“سینما رکس” در آتش چه کسی سوخت؟

آن چیزی که باید به خاطر بیاوریم: ما هرگز نخواهیم دانست که چه اتفاقی افتاد، می‌دانیم که در ۱۹ آگوست ۱۹۷۸ (۲۸ مرداد ۱۳۵۷) یک حمله وحشتناک تروریستی ضد مردم ایران صورت گرفت. این حمله مرگبار چنان میراثی از رنج و وحشت از خود به جا گذاشت که نه تنها تاریخ ایران، بلکه خاورمیانه و آمریکا را نیز تغییر داد.
ساعت ۹ شب روز ۱۹ آگوست ۱۹۷۸، چهار مرد وارد لابی سینما رکس آبادان شدند. سینما سهیلا که در مجاورت آن قرار داشت تعطیل بود و آن‌ها به اجبار به رکس رفتند. پس از خوردن چند سیخ کباب وارد سینما شدند.شبی که قرار بود یک شب تفریحی ساده باشد به یکی از مرگبارترین حملات تروریستی و نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه تبدیل شد. آن شب ۷۰۰ نفر به سینما رکس رفته‌بودند تا فیلم «گوزن‌ها» را تماشا کنند. گوزن‌ها فیلمی درام به کارگردانی مسعود کیمیایی محصول سال ۱۹۷۴ بود.

گوزن‌ها داستان مردی فراری را روایت می‌کرد که از ترس پلیس به خانه دوستش – که در دبیرستان جوانی ممتاز بود – پناه می‌برد و او را معتادی ترحم‌برانگیز می‌یابد. فیلم نشان‌دهنده فقر و ناامیدی ایرانیان بود و خشونت پلیس هم، به‌رغم سانسور، در آن به خوبی به تصویر درآمده بود. در نتیجه تماشای فیلم گوزن‌ها می‌توانست نشان از حرکتی رادیکال داشته باشد.

برخی از تماشاچیان به یاد می‌آوردند که ۱۹ آگوست سالگرد کودتا بود؛ کودتایی که توسط دولت ایالات متحده در سال ۱۹۵۳ صورت گرفت تا نخست‌وزیری را سرنگون سازند که منافع شرکت نفت ایران – انگلیس را تهدید کرده بود و پس از آن شاه پهلوی را بار دیگر به قدرت بازگرداندند.

در اواخر دهه ۱۹۷۰، رژیم شاه که در پی مدرنیزاسیون با گرایش‌های غربی بود از سوی شیعیان مسلمان وفادار به آیت‌الله خمینی، میانه‌رو‌ها و مارکسیست‌ها به خاطر نابرابری اقتصادی و سرکوب سیاسی تحت فشار بود. سرکوب سیاسی که به شدت از طرف ساواک، پلیس مخفی شاه، با ترور، شکنجه و تجاوز صورت می‌گرفت.

آتش در سینما رکس، تغییر درخاورمیانه
پهلوی سعی کرد افزایش نارضایتی‌ها را با اندکی آزادسازی فضای سیاسی آرام کند. اما اصلاحات شاه همچون اکسیژن به آتش خشم رسید و آن را شعله‌ور کرد.
پس از چندین ماه تظاهرات همگانی، در تابستان ۱۹۷۸ ناآرامی‌ها بالاخره کاهش یافتند. ناظران بین‌المللی نتیجه گرفتند که بحران پشت سر گذاشته شده است. فقط چندین ساعت بعد، وقوع حرکت تروریستی دهشتناک کافی بود تا نشان دهد که این ارزیابی تا چه حد غلط بوده است.حدود ساعت ۱۰ آن شب، چهار مردی که پیشتر از آن‌ها حرف زدیم، زودتر از سالن سینما خارج شدند، در‌های لابی را بستند و زمین را با مخلوطی از روغن آشپزی و تینر پوشاندند. در حالی‌که سه نفر از آن‌ها وارد سالن شدند نفر چهارم با شعله کبریت این دام مرگ را به آتش کشید.

این حمله تا زمان ۱۱ سپتامبر ۲۳ سال بعد، مرگبارترین عملیات تروریستی به حساب می‌آمد. در حالی‌که گفته می‌شود ۳۲۰ نفر موفق به فرار شدند، منابع مختلف تخمین می‌زنند که بین ۳۷۰ تا ۴۳۰ نفر از تماشاگران فیلم در آتش سوختند، یا از دود حریق خفه شدند و بعضی هم زیر دست و پای متواریان آتش، جان خود را از دست دادند.

آتش‌نشانی دیر سر صحنه حاضر شد و مدتی طول کشید تا بتوانند شیر آتش‌نشانی را فعال کنند. شش ساعت بعد حریق خاموش شد و اسکلت باقی‌مانده از سینما و تماشاچیانش ظاهر شد. چه کسی می‌توانست به چنین عمل فجیعی دست بزند؟

آتش در سینما رکس، تغییر درخاورمیانه

دولت، مخالفان تندرو خود را مقصر این فاجعه دانست. اما برای بسیاری از ایرانیان راست‌گرا و چپ‌گرا، به نظر می‌رسید که ساواک منفور این جنایت را ترتیب داده تا مردم را از دیدن فیلم‌های ضد حکومتی باز دارد، یا جنایت را به اسلام‌گرایان نسبت دهد و به این بهانه سرکوب سنگینی را توجیه کند.

تظاهرات بار دیگر از سر گرفته شدند و این بار با حضور صد‌ها هزار نفر در خیابان‌ها شدت بیشتری یافت. از آن به بعد انقلاب به نقطه بی‌بازگشت رسید. چرخه خشونت و اعتراض با آزادی‌های موضعی از سوی حکومت به چرخه‌ای هفتگی بدل شد.

پنج ماه پس از رکس، شاه ایران را به قصد «تعطیلات» ترک کرد و از آن پس دیگر بازنگشت. یک ماه بعد طرفداران [آیت‌الله]خمینی که تازه از تبعید بازگشته بود، کنترل ایران را در دست گرفتند.

اما در سال ۱۹۸۰ مردی به نام حسین تکبعلی‌زاده ادعا کرد که او و دوستانش سینما را که نشان از فرهنگ منحط غرب داشت به آتش کشیدند. نکته اینجاست که تکبعلی‌زاده از جنس همان دزد‌های خرده‌پای فیلم گوزن‌ها بود؛ دزد، قاچاقچی و معتاد.

او در ایجاد چندین حریق عمدی نیز شرکت کرده بود. آبادان واقع در گوشه جنوب غربی ایران، به شدت به صنعت نفت وابسته بود و همچون دیگر شهر‌های ایران تظاهرات پرخروش را تجربه نکرده بود. به نظر می‌رسد که تکبعلی‌زاده و دوستانش به خشم آمدند و خشم خود را با این جنایت که به قیمت جانشان تمام شد، نشان دادند.

تکبعلی‌زاده چنان سروصدایی به راه انداخت که دستگیر و به دادگاه کشیده شد. در دادگاه، دادستان اعلام کرد که تکبعلی‌زاده در واقع توسط ماموران مخفی شاه اغفال شده است. دزد خرده‌پا که به یک فرد متعصب افراطی تبدیل شده بود مجرم شناخته شده و به جرم ایجاد حریق به‌عنوان یک مامور ساواک به اعدام محکوم شد.

آتش در سینما رکس، تغییر درخاورمیانه
با اینکه انگیزه آتش زدن سینما رکس هنوز محل بحث است، ولی در تاثیر تاریخی آن هیچ تردیدی نیست: از شعله‌های آتش رکس، تظاهرات دوباره جان گرفتند و این بار شاه را مجبور به ترک سلطنتش کردند و دولتی اسلامی را بر سر کار نهادند.پس از انقلاب ایران بحران گروگانگیری سر گرفت که سقوط دولت کارتر توسط رونالد ریگان را تضمین کرد؛ جنگ ایران – عراق که در آن آبادان به تصرف نیرو‌های عراقی صدام حسین درآمد؛ جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ که با اشغال کویت توسط عراق آغاز شد؛ کسانی که از جنگ ایران – عراق سود بردند و در نهایت اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ توسط آمریکا، که بازتاب آن هنوز بر دنیای امروز تاثیر دارد.

آیا تاریخ می‌توانست طور دیگری نوشته شود اگر آتش سینما رکس، انقلاب ایران را سرعت نمی‌بخشید؟ بدون شک قدرت پهلوی در آن زمان چنان در خطر بود که هر حادثه دیگری می‌توانست رژیم سرکوبگرش را ساقط کند. شاید عراق تحت سلطه صدام حسین آماده درگیری در یک جنگ برای کشورگشایی و پیروزی بود.

شاید عراق روند صلح با ایران را که در سال ۱۹۷۵ آغاز شده بود حفظ می‌کرد. می‌دانیم که در ۱۹ آگوست ۱۹۷۸ یک حمله وحشتناک تروریستی ضد مردم ایران صورت گرفت. این حمله مرگبار چنان میراثی از رنج و وحشت از خود به جا گذاشت که نه تنها تاریخ ایران، بلکه خاورمیانه و آمریکا را نیز تغییر داد.

منبع: نشنال اینترست

ترجمه: شیدا قماشچی
منبع فرادید

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
2 نظرات
  1. محمد محمدی می گوید

    سلام تکبعلی زاده اعلام کرد به خاطر این سینما رکس راآتش زده چون آثارمنحط غرب رانشان میداد یادتان باشد درانقلاب سینماهای زیادی توسط خود مردم آتش زده شدند این هم یکی ازآنهاست وباعث این فاجعه وحشتناک خودمردم وکسانی که آنها راتشویق به آتش زدن سینماها میکردند بودهرآدم عاقلی میداند اگر درایران انقلاب صورت نمیگرفت سینما رکس آتش نمیگرفت وازجنگ ۸ساله خبری نبود

  2. سلمان می گوید

    اگر اگر گفتن جایی در تحلیل تاریخی ندارد شاید چنین اگر گفتن هایی برای همان سالها قابل توجیه باشد ولی ما همکنون می دانیم که حداقل از بعد قرارداد الجزایر عراق و اداره کننده واقعی آن یعنی صدام حسین ( در آن سالها حسن البکر رئیس جمهور و صدام معاون بود) به شدت در حال تجهیز ارتش خود برای کشور گشایی برآمده بودند خریدهای سنگین نظامی از شوروی و اقمار آن ، بستن قراردادهای مختلف نظامی با فرانسه و پایه گذاری صنعت هسته ای با کمک فرانسه افزایش حجم ارتش چه از لحاظ نیروی انسانی و چه تجهیزات نظامی و چه ساخت تاسیساتی چون جاده ها ، فرودگاه ها و پادگانهای نظامی همگی نشان از برنامه بلند مدت صدام برای حمله نظامی به همسایگان و علی الخصوص ایران داشت . امری که از چشم محمد رضا شاه هم دور نماند و او پس از حسنه شدن روابط سیاسی و اقتصادی با شوروی ارتش را از نواحی شمالی کشور (به علت رفع تهدید حمله نظامی شوروی) به سمت جنوب غرب و غرب منتقل کرد به غیر از تقویت پادگانهای موجود اقدام به ایجاد پادگانهای جدید چه در خوزستان و لرستان و کرمانشاه نمود . علت این مسئله تغییر تهدید تمامیت ارضی کشور از شوروی به عراق بود این امر نشان می دهد که از حدود سال ۵۵ شاه خطر حمله قریب الوقوع عراق به ایران را به شدت حس می کرد چه آنکه خود از نزدیک با صدام مذاکره کرده بود و خلقیات و روحیه جاه طلبانه او را می شناخت . همچنانکه امام خمینی هم با شناخت از همین روحیه تجاوز گرانه صدام از همان ابتدای جنگ تحمیلی حمله او به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را پیش بینی کرد. تجهیز نظامی ارتش عراق تا آنجا پیش رفته بود که استعداد قوای نظامی عراق حتی در سال پایانی حکومت پهلوی از ارتش شاهنشاهی پیشی گرفته بود پس با توجه به این قرائن حمله صدام به ایران اجتناب ناپذیر بود و وقوع انقلاب منجر به این مسئله نگردید هر چند وقوع آن را جلو انداخت . نکته دیگر آنکه آتش سوزی سینما رکس آبادان هم عامل انقلاب نبود بلکه تنها یکی از عوامل شتاب دهنده پیروزی انقلاب بوده است در کنار بسیاری دیگر از عوامل همچون شهادت سید مصطفی خمینی ، مقاله روزنامه اطلاعات و وقایع قم و تبریز ، واقعه ۱۷ شهریور که همگی عوامل شتاب دهنده در پیروزی انقلاب بودند حتی گزارشات اطلاعاتی سازمان اطلاعات خارجی فرانسه از میانه دهه ۵۰ شمسی از احتمال وقوع انقلاب در ایران تا اوایل دهه ۸۰ میلادی خبر می دهند.

ارسال یک پاسخ