جلسات سرنوشت ساز قرن ۲۰

پیمان هایی که در آن برای سرنوشت کشور های دیگر  تصمیم میگیرند .

کنفرانس مشهور تهران

با اینکه از ابتدای سال ۱۹۴۳ میلادی ارتش آلمان در کلیه جبهه‌‏ها با شکست مواجه شده و مشغول عقب ‏نشینی بود ولی برای هماهنگ ساختن مساعی متفقین و بخصوص گشایش جبهه دوم در خاک اروپا که مورد تقاضای شوروی‏‌ها بود ملاقاتی بین سران کشورهای بزرگ که رهبری جنگ علیه آلمان را به عهده داشتند ضروری به‌نظر می‏‌رسید. به پیشنهاد ژوزف استالین نخست‏‌وزیر ‏وقت شوروی، تهران برای اجتماع سران کشورهای شوروی، انگلستان و آمریکا در نظر گرفته شد. اما متفقین به هیچ وجه دولت ایران را در جریان کنفرانس نگذاشتند و از مذاکرات آن نیز اطلاعی به دولت میزبان خود ندادند. تنها در روز ورود رهبران متفقین، نخست‏‌وزیر ایران (علی سهیلی) در جریان قرار داده شد. کنفرانس تهران که در چهارمین سال جنگ دوم جهانی تشکیل شد تمام وقت خود را صرف طرح نقشه‌های جنگی و مراحل بعدی نبرد تا شکست کامل آلمان نمود و حل مسائل مربوط به بعد از حصول پیروزی را به کنفرانس دیگری موکول نمود. کنفرانس تهران در فاصله روزهای ششم تا نهم آذر ۱۳۲۲ و همزمان با چهارمین سال جنگ دوم جهانی تشکیل شد. انتخاب تهران برای تشکیل اجلاس رهبران متفقین، از مصوبات وزیران خارجه آمریکا، انگلیس و شوروی در مسکو بود. نشست مشترک آنتونی ایدن وزیر خارجه انگلستان، کاردل ‏هال وزیر خارجه آمریکا و مولوتف وزیر خارجه شوروی در مسکو در اولین روزهای آبان ۱۳۲۲، مقدمۀ اجلاس رهبران سه کشور در تهران بود و انتخاب تهران برای برگزاری چنین نشستی، پیشنهاد استالین بود که با موافقت روزولت و چرچیل مواجه شد.

کنفرانس کازابلانکا

کنفرانس کازابلانکا در ۱۴ ژانویه ۱۹۴۳ م و در هنگامه جنگ جهانی دوم در بندری به همین نام واقع در کشور مراکش برگزار گردید و فرانکلین روزولت رئیس جمهور امریکا و چرچیل نخست وزیر انگلستان به عنوان سران دو دولت اصلی متفقین در آنها شرکت داشتند. این کنفرانس در حالی برگزار گردید که دو کشور نسبت به عملکرد یک‏دیگر اعتراض داشتند. انگلستان از این‏که امریکا اولویت در شکست آلمان را کنار گذاشته است گله‏‌مند بود و امریکا نیز از عدم حملات وسیع انگلستان علیه ژاپن شاکی بود. با این همه، کنفرانس در یک موقعیت خاص زمانی برگزار می‏‌شد و هدف مشترک آنها در نهایت پیروزی بر متحدین بود. در این کنفرانس نقشه حمله به سیسیل از جزایر مهم ایتالیا، بمباران کشورهای جبهه متحد توسط امریکا و دیگر مسایل جنگ مورد بررسی قرار گرفت. هم‏چنین نحوه کمک رسانی و تدارک تجهیزات برای روسیه و نیز نحوه حمله به فرانسه مورد بحث و موافقت قرار گرفت. در پایان این کنفرانس که به مدت ده روز به طول انجامید، نمایندگان کشورهای شرکت کننده اعلامیه مشترکی صادر کردند که به موجب آن متعهد شدند، جنگ را تا تسلیم بدون قید و شرط دولت‏‌های متحد ادامه دهند. خواسته نهایی متفقین، باعث شد تا برخی کشورها، مسئولیت ادامه جنگ و طولانی شدن آن را متوجه متفقین بدانند. بیش از ۲ سال بعد از این کنفرانس، جنگ دوم جهانی با شکست و تسلیم آلمان و ژاپن به پایان رسید.

بیانیه بالفور

 ۱۰۵‌سال پیش، دوم نوامبر ۱۹۱۷، «آرتور جیمز بالفور» وزیرخارجه وقت انگلیس نامه‌ای به لرد لیونل والتر روچیلد» از رهبران جنبش صهیونیسم ارسال کرد که بعدها به اعلامیه بالفور مشهور شد. در این نامه بالفور اعلام کرده بود که دولت انگلیس از تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین حمایت می‌کند و از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نخواهد کرد.

 

فلسطینی‌ها این اعلامیه را نخستین گام تأسیس رژیم جعلی صهیونیستی در سرزمین فلسطین در راستای پاسخ دادن به مطالبات صهیونیسم جهانی می‌دانند که باعث آوارگی ملت فلسطین با قدمتی چندین هزار ساله در این سرزمین، شد.

 

در آن زمان یهودیان کمتر از ۵ درصد از جمعیت فلسطین را در اختیار داشتند اما پس از صدور این اعلامیه در دوران قیمومیت انگلیسی‌ها بر فلسطین، به تدریج جمعیت صهیونیست‌ها با ابزار مهاجرت از جای جای جهان افزایش یافت.

 

بریتانیا به موجب بیانیه بالفور به یهودیان حق تاسیس وطن ملی در فلسطین را داد و سخن دروغین «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» را بر سرزبان‌ها انداخت. در متن این نامه آمده است: دولت اعلی‌حضرت نسبت به ایجاد یک خانه ملی برای بهودیان در فلسطین نظر مساعد دارد و تمام تلاش خود را برای تسهیل دستیابی این هدف به کار خواهد گرفت.

 

البته باید به روشنی دانست که هرگز نباید کاری انجام شود که ممکن است به حقوق مدنی و مذهبی جوامع غیریهودی موجود در فلسطین یا حقوق و وضعیت سیاسی یهودیان در هر کشور دیگر، خدشه وارد سازد.»

 

این بیانیه صادر شد و تعداد یهودیان در فلسطین از پنج درصد کل جمعیت بیشتر نبود که نامه قبل از اشغال فلسطین توسط ارتش انگلیس ارسال شد. حامیان فلسطین، عبارت «وعده کسی که مالکیت ندارد به کسی که لیاقتش را ندارد» را برای توصیف این بیانیه، اعلام کردند.

 

بیانیه بالفوربه عنوان اولین گام غرب در مسیر ایجاد رژیمی برای یهودیان در سرزمین فلسطین و در پاسخ به امیال صهیونیسم جهانی بود تا ملتی که هزاران سال ریشه در این سرزمین دارند، به نفع صهیونیسم به کنار بگذارند. این بیانیه پس از سه سال مذاکره بین دولت انگلیس از یک سو و یهودیان انگلیسی و سازمان جهانی صهیونیستی از سوی دیگر صادر شد.

 

صهیونیست‌ها با این مذاکرات توانستند انگلیس را با توانایی‌شان برای تحقق اهداف و و حفظ منافع‌شان در منطقه قانع کنند و به محض اعلام بیانیه، کشورهای اروپایی و در رأس آنها آمریکا، فرانسه و ایتالیا برای تایید آن شتافتند.

 

در ۲۵ آوریل سال ۱۹۲۰، شورای عالی متفقین در کنفرانس سان رمو موافقت کرد که قیمومیت فلسطین به بریتانیا سپرده شود و بیانیه بالفور را که در ماده ۲ سند قیمومیت آمده، اجرا کند.

 

در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۲، جامعه ملل با پیش نویس قیمومیت که در ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۳ میلادی لازم اجرا شد، موافقت کرد. بنابراین می توان گفت که بیانیه بالفور، وعده غرب بود نه تنها بریتانیا.

پیمان کمپ دیوید

مصر با ریاست جمهوری محمد انورسادات، رژیم اسرائیل با نخست‌وزیری مناخیم بگین و ایالات متحده‌ی آمریکا با ریاست جمهوری جیمی کارتر بازیگران اصلی مذاکرات بودند. قبل از انورسادات و انعقاد قرارداد کمپ‌دیوید، کشور مصر در دوران ریاست جمهوری جمال عبدالناصر، در مبارزه با اسرائیل سرآمد اعراب بود. بعد از وفات عبدالناصر، انورسادات در شامگاه ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ به عنوان رئیس‌جمهور موقت انتخاب شد.

مصر با ریاست جمهوری انورسادات یک طرف مذاکرات و قرارداد ننگین کمپ‌دیوید بود. مناخیم ودلووویچ بگین، ششمین نخست‌وزیر اسرائیل و اولین نخست‌وزیر از حزب لیکود، در ۲۱ ژوئن ۱۹۷۷ به این سمت دست یافت. از مهم‌ترین اقدامات بگین مشارکت در مذاکرات و قرارداد کمپ‌دیوید بود.

جیمز ارل کارتر دوم، معروف به جیمی کارتر، سی‌ونهمین رئیس‌جمهور آمریکا طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ بود و از جمله مهم‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی وی مذاکرات و قرارداد کمپ‌دیوید می‌باشد.

مذاکرات و اصول پیمان کمپ‌دیوید

پیمان کمپ‌دیوید مهم‌ترین رخدادی بود که پس از چند جنگ مهم و دوره‌ای فرسایشی میان جهان عرب و رژیم اسرائیل روی داد و نقطه عطفی در روابط اعراب و رژیم صهیونیستی بود. حوادث و رخدادهایی مانند روی کار آمدن محمد انورسادات، اخراج مستشاران نظامی شوروی در سال ۱۹۷۲ میلادی از مصر توسط وی، تلاش‌های رؤسای جمهور آمریکا، مانند نیکسون و وزیر امور خارجه‌اش، هنری کسینجر یهودی، گرایش شدید انورسادات به غرب و به خصوص آمریکا، دیدار سادات از بیت‌المقدس، برگزاری اجلاس اسماعیلیه و تلاش‌های جیمی کارتر، آمادگی برای برقراری صلح کامل مصر و رژیم اسرائیل را فراهم آورد.

اما در این میان تلاش‌های جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا، نقش بسیار زیادی در انعقاد پیمان کمپ‌دیوید داشت. کارتر در ژوئیه ۱۹۷۸ تصمیم گرفت سادات و بگین را به اقامتگاه تابستانی رؤسای جمهور آمریکا در کمپ‌دیوید مریلند دعوت کند و خودش رهبری مذاکرات را، با تصمیم قطعی به حصول توافق، در دست بگیرد. سایروس ونس، وزیر امور خارجه‌ی دولت کارتر، شخصاً دعوت‌نامه را به انورسادات و مناخیم بگین تسلیم کرد و این دعوت در ۸ اوت به اطلاع عموم رسید .[۳]

محمد انورسادات به اتفاق همسرش در ماه فوریه ۱۹۷۸ وارد کمپ‌دیوید شد. بگین و همسرش نیز در ۲۲ مارس ۱۹۷۸، یعنی درست هم‌زمان با حضور نیروهای اسرائیلی در لبنان، به واشنگتن رفتند.

هیئت مصری شرکت‌کننده در مذاکرات عبارت بودند از: محمد انورسادات، رئیس‌جمهور مصر؛ محمدابراهیم کامل، وزیر خارجه؛ پطرس غالی، وزیر مشاور در امور خارجه؛ دکتر اسامه الباز، کفیل وزارت خارجه؛ و حسن التهامی، از دیپلمات‌های مصری.

هیئت اسرائیلی شرکت‌کننده در مذاکرات عبارت بودند از: مناخیم بگین، نخست‌وزیر؛ موشه دایان، وزیر خارجه؛ عزر وایزمن، وزیر دفاع؛ و آهارون پاراک، دادستان کل اسرائیل.

پس از امضای قرارداد کمپ‌دیوید، سفیر رژیم پهلوی در آمریکا، اردشیر زاهدی، به طرفین تبریک گفت و «حسنی مبارک»، وزیر دفاع مصر، برای ارائه‌ی گزارشی از این قرارداد به شاه ایران، وارد تهران شد.

طرف آمریکایی نیز عبارت بودند از: جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا؛ سایروس ونس، وزیر امور خارجه؛ هارولد ساندرز، معاون وزیر خارجه؛ روی آثرتون و برژینسکی. کنفرانس در ۴ سپتامبر در کمپ‌دیوید آغاز به کار کرد و تا ۱۷ سپتامبر به مدت ۱۲ روز به طول انجامید. نخستین کار اجلاس کمپ‌دیوید انتشار یک بیانیه درباره‌ی خود اجلاس بود که طی آن از کلیه‌ی ادیان می‌خواست که ملتمسانه از درگاه خداوند بخواهند تا نتیجه‌ی اجلاس کمپ‌دیوید را برقراری صلح و عدالت قرار دهد.

سه طرف مذاکره‌کننده در آغاز مذاکرات جلسه‌ی عمومی با یکدیگر تشکیل دادند. در این جلسه آنان پیشنهادهای خود را ارائه دادند که به کلی با همدیگر متفاوت بود. کارتر تصمیم گرفت با سادات و بگین جداگانه به مذاکره پردازد و خودش نقش میانجی را ایفا کند. در میان ۳ هیئت نمایندگی در اشتیاق به حصول توافق نیز تفاوت وجود داشت. این عامل مهم مذاکرات به شمار می‌رفت، زیرا هر قدر یک طرف معین برای انعقاد موافقت‌نامه شتاب به خرج می‌داد، موقعیت سیاسی‌اش تضعیف می‌شد. 

سازمان پیمان مرکزی

این سازمان در دوران جنگ سرد با هدف مبارزه با شوروی و نفوذ مارکسیسم تشکیل شد. جورج کنان سفیر ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۷ در مقاله‌ای به دولت آمریکا پیشنهاد کرد برای مقابله با خطر توسعه طلبی شوروی، سیاست سد نفوذ را به دور شوروی به مرحله اجرا گذارد تا با گذشت زمان، نظام شوروی فروپاشد. پیمان‌های ناتو، سیتو و سنتو بر اساس این راهکار به وجود آمدند. پس از فروپاشی بلوک شرق این سازمان‌ها فلسفه وجودی خود را از دست دادند.

 

با استناد به صورتجلسه مجلس سنا در تاریخ ۱۸ بهمن ماه ۱۳۳۳ نخستین بار نوری سعید نخست‌وزیر عراق در اوائل فوریه ۱۹۵۵ از تشکیل اتحادیه‌ای مرکب از آمریکا، انگلیس، ترکیه‌، پاکستان‌، ایران و عراق خبر داد که البته دولت ایران نه آن را تأیید و نه تکذیب کرد. اسدالله میرزا شهاب‌الدوله سناتور تهران از وزارت امور خارجه توضیح خواست که آیا نوری سعید بی آن‌که ایران خبری داشته باشد، صلاحیت دارد این کشور را جزء اتحادیه یا بلوکی معرفی کند: «با توجه به مسئله بی‌طرفی ما و با توجه به مقتضیات امروز روزگار، با این اخلافاتی که بین بلوک‌ها موجود است، داخل کردن ما در این قضیه خیلی عجیب می‌نماید».

 

عبدالله انتظام وزیر امور خارجه وقت، در ۲۵ بهمن ماه ۱۳۳۳ در همین مجلس، پیوستن ایران را به چنین اتحادیه‌ای تأیید نکرد و گفت: «دولت ایران بعد از اینکه مطالب را مطالعه کرد، هر تصمیمی که بخواهد می‌گیرد و آزاد است و مذاکراتی که در خارج می‌شود به هیچ وجه مربوط به نظریه و مشی دولت ایران نیست» البته کمی بعد، ایران و بریتانیا و پاکستان به پیمان بغداد پیوستند.

پیمان کیوتو

در این کنفرانس که با عنوان «دستورالعمل برلین» شناخته می شود، محدودیت های انتشار پس از سال ۲۰۰۰ برای کشورهای ضمیمه I کنوانسیون، در نظر گرفته شده است. در همان هنگام یک گروه ویژه با تعدادی نامحدود از کشورها برای دستور العمل برلین شکل گرفت تا بتوانند برای اجرای تعهدهای پس از سال ۲۰۰۰ برنامه ریزی کنند. از جمله این اقدام ها، تقویت تعهدهای کشورهای ضمیمهI از طریق پذیرش یک پیمان بود. همچنین ۱ Cop از دبیرخانه کنفرانس در خواست کرد که دو نهاد دیگر ایجاد کند. نام یکی از نهادها «نهاد فرعی مشاوره تکنولوژی و علوم» (SBSTA) و دیگری «نهاد فرعی اجرایی»(SBI) است. گروه ویژه از آگوست ۱۹۹۵ تا دسامبر ۱۹۹۷ هشت بار تشکیل جلسه داد. جلسه چهارم گروه ویژه که با ۲ Cop (جولای ۱۹۹۶، ژنو) هم زمان شد، تحلیل عمیق خود را مبنی بر بندهای مختلف یک پیمان احتمالی ارائه داد.

 

در اکتبر ۱۹۹۷ مصادف با هشتمین جلسه AGBM، بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، در خواست کرد که کشورهای درحال توسعه نیز، مشارکت معنا داری درکاهش انتشار داشته باشند. کشورهای گروه ۷۷ و چین این موضع آمریکا را نپذیرفتند و اعلام کردند که هیچ تعهدی را نخواهند پذیرفت.

 

اقدام های جمعی چند جانبه یا ساز و کارهای پروتکل کیوتو کاهش اثرهای سیاست های کاهش گازهای گلخانه ای گاه فقط از طریق توافق بین المللی شدنی است. با استفاده از ساز وکارهای پیش بینی شده در پروتکل کیوتو، می توان هزینه های کلی اجرای تعهدهای پروتکل کیوتو و اثرهای مستقیم و غیر مستقیم ناشی از اجرای تعهدها بر کشورهای در حال توسعه -اعم از صادر کننده نفت و یا واردکننده نفت- را کاهش دهد. مکانیسم توسعه پاک (CDM)، طرح اجرای مشترک (JI) و تجارت مجوزهای انتشار ET از مهمترین راهکارهای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای در پروتکل کیوتو، شناخته شده اند. این ساز وکارها برای کشورهای صنعتی این امکان را فراهم می آورد تا با تامین مالی پروژه های کاهش انتشار و گازهای گلخانه ای در سایر کشورها، تعهدهای خود را برای کاهش انتشار با هزینه کمتر اجرا کنند.

 

بر اساس تصمیم های ۷COP لحاظ چاهک ها، « مناطق جذب»، در محاسبه میزان خالص انتشار مجاز شمرده شده و هیچ گونه محدودیتی برای استفاده از سازوکارهای انعطافی در نظر گرفته نشده است. این تصمیم ها تقریباً اثرهای منفی اجرای سیاست های زیست محیطی بر بازارهای سوخت فسیلی و کشورهای تولید کننده نفت را کاهش خواهد داد. سازوکار ET نیز، مفهوم وسیع تری برای تجارت مجوز های نشر است که کشورهای ضمیمه I امکان پذیر است. در این سازکار، کاهش انتشار در کشور های یاد شده، جدا از بحث نوع پروژه می تواند میان کشورها مبادله شود. به عبارت دیگر، هر کشوری که بیش از تعهد خود به کاهش انتشار اقدام کند، می تواند مازاد آن را به دیگر کشورها در یک قیمت رقابتی به فروش برساند.

پیمان آتلانتیک شمالی

اهمیت ایران از نظر ژئوپلتیک، موجب شده تا هر نوع پیمان نظامی- امنیتی بر روابط ایران با سایر کشورها تاثیرگذار باشد. یکی از پیمان های مهم جهانی که در محیط جغرافیایی پیرامونی ایران ظرف ۶۰ سال گذشته شکل گرفته است، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) می باشد. انتظار می رفت که با انحلال پیمان ورشو، سازمان ناتو نیز رو به ضعف نهاده و در نهایت کنار گذاشته شود. ولی با تلاش های ایالات متحده، نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه حوزه ماموریت های ناتو و دامنه نفوذ آن گسترش یافته است. تغییر در ماموریت های گذشته ناتو و ایجاد وسعت سرزمینی و جغرافیایی برای ایفای نقش بیشتر پیمان آتلانتیک شمالی، پاسخ دولت آمریکا برای حفظ ناتو در مسیر برنامه های آتی ایالات متحده در سطح جهان بخصوص منطقه قفقاز و آسیای جنوب شرقی بوده است. می توان اهداف ناتو را در شرایط کنونی در مقولاتی نظیر تضعیف قدرت روسیه و از میان بردن زمینه های بازسازی اقتدار گذشته آن، تثبیت هژمونی و برتری آمریکا در حوزه نفوذ روسیه و همچنین تسلط بر منابع انرژی جستجو نمود. بر این اساس چهار حوزه جدید به عنوان وظایف ناتو از سوی اروپا و امریکا در حال پی گیری است: اهداف جدید ناتو برای گسترش به سمت جغرافیای سیاسی مناطق شرق و جنوب، واکنش دولت های دیگر نظیر روسیه، چین و ایران را برانگیخته است. حضور گسترده ناتو در فضای جغرافیایی کشورهایی مانند افغانستان و نیز شروع برخی مذاکرات همکاری میان ناتو و کشورهای جنوب خلیج فارس در اوایل سال ۱۳۸۷، واقعیتی مسلم و انکار ناپذیر می باشد. این وضعیت می تواند سناریوهای مختلفی را در حوزه امنیتی جغرافیای پیرامون ایران رقم بزند که قدر مسلم آن “” خطر و تهدید بودن “” حضور ناتو برای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. بنابراین جمهوری اسلامی ایران می بایستی نسبت به مقاصد جدید این پیمان نظامی به اندازه کافی حساس بوده و طرح ها و برنامه های آن را زیر نظر داشته باشد.

منبع مهر

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ