فرار خطرناکترین جاسوس انگلیس از ایران
وقتی هیأت مدیره شرکت ملی نفت ایران وارد دفتر مدیرعامل شرکت نفت انگلستان در خرمشهر شد، «دریک» از آنان پرسید: برای چه منظوری به اینجا آمدهاید؟ سخنگوی هیأت ایرانی پاسخ داد: برای اجرای قانون ملی شدن نفت! این پاسخ ایران در نهایت به فرار او از ایران منتهی شد.
توقیف نفتکش انگلیسی توسط ایران در روزهای اخیر در اقدامی متقابل نسبت به توقیف یک فروند نفتکش جمهوری اسلامی ایران توسط انگلستان به شمار آمد و خبر اول رسانههای جهان شد. این رویکرد ایران در مواجهه با استعمار پیر انگلستان، که زمانی آفتاب در مستعمراتش غروب نمیکرد، اقدامی شجاعانه تلقی شد.
اما تاریخ نشان داده که هر زمان، ملت و دولت کنار هم قرار بگیرند، هیچ قدرتی قادر نخواهد بود مقاومت مردمی را در هم شکند. این در حالی است که در تاریخ پهلوی در برابر استعمار جز حقارت و کرنش در برابر بیگانگان دستاورد دیگری نبود، اما اگر به تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران نگاهی بیندازیم، مقاومت در برابر استعمار انگلستان آن روز هم تیتر یک رسانههای جهان شد.
در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، مجلس شورای ملی روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰، طرح ۹ مادهای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرد و «فرانسیس شپرد»، سفیر وقت انگلیس در ایران، عصر همان روز در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد.
روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی و سنا، بنا بر ماده اول قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت، نمایندگان خود را برای تشکیل هیات مختلط در خلع ید از شرکت نفت سابق انتخاب کردند و این بار که انگلیس خطر را جدیتر میدید و به دلیل آنکه به چیزی جز یک نوع ملی شدن در همان چارچوب گذشته ـ تصویب ملی شدن صنعت نفت در بیست و نهم اسفندماه ۱۳۲۹- رضایت نمیداد، شکایتی را تنظیم کرد و آن را به دیوان بینالمللی دادگستری (دادگاه لاهه) فرستاد. لاهه، نیز همان روز دادخواست دولت انگلیس را به وزارت خارجه ایران تسلیم کرد.
با وجود واکنش شدید انگلیسیها، روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران و سه نفر از اعضای هیات مختلط، با استقبال پرشور دهها هزار نفر از مردم خوزستان وارد آبادان شدند.
انگلیسیها که در قالب شرکت نفت انگلیس و ایران و به مدت ۶۰ سال بزرگترین و گرانبهاترین ثروت طبیعی ایران را فارغ از هرنوع نگرانی بلعیده بودند، هرگز فکر نمیکردند که قانونی که از مجلس ملی ایران گذشته و به مرحله اجرا گذاشته شده میتواند مدیران این شرکت یغماگر را از سریر قدرت به زیر بکشد.
اریک دریک کیست
مدیر آن روز شرکت نفت ایران ـ انگلستان «اریک دریک» بود. بعضیها او را سلطان بیتاج و تخت نه تنها خوزستان، بلکه کلیه شیخ نشینها و کشورهای نفتخیز خلیج فارس و خاورمیانه میدانند. او فرزند یک باغبان انگلیسی ساکن یکی از روستاهای اطراف لندن است. ابتدا در مدرسه «شرزبری»به تحصیل مشغول شد و بعد از پایان دوران متوسطه، وارد دانشگاه کمبریج در رشته زبانهای خارجی و قوانین انگلستان و حسابداری فارغالتحصیل شد و دکترا گرفت؛ به طوری که مدیران او در پرونده مدرسه «شرزبری» نوشتهاند، بهترین شغلی که او میتواند انجام دهد، جاسوسی و تحریکات سیاسی است و بایستی از او استفاده کرد. به همین مناسبت، در سال ۱۹۳۲ او به مدرسه «لوانت سرویس» وارد شد.
در این آموزشگاه افرادی که میبایستی در مستعمرات انگلیس خدمت کنند، کلیه تعلیمات مورد نیاز را فرا میگیرند. دریک در سال ۱۹۳۴ وارد مدرسه مقدماتی «اینتلیجنت سرویس» شد و پس از گذراندن دوره مدرسه مذکور، وارد شرکت نفت شد.
اریک دریک خدمت خود را در اداره جاسوسی انگلستان شروع کرد و قبل از اینکه مأمور شرکت نفت شود، مأموریت رفتن به سوریه را گرفت. در سوریه، حسنی الزعیم یک کودتای آمریکایی کرده و قرارداد کشیدن لولههای نفت را به نفع کمپانیهای آمریکایی امضا کرده بود.
مأموریت دریک به سوریه آغاز شد. یک ماه بیشتر طول نکشید که سامیالحناوی کودتای انگلیسی به راه انداخت و زعیم را کشت و قرارداد نفت با آرامکو را پاره کرد و در همان روز قرارداد پروژه استقرار لولههای نفت عراق را به نفع انگلستان امضا نمود. جالب آن که به دلیل کشتارهای دستهجمعی، اهالی سوریه دریک را «قصاب سوریه» لقب دادند.
دریک پس از این موفقیت بزرگ و جلب اعتماد، به لندن برگشت و از آنجا مأموریتی برای اعزام به ایران دریافت کرد و به جای آن که مستقیم به آبادان برود، حدود دو ماه در باغ قهلک مستقر شد و با مقامات بلندپایه ایران به مذاکره وگفتوگو نشست.
در ایران اولین شغل دریک، حضور در اداره شعبات محاسبات بود. دریک در این مقام، سیستم ویژهای برای انتقال حسابها و تهیه دفاتر خصوصی به منظور نشان دادن به دولت ایران تهیه کرد و در مدت یک سال اول، پنج میلیون تن نفت را که از آبادان حمل شده بود، بدون آنکه وارد دفاتر رسمی کند، به سود شرکت نفت انگلیس اعمال کرد. بعدها نیز سیستم پنهان محاسباتی او ادامه یافت.
اریک در مدت اقامتش در ایران، به کمک سایر مأمورین خود، تشکیلات وسیعی برای اداره امور جاسوسی شرکتهای نفت ایران و عراق برقرار کرد. شیوخ عرب که در کرانههای خلیج فارس زندگی میکردند، مرتباً او را در لباس عربی میدیدند. آنطور که شیخ کویت درباره وی گفته بود پس از لارنس و کلنل نوئل معروف که شهرت افسانهای دارند، دریک خطرناکترین مأمور انگلیس است که تاکنون به این نواحی وارد شده است.
سرانجام دریک بر اثر خدماتی که به نفع شرکت نفت انجام داد، به سمت مدیرکلی شرکت در خوزستان منصوب شد، اما حوزه عملیات او منحصر به خوزستان نبود، بلکه فعالیتهای سری او عبارت بودند از جنوب عراق، کویت و سراسر کرانه خلیج فارس. او سرانجام پس از عملیات خلعید و احساس ترس از تحت تعقیب قرار گرفتن، دفتر خود را رها و شبانه از خرمشهر با موتورسیلکت به بصره فرار کرد و دیگر به ایران بازنگشت.