آیا می دانید حاضرجواب‌ترین سیاستمدار ایران که بود؟

سید حسن طباطبایی زواره (مدرس) از مجلس دوم نمایندگی خود را شروع کرد و از بزرگان و تاثیرگذاران تاریخ معاصر است. دوره او همزمان با برهه مهمی از تاریخ ایران بود. قاجاریه در حال انقراض و پهلوی تاسیس شده بود. شجاعت و تاثیرگذاری مدرس در ساحت‌های متفاوت ثبت شده است. او و ۵ نماینده دیگر از نویسندگان نامه استیضاح رضاخان در زمان رئیس‌الوزرایی او بودند. در کنار نام مدرس، در این نامه، می‌توان نام ملک‌الشعرای بهار را نیز دید.
امام خمینی درباره او چنین می‌گوید: «مجتهدی عظیم‌الشأن، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار بود که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمی‌کرد.» مدرس در مجلس شورای ملی نقل‌قول‌های جاودانه‌ای بر جای گذاشته، به علاوه در نامه‌ها و ملاقات‌هایش نیز از وی جواب‌های نکته‌سنجانه‌ای باقی مانده است.

مخالفت با لایحه خرید سگ

لایحه‌ای که در زمان نصرت‌الدوله، وزیر مالیه رضاشاه، به مجلس تقدیم شد. در آن طرح خرید ۱۰۰ سگ انگلیسی مطرح شده بود. پس از قرائت متن لایحه طبق معمول مدرس روی میز زد و داد مخالفت داد.وزیر مالیه گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست. نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.

مدرس در کابینه دفاع ملی به ریاست نظام السلطنه؛ وی به عنوان وزیر عدلیه و اوقاف در کنار حاج عزالممالک اردلان، محمد على خان کلوپ، ادیب ‏السلطنه سمیعى، محمد على خان سالار معظم و میرزا قاسم خان تبریزى (صوراسرافیل) حضور داشت. کابینه موقت در زمان جنگ جهانی اول برای مقابله با تهاجم روس و انگلیس تشکیل شد.
جیب روحانیون
از میان دیالوگ‌های میان رضاخان و مدرس این مورد نیز نشان از حضور ذهن این بزرگوار است: روزی در مجلس رضاشاه به مدرس می‌گوید: جیب روحانیون بسیار بزرگ است. مدرس نیز در پاسخ می‌گوید. «همین‌طور است، ولی لااقل ته دارد. جیب شما چه که اصلاً ته ندارد»من همان حسن هستم

حضور مدرس آزار و مزاحم بزرگی برای شاه بوده است. رضاخان یک بار به مدرس تولیت آستان قدس را پیشنهاد می‌دهد و یک بار هم از ایشان می‌خواهد که به عراق بروند. به نوعی حکم تبعید می‌دهد و پاسخ شهید مدرس به این حکم بسیار جالب است. «اگر]از کشور بیرون بیایم همان حسن هستم و تو هم همان رضاخانی!»مرد و نامرد

یکی دیگر از دیالوگ‌های میان شاه و مدرس از جایی شروع می‌شود که رضاشاه در مقام تمجید به مدرس می‌گوید در این مملکت، فقط دو مرد وجود دارد من و تو. ایشان هم بلافاصله پاسخ می‌دهند که یک مرد و یک نامرد.

می‌خواهم که تو نباشی
مدرس مردی بسیار سختکوش و پیگیر بود. مأیوس نمی‌شد و دست از مقاومت نمی‌کشید. حتی پیروزی رضا شاه هم او را مرعوب نکرد و پیوسته به شکل علنی اعلام می‌کرد که با حکومت او از اساس مخالف است. روزی که رضاخان یقه این پیر خسته را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار کشید و فریاد زد، «سید! آخر تو از جان من چه می‌خواهی؟»، مرحوم مدرس بی آنکه ذره‌ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد، «می‌خواهم که تو نباشی!»
منبع فرادید

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ