زندگی نامه آقا محمد خان قاجار
آقامحمدخان قاجار یا آقامحمد شاه (۱۱۲۱ در استرآباد – ۲۸ خرداد ۱۱۷۶ در شوشا)، که به عبارتی آغامحمدخان نامیده می شود، رئیس ایل، بنیانگذار و نخستین شاه دودمان قاجار در ایران است.
در سال ۱۱۶۱ شمسی آقامحمدخان که از افراد ایل قاجار بود با از برکناری حکومت جانشینان کریم خان زند به حکومت رسید. وی در ابتدا در استرآباد تاجگذاری کرد و زادگاه خویش را به عنوان پایتخت انتخاب کرد، اما در نهایت بنا به دلایل سوقالجیشی تهران را پایتخت خود قرار داد و برای دومین بار تاجگذاری نمود. بعداز وی برادرزادهاش فتحعلی شاه به سلطنت رسید.
زندگینامه
آقامحمدخان زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق برابر با ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ ش (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در دشت اشرفی در میانه راه گرگان به ساری است. مراسم تاجگذاری اش پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکّام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، آقامحمدخان فرصت را برای تاجگذاری خود مناسب دید و به سال ۱۲۱۰ ق در استرآباد به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد.[۱] و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ ق برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ ش (۱۷ مه ۱۷۹۸) در شوشا درگذشت.
وی فرزند محمدحسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلیخان قاجار فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوز خان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان بود و در استرآباد حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. نادر قلی خان پس از کشتن فتحعلی خان رقیب سرسخت خویش به مقام شاهی رسید.
کودکی و نوجوانی آقامحمدخان
آقامحمدخان تیراندازی، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش جیران خانم فراگرفت. او در سیزده سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دستهٔ تجسس یا طلایهدار قشون پدرش گردید. وی با آن سن اندک، شجاع و بااراده بود و از مرگ ترسی نداشت. او فردی بسیار کتابخوان بود و حتی شب آخر عمرش نیز این عادت را ترک نکرد. دشمنانش خواجگی و بیکاری اش را دلیل کتابخوانی اش میدانستند، ولی او حتی در جنگها نیز کتابخانه شخصی اش را با خود حمل میکرد. همچنین سالها به تحصیل علم فلسفه نزد شیخ علی تجریشی پرداخت. وی به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و روسی مسلط بود و به زبان فرانسه آشنایی داشت.[۲]
ریشههای قدرتیابی دودمان قاجار
دربارهٔ اصل و نسب قاجارها اطلاعات درستی در دست نیست، اما ظاهراً از نژاد ترک بودند. آنها از دوره صفویه در تاریخ ایران پیدا شدند و نسب خود را به مغولان میرساندند.[۳] در اواخر قرن نهم هجری شاه عباس آنها را برای دفاع از مرزها به سه قسمت تقسیم کرد. قسمتی در مرو برای مقاومت در برابر ازبکان، قسمتی در گنجه و ایروان و قسمت دیگر در قلعه مبارکآباد استرآباد (گرگان امروزی) ساکن شدند.
با توجه به سکونت قاجارها در حوزه فرهنگ و تمدن ایران میتوان آنها را ایرانی شده نامید. قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس برمیگردد. آنان ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان به دلیل کمکهای بزرگشان به دربار صفوی، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و دشت گرگان سکنی گزیدند. نادرشاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسن خان، یوخاریباشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منصوب کرد تا با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقیباشها زیر نظر ایشان حکومت کردند و محمدحسن خان را به قتل رساندند. آقامحمدخان را شیخ علی خان زند خواجه کرد. دلیل آن هم این بود که آقامحمد خان بدون عقد دختر شیخ علی خان با او ازدواج کرد. اما بنابه گفتهای معتبرتر، اخته کردن و خواجگی آقامحمدخان به فرمان عادل شاه جانشین نادرشاه صورت گرفت (به همین دلیل است که در نام وی آقامحمد را آغامحمد مینویسند).
وضعیت ایران در زمان کودکی وی
زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. فرماندهی سپاه شاهرخ به علت تجربه و تدبیر فوقالعاده محمدحسن خان قاجار به او واگذار گردید. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان برکنار شد و شاهرخ به سلطنت رسید، هرچند اندکی پس از آن شاهرخ شاه به دست دشمنانش که در راس آنان پدرزن وی قرار داشت نابینا گشت. فرماندهان وفادار دست به کودتا زده شاهرخ شاه نابینا را مجدداً بر تخت سلطنت نشاندند.
کریم خان و قاجاریان
چندی بعد محمدحسن خان سپاهی مجهز و منظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجرها بود؛ اما در نهایت وی شکست خورده و در میدان جنگ توسط سبزعلی بیگ حاکم سابق استرآباد کشته و سرش از تن جدا گردید.
اسارت پسران محمدحسن خان قاجار
آقا محمد خان با همیاری برادرش حسینقلی خان جهانسوز پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند تا آن که خراج آن سال استرآباد توسط آقا محمد خان مورد سرقت قرار گرفت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخان زند و او شد که در نهایت دستگیر و به تهران برده شد. کریم خان همین که فهمید او دیگر خواجهاست (و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچکس برای یک خواجه ارزشی قایل نمیباشد) امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
مضمون شعر: لعبتی سبز چهر و تنگ دهان بفزاید نشاط پیر و جوان معجر سر چو زان برهنه کنی خشم گیرد کف افکند ز دهان ابوالمظفر چغانی این شعر را در وصف فقاع (آبجو) سروده.پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سربرد. این روش معمول کریم خان زند بود تا با اسیر نگاه داشتن تعدادی از سران قبیله متمرد خطر شورش را از بین برده و در صورت هرگونه تحرک اسرا را تنبیه نماید. در همین زمان حسینقلی خان در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمد خان که میدانست از سوی کریمخان مؤاخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغ بست نشست؛ پس از آن کریم خان شعری را برای درباریان خواند و از آنها معنی شعر و شاعرش راخواست و چون آنان نمیدانستند یاد او افتاد و از او پرسید واو دانست.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه.ق. (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به استرآباد و ساری رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی سرانجام در بندپی-روستای ادملا توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت و به استرآباد یعنی زادگاه خویش بازگشت و در همانجا تاجگذاری کرد و پایتخت خود را در ابتدا امر استرآباد نهاد و به دستور وی جشن نوروز را با تشریفات زیاد برگزار نمودند.
پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند – که جوان بود و شجاع – به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ بابا خان برادرزاده آقا محمد خان در سمیرم و محاصره شیراز است. سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر (که به گفته ناصر نجمی معتقد بود لطفعلی خان دلاوری شجاع اما نامناسب برای مملکتداری است و آقا محمد خان قابلیت انجام امور سیاسی را داراست و به این جهت دروازههای شهر را پنهانی برای او گشود) و حمایت لشکر اردلان (کردستان) به سرداری خسروخان اردلان در ۱۲۰۸ ه.ق. وارد شیراز شد. با ورود آقا محمد خان به شیراز، لطفعلی خان به کرمان گریخت. در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد.[نیازمند منبع]
روایات نبرد کرمان
مردم کرمان چندبار گرفتار حملات دشمنانه متجاوزان و قتلعام قرار گرفتهاند که آخرین بار آن توسط آقا محمدخان قاجار در سال ۱۲۰۹ هجری قمری صورت گرفت. ماجرا به براندازی دودمان زندیه و پیدایش دودمان پادشاهی قاجار مربوط میشود. در حقیقت مردم این سامان قربانی کشمکش و نبرد سرنوشت ساز دو قدرت داخلی یعنی لطفعلی خان زند آخرین بازمانده پادشاهی زند و آقا محمد خان قاجار بنیانگذار سلسله قاجار شدند.
هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکشهای داخلی زندیه باعث شده بود، سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی گرگان و مازندران اللخصوص در استرآباد نفوذ داشتند، به طمع افتاده و به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند و پس از آخرین درگیریهای بین لطفعلی خان و آقامحمدخان، خان قاجار به شیراز لشکرکشی کرد و پایتخت آخرین بازمانده دودمان زند را محاصره کرد.
دو ماه محاصره، باعث کمبود مواد غذایی برای سربازان و چارپایان قجرها شد و آنها به ناگزیر به تهران بازگشتند. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشکرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیاسی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.
سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آقا محمد خان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آقامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند؛ لذا در تابستان همان سال وی با لشکری مجهز به کرمان حمله برد و پس از نه ماه از محاصره شهر در حالیکه اردوی قاجار به شدت خسته شده بود و خان قاجار قصد مراجعه به تهران و دست بردار شدن از حکومت زندیه را داشت، با خیانت عدهای از داخل شهر کرمان و بازکردن یکی از دروازههای شهر و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیر کرد و به کشتار و قتلعام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. گفتهاند او دستور داد تپهای از چشمان مردم بسازند.
عدهای، تعداد کورشدهها را ۲۰ هزار و بعضی دیگر ۷۰ هزار نفر ذکر کردهاند. او سربازانش را در تجاوز به زنان شهر و غارت اموال آنها آزاد گذاشت. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و پس از تجاوز جنسی، به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.
انتقال مرکز حکومت به تهران و حمله به گرجستان
آقا محمد خان پس از فتح کامل جنوب ایران مقر حکمرانی خویش را به دلایل استراتژیک تهران مستقر نمود و آن را دارالخلافه نامید در حالیکه پایتخت وی هنوز زادگاه خویش یعنی استرآباد بود؛ والی گرجستان به پشتوانه همکیشی با روسها اعلام استقلال نمود، بنابراین آقا محمد خان در فروردین ۱۱۷۴ (آوریل ۱۷۹۵) برای آراکلی خان نامهای ارسال کرد و اشتباهات گرجیها در طی هشتاد سال گذشته را یادآوری نمود و اعلام کرد در صورتی که والی گرجستان روابط خود را با روسها قطع و از ایران اطاعت کامل نکند، به آنجا لشکر کشی خواهد نمود. آراگلی خان جواب نامه را نداد و خود را برای حمله مجهز نمود. آقا محمد خان به گرجستان لشکر کشی کرد و با وجود مقاومت گرجیها در این نبرد پیروز شد و آراگلی خان به تفلیس فرار کرد. آقا محمد خان برای یافتن او به تفلیس لشکر کشید. آراگلی خان همراه خانواده و بستگانش از تفلیس به گرجستان غربی گریختند. آقا محمد خان تفلیس را فتح نمود و فاجعه کرمان را در تفلیس تکرار کرد و دستور به قتل و تاراج مردم داد. عده زیادی از روحانیون را در رود کورا غرق کردند و پنج هزار نفر از گرجیها را اسیر و شهر را ویران نمودند.
آقا محمد خان پس از غارت مهمات و ذخایر جنگی آراگلی خان، از شهر خارج شد تا به دنبال آراگلی خان برود ولی با دریافت خبر طغیان اهالی شیروان که مصطفی خان دولو نمایندهاش را به قتل رسانده بودند، به دشت مغان بازگشت. حاکم شیروان به آقا محمد خان پیام دوستی و اطاعت داد و وی از تنبیه آنان صرف نظر نمود و با پانزده هزار تن از دختران و پسران شهر که به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اسیران برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند.
رویکرد به خراسان و ماورای نهر و براندازی دودمان افشاریان
آقا محمد خان بعد از تاجگذاری به خراسان لشکر کشید و شاهرخ نوهٔ نادرشاه افشار را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به انتقام کشتن فتحعلی خان به قتل رسانید. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از هند آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر شکنجهها جان سپرد. او پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید؛ و سپس لشکرکشی به بخارا را قصد نمود که خبردار شد از جانب روسها دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و مرو را آزاد و ازبکان را وادار به عقبنشینی نمود. او بخارا را تحتالحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی، گروهی را به منظور تعقیب نادر قلی شاهرخ افشار به هرات فرستاد. آنها تا کابل پیش رفتند ولی نادر قلی در کوههای هیمالیا در افغانستان مرتب مکان خود را تغییر میداد. سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند و بلخ را از حاکم کابل به بهای ۵۰۰۰ هزار سکه طلا خریداری نمودند؛ این کار آقا محمد خان چندین هدف را دنبال میکرد که مهمترین و دراز مدتترین آنها جلب حمایت حاکم کابل برای حمله به هندوستان بود و افغانستان را نیز تحت حمایت دولت ایران قرار داد.
حمله روسیه به سواحل غربی دریای خزر
در شهریور ۱۱۷۵ (سپتامبر ۱۷۹۶ میلادی)، سپاه روس به فرماندهی ژنرال کنت والرین زبوف، به نیروهای ژنرال گردویچ که قبلاً به دربند اعزام گردیده بود، پیوست و قلعههای دربند، باکو و تالش را تصرف نموده و بر تمام سواحل غربی دریای خزر از مصب رود کر و اترکمسلط شد. سپس ژنرال زبوف از جلگه شیروان و از کنار ساحل، وارد دشت مغان شد و از رود ارس گذشت. دسته دیگری از سپاهیان روس لنگران را اشغال کردند لذا آذربایجان و رشت مورد تهدید قرار گرفتند. خان قاجار برای سرکوب آنان عازم قفقاز شد اما هنوز به آنجا نرسیده بود که در ۱۹ آبان ۱۱۷۵ (نهم نوامبر ۱۷۹۶) میلادی، کاترین دوم تزار مقتدر روسیه درگذشت. با جانشینی وی توسط پل یکم و با تغییر سیاست، ارتش روسیه تمامی خاکهای اشغال شده ایران و از جمله گرجستان را ترک گفتند.
بازگشت به قره باغ و مرگ وی
آقامحمدخان که از خروج نیروهای روس از زمینهای اشغالی سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در قفقاز به تصرف شهر شوشا که در حمله نخست به دست وی نیفتاده بود بپردازد. او در اسفند ۱۱۷۵ (مارس ۱۷۹۷ میلادی) دوباره عازم گرجستان شد و قلعه شورشی قره باغ را تصرف کرد. ابراهیم خان جوانشیر، حاکم یاغی قره باغ فرار کرد و شاه قاجار آماده لشکرکشی به تفلیس شد، ولی در حالی که از فتح شوشا در قراباغ آذربایجان ۳ روز میگذشت در بامداد ۲۱ ذیالحجه ۱۲۱۱ ه.ق. (۱۷ ژوئن ۱۷۹۷ میلادی) به دستصادق خان گرجی و خداداد فراش و به تحریک صادق خان شقاقی به قتل رسید[۴]؛ و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در عتبات عالیات به خاک میسپردند، وی را نیز به نجف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپردند.
اقدامات آقامحمدخان شاه
- ساخت ضریح مرقد طلا، برای نخستین امام شیعیان. [۵]
- اهل کتاب خواندن مسیحیان، یهودیان، و زرتشتیان. (آنها در دوران حکومت او اجازه یافتند در روزهای بارانی از خانه خارج شوند، تا پیش از آن اگر پیروان ادیان دیگر در روزهای بارانی از خانه خارج میشدند مجازات میشدند. چون دگر اندیشان نجس شمرده میشدند، باور بر این بود که درصورت خیس شدن تنشان، باعث نجس شدن لباس مسلمانان میشوند . همچنین به آنها اجازه داد برای خود عبادتگاه بسازند. در دوره آقامحمدخان اهانت کنندگان به ادیان کتابی به شدت مجازات میشدند)[۵]
- فرستادن نماینده (اسماعیل آقای مکری) به بخارا برای مذاکره با شاه سعید خان حاکم مرو جهت جلوگیری از فروش هزاران نفر اهالی ایرانی و اسیر مرو و اخطار به او.[۵]
- یکپارچگی کشور که در زمان سلسله زندیه و افشاریه و هجوم افغانان به چند قسمت تقسیم شده بود و فتح کردن سرزمینهای بسیار و افزایش دادن مرزهای ایران تا شمال دریای خزر.[۵]
- خرید و آزاد کردن بردگان مسلمان برای جلوگیری از خرید و فروش آنها.[۵]
- انتخاب شهر تهران به عنوان پایتخت و دارالخلافهٔ خویش.[۵]
تمجید ناپلئون بناپارت از آقا محمدخان قجر
ناپلئون بناپارت در فوریه سال ۱۸۰۵ نامهای به فتحعلیشاه مینویسد و در آن نامه از آقا محمد خان قاجار تمجید میکند. امپراتور وقت فرانسه در توصیف جنگها و آشوبهای داخلی ایران پس از نادر شاه تا زمان سلطنت قاجارها مینویسد: «پیشینیان تو لابد از یک قرن به این طرف لایق حکمرانی چنین ملّتی نبودهاند که گذاشتهاند از نفاق خانگی آزار ببینند و از بین بروند».
وی در توصیف آقا محمد خان قاجار عموی فتحعلی شاه و بنیانگذار سلسله قاجاریه مینویسد: «تنها محمد شاه (آقامحمدخان قاجار) عموی تو در نظر من شاهانه زندگی کرده و خسروانه اندیشیده است، قسمت اعظم ایران را به تصرف خویش درآورده و سپس آن توانایی شاهانه را که از فتوح خویش به دست آورده بود برای تو گذاشته است».[۶][۷][۸]
اکتشاف توطئه
او اگرچه در جنگ مردی خشن بود ولی در زمان صلح، تا جُرمِ متهم ثابت نمیشد فرمان مجازات صادر نمیکرد. او حتی شخصاً متهمین را بازجویی میکرد تا گناهکاریشان ثابت شود. در تبریز هنگامی که عدهای از خوانین برای قتل وی توطئه چینی کردند واین توطئه توسط بیگلربیگی برملا شد. شاه قاجار خودش از تک تک متهمین باز جویی میکند وپس از اعتراف آنها فرمان مجازات را صادر میکند. او هزار تومان پاداش به بیگلربیگی می دهدو طبق قولی که به بیگلربیگی داده بود فقط سرکردگان اصلی توطئه را اعدام کرد و تعدادی را نیز عفو نمود در حالیکه جرم آنها برای کشتن خواجه قاجار کاملاً ثابت شده بود.[۵]
انسجام ملی
به علت مشکلات روی داده در دوره افشاریه و دوره زندیه سرزمین ایران دارای ناامنیهای داخلی (مانند ناامنیهای جادهای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود و زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت بدی بهسر میبرد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون آقا محمدخان قاجار است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخشهایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان آقا محمدخان قاجار به بعد شکل گرفت و از نظر مورخان آن دوره وی به عنوان قهرمان ایران شناخته میشد و با وجود آغاز جنگهای عقیدتی که از زمان وی شروع شد ولی ایران از نظر جنگهای داخلی به ثبات نسبیای رسید.[۹]
برخی گفتهها دربارهٔ وی
سر جان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت با احترام و رأفت میزیست و خود در ظاهر مقدس بود. همیشه نماز میخواند و هر نیمه شب، اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود.
- استاد معین: آقامحمدخان در حمله به قفقاز دستور قتلعام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت.
شایعات[ویرایش]
در کتاب خواجه تاجدار ادعا شده است که آقامحمدخان شب عبور دنباله دار «هالی» به دنیا آمده است و به همین دلیل اول اسم او «آقا» آورده شده است. در حالی که تولد او ۱۷۴۲ میلادی و زمان عبور این دنبالهدار ۱۷۵۹ میلادی بوده است. یا ممکن است ستارهای دیگر بوده باشد که به اشتباه هالی نامیدند.[۱۰]
مرگ و درگذشت
آقامحمدخان در آغاز قرن نوزدهم در سن ۵۶ سالگی بدست خدمتکاران خود به قتل رسید.[۱۱][۵]
زمان حکومت در مقایسه با دیگر شاهان قاجار
اعداد سال خورشیدی را نشان میدهند:
اعداد سال خورشیدی را نشان میدهند:
(۱) آقامحمدخان ۱۱۷۳ تا ۱۱۷۶ (۲) فتحعلیشاه ۱۱۷۶ تا ۱۲۱۳ (۳) محمدشاه ۱۲۱۳ تا ۱۲۲۷ (۴) ناصرالدینشاه ۱۲۲۷ تا ۱۲۷۵ (۵) مظفرالدینشاه ۱۲۷۵ تا ۱۲۸۵ (۶)محمدعلیشاه ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ (۷) احمدشاه ۱۲۸۸ تا ۱۳۰۴
رجال سرشناس ایران در زمان شهریاری آقامحمدخان قاجار
- مصطفی قلی خان قاجار (برادر و سردار سپاه وی در جنگهای مهم)
- علیقلی خان قاجار (برادر آقا محمد خان که بهوسیله فتحعلی شاه نابینا شد)
- جعفر قلی خان قاجار (برادر وفادار آقا محمد خان که در تهران بدست وی کشته شد)
- مرتضی قلی خان قاجار (برادر خان قاجار)
- رضا قلی خان قاجار (برادر آقامحمدخان و از مدعیان سلطنت که تلاشهای وی در کسب قدرت بینتیجه ماند)
- حسینقلی خان جهانسوز (برادر آقا محمد خان که در سال ۱۱۸۶ در سن ۴۲ سالگی بر اثر خیانت داخلی به قتل رسید)
- سلیمان قلی خان قاجار
- محمد آقای قاجار
- محمد ولی خان قاجار
- محمدحسین خان قاجار (سردار سپاه)
- صادق خان شقاقی (سردار سپاه وی در شوشی؛ پس از شنیدن خبر درگذشت وی تصمیم گرفت تا برای رسیدن به قدرت بکوشد و با استفاده از سپاه آقا محمد خان بر ضد فتحعلی شاه قاجار شورید و قزوین را پایتخت خویش قرار نهاد ولی در قزوین و مراغه بیشتر مردم به مرض طاعون دچار گردیدند و سپاهش نیز از آن مرض مصون نماند و با بیگلربیگی ارومیه که از ترکان افشار بود متحد گشت ولی در نهایت شکست خورد و اگر چه فتحعلی شاه او را مورد عفو قرار نهاد ولی دوباره درصدد قشون کشی برآمد و این بار به اشد مجازات رسید)
- باباخان جهانبانی (فرزند ارشد حسین قلی خان که آقا محمد خان قاجار چون فرزندی نداشت وی را ولیعهد خود کرد و به نام فتحعلی شاه به تخت سلطنت نشست)
- عباس میرزا (پسر ارشد فتحعلی شاه؛ دلاور مردی که اگر همه با او بودند معاهدههای گلستان و ترکمان چای قلم نمیخورد)
-
فرجاله بیک اشاقه باش (سردار سپاه)
- شیخ جعفر تنکابنی (کتاب خوان شخصی آقامحمد خان)
- ابوالفتح خان
- میرزا محمد خان قاجار دولو (حاکم تهران؛ وی جویای قدرت و سرمایه مادی بود برای همین اقدامات کودکانه وی در خور توجهاست)
- میرزا شفیع صدر اعظم (صدر اعظم و والی اسبق ولایات عراق – عراق آن زمان به اصفهان؛ کاشان؛ ملایر و بروگرد نسبت داده میشد)
- عبدالرحیم خان شیرازی (حاکم شهرضا و سمیرم که در جنگ سمیرم علیه لطف علی خان زند توانست با خدعه و نیرنگ سپاه او را از هم بپاشد و البته از طرف باباخان جهانبانی مورد تقدیر واقع گشت و پس از آن حکومت آباده و ابرقو را به وی دادند)
- حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی (حاکم شیراز؛ وی ترجیح داد تا در خدمت آقامحمدخان گردد هرچند او بود که لطفعلی خان را به شهریاری رسانید و به پاس خدمتی که کرد حکومت شیراز را به وی دادند اما سرانجام خیانت کرد و باعث به قدرت رسیدن آقامحمد خان شد. اوست که موجبات به سلطنت رسیدن فتح علی شاه را فراهم آورد و در نهایت بدست وی کشته شد)
- ابراهیم خلیل خان جوانشیر (حاکم شوشی و قراباغ که حاضر به اطاعت از آقا محمد خان نگشت و با قول وعده حکمرانی مستقل پیمان تحت-الحمایگی با روسها بسته که پس از مدتها بر عهده داشتن حکومت قره باغ، ظرف یکماه پس از قرارداد اعطای استقلال از جانب روسها به شرط عدم اطاعت ایران، توسط آنها کشته میشود)
- نجف قلی خان بیگلربیگی (حاکم تبریز؛ اوست که حصار محکمی بر تبریز کشید و در سال ۱۱۹۹ بدرود زندگی گفت)
- شاهرخ افشار (از نوادگان نادر و پدر گلرخ و نادر میرزای افشار؛ نابینا بود و در سال ۱۲۰۹ در مازندران در اثر پیری و فرسودگی و شکنجههایی که به منظور آشکار ساختن گنجینهها کشید در گذشت)
- نادر میرزای افشار (پس از آنکه به بخشی از جواهرات نادری دستبرد زد راهی هرات شد و از آنجا به کابل رفت و در نهایت دعوی سلطنت کرد و فتحعلی شاه او را به قتل رساند و تمام دودمان نادر را به باد داد تا کینه چندین ساله خیانت به جد خود را تسکین دهد)
- جهانگیر سیستانی (خیانتکار به شاه زندیه؛ اوست که لطفعلی خان را ترغیب به ماندن در کرمان کرد و سرانجام نیز او بود که لطفعلی خان را در راه دارزین به راین کرمان به فرستاده شهریار قاجار داد)
- محمدعلی خان سیستانی (برادر جهانگیر و حاکم بم و وکیل آباد)
- امیر کونه خان زعفرانلو (حاکم قوچان و از ارادتمندان به قاجاریه)
- ابراهیم خان شادلو (حاکم اسفراین و از ارادتمندان به قاجاریه)
- جعفر خان بیات (حاکم نیشابور و از ارادتمندان به قاجاریه)
- بیرام علی خان (حاکم مرو که در هجوم ازبکان کشته شد)
- حاج شیخ مهدی (از خادمان آرامگاه حضرت امام رضا و از مشاوران شاهرخ)
- شاه مرادبک جان (فرمانده شاه سعید خان در جنگ مرو ازبکان در مرو)
- شاه زمان (حکمران افغانستان در کابل و بلخ – البته افغانستان آن زمان در بخش شرقی افغانستان امروزی بطور کامل خودمختار بود)[نیازمند منبع]
- هرقل یا هراکلیوس (امیر گرجستان که تحتالحمایه روسیه درآمد و عامل حمله آقا محمد خان به قفقاز شد که البته پس از او اسکندرخان برعکس وی خواهان ایرانی بودن آن سرزمینها بود)
- ملاپناه واقف (شاعر آزاده آذری که اشعار عارفانه وی در قفقاز شهرت دارد وی در زمان یورش آقا محمد خان به قفقاز در کنار ابراهیم خلیل خان از رهبران مقاومت بود)
- مصطفی خان طالشی (حکمران خانات تالش که حاضر به پرداخت مالیات به آقا محمد خان نشد و مثل بسیاری از حاکمان آن زمان در دوران کریم خان نیز مالیات مردم را به مصرف خویش میرسانید)
آغا محمد خان قاجار خواجهآقا محمد خانآقا محمد خان تفلیسآقا محمد خان خواجهآقا محمد خان زندآقا محمد خان زندگینامهآقا محمد خان عقیمآقا محمد خان قا جارآقا محمد خان قاجار اختهآقا محمد خان قاجار زندگینامهآقا محمد خان قاجار ویکیآقا محمد خان قاجار ویکی پدیاآقا محمد خان قاجار چگونه خواجه شدآقا محمد خان قاجار کرمانآقا محمد خان قاجار که بودآقا محمد خان و کرمانآقا محمد خان ویکیآقا محمد خان چگونه به حکومت رسیدآقا محمد خان چگونه خواجه شدآقا محمد خان کرمانیآقا محمد خان گرجستاناخته شدن آقا محمد خاناخته شدن آقا محمد خان قاجارارامگاه اقا محمد خاناقا محمد خان فاجاراقا محمد خان قاجار عکسایا اقا محمد خان خواجه بودبرادر آقا محمد خان قاجاربرادران آقا محمد خان قاجاربیوگرافی آقا محمد خان قاجاربیماری آقا محمد خان قاجاربیو گرافی آقا محمد خان قاجاربیوگرافی آقا محمد خان قاجارتاج آقا محمد خان قاجارتاریخ اقا محمد خانتحقیق آقا محمد خان قاجارتحقیق در مورد آقا محمد خانتحقیق درباره آقا محمد خان قاجارتحقیق درباره ی اقا محمد خان قاجارتصاویر آقا محمد خان قاجارتصویر آقا محمد خان قاجارجنایات آقا محمد خان قاجارجنایات اقا محمد خانجیران مادر آقا محمد خانجیران مادر آقا محمد خان قاجارحرم سرای آقا محمد خان قاجارحرمسرای آغا محمد خان قاجارحمله آقا محمد خان به کرمانحمله اقا محمد خانخاطرات اقا محمد خان قاجارخدمات آقا محمد خان قاجارخواجه بودن اقا محمد خانخواجه شدن آغا محمد خانخواجه شدن آغا محمد خان قاجارداستان اقا محمد خان قاجارداستان خواجه شدن آقا محمد خانداستان زندگی اقا محمد خان قاجار داستان کشته شدن آقا محمد خان قاجار دانلود رایگان کتاب آقا محمد خان قاجار دانلود کتاب آقا محمد خان قاجار دانلود کتاب صوتی آقا محمد خان قاجار درباره اقا محمد خان قاجار درباره ی آقا محمد خان درباره ی اقا محمد خان قاجار دوران حکومت اقا محمد خان قاجار زن آقا محمد خان قاجار زندگی اقا محمد خان قاجار زندگی نامه کامل آقا محمد خان قاجارزندگی نامه ی آقا محمد خان قاجار زندگی نامه ی اقا محمد خان زندگینامه آقا محمد خان قاجار سال تاجگذاری آقا محمد خان قاجار سکه های دوره اقا محمد خان قاجار عاقبت آقا محمد خان قاجار عقیم شدن آقا محمد خان قاجار علت اخته شدن آقا محمد خان علت اخته شدن آقا محمد خان قاجار علت خواجه شدن آقا محمد خان علت خواجه شدن آقا محمد خان قاجار علت مرگ آقا محمد خان عکس های اقا محمد خان قاجار عکسهای اقا محمد خان قاجار فتوحات آقا محمد خان قاجار فرزند آقا محمد خان قاجار فرزند اقا محمد خان فرزندان آقا محمد خان قاجار فیلم آقا محمد خان قبر آقا محمد خان قاجار کجاست؟ ماجرای اخته شدن آقا محمد خان ماجرای خواجه شدن آقا محمد خان مادر آقا محمد خان قاجار مدت حکومت آقا محمد خان قاجار مقبره آقا محمد خان قاجار میرزا اقا محمد خان نوری نام همسر آقا محمد خان قاجار نحوه مرگ آقا محمد خان قاجار نحوه کشته شدن اقا محمد خان همسر آقا محمد خان همسر آقا محمد خان قاجار همسران آقا محمد خان قاجار وصیت آقا محمد خان قاجار وصیت نامه آقا محمد خان قاجار پادشاهی آقا محمد خان قاجار پایتخت آقا محمد خان قاجار پایتخت اقا محمد خان پدر آقا محمد خان قاجار پسر آقا محمد خان چرا آغا محمد خان خواجه شد چرا آقا محمد خان قاجار اخته شد؟ چگونگی خواجه شدن آقا محمد خان قاجار چگونگی عقیم شدن آقا محمد خان کاخ آقا محمد خان قاجار در گرگان کتاب اقا محمد خان قاجار کتاب در مورد آقا محمد خان قاجار که از کرمانیان آقا محمد خان قاجاری
حمزه سلطان انزانی (ملاح)یکی از سرداران آقا محمد خان قاجار بوده که تصویر آن در کنار شاه قاجار در نگاره کاخ سلیمانیه کرج نقش بسته است.و پیشنهاد پایتختی تهران توسط حمزه سلطان به شاه قاجار داده بود. وی از مهمترین فرمانروا در پیروزی آقا محمد خان بر سپاه زندیه در جنگ جر کلباد منطقه ای بین اشرف واستراباد بوده.که منجر به تاجگذاری آغا محمد خان در اشرف(بهشهر)شده بود. و طی ۱۲ سال در جنگهای قفقاز یکی از فرمانروایان لشکر ایران بر علیه روسها بوده.و آقا محمد خان لقب عالیجاه را به وی داده بود.
اینکه نوشتین به لطفعلی خان تجاوز شده یه دروغ تاریخیه که برای بدنام کردن لطفعلی خان زده شده لطفعلی خان شجاع و باکفایت و اهل مروت بود
قطعا تجاوزبه لطفعلی خان دروغ بزرگ تاریخی ست؟لطفعلی خان انقدرزیرک هوشمند وشجاع بود که قاجاریان با سیاست و هوشمندی دوربزند؟قاجاریان بعضابا گماشتگان نفوذی و خیانت پیروزی هایی کسب نمودندشجاع نبودندخیانتکاربودند
تجاوز واقعا صورت گرفته است اما دلیل این کار دختران حاج علی کرمانی بوده . آقا محمد خان متحد های کرمانی هم داشته که معروف ترین آنها حاج علی کرمانی بوده که خانواده اش در کرمان بودند . به لطفعلی خان خبر میدهند خودش و عمویش به دختران حاج علی کرمانی تجاوز میکنند . خبرش به حاج علی کرمانی در شیراز میرسد شب گریه کنان به پیش آقا محمد خان قاجار میرود و آقا محمد خان به حاج علی کرمانی قول میدهد همین کار را با لطفعلی انجام دهد که سر قولش می ماند . دلیلش بی مروتی و حماقت لطفعلی خان بوده و بس.
در اینکه ایرانو یکپارچه کرد شکی نیست ولی این آدم حتی در حرام زادگی حد و حدودی نداشت،چه بسا واقعا حرام زاده بوده
مطابق کتب و اسناد تاریخی اوضاع وتحولات اصل حاکمیت و حکومت داری برمبنای ترک تباران خاندان ترک قاجاریان پایه گذاری وسلسه وارتاامروزادامه دارد؟قدرت حاکمیت بین خاندان قاجاری بعنوان جهانبانی وقرانلوی قاجاری ووودست بدست شده؟پدررضاخان هم ترک قزلباش بوده تارسیده به ترکان موسوی هاواردبیلی واذربایجانی.حسینی های ترک
بله واقیعت امرپایه گذاری اکثرممالک کشورهای منطقه اسیای میانه قفقاز.ترکمنستاناذربایجان ارمنستان ایران.ترکیه بدست سلسه اقوام ترک تباران مثل ترکمن ها.ازبکان وترکان دیگرفتح شده اند
اما حال در سرزمین ایران هیچی حکومت وحکمرانی رسمی به مردم ترکمن تعلق ندارد؟البته بدلیل سیاست های جابجایی اجتماعی فرهنگی مذهبی جامعه ایرانی اقوام.قومیت های مختلف مثل جامعه ترکمن جامعه اقوام بلوچ.کرد.مذهب اهل تسنن را درسراسرمرزهای کشورپراکنده نموده اند؟هیچگونه حاکمیت به انهاتعلق ندارد؟