چنگیز خان مغول چه شهرهایی را ویران کرد؟ ( قسمت اول)
حمله چنگیز خان به ایران که منجر به جنگ و خونریزی بسیار زیادی در شهرهای کشورمان را در پی داشت، در زمان پادشاهی محمدخوارزمشاه بود، این حمله وحشیانه مغول در آستانه ماه رجب سال ۶۱۶ ه.ق انجام پذیرفت. سپاه ورزیده ای که دشت مغولستان را درنوردید و شمال چین را چون گردبادی در هم پیچیده در زیر رهبری سپاهی مردی که تسخیر جهان را در سر می پرورد و خود را خدای آسمان میدانست و اندیشه سروری به جهان را داشت همچون سیل به سوی ایران سرازیر شد.(دستغیب ، عبدالعلی ،۱۳۶۷، ص ۴۰۵)از بلاد متعلق به خوارزمشاه اول شهری که مورد حمله قرار گرفت اترار بود، به آن علت که این شهر در جوار بلاد ترک نشین و در سرحد شمال شرقی ممالک خوارزمشاه قرار داشت و دیگر غایرخان حاکم آن آتش خشم چنگیز را تحریک کرده بود و او را به کینه خواهی و لشکرکشی برانگیخته بود. (اقبال آشتیانی ،عباس ،۱۳۶۵،ص۲۶)
این مقاله نشان دهنده این است که چنگیزخان چه کشتارها و چه فجایعی را در مناطق شرقی ایران از جمله بخارا، سمرقند، بلخ، نیشابور… انجام داده است.
۱-اشغال بخارا و سمرقند
در هجوم مغول به ایران، خراسان بزرگ بیشتر از دیگر جاها آسیب دید، به گزارش مورخان در دوره خوارزمشاهی این بخش ایران فوق العاده پررونق بوده است. (طبقات ناصری، ۱۳ ، ص۱۲۱) به گفته یاقوت ناحیه بلخ در آغاز قرن هفتم به فراوانی ثروت مشهور بوده است و ابریشم تولید می کرده و مقدار غله آن به اندازه ای بوده که تبدیل به انبار غله همه خراسان و خوارزم شده بود. به گفته ابناسفندیار در طبرستان پیش از یورش مغول همه اراضی از دامنه کوهها تا سواحل دریا زیر کشت قرار داشت و روستاها بهم متصل بود، بطوری که زمین خالی از زراعت دیده نمیشد. همه نواحی طبرستان از کشتزارها و باغهای میوه تشکیل میشد و تا آنجا که چشم کار میکرد همه جا سر سبز بود. (دستغیب، عبدالعلی،۱۳۶۷، ص ۳۲۳)
در سال ۱۲۲۰م (محرم ۶۱۶ ه.ق) چنگیز خان با قوای اصلی خود به بخارا حمله کرد و با مقاومت شدید مردم شهر روبررو شد ولی این ایستادگی زیاد به طول نمیانجامید، زیرا در روز سوم جنگ طرفداران بخارا ارتباطشان از همه طرف قطع شده بود، به ناچار دست از مقاومت کشیدند. مهاجمان مغول پس ازتصرف بخارا هزاران تن از سکنه بیسلاح و بیدفاع شهر را کشتند و بقیه را همچون برده و کنیز به اسارت بردند و به دنبال آن راه سمرقند را در پیش گرفتند.(اقبال آشتیانی، عباس ،۱۳۶۵، ص ۴۴)
چنگیز پس از اطمینان از ویرانی بخارا به سوی سمرقند روانه شد، این سرزمین در آن زمان یکی از بلاد آباد و پرآوازه جهان اسلام بود. چنگیز برای تسخیر سمرقند گروه پرشماری از مردم بخارا را که اسیر کرده بود همراه نیروهای خود برد و مغولان بی رحم اسرایی بخارایی را پیاده دنبال اسبان خود می کشاندند و هر کدام که از راه رفتن خسته می شدند و توان نداشتند را میکشتند. (ولایتی، علیاکبر ۱۳۹۲، ص ۲۰۷)
محمد خوارزمشاه به دفاع از سمرقند اهمیت زیادی داد و برای دفاع از این شهر نیروی بزرگی جمع آوری کرده بود. استحکامات شهر را مجدد تعمیر کرده بود (غفوروف، تاجیکان، ۱۳۷۷، ۷۰۳ص) همین استحکامات سنگین چنگیز را مجبور کرد تا پیش از حمله به آن شهر اطراف و توابع آن شهر را تسخیر و پاکسازی کند و سپس با اطمینان از این مقاومت و شورشی علیه او در هیچ کدوم از شهرهای اطراف صورت نگرفت و بعد به سمرقند لشکر کشی کرد فتح بخارا مقدمه ای برای لشکرکشی به سمرقند بود. (ولایتی، علی اکبر، ۱۳۹۲، ص ۲۰۸) چنگیز در راه سمرقند با مقاومت شهرها و روستاها روبه رو شد گروهی از سربازان را برای سرکوبی و تسخیر این شهرها گذاشت. (همان، ص ۲۰۸)
چنگیز دستور داد پیادگان و اسرا را در عقب لشکر مغول بگذارند تا مردم سمرقند این جمعیت کثیر را تصور کنند و از زیادی آنها بترسند هر ده نفر اسیر را یک مغول حفاظت می کرد که پرچم مغولان را در دست داشتند مردم سمرقند که این جماعت را دیدند دروازه های شهر را بستند و به دفاع پرداختند. (اقبال آشتیانی ، عباس ،۱۳۶۵، ص ۳۱) مردم شهر در روز سوم محاصره عده ای از جنگاوران خود را برای حمله با چنگیز خانبه خارج شهر فرستادند(ولایتی ،علی اکبر،۱۳۹۲،ص ۲۰۹)
در این هجوم ناگهانی گروه بسیاری از سربازان شرکت داشتند، آنها تعدادی از سربازان مغول را نابود کردند ولی خودشان در محاصره مغول افتادند و اکثر آنهادر میدان نبرد به هلاکت رسیدند. این حمله نافرجام تاثیر بدی گذاشت چرا که برخی از افراد با نفوذ شهر تصمیم به تسلیم گرفتند و قاضی و شیخ الاسلام شهر به نزد چنگیز خان رفتند تا گفتگویی درباره تسلیم انجام دهند. سرانجام دروازهای شهر به روی دشمن باز کردند و قشون چنگیز وارد شدند و دست به قتل عام و غارت زدند .پس از حمله شهر سمرقند به خرابه زار تبدیل شد وخالی از سکنه گردید.( غفوروف، تاجیکان،۱۳۷۷، ص ۷۰۳)
بعد از فتح سمرقند چنگیزخان بار دیگر لشکر کشی خود را به چند قسمت تقسیم نمود و هرقسمت از آنها را برای تسخیر ولایتی از ممالک خوارزمشاهی باقی مانده بود ماموریت داد. سه تومان (۳۰۰۰۰نفر) را تحت فرماندهی جبه نویان و سپتای بهادر و تغاجار به دنبال خوارزمشاه روانه کرد ودستور داد در راه توقف نکنند و تا محمد خوارزمشاه را نگیرند از پا ننشینند. محمد که پیوسته از مقابل سپاه چنگیز می گریخت، به پیشنهاد عماد الملک ( وزیر پسرش رکن الدین حکمران عراق) به سمت عراق رفت تا به تهیه سپاه مشغول شود،ولی هنوز از ترمذ نگذشته بود که خبر تسخیر و ویرانی بخارا و سمرقند به او رسید و محمد از شدت رعب، وحشت پس از رسیدن به نیشابور توقف نکرده، راه بسطام را پیش گرفت و از آن جا به ری و بعد به قلعه فرزین رفت.
وی در این محل زنان حرم خود را به پسرش غیاث الدین به قلعه قارون از قلاع داخلی جبال البرز فرستاد. او در این نقطه به کمک سپاه پسرش و لشکر عراق که برای کمک به وی آمده بودند می توانست با لشکر مغول بجنگد و پیروز شود ولی ترس از قوم مغول او را مجبور به فرار کرد. ( اقبال آشتیانی ، عباس ، ۱۳۶۵، صص ۳۸-۳۷) لشکریان جبه و سپتای از هرات راه خراسان را پیش گرفته خود به سرعت طوس رساندند و در این ناحیه هرکدام از دو سردار مغول از یک جهت به تعقیب محمد خوارزمشاه حرکت کردند.
سپتای از شاهراه دامغان و سمنان و جبه نویان از راه مازندران. مغولان در دولت آباد ملایر به افراد محمد خوارزمشاه برخورد کردند و بسیاری از ایشان را کشتند و از امرا و ارکان دولت نیز در این واقعه تعدادی از آنها به هلاکت رسیدند. از آن جمله عمادالملک وزیر رکن الدین، حتی اسب محمد در معرکه تیر خورد،ولی مغولان محمد را نشناختند و زیاد پاپی او نشدند و شاه به تاخت خود را به قلعه قارون رساندو خیال داشت به بغداد بگریزد. محمد وقتی خبر نزدیک شدن مغول به مازندران را شنید به کشتی سوار شد و به جزیره آبسکون رفت. مغول کشتی او را تیر باران کرد و محمد در این جزیره مریض شد و بیماریش روز به روز شدت گرفت. در شوال ۶۱۷ ه.ق در حالی که از شنیدن خبر به اسارت رفتن فرزندان و زنانش که در قلعه قارون مازندران بودند رنج می برد جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیر آهن یکی از همراهانش وی را کفن کرد. ( همان ، صص ۴۰-۳۹)
۲- اشغال بناکت
چنگیز در آغاز اقامتش در سمرقند اردویی را به فرماندهی اولاغ نویان و تقای (طغای ) مامور اشغال حدود فرغانه و دره علیا سیحون کرد، مغولان باید ابتدا شهر بناکت را محاصره می کردند. این شهر، شهری آباد در محل تلاقی رود سیحون بود، این شهر در قدیم حصار و برج و بارو نداشت و مسجد جامع آن هم در میانه بازار قرار داشت. ( اشپولر، برتولد،۱۳۷۷،ص ۲۳۶)
مردم این شهر در برابر مغولان سه روز مقاومت و پایداری کردند، ولی به سبب نداشتن حصار و بروج و بارو مجبور شدن در روز چهارم امان خواستند و از سنگرهای خود بیرون آمدند. سپاهیان مغول به موجب فرمان اولاغ نویان لشکریان بناکت را از ارباب صنایع جدا کردند و برخی را با شمشیر و بعضی را تیر باران کردند. (همان)
۳- اشغال خجند
خجند بخش از مغرب سرزمین فرغانه است که از قدیم محدود به ساحل رود سیحون بود. این شهر به سبب قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم هم به علت خاک حاصلخیز شهری آبادان و پر عظمت بود، صید ماهی و شکار به اقتصاد این شهر کمک می کرد. (ولایتی ،علی اکبر،۱۳۹۲، ص ۲۱۶).
درزمان حمله مغول، خجند به شهر علما و دانشمندان مشهور بود و علمای مشهوری همچون ابومحمود خجندی ریاضی دان و منجم قرن ۴ خاندان معروف علمای شافعی زندگی میکردند. (همان ص ۲۱۷). هنگامی که خبراشغال نباکت منتشر شد، بزرگان و سپاهیان خجند به حصارشهر پناه بردند و از تیمور ملک، امیر و سپهسالار آن شهر کمک خواستند، تیمور ملک مردی شجاع و دلیر بود، وی با هزار مرد جنگجو در قلعه ای موضع گرفت و آماده جنگ با مغول گشت، در ادامه جنگ مغولان سنگهایی را که خجندیها از کوه جدا کرده بودند را درآب ریختند تا جلوی پیشرفت آنها را بگیرند، در مقابل آنها، تیمور ملک هم دوازده کشتی سرپوشیده تدارک دید روی آنها را پوشاند تا تیر و آتش دشمن به آنها کارگر نباشد.( جوینی، جهانگشای،۱۳۸۵،ص۱ ۱)
مغولان که هنوز در نباکت بودند همین که خبر نزدیک شدن تیمور ملک را شنیدند درآبهای اطراف شهر زنجیر کشیدند تا مانع از نزدیک شدن کشتی های جنگی تیمور ملک شوند. اما آنها موفق نشدن و تیمور ملک به پیشروی خود ادامه داد. وقتی خبر به جوجی رسید وی دستور داد تا لشکریان مغول برکناره های خجند سنگر بگیرند، تیمور ملک وقتی موضع جدید مغولان را دید ازکشتی پایین آمد و با لشکریان مغول به جنگ ادامه داد. چند روز به همین منوال گذشت که به سبب افزایش تعداد زخمی و کشته شد که این اتفاق برلشکر او غلبه کرد و قوای کمکی برای مغولان پی در پی می رسید. عاقبت مغولان آنقدر حلقه محاصره را تنگ کرد که چندتن ازیاران تیمور ملک بیشتر نماند .(ولایتی ،علی اکبر،۱۳۹۲ ،ص ۲۱۹)
ملک تیمور یک بار دیگر به گردآوری سپاه و تجهیزآن در خوارزم پرداخت.(ولایتی ،علی اکبر،۱۳۹۲،ص ۲۱۹) وی چندین بار علیه مهاجمان مغول به عملیات جنگی دست زد و توانست بردشمن چند ضربه مهلک وارد کند ولی از آنجا که بین تیمور ملک و دیگر سران خوارزمشاه وحدت و تفاهم نبود او نتوانست این کامیابی نظامی را توسعه ببخشد.(غفورف، تاجیکان، ۱۳۷۷، ص ۷۰۵)
بدین ترتیب، خجند به دست سپاهیان مغول افتاد. تیمور ملک هم نمونه یک مسلمان متعهد و یک میهن دوست واقعی که تا دم مرگ از ستیز با ظلم مغول دست برنداشت تا شهد شهادت ذا نوشید. (جوینی ، جهانگشای ،۱۳۸۵، صص ۷۴-۷۳)
۴-اشغال خوارزم
عمده توجه چنگیز به تعقیب سلطان محمد و جلال الدین خوارزمشاه و خاتمه کار آنها بود، استیلا بر شهر خوارزم، پایتخت خوارزمشاهیان و دست یافتن بر ترکان خاتون، مادر سلطان و سایر امرای او نیز از اموری بود که خان مغول بر انجام دادن آنها اصرار داشت. (ولایتی ، علی اکبر، ۱۳۹۲، ص ۲۲۱)
خوارزم در آن عصر شهری بزرگ و باستانی در آسیای میانه بود یعنی در نقطه تلافی راه های ارتباطی چین و ایران قرار داشت. این منطقه از مراکز مهم تجاری محسوب می شد. (همان) شهرهای جرجانیه یا اورگنج یا گرگانج، کرسی خوارزم در زمان مغول یکی از پرجمعیت ترین و آبادترین بلاد اسلامی بود که مرکز علم، ادب وبحث و درس به شمار می رفت ؛ مدارس و کتابخانه های بزرگ داشت (جوینی، جهانگشای، ج۱، ۱۳۸۵،صص ۹۶-۹۷) چنان که میرخواند نوشته است: آن بلده مجمع علما و فضلا و ارباب شمشیر و اصحاب قلم بود. ( ولایتی ، علی اکبر،۱۳۹۲، ص ۲۲۲) بیشتر اهالی گرگانج بر مذهب معتزله بودند و مباحثات کلامی حتی در میان مردم عادی کوچه و بازار هم رونق داشت.( همان ، ص ۲۲۳)
چنگیز خان در مدت اقامتش در سمرقند ، اوگتای و جغتای را مامور تصرف خوارزم کرد که تختگاه خوارزمشاهیان بود. (همان ، ص ۲۲۴)در سال ۶۱۷ ه.ق پسران چنگیز با ۱۰۰هزار نفر از اردوی مغول پایتخت دولت خوارزمشاهی شهر گرگانج جرجانیه را محاصره کردند و مردم را به ایلی ( اصطلاحی مغولی به معنای قبول تابعیت ) خواندند ولی کسی از بزرگان شهر این پیشنهاد را قبول نکرد.( اقبال آشتیانی، عباس ،۱۳۶۵، ص ۵۵).با نزدیک شدن پیش قراولان لشکر به دروازهای شهر گرگانج مردم به خیال اینکه تمام لشکر مغول به همین اندازه است با جسارت تمام آنها را تعقیب کردند و آنها پا به فرار گذاشتن و مردم خوارزم را پی خود کشاندند؛ همین که آنها از شهر دور شدند سپاه عظیم مغول، خوارزمیان را گرفتند و جمع کثیری از جماعت خوارزمی را کشتند و باقی مانده سپاه عقب نشینی کردند، مغولان آنها را تعقیب کردند اما چون شب شده بود شهر را ترک کردند. (جوینی، جهانگشای، ج۱ ،۱۳۸۵، ص۹۸) مدافعان شهر به مدت ۶ ماه با مغول ها شجاعانه جنگیدند. تسخیر این شهر بخاطر مقاومت اهالی چنان برمغولان دشوار بود که غاصبان پس از وارد شدن به شهر نیز هر یک از کوچه و محله را با قربانی و یا دادن تلفات عظیم به دست آوردند.(غفورف، تاجیکان، ۱۳۷۷، ص ۷۰۶)
وقتی که سپاه جوجی به کمک مغولان آمد، آنها شهر گرگانج را از همه طرف محاصره کردند و جوجی به مردم شهر پیام داد که اگر تسلیم شوند در امان خواهند ماند، اما اهالی جرجانیه پایداری و به دفاع خود ادامه دادند. اما مغولان اسرای همراه قشون خود را مامور کردند که خندق آب در شهر پر کردند و حصارها را تخریب وبا این کارها ایجاد رعب و وحشت کردند. به این صورت که جمعی با تیر کمان به جنگ با اهالی مشغول شدند و عده ای هم با شیشه های پر از نفت خانه ها را سوزاندند این وضعیت چندین روز ادامه داشت ، ولی شهر تسلیم نشد. مولان تدبیری اندیشییدند و در صد برآمدند که سد جیحون را بشکنند. (اقبال آشتیانی، عباس ،۱۳۶۵، صص ۴۶-۴۵)
در همین ثنا بین سپاه مغول دودستگی و نفاق ایجاد شد و وقتی خبر به چنگیز رسید او بی درنگ اوگتای برادر کوچک جوجی و جغتای به سرکردگی سپاه مغول برای اشغال خوارزم مامور کرد. وی وقتی به سپاه رسید صلح و صفا را برقرار و لشکر را نظم بخشید و با سپاهی یکپارچه به خوارزم یورش برد خوارزمی ها که چند ماهی مقاومت نظامی از تحمل محاصره و بمباران خسته و رجور بودند شکست را پذیرا شدند.(همان، ص۴۶) پس از اشغال همه را سر بریدند به استثنای پیشه وران، کودکان و زنان که آنها را برده و کنیز کردند. مغولان به دلیل تلفاتی که به بار آورده بودند، تصمیم گرفتند که شهر را با خاک یکسان کنند که اثری از جنایات آنها باقی نماند .آنها برای رسیدن به هدفشان سدساحل رود آمرا ویران و شهر گرگانج را در آب غرق نمودند.(غفورف، تاجیکان، ۱۳۷۷، ص ۷۰۶)
۵- اشغال خراسان
چنگیز پسر خود تولی را برای تصرف خراسان مامور کرده بود. یک سال بعد ۶۱۸ه.ق تولی، خراسان از مرو تا بیهق (سبزوار) و از نسا و ایبوردا هرات را یکی یکی اشال نمود و آنجا را مانند ماورانهر تخریب کرد.(اقبال آشتیانی، عباس، ۱۳۶۷، ص ۶۵) او به ویزه شهر مرو یکی از قدیم ترین مراکز فرهنگی آسیای مرکزی را هم خراب کرد.(غفورف، تاجیکان، ۱۳۷۷، ص ۷۰۶)
بعد برای سرکوبی شورش در نیشابورمردم این شهر را قتل عام کرد مردم شهر کلات هم که از قریه بسیار کوچک و دور افتاده بود از گزند سربازان مغول در امان نماند به نحوی که نسل آنان منقرض و یک نسل جدید با ایل و تبار مغولی در این منطقه شکل گرفت همچنین آنان در ضمن خرابی آبادی های توس را نیز ویران و شهر مشهد کنونی را هم که به مناسبت مزار علی بن موسی الرضا و قبر هارون الرشید محل توجه مسلمانان بود ، غارت وانهدام کردند.( موسی ،سید محمود،۱۳۷۰، ص۴۰ ) بعد از آن به هرات سرازیر شدند در این شهر تنها به کشتن اتباع وفادار جلال الدین پرداختند که در ادامه مقاله توضیح خواهد داده شد.( اقبال آشتیانی، عباس، ۱۳۶۵، ص ۷۱)
۶- اشغال ترمذ
ترمذ شهری بندری (تاریخی)در ماورالنهر است که امروزه در جمهوری ازبکستان قرار دارد. چنگیر وقتی فرزندانش را برای اشغال خوارزم مامور کرد، بهار سال ۶۱۸ ه.ق را در سمرقند گذارنید ،سپس از آن به ترمذ تاخت. بیش از حرکت به سوی آن شهر اهالی شهر با فرستادن ایلچی آنها رابه تسلیم دعوت کرد. اهالی ترمذ مانند بسیاری از دیگر شهرها ماورالنهر، در برابر چنگیز سر تعظیم پایین نیاوردند و آماده نبرد با او شدند. چنگیز با قدرت به حوالی ترمذ تاخت و منجنیق ها و دژکوب ها را در اطراف ترمذ آوردند و مردم خود را آماده دفاع کردند.به روایت شیخ فضل الله مردمان این شهر یازده روز در برابر قوای عظیم چنگیز مقاومت کردند اما عاقبت ترمذ هم به سرنوشت خوارزم و بسیاری دیگر از شهرهای منطقه دچار شد و با خاک یکسان گردید. مغولان به رسم کارهای قبلی خود نظامیان و غیز نظامیان به صحرا بردند و آنها را در میان سربازان مغول تقسیم کردند تا به تیغ آبدار آنان شربت شهادت بنوشند. ویرانی شهر ترمذ به قدری سنگین بود که ویرانه های آنان غیر قابل سکونت شده بود؛ به همین دلیل قرن ۸ ، شهر دیگری در نزدیکی شهر قدیم بنا شد.( ولایتی ، علی اکبر،۱۳۹۲، ص ۲۲۹)
منابع و ماخذ:
-اقبال آشتیانی؛ عباس؛ تاریخ مغول؛ تهران؛ امیرکبیر؛ ۱۳۶۵٫
-اشپولر؛ بارتولد؛ تاریخ مغول در ایران؛ ترجمه محمود میرآفتاب؛ تهران؛ علمی و فرهنگی؛ چ نهم؛ ۱۳۷۶
-جوینی؛ عطامک؛ جهانگشای؛ تصحیح محمد قزوینی؛ تهران؛ دنیای کتاب؛۱۳۸۵٫
– دستغیب؛ عبدالعلی؛ هجوم اردوی مغول به ایران؛تهران؛علم ؛۱۳۶۷
-سیفی هروی؛ سیف بن محمد؛ تاریخ نامه هرات ؛تصحیح محمد آصف فکرت؛ تهران؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛۱۳۸۱٫
-غفورف؛ باباجان؛ تاجیکان؛ تاریخ قدیم قرون وسطی ؛سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی؛ دوشنبه،۱۳۷۷٫
-فرقانی؛ محمد فاروق؛ مقایسه اوضاع شهرهای خراسان در قبل و بعد حمله مغول؛ تهران؛ دانشگاه شیهد بهشتی؛ ۱۳۷۹٫
گرایلی،فریدون؛ نیشابور شهر فیروزه ،مشهد ؛ موسسه چاپ و انتشارات و گرافیک دانشگاه فردوسی؛ –
-ولایتی؛ علی اکبر؛ ایران از حمله مغول تا پایان تیموریان؛ تهران؛ امیرکبیر؛ ۱۳۹۲