جشنهای ۲۵۰۰ ساله، مراسمی پرطمطراق بود که رژیم پهلوی با تبلیغات فراوان، بین روزهای ۲۰ تا ۲۴ مهرماه سال ۱۳۵۰ برگزار کرد.
هرچند این برنامه، مقدمهای نسبتاً طولانی و مؤخرهای پردنباله داشت و شامل جشنهای مکمل فراوانی بود؛ اما مراسم اصلی در روزهای مورد اشاره، در تختجمشید برگزار شد. رژیم هزینه برگزاری جشنها را ۲۲ میلیون دلار اعلام کرد؛ درحالیکه منابع خارجی، رقم آن را تا بیش از ۵۰۰ میلیون دلار برآورد کردهبودند.
حجم بالای هزینههای جشن، چنان اخبار و گزارشهای مربوط به آن را در متون و پژوهشهای تاریخی تحتالشعاع قرار دادهاست که کمتر کسی به اهداف برگزاری این جشن و بازخوردی که رژیم پهلوی در این زمینه از آن گرفت، میپردازد.
طی سالهای اخیر، رسانههای معاند نظام جمهوری
اسلامی کوشیدهاند تا تصویری مثبت از اهداف فرهنگی و دیپلماتیک برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله ارائه کنند؛ به نظر میرسد با گذشت ۴۹ سال از زمان وقوع این رویداد که برخی آن را سرآغاز اضمحلال رژیم پهلوی نیز دانستهاند، بررسی آن از این منظر، با توجه به اسناد و مدارک موجود، چندان دشوار نباشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه، به سراغ دکتر موسی حقانی می
روم؛ معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات
تاریخ معاصر ایران و محقق برجسته و نامآشنای پژوهشهای تاریخی و از او میخواهم به بررسی اهداف رژیم پهلوی از برگزاری این جشنها و بازخورد این اقدام برای شاه و حکومت او بپردازد.
حاصل یک توهم
دکتر حقانی جشنهای ۲۵۰۰ ساله را حاصل توهم شاه نسبت به موقعیتی که در آن قرار داشت، میداند: ریشههای فرهنگی این اقدام را باید در رویکرد باستانگرایی رژیم پهلوی دانست که از دوره رضاشاه وجود داشت و خود، ماحصل اقدامات فکری و فعالیتهای افرادی مانند میرزاآقاخان کرمانی بود که در دوره مشروطه فعال بودند.
دلارهای نفتی که حاصل افزایش ناگهانی بهای نفت در اواخر دهه ۱۳۴۰ بود، باعث شد که درآمد حاصل از فروش آن برای ایران، از دو تا چهار میلیارد دلار، به ۲۰ تا ۲۲ میلیارد دلار افزایش یابد؛ دکتر حقانی به این نکات اشاره میکند و میگوید: شاه به دنبال متقاعدکردن کنسرسیوم برای فروش بیشتر نفت بود و این توهم را داشت که در بهترین شرایط نظامی و اقتصادی قرار دارد و میتواند به عنوان قدرت اول منطقه، جایگاه خود را تثبیت کند.
غافل از اینکه این جایگاه را غرب و بهویژه
آمریکا به او داده بود و اگر حمایت غرب وجود نداشت، محمدرضاپهلوی عملاً نمیتوانست هیچ اقدام مؤثری در منطقه داشتهباشد.
این پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر معتقد است که همین توهم، شاه را به ورطه خودنمایی بینالمللی انداخت و با توجه به سابقه نامناسبی که در افکار عمومی جهان داشت، تصمیم گرفت با چنین ژستی به ترمیم وجهه جهانی خود بپردازد.
اما آیا این اقدام شاه، به لحاظ فرهنگی، بازخورد مدنظر او را در عرصه بینالمللی و داخلی داشت؟ دکتر حقانی پاسخ میدهد: بازخورد این اقدام در داخل بسیار منفی بود.
شاه از ۲۵۰۰ سال سابقه رژیم شاهنشاهی در ایران حرف میزد، اما عملاً ایران دوره اسلامی را نادیده میگرفت و به سراغ دوران پیش از اسلام میرفت. حتی کارشناسان آمریکایی در آن زمان این اقدام محمدرضا پهلوی را خطرناک میدانستند؛ اینکه در کشوری مسلمان، با مردمی معتقد، چنین رویکرد ضداسلامی و مخالف مذهب عامهمردم در پیش گرفته شود.
ایننکته را باید به مسئله ریختوپاشهای عجیب و غریب جشن اضافه کرد. موج انتقادات به این اقدام آنقدر زیاد شد که طبق گزارش اسدا… عَلَم، حتی
فرح هم حاضر نمیشد زیر بار تبعات منفی آن برود و مسئولیتی در این زمینه قبول کند.
پشت پرده تبلیغات بینالمللی
دکتر حقانی به سراغ بازخوردهای بینالمللی جشنهای ۲۵۰۰ ساله نیز میرود و تصریح میکند: موج تبلیغاتی که در برخی کشورهای جهان مثل
آلمان، برای نشاندادن جشنها به راه افتاد، حاصل واکنش مثبت رسانههای غربی به ادعای شاه نبود.
این بودجه دولتی ایران بود که به جیب رسانههای خارجی واریز میشد و خودش را در قالب رپورتاژ آگهیهای متنوع در جراید و
تلویزیونهای اروپایی و آمریکایی نشان میداد. در این زمینه اردشیر زاهدی کاملاً فعال عمل میکرد و اسناد مربوط به این اقدام او در دسترس است.
او میافزاید: یکی از چالشهای فرهنگی مهم این جشن، رویکرد غربی مسئولان برگزاری، در عین ادعای ملیبودن مراسم بود؛ ایران کشوری با سابقه چندهزارساله، از نظر فرهنگ بومی، از غذا و لباس بگیرید تا آرایش، موسیقی و معماری، صاحب سبک و ظرفیت بالایی است؛ اما طراحان جشن، به جای تکیه بر فرهنگ بومی و اتکا به ایرانیان، ترجیح دادند همه چیز را از غرب وارد کنند! غذا و آرایشگر از پاریس آورده شد و موسیقی برنامه را یک موسیقیدان اهل چکسلواکی ساخت؛ این رویکرد کاملاً با مدعای رژیم در عرصه فرهنگی در تضاد قرار داشت.
دیپلماسی شاه و بحران جدی گرفته نشدن
اهداف دیپلماتیک شاه از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، بیش از هر چیز دیگر، افزایش ضریب مشروعیت رژیم او در میان کشورهای دنیا بود. نمایندگان کشورهای زیادی به جشنها دعوت شدند، اما حتی متحدان راهبردی شاه، حاضر نشدند در سطوح بالای حکومتی، در این مراسم شرکت کنند.
دکتر حقانی میگوید: در این مراسم، خبری از نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا یا پمپیدو، رئیسجمهور
فرانسه نبود؛ در حالی که بیشتر اقلام موردنیاز و مسئولیت اجرای برنامهها را به شرکتهای فرانسوی سپرده بودند! واقعیت آن است که این کشورها از وضع اقتصادی ایران خبر داشتند و حتی برخی از مردم در اروپا به این مسئله واقف بودند که آنچه محمدرضا پهلوی درباره پیشرفت ادعا میکند، یک توهم تمام
عیار است.
وقتی در
سوئد،
فیلم مربوط به جشنها را پخش کردند، بلافاصله تصاویری از فقر و محرومیت در سیستان و بلوچستان ایران پخش شد. غربیها ادعای شاه را جدی نمیگرفتند و این حرفها را به حساب توهمات او میگذاشتند. رسانههای غربی از محمدرضا پهلوی به عنوان یک دیکتاتور انتقاد میکردند و او را فاسد میدانستند.
او اضافه میکند: حضور نمایندگان برخی کشورها در ایران، با رایزنیهای گسترده ممکن شد. بسیاری از این افراد از مدتها قبل به
تهران آمد و شد داشتند؛ هم برای عیاشی و هم برای استفادهکردن از دلارهای نفتی شاه یا گرفتن نفت مجانی! آنها به توهمات شاه یا به قول مطبوعات غربی، خواب پریشان او، وقعی نمیگذاشتند و اصلاً این مسئله برایشان اهمیت نداشت.
آنها میدانستند در حالی که ایران فاقد زیرساختهای لازم برای پیادهکردن محمولههای تجاری در بنادر است و بابت تأخیر در تخلیه، ماهانه هزاران دلار به کشتیهای تجاری خارجی پرداخت میکند، ادعای میراثداری
کورش هخامنشی را کردن، فقط یک توهم است و نباید آن را جدی گرفت.
ضمن اینکه اگر مانور دیپلماتیک شاه مؤثر بود و برایش رهاوردی داشت، در دیماه سال ۱۳۵۷ دربهدر نمیشد و لااقل یکی از این کشورهای حاضر در مراسم که قرار بود توهم او را جدی بگیرد، به وی پناهندگی سیاسی میداد تا مجبور نباشد بعد از مدتها این سو و آن سو رفتن، سر از
مصری درآورد که ظاهراً نمایندهاش در جشنهای ۲۵۰۰ ساله حضور نداشت!»