیاسی در دستان تزار بود.بر خلاف بیشتر کشورها،در روسیه خبری از قانون اساسی،کنگره دادگاه استیناف برای شهروندان و داداه عالی برای بازبینی یا تهدید قدرت تزار نبود،تنها دو چیز تزار را محدود می کرد نخست وظیفه او برای رعایت آموزه های کلیسای ارتودوکس(که خودش رئیس رسمی آن بود)دوم رعایت قوانین مربوط به جانشینی(قوانین تعین کننده میراث و تاج و تخت)در تمامی موضوعات دیگر تزار قدر عالی بود و قوانین و مقررات بر اساس اراده یا هوی و هوس خود برقرار می کرد.
اراده تزار از سوی جمع بزرگی از مقامات و مدیران اجرا می شد،کابینه سلطنتی متشکل از سیزده وزیر برگزیده تزار،زیر نظر او کار می کردند.هرکدام از این نجیب زادگان،بخش بزرگی از حکومت را ادامه می کرد.او می توانست هر وزیری را هر زمان و به هردلیل که می خواست از کار برکنار کند و از آنجا که انتصاب و انفصال آنها از خدمت بسته به نظر و هوی و هوس تزار بود،بیشتر وزرا تمایل به چاپلوسی داشتند و ترجیح می دادند بجای آنچه تزار نیاز داشت بشنود،به او چیزهایی را بگویند که دوست دارد بشنود.
طلب رشوه برای انجام هرکاری از صدور جاوزهای تجارد تا تایید اسناد مالکیت زمین کاری عادی بود،حکومت اجاره تفتیش خانه ها گشودن نامه ها و خواندن نامه ها را داشت،برا تعطیلی دانشگاه ها یا یا کسب و کارها فقط دستور تزار کافی بود.حتی نجیب زادگان نیز در معرض اراده تزار قرار داشتند.او حق مصادره دارایی های آنها را داشت،می توانست مانع ازدواج آنها شود و هرکدام از آنها ار از کشور اخراج کند.
هم ارتش و هم پلیس در سرپا نگه داشن حکومت تزار نقش داشتند.اولویت اصلی آنها نه حفظ امنیت عمومی که حفاظت از حکومت مطلقه در باره چالش های سیاسی بود.اگر کسی از حکومت گله می کرد،ممکن بود دستگیر شده و برای همیشه به سردترین نقطه یخزده سیبری تبعید شودوبرای حفظ صلح و محافظت از نظم تزار جراید را سانسور،کتابها را توقیف و سخرانی ها را محدود می کرد و حق برگزاری تجمعات سیاسی را زیر پا می گذاشت.
منبع: کتاب رومانوف ها کندیس فلمینگ
مترجم: محمد کاظم شجاعی